۱۰ ترفندی که سیاستمداران طرفدار پروپاگاندا برای فریب توده مردم به کار می‌برند [قسمت دوم]

۱۰ ترفندی که سیاستمداران طرفدار پروپاگاندا برای فریب توده مردم به کار می‌برند [قسمت دوم]

آیا تابحال در مورد واژه «پروپاگاندا» فکر کرده اید؟ آیا معنای واقعی این کلمه را می دانید؟ گاهی اوقات دیکتاتورها برای پیاده سازی طرح های شیطانی خود راهی جز خشونت، وارد کردن نیروهای نظامی به ماجرا و دست یازیدن به روش های غیرانسانی نمی بینند؛ اقدامات که جملگی با واکنش شدید بین المللی مواجه می شود. در این میان برخی از حاکمان و رسانه های پروپاگاندا و تبلیغاتی آن ها ترجیح می دهند به جای روی آوردن به خشونت و اعلان جنگ به “دشمنان”، راهی بسیار هوشمندانه و روانشناسانه را برای وادار کردن افراد به قدم گذاشتن در راه مطلوب آن ها در پیش گیرند.

پروپاگاندا

استفاده از ترفندهای روانشناسانه پروپاگاندا توسط سیاستمداران برای غالب کردن طرز تفکر خود به توده مردم عواقب بسیار کمتری در مقایسه با اعمال خشونت داشته و برای آن ها نیز دردسر و هزینه کمتری را در پی خواهد داشت؛ در حالی که از توان تبلیغات مخالفان بر علیه شما نیز می کاهد. در واقع با این روش، حکومت های مذکور کارهای کثیف خود را با سوء استفاده از توده مردم به انجام می رسانند و حتی بدون شلیک یک گلوله آن ها را مطیع و رام خود می سازند. در قسمت اول این مطلب شما را با تعدادی از این استراتژی های پروپاگاندا محور سیاستمداران آشنا کردیم و در ادامه نیز تعدادی دیگر از این ترفندهای روانشناسانه بسیار موثر را به تفصیل بیان خواهیم کرد.

۵- بزرگ کردن خود در ذهن توده مردم مانند یک موجود فرا انسانی غیر قابل انتقاد

پروپاگاندا

یکی از محبوب ترین ترفندهای پروپاگاندا محور دیکتاتورها تبدیل کردن یا جلوه دادن خود به عنوان یک موجود فراتر از دیگر انسان هاست. ذهن انسان همواره تمایل دارد که افراد مشهور و موفق را انسان هایی فراتر از یک انسان معمولی تلقی کند و کسانی که در سودای قدرت سیاسی بی انتها هستند به خوبی این نقطه ضعف را درک کرده و سعی در بهره بردن از آن دارند. خاندان کیم در کره شمالی در نهایت حد ممکن از این استراتژی استفاده کرده اند تا بدان جایی که در مدارس به کودکان کره ای یاد می دهند که خاندان کیم در واقع خدایانی هستند که حتی در خلقت جهان نیز نقش داشته اند.

پروپاگاندا و شستشوی مغزی در کره شمالی چنان نهادینه شده است که مردم بعد از مرگ کیم جونگ ایل چنان شیون و زاری می کردند که انگار دنیا به پایان رسیده بود. البته این استراتژی برای در کنترل داشتن توده ها بسیار موثر است. علیرغم قحطی و گرسنگی، خشونت گسترده و دیگر شرایط دردناک و غیرقابل تحمل در این کشور، شکل گیری هرگونه جریان انتقادی و مقاومتی بر علیه حاکمان این کشور زمانی که توده مردم این کار را به مثابه طغیان علیه خداوند می دانند بسیار غیرمحتمل خواهد بود.

اگر چه چنین رفتاری تا ابد ادامه نخواهد داشت به خصوص اگر شرایط در کره شمالی بسیار بدتر از وضع کنونی شود، اما در شرایط کنونی نیز به نظر نمی رسد که هیچ تلاشی برای طغیان علیه حاکمان کشور صورت گیرد؛ هر چند همین اکنون نیز اکثر مردم این کشور با شرایط طاقت فرسایی مواجه هستند. شاید همین موضوع بود که باعث شد کیم جونگ اون، رهبر جدید و جوان این کشور خطر را حس کرده و در هفته های اخیر سعی کرده با تعامل با دنیا و دست برداشتن از سیاست های منزوی گرایانه اش، از وقوع مخالفت ها و آشوب های داخلی در سال های آینده جلوگیری نماید.

۴- ترغیب توده ها به فرو رفتن در توهمات و طرفداری متعصبانه از آن ها

پروپاگاندا

جوزف گوبلز بر این باور بود که بیشتر توده مردم، شخصیت هایی نژادپرست در عمق وجود خود دارند و تنها کاری که وی باید می کرد این بود که چنین احساس و دیدگاهی را به سطح آورده و آن را تحریک و تقویت نماید. از نظر وی یکی از بهترین راه ها برای واداشتن توده ها به فکر کردن یا عمل کردن به آن سبکی که شما می خواهید این است که او را طوری تحریک کنید که مانند شما فکر کرده و این تفکر را با باورها و پیشداوری های قبلی او ترکیب نمایید. همه بر این باورند که سیاست های حزب نازی همواره به صورت مستقیم و آشکارا اجرا می شد اما گاهی اوقات یک سیاست کمتر واضح امکان موفقیت بسیار بیشتری داشت.

نازی ها همواره در مورد افتخار مردم به کشور خود و حق آن ها برای داشتن سرزمینی امن،امنیت اجتماعی، داشتن فرصت های شغلی مناسب و بسیاری خواست های دیگر و این که چگونه آلمان باید به دوران بزرگی و قدرت سابق خود بازگردد صحبت می کردند. البته که بسیاری از مردم آلمان از قبل به تمامی این گفته ها باور قلبی داشتند و ایجاد ناراحتی و خشم در مردم بابت چیزهایی که می توانستند و لیاقتش را داشتند که داشته باشند اما نداشتند کار سختی نبود. از این رو نازی ها از این احساسات تحریک شده توده ها برای خشم و غضب نسبت به هر چیزی که در خود نازی ها نبود استفاده می بردند. به همین روش بود که آن ها موفق شدند رفته رفته شهروندان آلمانی را به سمت دشمنی مشتاقانه و شدید نسبت به یهودیان و مقبولیت بخشیدن به دست درازی به خاک کشورهای دیگر سوق دهند.

آن ها رفته رفته حس هویت و عدالت جویی را در مردم تحریک کرده و زمانی که افراد به دام می افتادند و در نهایت بیش از پیش و به طور علنی اعلام می کردند که تنها یک راه برای بهتر کردن اوضاع وجود دارد و آن هم از بین بردن یهودیان و فتح سرزمین های دیگر کشورهاست. گوبلز بیشتر اوقات با ابراز خشونت و اشاعه آشکار آن نسبت به یهودیان موافق نبود؛ بلکه وی بر این باور بود که استفاده از جملات و کلمات درست و مناسب و تاکید بر آن ها، و همچنین اجازه داده به احساسات طبیعی و پیشداوری های افراد برای سوق دادن آن ها به سمت جلو، بهترین راه برای نهادینه کردن تفکرات مطلوب نازی ها در اذهان توده مردم است. بدین ترتیب افراد بدون آنکه خود بدانند در دام توهمات و افکار غیرواقعی و تندروانه خود گرفتار شده و به شدت بر این دیدگاه نادرست خود پافشاری می کردند.

۳- وادار کردن توده ها به این فکر که دشمنی قدرتمند در کمین است

پروپاگاندا

یکی از استراتژی های پروپاگاندا محور بسیار موثر رهبران دیکتاتور جهان این است که همواره افکار شما را از مسایل و مشکلات اصلی درونی دور کنند. شاید کشور با مشکلات اقتصادی یا گرسنگی و قطحی مواجه باشد یا آزادی رسانه ای در کشور سلب شده باشد یا بسیاری بی دلیل دستگیر شده و به زندان فرستاده شوند یا حتی ارتش کشور دچار ضعف شده باشد. بدون توجه به این که مشکل اصلی کجاست، این سیاستمداران تلاش می کنند به شما بقبولانند که خطری بسیار بزرگ در کمین بوده و به زودی خود را نشان خواهد داد. بدین ترتیب توده ها به این فکر می رسند که این خطر و تهدید اجتناب ناپذیر و حتمی و البته بسیار ترسناک خواهد بود اما این که دقیقاً چه زمان خود را نشان دهد را نمی دانید.

در مورد کره شمالی، حاکمان و ایادی پروپاگاندا در این کشور همواره بر این طبل می کوبند که شیطانی به نام ایالات متحده روزی به مرزهای این کشور حمله خواهد کرد و تنها راه جلوگیری از این حمله، تابعیت کامل از مقامات ارشد سیاسی، مسکوت گذاشتن مطالبات داخلی و بحق، و البته دامن نزدن به فسادها و مشکلات درون سیستم حکومتی است. مقامات ارشد کره شمالی از همین روش برای پیش بردن پروژه تولید سلاح های هسته ای در این کشور استفاده کرده اند به طوری که مردم این کشور علیرغم مشکلات شدید اقتصادی و معیشتی همچنان از این پروژه حمایت کرده و آن را تنها راه در امان ماندن از حمله ایالات متحده می دانند.

اما این استراتژی هوشمندانه و البته شنیع تنها برای ترساندن مردم از دیگر کشورها نیست بلکه هدف اصلی این است که مردم کشور رام و مطیع باقی بمانند. اگر کشور در شرایط خوبی قرار نداشته باشد یا حکومت در حال ظلم و سرکوب مردم خود باشد، می توانید با این بهانه که دشمنان شما را احاطه کرده اند و در شرایط جنگی به سر می برید و باید آماده نبرد باشیید، بهترین ابزار برای ساکت نگه داشتن مردم و در کنترل داشتن آن ها را در اختیار خواهید داشت. بدین ترتیب افراد چموش جامعه نیز آرام مانده و از آشوب خودداری خواهند کرد زیرا بر این باورند که سکوت آن ها در واقع فداکاری شان برای اطمینان از آماده شدن کامل کشور برای مقابله با یک دشمن هولناک خارجی است.

۲- تلاش برای تحریک احساسات به جای منطق

پروپاگاندا

یکی از چیزهایی که نابغه ای در حوزه تبلیغات و رسانه ها مانند گوبلز به آن باور داشت این بود که زمانی که می خواهید مردم را به سمت تفکر مطلوب خود سوق دهید، استفاده از منطق به کار نخواهد آمد. از طرف دیگر وی بر این باور بود که احساسات و تهییج آن ها بهترین ابزار برای تحریک توده ها به سمت انجام یک کار یا داشتن یک تفکر خاص است.بدین ترتیب بود که گوبلز سیستم پروپاگاندا و تبلیغات رسانه ای خود برای  هدف قرار دادن غریزه های بنیادین توده مردم به کار گرفت. وی یک بار گفت که بهترین راه برای استفاده از پروپاگاندا زمانی است که این پروپاگاندا حرف هایی را به مردم بزند که آن ها از قبل ذراتی از این صحبت ها و افکار را در ذهن و قلب خود داشته باشند.

به عبارت ساده تر مهم نبود که به مردم پیامی را دارد که منطقی باشد بلکه باید به آن ها چیزی گفت که در واقع آن ها انتظار شنیدنش را دارند. این استراتژی پروپاگاندا هم در دوران رایش سوم و هم در دنیای امروزی بسیار موثر واقع شده است و به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. برای مثال در تظاهرات و راهپیمایی ها، سیاست های مطلوب سیاستمداران با صدای بلند اما به صورت تکه های کوچک فریاد زده می شود، در حالی که به طور متناوب از دشمنان نام برده شده و به خاطر سیاست های ظاهراً خصمانه و یا شکست خورده شان به باد تمسخر و استهزا گرفته می شوند. این سیاست باعث می شود که توده مردم برای مدتی فراموش کند که اعضای طرفدار گروه رقیب یا سایر کشورها نیز مانند آن ها انسان هستند و آن ها را به شکل دشمنانی خطرناک می بینند که باید به هر وسیله و هر قیمتی از بین برده شوند.

۱- تقویت مداوم حس بزرگی نسبت به کشور و ملت

پروپاگاندا

شاید آخرین و شایع ترین ترفند حکومت های فاسد و دیکتاتور مآب در تاریخ تمرکز بر روی هویت ملی توده ها بوده است. روی هم رفته اگر بخواهید که کل جمعیت یک کشور را به بند کشیده و بر روی اکثر توده مردم کنترل داشته باشید بدون این که نارضایتی عمومی ایجاد شود، به خصوص زمانی که منابع کافی در دسترس نداشت یا قوانین سختگیرانه ای در کشور اعمال کرده باشید، بدون شک نیاز خواهید داشت که توده مردم را در صورت امکان در یک گروه واحد جمع کنید به طوری که از هم جدا نشوند. هر چه آن ها در گروه های کمتری مشارکت داشته باشند، تحت تاثیر قرار دادن و کنترل کردن آن ها به شیوه ای موثر و جلوگیری کردن از کوچکترین اعتراض و آشوبی بسیار آسان تر و موثرتر خواهد بود و بدین ترتیب چیزی حکومت شما و کنترل کامل بر روی کشور را تهدید نخواهد کرد.

امروزه نیز در برخی از کشورها از این استراتژی استفاده می شود؛ جایی که هویت ملی در واقع دین مردم است و شما به عنوانی بخشی از این جامعه نمی توانید در گروهی قرار بگیرید که خارج از این ساختار هویتی قرار دارد. مردم کره شمالی به طور کامل در چنین فلسفه ای فرو رفته اند و چین نیز تفاوت زیادی با این کشور در این زمینه ندارد. در این گونه موارد، تنها حزب حاکم به شما این آزادی را می دهد که هر دینی می خواهید داشته باشید اما از طرف دیگر از هیچ تلاشی برای اطمینان از دوری شما از دین مضایقه نخواهد کرد و اگر هم به دین خاصی گرایش پیدا کنید با روش هایی بسیار ظریف، هوشمندانه و زیرپوستی شما را اذیت خواهند کرد.

برای مثال حزب کمونیست چین که همه چیز را در این کشور در کنترل داشته و عملاً تنها حزب واقعی و قدرتمند کشور به شمار می آید، در صورتی که عضو یک فرقه مذهبی باشید به شما اجازه حضور در حزب را نخواهد داد. با این سیاست، تمامی رهبران و بخش زیادی از طرفداران حزب همچنان بی دین باقی خواهند ماند و بدین ترتیب اولویت وفاداری آن ها ابتدا حزب و سپس کشور خواهد بود، پیش از هر چیز دیگری حتی خانواده ها و تفکراتشان. در کره شمالی، میزان تلقین و نهادینه کردن وطن پرستی در ذهن توده ها با استفاده از سیاست های پروپاگاندا، هر گونه تفکر در مورد مخالفت با طبقه حاکم را در نطفه خفه می کند.

۱۰ روشی که رسانه ها برای تحت تاثیر قرار دادن باورهای ما استفاده می کنند

تغییرات در کره شمالی؛ آزاد شدن تماشای کارتون «تام و جری» و نشانه های نارضایتی مردمی

نگاهی به تبلیغات سیاسی عجیب کره شمالی علیه دولت آمریکا

منبع: toptenz
مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۲ نظر

ورود

  • Mahan خرداد ۱۳, ۱۳۹۷

    همه این دلایل چقدر آشنا بودند! با مثال عملی

  • محمد خرداد ۱۳, ۱۳۹۷

    لطفا در مورد شرایط کاری کشور عمان_ که با ایران روابط خوبی هم دارد_ مطلب بنویسید