چرا باید نگران «بازی تاج و تخت» ولیعهد جوان و جاه طلب سعودی بود؟

چرا باید نگران «بازی تاج و تخت» ولیعهد جوان و جاه طلب سعودی بود؟

انگار این روزها در دنیای سیاست و جنجال های سیاسی جوانان حرف اول را می زنند. برای بیش از یک سال اخیر کیم جونگ اون جوان و جاه طلب و البته گستاخ، به تیتر اول هر روزه رسانه های معتبر جهانی تبدیل شده بود، اما این روزها حتی کیم جونگ اون هم از یاد رفته و همه به زورآزمایی یک شاهزاده جوان در عربستان سعودی با شاهزادگان و افراد ذی نفوذ بیشمار کشورش چشم دوخته اند. شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، این روزها به شدت سرگرم از میدان به در کردن رقیبانی است که بین او و تاج پادشاهی صحرای عربستان قرار گرفته اند.

از همان ابتدا بالا رفتن راکت وار او در سلسله مراتب قدرت در میان خاندان سلطنتی نشان از طغیانی بزرگ در آینده ای نزدیک می داد. ابتدا همه چیز با تغییرات محسوس در روابط خارجی شروع شد، رفت و آمدهای سیاسی از/به ریاض شدت گرفت، موج بی سابقه ای از اصلاحات سیاسی و مدنی در درون کشور رخ داد، زنان به یکباره به حقوقی رسیدند که حتی خود نیز باور نمی کردند در این مدت کوتاه و با این سرعت به آن دست یابند، قطر به عنوان محور شرارت در میان کشورهای عربی شناخته شد و خیلی سریع آماج تحریم ها و سخت گیری های سیاسی و اقتصادی قرار گرفت. تمامی این اتفاقات خاورمیانه ی ملتهب که هنوز آتش جنگ و درگیری نیابتی در آن زبانه می کشد را ملتهب تر کرد.

اما در روزهای اخیر به یکباره خبر رسید که تعداد زیادی از شاهزادگان و افراد ثروتمند و بانفوذ عربستان سعودی بر اساس طرحی به منظور مبارزه با فساد، اختلاس و رانت خواری ازمقام خود خلع و دستگیر شده اند. حتی نام برخی وزرا، فرماندهان ارتش، شاهزادگان سرشناس و البته ثروتمندترین مرد این کشورد نیز در میان بازداشت شدگان دیده می شد. هنوز یک روز از این خبر نگذشته بود که نخست وزیر لبنان با سفر به ریاض و در یک نطق تلویزیونی غیرمنتظره اعلام کرد که به دلیل فشارهای داخلی که به او وارد شده از مقامش کناره گیری می کند. شرایط طوری است که خاورمیانه هر لحظه آبستن حادثه ای ناگوار خواهد بود.اما شاهزاده جوان سعودی چه در سر دارد؟

بسیاری از منتقدان سیاسی بر این باورند که محمد بن سلمان در آستانه ی اجرای یک کودتای نرم و بدون خونریزی قرار دارد که با کنار گذاشتن پدر ۸۱ ساله اش خود به عنوان پادشاه جدید عربستان بر تخت بنشیند، هر چند در حال حاضر نیز تمامی اختیارات و قدرت عربستان را در قبضه دارد. اما اگر کمی با دقت به موضوع نگاه کنید متوجه خواهید شد که او در حال انجام بازی محتاطانه تری است. هر یک از این تحرکات ماکیاولیانه (؟؟!!!) از تغییرات بنیادین مدیریتی تا قول های اصلاح اجتماعی و اقتصادی و اکنون نیز دستگیری مفسدان- نه به طور همزمان بلکه هر کدام یکی پس از دیگری و در یک زمان خاص انجام شده اند.

اما این که او بزودی جای پدر را بگیرد یا در چند سال آینده این کار را انجام دهد در مقابل موضوعی منطقه ای و بسیار پیچیده اهمیت کمتری دارد: تنش بین عربستان سعودی و ایران به عنوان رقیب اصلی این کشور در منطقه. پدر او تنها پادشاه عربستان نیست بلکه تولیت دو شهر بزرگ مذهبی دنیای اسلام را نیز در دست دارد و طغیان آشکار و به یکباره او علیه پدرش بدون شک باعث دودستگی ها و اختلافات بسیاری در خارج از مرزهای عربستان سعودی خواهد شد که شرایط را برای عربستانی که با مشکلات اقتصادی دست به گریبان بوده و در چندین جنگ نیابتی حضور دارد سخت تر از قبل خواهد کرد.

عربستان کشوری سنی نشین است که بیش از هر کشور عرب دیگری جمعیت سنی مذهب دارد و این موضوع برای بن سلمان از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا نمی خواهد ائتلاف شکل گرفته در میان کشورهای همراه با عربستان سعودی را دچار خدشه بکند، چیزی که با کودتای سیاسی یکباره از بین رفته و یا دستکم متزلزل خواهد شد. برای مدت زیادی در طول زندگی اش، این شاهزاده جوان به این نکته واقف بوده است که دیر یا زود باید برای بدست آوردن مقام ولیعهدی و سپس تخت پادشاهی با برخی از پسرعموهایش رقابت کند. از زمان مرگ ابن سعود، که اولین پادشاه عربستان بود، پسران او این مقام را بین خود دست بدست کرده تا مرگ آن ها را از تخت پادشاهی جدا کرده است و پدر این شاهزاده ی جوان نیز به همین زودی این کار را خواهد کرد.

در همان سنین کودکی، شاهزاده بن سلمان می دانست که سرنوشت احتمالی وی چنین خواهد بود: اگر پدرش قبل از رسیدن به پادشاهی به خاطر کهولت سن نمیرد، می توان طوری برنامه ریزی کرد که نوه ی ابن سعود به عنوان اولین نوه ی این خاندان تخت پادشاهی عربستان را بدست آورد. اگر چه وی مسئولیت های مدیریتی زیادی غیر از ریاست دفتر خصوصی پدرش در زمان استانداری ریاض را بر عهده نداشت اما به اندازه ی کافی وقت برای نقشه کشیدن داشته است. اکنون به عنوان ولیعهدی جوان هیچ مانعی جز سلامتی پدرش بین او و تخت پادشاهی وجود ندارد با این وجود به نظر می رسد که او نمی خواهد کار را به کوچک ترین اما و اگری بسپارد.

در هفته ی گذشته وی بسیاری از وزرا، فرماندهان و شاهزادگان دربار را به جرم فساد اقتصادی به بند کشید. از همه مهم تر این که به نظر می رسد دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالات متحده که از متحدان عربستان سعودی به شمار آمده و همین چند وقت پیش سفری به این کشور داشت از اوضاع اطلاع کافی داشته و نگرانی از بابت تحولات عربستان ندارد. وی در این باره چنین گفته است:” من به ملک سلمان و ولیعهد عربستان سعودی اطمینان کامل دارم، آنها دقیقاض می دانند چه می کنند”. اما همه مانند دونالد ترامپ از این موضوع مطمئن نیستند و بسیاری از ساکنان منطقه ی خاورمیانه نگران جاه طلبی های و تعصبات این شاهزاده جوان هستند، برخی حتی این تحرکات را نشانه ی جنگی قریب الوقوع می دانند.

چنین جاه طلبی ممکن است باعث از بین رفتن ثبات در یک ی از قطب های مذهبی جهان اسلام و شاید مهم ترین آن ها و به آشفتگی کامل کشاندن اقتصاد جهانی بینجامد که به شدت به نفت خام منطقه نیازمند است. اما گام های شاهزاده بن سلمان برای تثبیت جانشینی خود را باید با دیدی عمیق تر زیر ذره بین قرار داد. مخالفان او از سال ها قبل از پخش بلاک باستر تلویزیونی دنیای وستروس از شبکه ی اچ بی اُ، خود درگیر «بازی تاج و تخت»ی بودند که فقط خود و اطرافیان نزدیکشان از شدت آن اطلاع داشتند. بدین ترتیب اگر چه شدت تحرکات وی کمی غیرعادی و بی سابقه بنظر می رسد اما برای شاهزاده های سعودی به اندازه ی افکار عمومی خارج از این کشور عجیب و ناآشنا نبوده و شاید بتوان گفت که با کمال احتیاط اتخاذ شده اند.

تنها چیزی که کسی جز بن سلمان نمی داند میزان دقیق بودن نقشه بازی و منطبق بر واقعیت بودن محاسبات اوست که نتیجه ی اصلی این بازی را تعیین خواهد کرد. سال کذشته وی برنامه ی جاه طلبانه ی موسوم به چشم انداز ۲۰۳۰ را با هدف کاهش اتکای اقتصاد این کشور به فروش نفت و گاز و همچنین استفاده از توان جوانان کشور در این زمینه ابلاغ کرد. این تغییرات بسیار هوشمندانه و البته لازم به نظر می رسید زیرا سیاست های متحجرانه و بدوی سیاسی، اقتصادی و مدنی شاهان پیشین این کشور، باعث شده بود که عربستان سعودی علی رغم منابع سرشار و درآمدهای بادآورده همچنان سیستم حکومتی و اجتماعی غیردمکراتیک و عقب مانده ای داشته باشد به طوری که این کشور برای بدست آوردن مقام اول بسته ترین، سفاک ترین و غیردموکراتیک ترین کشور جهان رقابت تنگاتنگی با تنها رقیب درخورش، کره شمالی، داشت.

پایین ماندن بی سابقه ی قیمت نفت باعث شد که میلیاردها دلار از ذخیره ارزی این کشور به باد برود به نحوی که توان جایگزینی آن وجود نداشت و دست دراز کردن به سمت جوانان کشور و وارد کردن آن ها در میدان اقتصادی و سیاسی کشوری که اکثریت مناصی حکومتی آن در دست افراد نسبتاً سالخورده بود باعث شد که توجهات از نقشه کشی و درگیری هایی که در قصرهای شاهزادگان سعودی در جریان بود دور شود. بدین ترتیب در اولین گام ها، بن سلمان جوان دستور سفت کردن کمربندها را صادر کرد. یارانه سوخت و مواد غذایی پایه را قطع کرده و سهام بزرگ ترین کمپانی نفتی جهان، آرامکو، را به صورت عمومی عرضه کرد تا پشتوانه ی مالی قمار سیاسی که در آینده ای نزدیک عملی می کرد را تامین نماید.

با این وجود هر کدام از فازها و بخش های چشم انداز ۲۰۳۰ نیز بار دیگر تغییر کرد. در قطع شدن کامل یارانه ها بازنگری شده و استخدام جوانان نیز تعدیل گردید و حتی در واگذاری سهام شرکت نفتی به عموم مردم بازنگری هایی انجام گرفت. تجربه نشان می دهد که وقتی بن سلمان حس کند فاجعه ای قریب الوقوع رخ خواهد داد کمی از برنامه ی جاه طلبانه اش عقب خواهد کشید اما تخت پادشاهی عقب کشیدن تحت هر شرایطی را بر نمی تابد. در کشوری که رانت خواری و به اصطلاح پارتی بازی امری معمول و طبیعی است و بدست آوردن مناسب بالای دولتی بدون پارتی بازی ممکن نیست باید به یقین گفت که بن سلمان جوان می توانست حتی تعداد بیشتری از افراد بانفوذ را به اتهام فساد بازداشت کند.

دونالد ترامپ نیز نه تنها از این دستگیری های گسترده و ناگهانی شوکه نشده بلکه در سخنانی آن ها را نیز تایید کرده است:” برخی از کسانی که با آن ها به تندی رفتار می شود کسانی هستند که برای سال ها شیر کشورشان را دوشیده اند”. البته مشخص نیست که دونالد ترامپ آیا تاجر مولتی میلیاردر این کشور به نام الولید بن طلال که از طرفداران تغییر در ساختار سیاسی این کشور است را نیز در ذیل این گفته خود گنجانده یا خیر. اما قبل از دستور به پلیس این کشور برای بازداشت مفسدان اقتصادی، بن سلمان با تعدادی از رقیبان بالقوه ی خود همکاری کرده است. اگر چه در سال ۲۰۱۵ گفته می شد که در صورت شکست در یمن، تمامی این بار روی دوش بن سلمان بوده و این موضوع باعث خواهد شد تحت فشار سایر شاهزادگان رقیب از مقام ولیعهدی کناره گیری کند.

اما اکنون پس از دو سال و بدست نیاوردن هیچ توفیقی در یمن، همان افراد بر این باورند که هیچ شاهزاده ای توان مخالفت با بن سلمان را ندارد چه برسد به این که او را تحت فشار قرار داده و وادار به استعفا از مقام ولیعهدی نماید زیرا به گفته ی خودشان هیچ کس قدرت و ثروت او برای این کار را ندارد. همانطور که خود بدون طی کردن رده های سِنی مرسوم در خاندان سعودی به ولیعهدی رسیده در دو سال اخیر بسیاری از نسل قدیمی، مسن و باتجربه کشور را خانه نشین کرده و جای آنان را به جوانانی داده که از این اقدامات او پشتیبانی کامل می کنند بنابراین دستکم می توان گفت که بن سلمان حمایت جوانان کشور و شاهزادگان جوان را علاوه بر قدرت و ثروت در اختیار دارد. وی به دنبال ساخت اعتماد و وفاداری در بین زیردستان و اطرافیانش است و اگر در این مهم موفق عمل کند، حکومتی بسیار دراز و پایدار در انتظار او خواهد بود.

هفتاد درصد از جمعیت کشور مانند خود او بوده و در حدود ۳۰ سال سن دارند و تلاش موفقی که وی برای بدست آوردن حمایت و وفاداری اکثریت جامعه کشورش انجام داده کم از یک انقلاب نرم نیست. وی به زنان قول حق رانندگی و ورود به استادیوم های ورزشی را داده و پلیس مذهبی را از دستگیری مردان و زنانی که در ملاء عام با هم ملاقات می کنند، برخلاف سنت چند دهه ای در این کشور، منع کرده است. همین امسال در روز ملی کشور صدای موسیقی برای اولین بار در خیابان های شهر نواخته شد و مرد و زن در کنار هم به جشن و پایکوبی پرداختند، چیزی که سال قبل نه وجود داشته و نه کسی تصور می کرد در یک سال آینده شاهد آن باشد.

جالب تر این که بخش اعظم این پایکوبی ها در میدانی رخ می داد که معمولاً مراسم گردن زنی مجرمان در آن انجام می گرفت. بن سلمان به خوبی نیاز و میل به تغییر در این کشور را حس کرده و با مهارت تمام این میل و خواسته را با ملی گرایی عربستانی در هم آمیخته است و با دستگیری تعدادی از مقامات بلند مرتبه ی مذهبی و محافظه کار به نظر می رسد که قصد دارد در کشورش نقش دین را به نفع ملی گرایی کاهش دهد. اما این حرکت بسیار مخاطره آمیز است و می تواند به پاشنه آشیل بن سلمان تبدیل شود زیرا عکس العمل طبقه ی محافظه کار و دینی کشور که موقعیت چندین دهه ای خود را در خطر می بینند می تواند بسیار خونین و شدید باشد.

با این وجود به نظر می رسد که وی برای مقابله با تهدید محافظه کاران دین گرا که تنها به شرایط درون کشور نگاه می کنند به جوانانی تکیه کرده که به بیرون از مرزهای کشور چشم دوخته اند. اما این جوانان رام نشده و بی تجربه نیز چاره ای جز تعهد به رسوم سختگیرانه، احترام به حریم خانواده و وفاداری عمیق به ملتشان ندارند. بنابراین همزمان با تغییرات بنیادین و بی سابقه در درون سیستم کهنه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور، وی با برجسته کردن مخالفت هایش با ایران و سیاست های منطقه ایش بر طبل ملی گرایی و ناسیونالیزم عربستانی می کوبد. وی در هفته ی گذشته و پس از حمله ی موشکی یمنی ها به ریاض این موضوع را عملی جنگ طلبانه و اعلان جنگ ایران دانست.

اگر وی نتوانسته اقتصاد کشور را سر و سامان دهد؛ نبرد در یمن را به پایان برساند و یا شغل های بیشتری برای جوانان کشور فراهم نماید، می تواند ایران را دلیل گرفتاری های کشورش قلمداد کند و با این کار دستکم برای مدتی زمان بخرد تا اصلاحات مدنظرش را بیش از پیش پیاده سازی نماید. به همین دلیل است که چشم انداز ۲۰۳۰ بن سلمان اوضاع را هم برای خود او و هم کل منطقه خاورمیانه خطرناک کرده است.

چشم انداز و جاه طلبی های او بسیار بزرگ تر و بلندتر از پدرش بوده اما نباید ابلهانه به این موضوع نگاه کرد زیرا این برنامه بسیار خوش بینانه طرح ریزی شده و اهداف دیگری نیز در پشت پرده غیر از تحول در کشور وجود دارد. اگر چه می توان بن سلمان جوان را ماکیاولی دنیای مدرن دانست اما او خوب می داند که چطور با مهره های سرباز خود که همانا مردم کشور و اکثریت جوان آن هستند بازی کند.

با وجود تمامی مشکلات و ناکامی ها، اگر نقشه ی بن سلمان چیزی جز یک کلاهبرداری ماهرانه اقتصادی فرهنگی است، که در این صورت با کوچکترین نشانی از نارضایتی عمومی نقش بر آب خواهد شد، باید هر چه زودتر برخی از قول هایی که داده را عملی سازد. در غیر این صورت جنگی دیگر در خاورمیانه در انتظار او خواهد بود که گریبان شاه سعودی را خواهد گرفت، چه خود او و چه پدرش.

منبع: cnn
مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
یک نظر

ورود

  • MjavadF آبان ۲۳, ۱۳۹۶

    بدترین تیتری که تا حالا از مطالب روزیاتو دیدم این تیتر بود
    منی که با فید ریدر آپدیت شدن سایت رو چک میکنم و فقط تیتر مطلب رو میبینم با این تیتر سمت مطلبی اومدم که انتظار داشتم درباره GOT باشه و حتی یک صدم درصد هم ارتباطی باهاش نداشت