اگر فرزند وسط هستید بخوانید: هر آنچه باید در مورد «سندروم فرزند میانی» بدانید

اگر فرزند وسط هستید بخوانید: هر آنچه باید در مورد «سندروم فرزند میانی» بدانید

فرزندان دوم خانواده اغلب قربانی «سندروم فرزند میانی» هستند؛ سندرومی که به احساس به حاشیه رانده شدن فرزند وسط اطلاق می شود. به این صورت که، والدین فردی که یک برادر یا خواهر بزرگ تر و یک برادر یا خواهر کوچکتر از خود دارد، بیشترِ توجه و سرمایه گذاری خود را روی فرزندان اول و آخر می گذارند و لذا فرزند میانی کمتر به عنوان کودک مورد توجه قرار می‌ گیرد.

البته این پدیده، یک اختلال بالینی حقیقی شناخته نمی‌شود و پژوهشگران بر این باورند که این فرزندان رفته رفته با محیط و جایگاهشان وفق می‌یابند.

اغلب مواقع، فرزندان دوم خانواده تمایل دارند از برادر یا خواهر بزرگ تر خود پیشی گرفته و یک قدم جلوتر از آن ها بایستند. این افراد عموما جاه طلب و به دنبال کسب موفقیت های بیشتر هستند اما به ندرت خودخواه و از خود راضی می شوند.

آن ها به تعیین اهداف بزرگ برای خود علاقه بسیاری دارند. به همین خاطر تعداد شکست‌هایشان بیشتر از بقیه است اما به همان میزان هم یاد می گیرند چگونه با مصائب و مشکلات زندگی مواجه شده و موانع را از میان بردارند. در نتیجه تمامی این موارد، فرزند دوم خانواده همیشه شخصیتی قوی و مستقل دارد. این اشخاص بسیار اجتماعی، خودمحور و برقرار کننده صلح و آرامش هستند و کمتر روی خانواده خود متمرکز باقی می مانند.

«سندروم فرزند میانی» چه پیامدهایی دارد؟

بر اساس دانسته های موجود باید گفت که ترتیب تولد در خانواده ها می‌تواند روی هوش و شخصیت فرزندان تاثیر گذار باشد زیرا رفتار والدین با فرزندان روی شکل گیری احساسات، شخصیت و حتی هوش آن ها بسیار موثر است.

به‌طور مثال، بدنبال یک تحقیق علمی دانشمندان شخصیت ۳۷۷ هزار دانش آموز دبیرستانی در کشور آمریکا را مورد بررسی قرار دادند. نتیجه این مطالعه نشان داد که فرزندان اول خانواده صداقت بیشتری داشته و ویژگی مدیریتی و سرپرستی در آن ها بیشتر است. همچنین اعلام شد که این افراد چندان اجتماعی نیستند و بیشتر از بقیه استرس و اضطراب دارند.

فرزندان وسط بسیار کوشا، شریف و با وجدان هستند و این در حالیست که فرزندان آخر خانواده بسیار روشنفکر و اجتماعی بشمار می‌روند. در مورد افرادی که خواهر یا برادر ندارند هم گفته می‌شود که عموما عصبی اما اجتماعی و برون گرا هستند.

با این توضیحات شاید بد نباشد تمرکز مطلب را روی فرزندان وسط بگذاریم و در مورد پیامدهای سندرم کودک میانی صحبت کنیم.

موفقیت در زندگی

برخی گمانه‌زنی‌های علمی بر این اصل استوار است که فرزند میانی خانواده، در راستای غلبه بر این احساس که چندان مورد توجه و حمایت والدین نیست، تلاش‌های خود را در زندگی افزایش می‌دهد تا ثابت کند که به اندازه خواهر و برادرهای بزرگتر و کوچکترشان موفق است. در نتیجه، انرژی خود را، خوب یا بد، به سمت موفقیت بیشتر در زندگی هدایت می‌کند.

نتیجتا، فرزندان وسطی اغلب انسان‌های کارآمدی محسوب می‌شوند.

عدم تعلق‌خاطر به خانواده

فرزندان میانی، همانند بچه‌های دیگر حس تعلق به خانواده ندارند. آنها اغلب بدنبال «احساس ناخواستگی» سعی می‌کنند مستقل بوده و وابستگی خود از خانواده را تا حد امکان کم کنند. همچنین گفته می‌شود که آنها وفاداری زیادی نسبت به خانواده دارند.

متفاوت و خلاق بودن

پژوهشگران بر این باور هستند که فرزندان وسط خانواده اغلب سعی می‌کنند رفتار و خواسته‌های متفاوت از فرزند اول داشته باشند. به‌طور مثال، اگر فرزند بزرگتر به ورزش علاقه شدید داشته باشد، احتمال اینکه فرزند وسطی هنری یا دانشگاهی شود بسیار زیادتر خواهد بود. فرزند اول هر کاری بکند، فرزند دوم دنبال کاری کاملا متفاوت می رود.

به‌زبان دیگر، رفتار فرزندان میانی در واقع نتیجه‌ی واکنش هایی است که به کارهای فرزند اول خانواده نشان می‌دهند.

همچنین این افراد خلاقیت بیشتری در کارهای خود نشان می‌دهند. چون این کودکان توجه کمتری از سوی والدین دریافت می‌کنند، حس استقلال قوی‌تری دارند و ابداع و نوآوری در میان آنها نیز بیشتر مشاهده می‌شود.

عدم اعتمادبه‌نفس و انزواطلبی

شاید بتوان گفت یکی از مرسوم‌ترین نشانه‌های منفی سندروم فرزند میانی این است که حس ناخواسته بودن، اعتمادبه‌نفس فرد را کاهش می‌دهد. هیچ‌چیز بدتر از آن نیست که فردى احساس کند که خواستنی نیست. ازاین‌رو این‌گونه کودکان از فقدان خودباوری در هنگام رشد رنج می‌برند و در نتیجه، اعتمادبه‌نفس آنها در سطح پایینی قرار دارد.

حتی ممکن است کودک مبتلابه سندرم فرزند وسط بیش‌ازحد درون‌گرا یا حتی ضداجتماعی بشود. آن‌ها خود را همانند یک بیگانه تصور می‌کنند و درنتیجه، در موارد دیگر زندگی نیز تبدیل به یک منزوی می‌شوند. این کودکان ترجیح می‌دهند که وقت خود را به‌تنهایی و نه با دیگران صرف کنند، چراکه آن‌ها احساس می‌کنند به آن‌ها بی‌توجهی شده است.

عدم اعتماد به دیگران

کودک وسط، بر اساس احساس نادیده گرفته شدن و ناخواستگی، ممکن است مشکل اعتماد به دیگران را نیز داشته باشند. این کودکان نمی‌توانند به دیگران اعتماد کنند و حتی گاهی اوقات در حسرت اعتماد و تکیه‌بر دیگران زندگی را سپری می‌کنند.

در آخر هم اشاره کنیم که مطالعات عزت‌نفس در کودکان نشان داده که سندرم فرزند وسط ممکن است در احساس ارزش‌گذاری کودک تأثیر مستقیم داشته باشد. فرزند میانی با توجه به موقعیت تولد خود، گاهی اوقات برای دریافت توجه بیشتر از پدر و مادر و دیگر بزرگ‌سالان، نسبت به بقیه خانواده به‌عنوان خواهر و برادر بزرگ‌تر و خواهر و برادر جوان‌تر اغلب احساس نامریی بودن دارند. برخی از مطالعات به‌طور قاطع نشان داده‌اند که کودکانی که تنها دختر یا تنها پسر در خانواده هستند اغلب سندرم فرزند وسط را تجربه نمی‌کنند.

یک نظر

ورود

  • سینا فروردین ۸, ۱۳۹۷

    نمیشه گفت که این مطلب درستیه. البته یکسری از ویژگی‌هاش درست بود، اما فقط بخاطر فرزند وسط نیست. مثلا من خودم فرزند دوم از سه فرزند هستم. اما فاصله‌ی سنی من با فرزند سوم ده سال هست و این فاصله‌ی سنی زیاد باعث شده که من به اندازه‌ی کافی از محبت و توجه پدر و مادرم برخوردار باشم. شرایط خیلی زیادی هست که باعث مثلا ضد اجتماعی شدن میشه. مثلا من آدم درونگرایی هستم، ولی این ویژگی شخصیتی من هست و از بدو تولد با من بوده و اصلا ربطی به فرزند دوم بودنم نداره.