بهترین سریال های تلویزیونی سال ۲۰۱۷ که باید ببینید [قسمت دوم]

بهترین سریال های تلویزیونی سال ۲۰۱۷ که باید ببینید [قسمت دوم]

این روزها تب سریال های تلویزیونی غربی چنان بالاست که بسیاری از افراد سریال های خاصی را به صورت منظم تماشا می کنند. اگر چه هر کسی سلیقه و ذائقه ی خاص خود را دارد و نمی توان فهرستی از بهترین سریال های سال که جای مناقشه نداشته باشد را تهیه کرد اما در پایان هر سال میلادی معمولاً کارشناسان بهترین های سال را در حوزه سریال های تلویزیونی، و حوزه های دیگر سینما، مشخص می کنند. در قسمت اول این مطلب شما را با تعدادی از بهترین سریال های تلویزیونی سال ۲۰۱۷ آشنا کردیم که در رتبه ۱۰ تا ۲۰ این فهرست قرار داشتند. در ادامه این مطلب ده سریال برتر این فهرست را به شما معرفی خواهیم نمود. با ما همراه باشید.

۱۰- دروغ های بزرگ کوچک

سریالی که در ابتدا به نظر می رسد داستانی بی معنی و زنانه پر از شایعه در مورد چند مادر ثروتمند در مونتری باشد ناگهان رنگی تاریک تر، تاثیرگذارتر به خود می گیرد. سریال «دروغ های بزرگ کوچک» (Big Little Lies) به بررسی فاصله بین ظاهر و واقعیت زنانی می پردازد که هر کدام در زندگی شخصی ظاهراً بی نقص خود دغدغه هایی دارند. ابتدای داستان این سریال با قتلی در بین یک جامعه ساحلی آغاز می شود و پس از ان پای خیانت و عدم اطمینان و امنیت به میان می آید اما وقتی که لایه های بدرفتاری و خشونت در یکی از خانواده های ظاهراً بی نقص به تصویر کشیده می شود تاثیر گذاری داستان سریال چند برابر می شود. این سریال پر ستاره بار دیگر هنر و نبوغ نیکول کیدمن را به تصویر می کشد. تمامیت و کامل بودن داستان در چند اپیزود محدود سریال چنان بی نقص بود که صحبت کردن از ادامه داستان و یا حتی چند اپیزود بیشتر نیز این همه خلاقیت و کمال بی انتها را تهدید می کند. اما به نظر می رسد با ادامه این سریال، شاهد یکی دیگر از سریال هایی باشیم که بینندگان را معتاد خود خواهد کرد.

۹- استاد هیچ

حتی در عصر طلایی تلویزیون نیز به ندرت پیش می آید که یک سریال به اندازه پیشینه سینمایی خود مانند کمدی عزیز انصاری و آلن یانگ دارای سبکی ویژه بوده، آگاهانه ساخته شود و همزمان تا سرحد کمال نیز سرگرم کننده باشد. سریال تلویزیونی «استاد هیچ» (Master of None) و به خصوص فصل دوم آن آشکارا گزاره هایی از «دزدان دوچرخه» ویتوریو دسیکا و نقش های میکل آنجلو آنتونیونی دارد. اما همزمان داستان هایی خاص و اورجینال در مورد شخصیت عزیز انصاری و دوستانش را نیز در خود دارد. این فیلم به مباحث دینی  و بخصوص دین اسلام نیز می پردازد که کمتر در تلویزیون و از این منظر به تصویر کشیده شده است. هر اپیزود از فصل دوم این سریال به داستانی مجزا می پردازد که شخصیت های اصلی آن قابت مانده اند. هنوز معلوم نیست که فصل سومی نیز در کار باشد اما همین دو فصل نیز با کمدی جاه طلبانه و ناب خود به اندازه کافی بینندگان را راضی کرده اند.

۸- بوجک هورسمن

چیزی شبیه معجزه است که یکی از پویاترین و تاثیرگذارترین درام های حال حاضر دنیای تلویزیون یک کمدی سیاه انیمیشنی در مورد یک اسب سخنگو است که قبلا ستاره سریال های تلویزیونی بوده است. فصل چهارم سریال انیمیشن «بوجک هورسمن» (BoJack Horseman) شاید به اندازه فصل سوم گیرا و خلاقانه نباشد اما از برخی جهات از ان بهتر است. از تفاوت های این فصل با فصول قبلی می توان به خوشبینانه تر بودن آن اشاره کرد زیرا بوجک با رابطه پر تنش خود با مادرش کنار آمده و با دختری آشنا می شود که می تواند جانشین دختر او باشد و شاید حتی دختر واقعی اش. این سریال کمدی در بطن سرگرم کننده خود مسایل مهم و جدی را مورد بررسی قرار می دهد و هر کدام از شخصیت های مثبت و منفی آن نماد مولفه ای خاص در دنیای امروزی هستند.

۷- گریسِ دیگر

اقتباسی از رمان مارگارت اتوود یکی دیگر از بهترین سریال های سال را ساخته است. جای تعجب دارد که سریال «گریس دیگر» (Alias Grace) که سارا پولی سناریو آن را نوشته و ماری هارون ان را کارگردانی کرده به به طور غیرقابل منتظره ای از رادار علاقمندان سریال های تلویزیونی دور مانده است. این سریال نیز مانند سریال «داستان ندیمه» که در ادامه به آن خواهیم پرداخت از روی رمانی نوشته اتوود ساخته شده اما در کمال ناباوری به اندازه این سریال به آن پرداخته نشده و مورد توجه کافی و شایسته قرار نگرفته است. این سریال داستان سرکوب زنان از جانب مردسالاران و تاثیر آن بر روی روان یک زن است که در ابتدا آن وجهه نمادین و استفاده سیاسی «ندیمه» را ندارد.

فیلم با تصویر گریس مارکس، پیشخدمتی بدنام آغاز می شود که به جرم قتل دوستش به ۱۵ سال زندان محکوم شده است. در ابتدا گریس برای این که مشخص شود شرایط آزادی زودهنگام را دارد یا خیر و یا حتی تبرئه شدن مورد بازجویی و مصاحبه قرار می گیرد اما در طول شش اپیزود و با پیشرفت داستان سریال مشخص می شود که او کمتر یک راوی غیرقابل اعتماد و بیشتر یک شخصیت شرور است به نحوی که دکتر مصاحبه کننده، بیننده و حتی خود شخصیت اصلی در انتها از خود می پرسند آیا او واقعا قاتل است؟ علاوه بر تصویرسازی دقیق و عمیقی از بررسی بازی دادن افراد و داستان سازی مجرمان، سریال «گریس دیگر» جامعه کانادا در قرن نوزدهم را به زیبایی به تصویر می کشد.

۶- سفید پوستان عزیز

جاستین سیمین سریال «سفید پوستان عزیز» (Dear White People) را بسیار جالب تر، جذاب تر و گاهی ویرانگرتر از نسخه سینمایی فیلم خود با همین عنوان در سال ۲۰۱۴ ساخته است. در فصل اول این سریال، خشونت پلیس و تبعیض نژادی نسبت به سیاهپوستان در میان این لایه از طبقه حاکم موضوع اصلی است. این فیلم پر از خشم است اما همچنان خنده هایی بلند و نکته دار را نیز در خود دارد. این فیلم زننده بودن و شدت تبعیض های نژادی و دیدگاه های نژادپرستانه در یک محیط آکادمیک بسیار موجه را به تصویر می کشد که کاملاً واقعی به نظر می رسد. هر یک از شخصیت های سریال در هر اپیزود، داستان اتفاقات را از دید خود بیان می کنند. شخصیت های سریال به ما نشان می دهند که سیاه بودن مهم ترین و برجسته ترین ویژگی این این بخش از نژادهای بشری نیست. این سریال یکی از هوشمندانه ترین سریال های سال است که با ایده هایی پیچیده در هر لحظه تماشاگرش را به چالش می کشد.

۵- بی خدا

عبارت «مینی سریال» روز به روز بی معنی تر می شود و گواه این مدعا نیز سریال «دروغ های بزرگ کوچک» است که در بخش های زیادی نامزد دریافت جایزه امی شد و خیلی زود اعلام گردید که علی رغم داشتن عنوان «مینی سریال» فصل دوم آن نیز ساخته خواهد شد. در این میان مهم ترین چیزی که با تماشای سریال «بی خدا» متوجه می شوید این است که این سریال کوتاه دارای ابتدا، میانه و انتهای بی نهایت کامل و فوق العاده ایی است. جای تعجب ندارد که این سریال وسترن سال ها منتظر کارگردانان سرشناسی مانند استیون سودربرگ، دیوید فینچر و سام مندز بوده اما در نهایت اسکات فرانک به استادی هر چه تمام تر از آن یک شاهکار تلویزیونی ساخته است.

نکته مهم تر  و خیره کننده در مورد این مینی سریال هفت اپیزودی که قرار است ادامه آن نیز ساخته شود این است که بیشتر به یک رمان شبیه است تا یک فیلم دیدنی زیرا داستان های فرعی آن نیز دست کمی از داستان اصلی نداشته و به آن بال و پر زیبایی داده شده است که تنها در رمان های بزرگ شاهد آن هستیم. سبک کارگردانی و انتخاب بازیگران همانند نقش آفرینی های آنان فراتر از بی نقص بوده است که آن ها را در میان بهترین بازیگران سریال های تلویزیونی سال قرار می دهد. این سریال را با باید یکی از فمینیست ترین فیلم های وسترن دانست که پیچیدگی های خاص خود را دارد. شاید بهتر است بگوییم که ای کاش این سریال تمدید نشود اما نت فلیکس چندین مینی سریال دیگر نیز با همین سبک و سیاق به طرفداران سریال های تلویزیونی ارائه دهد.

۴- باقی ماندگان

بسیاری از تماشاگران پس از تماشای فصل اول سریال «باقی ماندگان» یا «به جای ماندگان» (The Leftovers) دیمون لیندلوف و تام پروتا از شبکه اچ بی او را به خاطر ساختن سریالی با رمز و رازهای غیر قابل حل و ناامیدی بی پایان آن سرزنش می کردند اما خلاقیت موجود در فصول دوم و سوم که در همان اپیزودهای نخستین کاملاً مشخص بود همه را غافلگیر کرد. ایپزودهای پایانی این سریال بسیار هوشمندانه، از لحاظ عاطفی تاثیر گذار و راضی کننده ساخته شده بودند. در نهایت نیز داستان و ماهیت کوچ ساکنین شهر برای بیننده به نحوی و تا حدودی مشخص می شود و صحنه های پایانی فیلم یکی از زیباترین و امیدوار کننده ترین صحنه های سریال های تلویزیونی است که تاکنون شاهد بوده اید.

۳- داستان ندیمه

هر ساله شبکه هولو سریالی می سازد که در فهرست سریال های برتر قرار می گیرد. سریال «داستان ندیمه» حرف های زیادی برای گفتن داشت و از در این میان نبوغ کارگردان و بازی خیره کننده الیزابت ماس بهترین دلیل برای تماشای داستانی جذاب و دور از ذهن اما خلاقانه است. به هیچ عنوان نمی توان شایستگی های این سریال را نادیده گرفت و داستان این سریال نیز با بررسی سرکوب و سوء استفاده از زنان به عنوان ابزارهایی تنها برای لذت، بقای انسان و فرزندآوری در این دنیای پادآرمانشهری شباهت های زیادی با جامعه مدرن امروزی دارد.

دنیای ناخوشایند فیلم ترکیبی از استبداد، تفکرات ضد زن و حکومت های دین سالارانه است که به بیراهه رفته اند. نقش آفرینی الیزابت ماس بخصوص زمانی که ساکت است و فقط نگاه می کنید نیز خیره کننده و منحصر به فرد است و البته دیگر نقش های فرعی نیز به زیبایی هر چه تمام تر ایفا شده اند. تماشای فصل اول سریال «داستان ندیمه» کمی دشوار است زیرا شما را در یاس و ناامیدی مفرط فرو می برد اما امیدی که در اپیزود پایانی شکل می گیرد شما را برای ادامه داستان راغب تر می سازد.

۲- شکارچی ذهن

حتی قبل از رسوایی های پر سر و صدای اخیر نیز ما دیگر آن جذابیت قبلی را در سریال «خانه پوشالی» (House Of Cards) نمی دیدیم. این سریال بیش از حد و در حدی احمقانه سریع شده بود و به جز چند قسمتی که دیوید فینچر کارگردانی آن ها را بر عهده داشت مابقی آن جذابیت دوست داشتنی را نداشتند. اما دیگر همکاری بین این کارگردان نامدار و کمپانی نت فلیکس که البته تنها در ۴ اپیزود از ۱۰ اپیزود انجام گرفت تجربه کاملاً متفاوتی بود. سریال «شکارچی ذهن» (Mindhunter) بار دیگر فینچر را به اوج دوران کارگردانی خود بازگردانده و در عین حال نوگرایی مجددی در ژانر قاتلین سریالی به سبک ویژه فینچر بود.

شاید بتوان سریال «شکارچی ذهن» را معدنی مخفی بازمانده از دوران «سکوت بره ها» دانست که به ناگاه کشف می شود اما جزییات و واقع گرایی روانشناسانه ی خاص فینچر در بررسی اذهان قاتلین سریالی این ژانر را وارد دنیای جدیدی می کند؛ آکادمیک، ترسناک، گاهی اوقات خنده دار و عجیب و غریب. از بسیاری جهات این فیلم در مورد قاتلین سریالی نیست بلکه در مورد ذهن است و در مورد روشی که مردان در مورد رفتار با زنان به کار گرفته و همین موضوع در جامعه نفوذ کرده و آن را تباه می سازد. فینچر و دیگر کارگردانانی که اپیزودهای دیگر سریال را کارگردانی کرده اند همراه با بازیگرانی که اکثراً چهره های جدیدی هستند همه از خود یک شاهکار ۱۰ قسمتی به جای گذاشته اند و همه را برای دیدن فصل دوم این سریال بی قرار کرده اند.

۱- توین پیکس: بازگشت

در اوایل دهه ۹۰ قرن بیستم سریال «توین پیکس» (Twin Peaks) در مقیاس گسترده ای دسته بندی های تلویزیونی را بازتعریف کرد و درست ۲۵ سال بعد از آن بازگشت آن بار دیگر بازتعریف قبلی خود را از نو تعریف نمود. از یک طرف ساخته ۱۶ ساعت و ۲۵ دقیقه ای دیوید لینچ در مشق انعطاف پذیری روایت و بسط ذهن نمی تواند یک سریال تلویزیونی به معنای عام باشد؛ به ویژه برای کسانی که دنیای تلویزیون را نسبت به سینما کم اهمیت تر نمی دانند زیرا هر یک از بخش های این ظاهراً سریال به خوبی و به طور جداگانه نیز می تواند عمل کند و در عین حال پیوستگی دیوانه کننده ای میان آن ها وجود دارد.

شاید توضیح زیبایی و خلاقیت فصل جدید سریال «توین پیکس» را نتوان در قالب کلمات بیان کرد و من نیز نه می خواهم و نه می توانم چنین کاری بکنم. با دیدن این سریال خود متوجه این موضوع خواهید شد. بدون شک سریال «توین پیکس» همانند گذشته خود پایه های روانشناسی بزرگسالان را تشکیل می دهد و بازگشت این سریال بهترین اتفاقی بود که می توانست برای علاقمندان به این ژانر بیفتد. «توین پیکس» برای بسیاری بهترین سریال، فیلم، نمایش، رمان، منو غذایی، رایحه جدید یا یک موسیقی جاز خیره کننده در سال ۲۰۱۷ بود. «توین پیکس» بهترین چیز سال ۲۰۱۷ است!

شاید بسیاری با این فهرست مشکل داشته باشند که البته قابل درک است. بعضی ها ممکن است بگویند پس «چیزهای عجیب تر» (Stranger Things)، «نارنجی سیاه جدید است» (Orange is the New Black)، «فارگو» (Fargo)، «بهتره با سال تماس بگیری» (Better Call Saul)، «خدایان آمریکایی» (American Gods)، «آقای ربات» (Mr Robot) چه؟!! و البته بسیاری دیگر. بدون شک این سریال ها نیز هر کدام نقاط قوت متعددی داشته و طرفداران بسیاری دارند اما در این جا ما قصد داشتیم در مورد بهترین بهترین ها سخن بگوییم و نه صرفاً بهترین ها.

منبع: theplaylist
مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود