
«از تمام کسانی که در آن پرواز بودند، کسی قصد برگشت نداشت. همه پیر و جوان، زن و مرد میخواستند بروند جاهای دیگر زندگی کنند» اینها حرفهای سهراب، جوانی است که این روزها کوله بار مهاجرت را جمع کرده و از صربستان قصد ورود به آلمان را دارد. هدفی که بعد از لغو ویزای صربستان، برای کسانی که اندیشه مهاجرت دارند، به وجود آمده است. ترک کشور و مهاجرت جوانان از ایران اما قدمتی بیشتر از این دارد. تا قبل از این خبرها از فرار نخبهها صحبت میکردند و دلسوزان کشور دنبال راهی برای کاهش این مهاجرتها بودند. اما الان اوضاع متفاوت است، حالا مهاجرت، موضوعی عمومی برای بحث شده و هرجایی میتوان در مورد آن شنید.
پس از لغو ویزای صربستان در شهریور ماه سال گذشته، موج جدیدی از سفرها به سمت اروپا آغاز شد. به طوری که تا اسفندماه همان سال، ۷هزار ایرانی به صربستان سفر کردند. این کشور که در جنوب شرقی اروپا قرار دارد و در همسایگی کرواسی و مجارستان است و حالا مسیری جدید برای سفر به آلمان محسوب میشود. مسیری که در ماههای اخیر مقصد بسیاری از مهاجران مثل سهراب بوده است. سهراب ۴۲ سال دارد، یکبار در ایران کسب و کاری راه انداخته و شکست خورده و حالا با یک تور تفریحی به بلگراد رفته و دو روز است که در هتلی در این شهر اقامت دارد. او در مورد سفرش میگوید: «من به سرنوشت اعتقاد دارم. آمدم اینجا که ببینم سرنوشت چه چیزی برایم رقم زده است. مردم اینجا خیلی مهربان و آرام هستند و شادتر از ما زندگی میکنند. اما خب از اینور و آنور شنیدهام که اینجا جای ماندن نیست. ما باید برویم آلمان. دیروز پرواز برگشت را کنسل کردم و میخواهم وسایلم را با پست به ایران بفرستم تا بتوانم راحتتر سفر کنم. ما میخواهیم از صربستان به بوسنی و بعد کروواسی برویم. از آنجا میرویم اتریش و بعد هم آلمان.»
چه کسی این مملکت را بسازد؟
در میان دانشجویان و جوانان فراغالتحصیل شده صحبت مهاجرت این روزها خیلی به گوش میرسد. بدون اغراق میگویم که تقریبا در تمام جمعهای دوستانهای که شرکت میکنم، صحبتی از مهاجرت و آنهایی که رفتهاند، میشنوم. حداقل ماهی یکبار خبر قبولی درخواست مهاجرت دیگران میرسد و شاید خیلی عجیب نباشد که همه با حسرت به او تبریک میگویند. در یک پرس و جوی ساده، از بین ۲۰ نفر از جوانان بین ۲۰ تا ۳۰ ساله فقط دو نفر را دیدهام که قصد رفتن ندارند و مطمئن هستند که میخواهد در ایران بماند.
یکی از آنها آرمان ۳۰ ساله و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد ریاضی از دانشگاه تهران است. با اینکه به گفته خودش برای پیدا کردن کار مرتبط با رشتهاش چالشهای فراوانی دارد و توصیههای زیادی برای اپلای کردن (درخواست تحصیل در خارج از کشور) به او میشود، اما او مُصِر است که در ایران بماند. از آرمان دلیل ماندنش را میپرسم، او میگوید: «دیگر چه کسی در کشور مانده؟ من اگر بروم، تو اگر بروی چه کسی این مملکت را بسازد؟ با رفتن ما چیزی درست میشود؟ کشور درست میشود؟» از آرمان میپرسم که از نظر او چرا خیلی از دانشجوها و جوانان هم سن و سال او قصد رفتن دارند؟ او جواب میدهد: «چون فکر میکنند آنجا میتوانند راحتتر زندگی کنند» از او سوال میکنم که چرا این موضوع هدف او نیست، کمی به فکر فرو میرود و میگوید :«راستش من اینقدر راحتطلبی را نمیخواهم. معنی زندگی برای من داشتن آسایش و آرامش نیست، دلم میخواهد برای این نقطه از دنیا که در آن به دنیا آمدهام، کاری انجام بدهم»
در پژوهشی که در سال ۹۵ در بین دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد، از دانشجویان خواسته بودند در مورد خروج از کشور و دلایل آن نظرات خود را بیان کنند.
در این تحقیق تنها ۱۴درصد از دانشجویان قصد خروج از کشور را نداشتند و کسانی که قصد مهاجرت داشتند، بیشترین دلیل مهاجرت را کسب امکانات تحصیل با کیفیت و یافتن رفاه و درآمد مناسب بیان کردند.
دلایل مهاجرت جوانان از ایران اما بسیار متنوع و گاهی عجیب است. بالا رفتن دلار، نبودن کار مناسب، نداشتن تفریح و حتی گران بودن ماشین در بین دلایل مهاجرت شنیده میشود، اما یکی از عجیبترین دلیلها را سهیل ۲۸ ساله بیان میکند و میگوید: «تو پروسه ازدواج هستم اما خانوادهام هربار سنگی جلوی پایم میاندازند. اوایل که با آنها صحبت میکردم، به هیچ وجه قبول نمیکردند. کلی با آنها کلنجار رفتم. حالا کمی نرم شدهاند و قبول کردند که ازدواج کنیم اما مطمئن هستم وقتی زیر یک سقف برویم، خانوادهام نمیگذارند که یک آب خوش از گلویمان پایین برود. میدانم که دائم توی زندگی ما دخالت میکنند و شاید با خانمم هم بدرفتاری کنند. اگر بعد از ازدواج از ایران برویم، میتوانیم دور از این دردسرها زندگی کنیم.»

دانشجویان افغان مقیم ایران
اینجا آیندهای ندارم
در آخرین آمارها اعلام شده که چهار درصد جمعیت ایران را مهاجران افغانستانی تشکیل میدهند و جمعیت آنها در ایران به سه میلیون میرسد. با این وجود عجیب نیست که جوانان افغان هم ایران را برای داشتن زندگی بهتر ترک کنند. در بین جوانان مهاجر، برخی خودشان را قاچاقی به ایران رساندهاند تا کمی پول جمع کنند و بعد به سمت ترکیه بروند. اما بعضیهای دیگر در کودکی با خانواده به ایران آمدهاند تا از جنگ جان سالم به در ببرند و حالا خودشان مستقلا راه مهاجرت را پیش میگیرند.
صنم دختر ۳۱ ساله افغان، بیش از ۲۰ سال است که با خانوادهاش در ایران زندگی میکند و اخیرا به دنبال یک قاچاقچی برای رفتن به ترکیه است. از او میپرسم در مورد دلایل رفتنش میپرسم و او جواب میدهد: «هیچ آیندهای در ایران ندارم. درس نخواندهام و نمیتوانم کار کنم. ۶سال پیش با سه تا از برادرهایم با بدبختی به ترکیه رفتیم. آنجا در یک تولیدی لباس کار میکردم. کارم خیلی زیاد و سنگین بود. حتی وقت حمام رفتن هم نداشتم. همه پولمان را برای کرایه خانه و غذا میدادیم. پول آب و برق آنجا واقعا گران بود. نمیتوانستیم آنجا بمانیم. تو ایران هم مادرم اوضاع بدی داشت و خیلی مریض بود، مجبور شدیم یک قاچاقبر پیدا کنیم و برگردیم.»
از صنم میپرسم او که آن همه سختی را دیده چرا دوباره قصد سفر کردن دارد؟ او که از تصمیمش مطمئن است، میگوید: «یکی از برادرهایم رفت آلمان و قول داد که کار ما را هم درست میکند. اما نکرد. مادرم که فوت کرد، اوضاع خیلی تغییر کرد. من افسردگی شدید گرفتم و روانپزشک بهزیستی برایم دارو نوشت. شنیدهام که اگر بروم خودم را به سازمان ملل معرفی کنم، به خاطر بیماریام آنها کمکم میکنند. آنها هم کمک نکنند میتوانم در یکی از شهرهای کوچک کار کنم و بعد به اروپا بروم. من واقعا نمیتوانم اینجا بمانم»
چند سال اینجا مسافرم
عیسی ۳۸ ساله است. در دانشگاه چمران اهواز و دانشگاه اراک مهندسی نرمافزار خوانده و حالا در دانمارک زندگی میکند. از عیسی میخواهم که در مورد مهاجرت خودش برایم بگویم و او فورا جواب میدهد: «من که مهاجر نیستم. من چندسال مسافرم. سال ۸۱ با دوستانم یک نوار ضبط کردیم و در آن در مورد ۱۰ سال آینده صحبت کردیم و من در آن نوار گفتم که تا ۱۰ سال آینده میخواهم که چند سالی را خارج از ایران زندگی کنم و دوباره برگردم. من در ایران ۱۱ سال در فولاد خوزستان برنامهنویس بودم. بعد برای نیوزلند اقدام کردم اما نشد، بعد از آن برای استرالیا اقدام کردم که بروم درس بخوانم اما آن هم خوب نبود. بعد توانستم با ویزای کار به دانمارک بیایم.»
او در مورد زندگی خودش میگوید: «اینجا کیفیت خدمات و زندگی بهتر است .اما خب هزینهها هم بیشتر است. مردم استرس کمتری دارند. اما خب بچههایی که میآیند اینجا گاهی تنهایی اذیتشان میکند یا اینکه به خاطر مشکلات اینجا حساس و زودرنج میشوند. اینجا بچهها زود باهم صمیمی میشوند و همانقدر سریع هم رابطهشان را قطع میکنند.» از عیسی در مورد تصمیمش برای برگشت میپرسم، کمی فکر میکند و میگوید: «تصمیمم این بود زندگی در اینجا را تجربه کنم و بعد برگردم. اینجا تنهایی و دور بودن از جمع بزرگ خانواده اذیتم میکند، اما خب از طرفی هم شنیدهام که همه غربتنشینها همین فکرها را دارند.»
اخیرا خبرگزاری توتال کروواسی گزارشی از ورود ایرانیان به صربستان به منظور مهاجرت به آلمان منتشر کرده و داستان خانوادهای که این سفر را پیش گرفتهاند را دنبال کرده است. با نگاهی به تاریخ کشور آلمان میتوان دید که بعد از جنگ جهانی دوم آلمان به یک ویرانه تبدیل شده بود. نیمی از شهرهایش در جنگ سوخته بودند و مردم با غذاهای جیرهبندی شده روزگار میگذراندند. اما شاید بد نباشد به این موضوع هم فکر کنیم که چه شد که حالا آلمان یکی از بزرگترین کشورهای صنعتی دنیاست و با ۱۶ میلیون مهاجر بعد از آمریکا دومین کشور مهاجر پذیر جهان است؟ چه کسانی آلمان را ساختند و چطور این کشور در میان آمال و آرزوهای بسیاری از جوانان کشورهای دیگر قرار گرفت؟
سلام روزیاتویی های عزیز
مهاجرت پدیده ی جدیدی نیست
یادمه ده سال پیش امار میدادن که سالی سیصد هزار نفر به خارج مهاجرت میکنن به صورت قانونی
تو اروپا از قدیم ایرانیا دومین گروه بزرگ مهاجرای قاچاق بودن و الانم سوری ها اولین گروه بزرگ مهاجر هستن بعد افغانستان و بعدم ایران. حساب کنین تا الان چقدر ایرانی خارج شده
من شخصا مخالف نیستم اتفاقا برعکس موافقم که برن.
بعضی چیزا هست که نیاز به عظم عمومی و اکثریت داره تا به این عظم نرسیم موندن بی فایده هست
خیلی وقته فقط و فقط امار افرادی که رفتن رو میدادن و میگفتن زنگ خطری هست که باید جدی گرفته بشه
تو امریکا که از قدیم از مقاصد اصلی مهاجرین بوده الان نسل جدیدی که اونجا به دنیا اومدن حتی تو شناسنامه ایرانی ثبت نیستن گفته میشه سه تا چهار میلیون فرزند مهاجرین ایرانی تو امریکا تنها دارای یک تابعیت اونم امریکایی هستن. حالا بقیه کشورا رو نمیدونم ولی تو امریکا چون ایرانی زیاده میشه به صورت اماری بیان کرد
من خودم خیلی از دوستام برا تحصیل راهی کشورایی مثل ایتالیا اتریش المان هلند شدن و حتی یک نفرشونم برنگشتن بعد تحصیل. منم که موقعیتشو نداشتم موندم اینجا و سربار برادرمم
سربازی رو به زور رفتم تا بتونم پاسپورت بگیرم و راهی یه کشور دیگه بشم که نشد الان تو سن ۲۹ سالگی بیکارم خرجمو بزرگترین برادرم میده چون رو ندارم برم با پدرم زندگی کنم
روزیاتویی عزیز به خدا الان اشکم داره میریزه نمیدونم اینده چی میشه من دانشگاه دولتی اصفهان درس خوندم باورت میشه الان بیکارم؟ باورتون میشه الان حتی یک سطر از دروسی که خوندمو یادم نیست؟
اینا تاثیرات روانیه که یه عده ما رو دچارش کردن.
هر وقت میبینم دوستام رفتن خارج موفق شدن یه حسی مثل پشیمونی بهم دست میده دقیقا اوایل دوران احمدی نژاد بود که موقعیتش جور شد که برم ولی گول یه مشت شعار رو خوردم فکر کردم طرف واقعا اومده وضعو عوض کنه ولی بعدش دیدیم چی شد
خودمون اینقدر بدبختی داریم انسانیت توش گم شده مهاجرای افغان اگه صدای منو میشنوین برین فقط برین اینجا هیچ اینده ایی ندارین. الکی عمرتونو تلف نکنین اینجا
من ایرانی وضعم اینه حتی موقعیت قاچاقی رفتنو ندارم به خاطر پول. من اگه پولش تا ترکیه جور بشه صبح روز بعد راهی میشم
تو محله مون یک خانواده افغان ساکنن که رفت و امد خانوادگی داریم پسرشون سه سال قبل قاچاق رفت سوئد امسال قراره بره دانشگاه اونجا. تو تلگرام چت میکنیم خیلی اصرار میکنه بیا منم میگم حالا ببینیم چی میشه. دلم به رفته همه میگن برو. خجالت میکشم بگم پولشو ندارم
اونجا که گفتین المان رو ساختن و مردم مهاجرت نکردن اشتباهه
خیلی از المانیام مهاجرت کردن راهی امریکا و سوئد و بریتانیا و استرالیا و کانادا شدن. اکثر کشورای غربی که ما میگیم کافرن نجسن بدن طبق قانون اساسی شون یک دهم درصد سالانه باید مهاجر جذب کنن. این حداقلشه و کشورایی مثل سوئد بیشتر از سی درصد مردمشون مهاجرن که نبست بگیریم از المانم بیشتره. یا فرانسه بریتانیا که سی درصدشون مهاجرن. بعد ما اینجا میگیم چهاردرصد جمعیتمون مهاجر افغانه و مشکلاتو سرشون خورد میکنیم. من خودم تو محلمون مهاجر افغان زیادی داریم که تا الان یکبارم ندیدم بدی کرده باشن
ولی مشکل کشور ما اینه که اینجا سازندگی نیست. اینجا میخوان نابود کنن. ۳۹ سال قبل که اومدن با همین شعار اومدن. گفتن اومدیم دنیا رو بهم بریزیم و عقیده ی خودمونو غالب کنیم.
المان بعد جنگ به این نتیجه رسیدن که کارشون برای تصرف دنیا اشتباه بوده. اونا به این نتیجه رسیدن که نژادشون برتر نیست. ما الان درگیر اینیم که این عقیده مونو به دنیا تحمیل کنیم چون فکر میکنیم بهترین عقیده رو داریم حالا من اسم مذهب روش نمیزارم. ما هنوز به این نتیجه نرسیدیم باید کشورمون مثل المان ویرانه بشه تا متوجه بشیم که دنیا بیکار وای نمیسته ما بریم کشورشونو خراب کنیم
سلام
الان کیه که به فکر مهاجرت نباشه؟
مشکل اینه که ما دشمن داخلی داریم نه دشمن خارجی که وایستیم و مقابله کنیم
مثل افغانستان که دشمنشون خارجی نیست اونجا جنگ داخلیه
منی که میخوام برم از اینجا اسمش فرار نیست اتفاقا برعکسه
تو جنگلی که هر یه سگ میاد شیر رو میبنده و یه الاغ ازادش میکنه جای موندن شیر نیست
چند روز پیش یه مقاله خوندم تو چین شرکتای مونتاژ به جای اینکه ساعتی ۳.۵ دلار به کارگراشون دستمزد بدن، تنها ۲.۵ دلار میدن.
طبق نرخ امروز یعنی یه کارگر تو چین که بهش ستم میشه و ساعتی ۲.۵ دلار میگیره دستمزدش به پول ما پانزده هزار تومنی میشه.
اونجا یه عده داشتن یقه جر میدادن که اروپا و غرب دارن ازشون سو استفاده میکنن
اگه یکی به این روابط اشنا باشه میدونه که شرکت اپل که میره تو چین مونتاژ میکنه دستمزد ۳.۵ دلار رو حساب میکنه و به شرکت میده ولی اون شرکت چینیه که یک دلارشو برمیداره تو جیب خودش میزاره
جالبه تو کشوری به اسم ایران که دستمزد یک ساعت به پنج هزار تومن نمیرسه برا مظلومیت کارگرای چینی که ساعتی پانزده هزار تومن میگیرن سینه میزنن. یه عده شست شوی مغزی شده اومدن کامنت میدن که استکبار این کار رو میکنه
ولی اسم این دستمزد ساعتی پنج هزار تومن داخل کشور خودمون چیه؟ کاش استکبار اینجا بود و میتونستیم ساعتی ۱۵ هزار تومن دستمزد داشته باشیم. تازه این کارگرای کاملا معمولی چین هستن که شاید سواد خوندنم نداشته باشن
وقتی از بالا تا پایین مملکت رو فساد گرفته و اونقدر محکم هستن که کسی نتونه تکونشون بده، انتظار دارید توی ایران بمونیم؟
صادقانه بگم:
هیچ کس دلش نمیخواد کشورشو رها کنه؛ حتی اگر مثل ایران داغون باشه.
ما اگر نباشیم، هیچ کسی نمیاد تا ایران رو بسازه. ولی یکبار با وجدان و فکر نگاه کنید. کسی اجازه فعالیت به ما جوونای ایرانی رو میده؟ کشور داره دست یه مشت عرب و افغان غربتی میچرخه.
معلومه که تا از بالا اصلاح نشن (چه خودجوش و چه اجباری) وضعیت مملکت روز به روز بدتر خواهد شد.
شاید یه روزی بیاد که تیتر بزنن:
«ایران متمدن دیروز = ویرانه غیر قابل بازگشت امروز»
مشکل همین هست.
ایران هیچوقت متمدن نبود اگه نسبت به تمدنهای کهن دیگه مقایسه بشه
بزرگسازی باعث شد ما به این باور برسیم
به بقیه توهین نکنیم. یاد بگیریم اینو.
اگه افغانها اینجا غربتی هست ما تو بقیه کشورها غربتی هستیم.
یادمان باهش اسیای شرقی رو با مواد مخدر و شیشه به گند کشیدیم. قاچاق مواد مخدر از ایران به کشورهای اروپایی نود دردص به وسیله ی هموطنان خودمان است
در سوئد که قبلا خواندم طبق امار رسمی ایرانیها یعنی هموطنان من و شما دومین ملیت مهاجر خلافکار هستند
رفتارها ولی متفاوت است. در سوئد یا المان که ما به گند کشیدمشون نیومدن جلوی درس خواندن یا موفقیت ما رو بگیرن چون ماها اونجاها رو به گند کشیدیم
بعد اینکه تا هند همه مردم ایرانی هستن و زیرمجموعه ی اقوام ایرانی دسته بندی میشن. حتی افغانها قوم ایرانی هستند.
واقعا خجالت داره این حرفا
تو تاریخ نمیدونم شما چی خوندین
ولی صد و هشتاد سال پیش ما قسمتی از مردم و خاکمون رو فروختیم. مردمی رو که فروختیم و دست یه عده بیگانه دادیم تا الان به جرم فارسی حرف زدن کشته میشن. چرا؟ چون پدر من و تو اونا رو فروختن
چندتا نقد به کامنتتون بکنم
اول اینکه مهاجرت همیشه بوده و هست
چه از لحاظ تاریخی چه از لحاظ مذهبی مهاجرت بوده و هست. مسلمونام اعتقاد دارن زندگی تو ظلم و ساکت موندن یه گناهه و برا همین یا مهاجرت کنن یا با ظلم بجنگن. پیامبر مهاجرت کرد با گروهی از مسلمونا به حبشه که میگن اتیوپی امروزی میشه و تا وقتی اوضاع مکه اروم نبود اونجا موند
یهودیا وقتی تو ظلم فرعونیان بودن به سرزمینشون مهاجرت کردن
مسیحیام که میدونیم عیسی مسیح با حواریون همیشه در حال مهاجرت بودن. اگه جایی بهشون ظلم میشد میرفتن یه قلمرو دیگه
هیچکس نمیخواد کشورشو رها کنه ولی هرکسی هم نمیخواد تو ظلم و فساد و بدبختی زندگی کنه.
اقای ملک به نکته ی خوبی اشاره کردن اینکه ما این مشکلاتمون داخلیه نه خارجی که وایستیم. مشکلات داخلی رو اصلا نمیشه اصلاح کرد مگه اینکه تبدیل به سوریه بشیم. من جوون ایرانی با مدرک فوق از دانشگاه دولتی همدان نه دلم میاد و نه میخوام کشورم مثل سوریه یا افغانستان بشه. علاوه بر این من نمیخوام تو این شرائط باشم پس به فکر مهاجرت می افتم. امروز صبح اماری خوندم که هر سال دویست هزار نفر به صورت قانونی از کشور خارج میشن. در کنار این من دقیقا یادمه اون موقع که مستند سراب البرتا یا همچین چیزی رو تو تلویزیون پخش میکردن امارها حاکی از مهاجرت سالانه بیش از سیصد هزار ایرانی بود. اون مستندو ساخته بودن که بگن کانادا بده خرابه هست و مردم نرن. این امار رو دقیقا یادمه خود مسئولی که مصاحبه میکرد اعلام کرد.
با این تفاسیر نتیجه میگیریم که این همه هموطن من و شما خائن فراری یا ترسو نیستن که میرن. همونطور که پیامبر رفت اینام میرن.
نکته ی بعدی اینه که مشکل این نیست که کسی نیست بسازه. مشکل اصلی اینه که نمیشه ساخت حالا خودتون این جمله رو با عقاید خودتون تفسیر کنین. به جز قشر زحمت کش پزشکان تقریبا همه رفتن و میرن. حتی من یه مدت به فکر کنکور تجربی و پزشکی افتاده بودم که منتفی شد. این اتفاقاتی که میبینیم حاکی از اینه که مشکل این نیست که سالی مثلا سیصد هزار نفر خارج مهاجرت میکنن. بلکه به این معنیه تو کشور مشکلاتی و مسائلی هستش که جلوی موندن این قشر عظیمو میگیره
استراتژی مسئولین در قبال این مسائل اینه که یا بمونن تحمل کنن یا بهشون میگن هری خوش اومدی برو خارج
من شخصا این جمله رو از یه کارمند فلان جا شنیدم وقتی برا استخدام رفتم اونم به صورت پیمانی و نه قراردادی، رزومه منو قبول نکرد و بعد یه مقدار بحث به من گفتش که هری خوش اومدی برو خارج راضی نیستی
دیروز خبر مجلسو خوندیم که به ایرانیای خارج مصونیت قضایی بدن. حالا این به چه معنیه؟ مگه جرمی انجام دادن مگه خلافی کردن؟
اکثر ایرانیایی که رفتن خارج تو برهه ایی تو ایران زندگی میکردن که نوار ویدیو یا سی دی یا ماهواره جرم بود. اکثرا به همین علت دستگیر شدن و پرونده و سابقه ی جرم براشون ایجاد شده. مثلا هموطن من و شما بیست سال پیش سی دی داشته و دستگیر میشه با سی دی. براش اعلام جرم میکنن و میگن بره زندان شلاق بخوره جریمه بده. ولی این هموطن من و شما مجبور میشه بره خارج تا به زندان نیافته. برای ما خنده داره که طرف به این علت رفته خارج و اگه برگرده میره زندان.
یا یک دوره ایی در اواخر دهه ی شصت و اوایل هفتاد میلادی عموم کسانی که تو موسیقی دستی داشتن مجبور به فرار به خارج شدن. چون اون موقع یک عده ی تندرو موسیقی رو جرم اعلام کردن. با این اعلام جرم اعلام شدن برای خلی از افراد سابقه ی کیفری ایجاد شد و عموما رفتن خارج. چون اگه نمیرفتن باید کیفر خواست میشدن یا زندان یا شلاق یا کیفرهای دیگه ایی که پیش بینی شد.
تو مجلس ما بحث اینه که این افراد مصونیت قضایی داشته باشن یا نه. ما تو این دوره و زمونه تو مجلس داریم رو این موارد بحث میکنیم.
قطعا من وقتی هفتاد ساله بشم تو مجلس بحث میکنن که کسانی که به خاطر داشتن اکانت تلگرام مجرم شناخته شدن رو مصونیت قضایی بدیم یا خیر. تلگرامی که امروزه زمزه اش رو میشنویم که شاید جرم اعلام بشه.
این مسائل یا جبهه گیریها رو امریکا تحمیل نکرده بلکه از طرف مسئولین داخل کشور تحمیل میشه. اگه از طرف امریکا تحیمل میشد خب میگفتیم عامل خارجی هست و اتفاقا مردم یکدست و متحد میشدن. ولی عوامل داخلی تنها و تنها باعث تفرقه میشه. تو تاریخ سابقه نداشته باعث اتحاد بشه و ایران استثنا نیست.
در این شرائط یا باید سکوت کرد و تو ظلم زندگی کرد که اسلام حرام اعلام کرده. یا مهاجرت کرد.
مسئله ی بعدی اینه که اینکه افغانها تو کشورمون غربتی هستن یا بهتر بگم موندن به این علته که قوانین و دولت و عموم مردم باعث شدن.
ما یک نگاه عامه و بیسوادی داریم و یک نگاه تخصصی به مسائل. تو نگاه عامه و برگرفته از کلی نگری و یا همون بیسوادی نگری خب میگیم افغانی هستن. ولی تو نگاه تخصصی میبینیم که عراقیها کردهای مهاجر درس خوندن مهندس شدن تابعیت ایرانی دارن و عموما قشر متوسط و مرفه جامعه شدن. اما در قبال مهاجرین افغان میبینیم که عموما کارگر هستن بیسواد هستن حتی خود کلمه ی افغانی تبدیل به یک کلمه ی عامه ی تحقیرانه شده.
دقیقتر نگاه کنیم میبینیم که مهاجرین افغان تو کشورهای غربی عموما همسطح دیگه مهاجرین رشد و پیشرفت کردن. تو کشورهای غربی نماینده مجلس شدن مهندس و استاد دانشگاه شدن.
دلایل این ناهمگنی و نابرابری چی هست؟
دلایل متعددی داره که اصلی ترین اون اینه که عمدا به حاشیه کشیده شدن. عمدا جلوی تحصیل و پیشرفت مهاجرین افغان گرفته شده. وقتی میگیم افغانی غربتی باید بگیم من ایرانی و شمای ایرانی حقوق انسانی و اساسی شون رو گرفتیم. حقوقی که به دیگر مهاجرین مثل کردها و عراقی ها دادیم ولی از افغانها دریغ کردیم. این عوامل سهوی یا غیر عمد نبوده و نیست. بلکه عمدا این تصمیمات گرفته شده.