افشای اسرار هولناک خانه وحشت تهران؛ بردگی جنسی دختران فراری در دل پایتخت+ ویدئو

افشای اسرار هولناک خانه وحشت تهران؛ بردگی جنسی دختران فراری در دل پایتخت+ ویدئو

اسرار خانه وحشت تهران که در آن یک دختر فراری به قتل رسیده و دختران دیگری نیز زندانی شده بودند، زمانی برملا شد که مأموران پلیس برای دستگیری یک سارق وارد آنجا شدند. آنها اما به جای سارق با جسد دختری جوان روبه‌رو شدند و دو دختر دیگر را با دست و پای بسته درحالی‌که یکی از آنها داخل کمد دیواری زندانی شده بود، نجات دادند. متهم اصلی پرونده که جوانی به نام سعید است، به همراه خواهرش دختران فراری را در این خانه زندانی و از آنها سوءاستفاده می‌کرد. حالا پلیس احتمال می‌دهد که او یک قاتل سریالی است و احتمال دارد که دختران دیگری را هم به قتل رسانده باشد.

از چند روز قبل مأموران پلیس پیشگیری پایتخت طرح دستگیری سارقان و مالخران را شروع کردند. یکی از کسانی که نامش در فهرست پلیس بود، جوان ۳۳ساله‌ای به نام سعید بود که به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو تحت تعقیب قرار داشت. حدود ساعت ۱۶دوشنبه، پانزدهم آذرماه مأموران کلانتری ۱۱۲ابوسعید به مقابل مخفیگاه سعید که آپارتمانی در طبقه دوم ساختمانی در حوالی خیابان قزوین بود رفتند. آنها که حکم جلب متهم را در دست داشتند، زنگ در را زدند اما کسی در را باز نکرد. با این حال از داخل خانه سر و صدایی شنیده می‌شد و این یعنی افرادی داخل خانه بودند.

دو دختری که در خانه وحشت سعید و خواهرش زندانی بودند تحت بازجویی قرار گرفتند. یکی از آنها ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی می‌کرده است. یکی از آنها به‌دلیل اختلافاتی که با خانواده‌اش داشت حدود ۸‌ ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری می‌شد. دیگری نیز حدود ۳ سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت.این دختران می‌گفتند که سعید آنها را شکنجه می‌داده و به آنها تجاوز می‌کرده است.

دختری که در کمد زندانی بود به مأموران گفت: «به‌دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتم، او مرا از خانه بیرون انداخت. من هم شب‌ها در پارک می‌خوابیدم تا اینکه یک روز در حوالی میدان راه‌آهن و در نزدیکی یک مسافرخانه با سعید آشنا شدم. او مدعی شد سرهنگ نیروی انتظامی است و وقتی دید از خانه فراری شده و جایی برای زندگی ندارم مرا به خانه‌اش دعوت کرد.»

وی ادامه داد: «پیشنهاد او را پذیرفتم غافل از سرنوشتی که در کمینم بود. مرد جوان مرا به خانه‌اش آورد و در این ۸‌ماه در کمد زندانی بودم و هر ازگاهی سعید اجازه می‌داد از کمد خارج شوم. حتی مجبور بودم در کمد غذا بخورم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی از کمد خارج می‌شدم. وی گفت: سعید با خواهرش زندگی می‌کرد و روزی که مرا به خانه‌اش آورد به جز من دختران فراری دیگری هم اینجا حضور داشتند. من فکر می‌کردم قرار است سعید به من پناه بدهد غافل از اینکه او بیمار روانی بود و آزارم می‌داد. در این مدت هر وقت عصبانی می‌شد مرا مورد ضرب و جرح قرار می‌داد و با تهدید به من تجاوز می‌کرد.»

دختر جوان درباره جزئیات قتل دختری که جسدش داخل اتاق خواب پیدا شده بود نیز گفت: «این دختر حدود ۴‌ماه قبل توسط حمید و خواهرش به قتل رسید. حدود ۲۵روز بود که سعید او را به خانه آورده بود و آنطور که متوجه شدم با او هم مثل من در حوالی میدان راه‌آهن آشنا شده و چون آن دختر جایی نداشته، سعید وی را به خانه‌اش دعوت کرده بود. او ۲۵روز در اینجا زندانی بود تا اینکه ۴ماه پیش تصمیم گرفت فرار کند.

من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی می‌گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداد. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می‌کشید و می‌گفت در را باز کن اما سعید او را هل می‌داد و به این طرف و آن طرف پرت می‌کرد. بعد از ترس اینکه همسایه‌ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ‌گوشتی به او بدهد. فکر می‌کنم بعد از آنکه خواهرش به او پیچ‌گوشتی داد و سعید هم با آن ضربه‌ای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آنطور که متوجه شدم سعید و خواهرش می‌ترسیدند جسد را به بیرون از خانه منتقل کنند مبادا همسایه‌ها متوجه شوند. به همین دلیل هر ازگاهی سعید با خودش نایلونی می‌آورد و دور جسد می‌پیچید و پنجره‌ها را باز می‌گذاشت تا متعفن نشود.»

بعد از تحقیق از دختری که در کمد زندانی شده بود، نوبت به دختر دیگر رسید که به‌گفته خودش ۳سال در خانه وحشت سعید و خواهرش زندانی بود.او گفت: «من در نزدیکی مسافرخانه با سعید آشنا شدم و فکر می‌کردم که آن مرد قرار است به من پناه بدهد، اما او در خانه‌اش زندانی‌ام کرده بود و اجازه خروج نمی‌داد. هم خودش از من بیگاری می‌کشید و هم خواهرش. من هم جرأت نمی‌کردم از ترس چیزی بگویم. البته بیرون از اینجا هم کسی را نداشتم و خانواده‌ام مرا طرد کرده بودند.»

وی ادامه داد: «در مدت ۳سالی که در خانه سعید زندانی شده بودم، ۳-۲ دختر دیگر را هم دیدم که یکی از آنها بعد از مدتی از پنجره فرار کرد و ۲ نفر دیگر هم ظاهرا خانواده‌هایشان ردشان را زده بودند و برای همین رفتند. درباره مقتول هم چیز زیادی نمی‌دانم. هنوز یک‌ماه نشده بود که به خانه سعید آمده بود که در درگیری به‌دست او به قتل رسید. این دختر می‌خواست برود، اما سعید به او اجازه نداد و با همدستی خواهرش او را به قتل رساندند. من حدود ۴‌ماه با جسد آن دختر زندگی می‌کردم تا اینکه مأموران وارد خانه شدند.»

راز خانه وحشت تهران فاش شده بود، اما هنوز از متهمان خبری نبود. مأموران منتظر بازگشت سعید ماندند تا اینکه دقایقی بعد خواهر و برادر سعید وارد خانه شدند و پلیس آنها را بازداشت کرد. برادر سعید مدعی بود که با وی اختلاف داشته و قصد داشته سری به او بزند و برای همین به این خانه آمده است. اما خواهرش در این خانه همراه با سعید زندگی می‌کرد که دستگیر شد. با دستگیری این دو نفر، مأموران همچنان به کمین نشستند تا اینکه ساعاتی بعد متهم اصلی نیز از راه رسید و هنگام ورود به خانه دستگیر شد.

سعید که خانه وحشت در تهران را با همدستی خواهرش اداره می‌کرد، فردی بود که در سال ۹۳مرتکب قتل دختری شده اما پس از پرداخت دیه آزاد شده بود. ماجرا از این قرار بود که سعید در آن زمان نیز دختران فراری و زنانی که جایی نداشتند را به خانه‌اش می‌آورد اما با یکی از آنها درگیر و باعث مرگ او شده بود.

آنطور که دختران حاضر در محل حادثه می‌گفتند، مقتول قصد داشت خانه را ترک کند اما سعید به وی اجازه نداده و سپس با او درگیر شده و وی را هل داده و همین باعث شده بود دختر جوان بر اثر اصابت سرش به جسمی سخت جانش را از دست بدهد. دادگاه با انجام تحقیقات متهم را به جرم قتل شبه‌عمد به پرداخت دیه محکوم کرد و سعید پس از گذشت حدود ۴سال با پرداخت دیه از زندان آزاد شد.

آنطور که شواهد نشان می‌داد سعید از سال‌ها قبل‌تر با فریب دختران فراری و زندانی کردن آنها در خانه‌اش، از آنها سوءاستفاده می‌کرد.در ادامه تحقیقات مشخص شد که این مرد کارگر مسافرخانه‌ای در جنوب تهران بوده و دختران فراری را با این ادعا که پلیس است اغفال می‌کرده و آنها را به خانه مخوفش می‌کشانده است.سعید و خواهرش از حدود ۸سال قبل این آپارتمان را اجاره کرده و آنجا را تبدیل به خانه وحشت کرده بودند.

سعید دیروز برای بازجویی و تحقیق به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او رفتارهای خشنی داشت و پرخاشگر بود. ناگهان عصبانی می‌شد و فریاد می‌کشید و شروع می‌کرد به فحاشی، اما بازپرس جنایی او را به آرامش دعوت می‌کرد و از وی می‌خواست جزئیات جنایتی که مرتکب شده را فاش کند. سعید اما قتل را انکار کرد و انگشت اتهام را به سمت یکی از دختران فراری که در خانه‌اش زندانی بود گرفت. وی گفت: «من هیچ‌کس را در خانه‌ام زندانی نکرده‌ام و همه آنها بی‌سرپناه بودند. من سقفی در اختیارشان قرار داده بودم برای زندگی. وی ادامه داد: یکی از آنها که در کمد زندانی بود، خودش از من خواست تا در کمد زندانی‌اش کنم.

دخترانی که در خانه‌ام بودند به یکدیگر حسادت می‌کردند و اگر به یکی از آنها توجه نشان می‌دادم حسادت دختران دیگر برانگیخته می‌شد. مقتول یکی از دخترانی بود که از خانه‌اش فراری شده و من به او جا داده بودم. اما دختری که در کمد پنهان شده بود به رابطه من و او حسادت می‌کرد. می‌گفت چرا من به او که تازه وارد است توجه بیشتری نشان می‌دهم. همین باعث اختلافاتی میان آنها شده بود. دختری که خودش را در کمد زندانی می‌کرد از من درخواست ازدواج کرده بود و به من علاقه داشت!» متهم ادامه داد: «روز حادثه آنها با یکدیگر درگیر شدند و دختری که عاشق من بود جان آن یکی را گرفت. من هم جسد را نایلون پیچ کردم و می‌ترسیدم آن را از خانه خارج کنم.»

خواهر سعید اما زنی است متولد سال ۵۷ . او در یک آرایشگاه زنانه کار می‌کند که حالا در برابر اتهام معاونت در قتل قرار گرفته است. او در بازجویی‌ها برادرش را به‌عنوان قاتل معرفی کرد و گفت: «حرف‌های برادرم در مورد اینکه دختران به یکدیگر حسادت می‌کردند حقیقت دارد. اما روز حادثه مقتول با برادرم بر سر ترک خانه درگیر نشده بود. دعوای آنها بر سر این بود که دختر جوان می‌گفت چرا برادرم به او توجهی نمی‌کند. وقتی دعوای آنها بالا گرفت برادرم از من خواست تا به او وسیله‌ای بدهم که آن دختر را آرام کند. من هم در همان اطراف یک پیچ گوشتی دیدم که به سعید دادم و او با همان پیچ گوشتی جان دخترجوان را گرفت.»

متهمان پرونده خانه وحشت تهران با دستور قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران بازداشت شده‌اند. هنوز هویت مقتول مشخص نشده و تحقیقات برای شناسایی او ادامه دارد. از سوی دیگر تحقیقات ویژه‌ای برای شناسایی جرائم احتمالی دیگر از سوی سعید ادامه دارد تا مشخص شود که آیا او مرتکب قتل‌های دیگری شده و قاتل سریالی دختران فراری است یا نه. علاوه بر این، تحقیقات برای شناسایی خانواده دخترانی که در خانه مخوف زندانی بودند، ادامه دارد تا ابعاد بیشتری از این ماجرای هولناک فاش شود.

آنطور که همسایه‌های سعید می‌گویند، اغلب‌شان می‌دانستند که سعید، جوان خلافکاری است اما هیچ‌کدام‌شان باورشان نمی‌شد که او مرتکب قتل شده است. یکی از همسایه‌ها که دلِ پری از متهم دارد، به ما می‌گوید: «مدام از خانه‌شان صدای درگیری می‌‌آمد. همه‌اش فحش بود و ناله و نفرین. یک لحظه هم از دست ساکنان این خانه آسایش نداشتیم. آنها خواب نداشتند و همیشه سر و صدا می‌کردند.» او نگاهی به پنجره خانه وحشت می‌اندازد، پکی به سیگارش می‌زند و ادامه می‌دهد: «در اینجا سعید همراه خواهرش مریم زندگی می‌‌کرد. البته برادر بزرگ‌تر آنها هم تا همین یک سال پیش اینجا بود اما او را از خانه بیرون کردند. آنطور که شنیدم چند سال قبل مادرشان فوت شد و پدرشان وقتی دید با بچه‌هایش نمی‌تواند زندگی کند، گذاشت و رفت تا از شر آنها راحت شود.»

به گفته همسایه ها، رفت‌وآمدهای زیادی به خانه سعید می‌شد. یکی دیگر از آنها می‌گوید: «گاهی صداهایی که از خانه سعید بیرون می‌آمد زیاد بود و به‌نظر می‌رسید ‌جز خودش و خواهرش چند نفر دیگر هم در آنجا هستند. یک‌مرتبه حتی من صدای زنی همراه با دختر خردسالش را شنیدم. سعید با مادر بچه دعوایش شده بود و کتک‌کاری می‌کردند. زن فریاد می‌زد و کمک می‌خواست. من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم اما هیچ‌کس نیامد.»آنطور که او می‌گوید حتی یک مرتبه اتفاق عجیب و غریبی در آنجا افتاد. او می‌گوید: «یک‌بار صدای افتادن چیزی در حیاط را شنیدیم و همه همسایه‌ها جمع شدیم. دختری با سر و وضع نامناسب از پنجره خانه سعید آویزان شده و خودش را به حیاط انداخته بود. او شرایط جسمی و روحی خوبی نداشت و می‌گفت سعید او را چندین روز در خانه‌اش زندانی کرده اما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفته برای نجات خودش از پنجره بیرون بپرد.» این حادثه اما مدتی قبل هم اتفاق افتاده بود. یکی از همسایه‌های قدیمی که سال‌ها‌ست در آن کوچه زندگی می‌کند هم حادثه مشابهی را به یاد دارد. او می‌گوید: «چند سال قبل هم دختری جوان از پنجره اتاق خانه سعید از یک چادر آویزان شد و وقتی به حیاط خانه رسید، با عجله از آنجا فرار کرد.»

آنطور که برآوردهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی نشان می‌دهد، دست‌کم ۴‌ماه از قتل دختری که جسدش در خانه وحشت پایتخت کشف شده، می‌گذرد اما چطور در این مدت هیچ‌کدام از همسایه‌ها متوجه وجود این جنازه و بوی تعفن آن نشدند؟ یکی از آنها می‌گوید: «نمی‌دانم رفت‌وآمدها به خانه او چه زمانی انجام می‌شد که ما هیچ‌کس را نمی‌دیدیم. ما فقط صداهایی را که از خانه بیرون می‌آمد، می‌شنیدیم. وقتی فهمیدیم که پلیس در خانه سعید جنازه کشف کرده، خودمان هم شوکه شدیم. چون تا آن زمان هیچ بویی در ساختمان نمی‌آمد. آنطور که شنیدیم، او جسد را در چندین لایه مشما پیچیده بود تا هیچ بویی خارج نشود. درباره ۲ دختری که در آنجا زندانی شده بودند هم ما هیچ صدایی از آنها نشنیدیم. فقط وقتی مأموران آنها را پیدا کردند دیدم که خیلی بی‌حال بودند. به‌قدری که حتی نمی‌توانستند راه بروند و همسایه‌ها مقداری غذا به دو دختر بی‌نوا دادند تا بتوانند خودشان را تا ماشین پلیس برسانند.»

تحقیقات اولیه از دو دختری که در خانه سعید زندانی شده بودند، نشان می‌دهد که او برای فریب آنها خودش را مأمور پلیس معرفی می‌‌کرده است. نکته‌ای که تعدادی از همسایه‌ها نیز آن را تأیید می‌کنند و می‌گویند سعید همیشه یک دستبند پلیس به همراهش بود. یکی از همسایه‌ها در این‌باره می‌گوید: «من بارها یک دستبند به کمر سعید دیده بودم. او درحالی‌که شکلش هم به این حرف‌ها نمی‌خورد، گاهی ادعا می‌کرد که مأمور است و اغلب هیچ‌کس هم جدی‌اش نمی‌گرفت. با وجود این برای همه همسایه‌ها شاخ و شانه می‌کشید.»

خانه‌ای که این جنایت در آنجا رخ داده و حالا به خانه وحشت پایتخت معروف شده، حدود ۵۰متر مساحت دارد. در ورودی آن چندین جفت کفش زنانه ریخته است؛ کفش‌هایی که هیچ‌کس نمی‌داند متعلق به چه کسانی است و صاحبانش چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند. داخل خانه به‌هم ریخته است و همه‌‌چیز می‌شود پیدا کرد؛ از انواع و اقسام دارو تا لباس‌های زنانه و بطری‌های خالی نوشابه. روی یک میز کوچکی که در وسط خانه قرار دارد پر است از ته سیگار. یک تلویزیون قدیمی در گوشه‌ای روی زمین واژگون شده و کوهی از لباس‌های چرک روی هم تلنبار شده است. پشت آشپزخانه متکایی چرک قرار دارد که جای خوابیدن سعید است. آشپزخانه نُقلی خانه تمیزترین جای خانه است اما گوشه آنجا هم پر از زباله و ظرف‌های کثیف است. پشت آشپزخانه تنها اتاق خواب خانه است؛ اتاقی حدود ۶متری که هنوز بقایای نایلون‌هایی که جسد مقتول در آن پیچیده شده بود، وجود دارد. روی آن پر از خونابه است و بوی تعفن فضای اتاق را پر کرده است. اینجا همانجایی است که قریب به ۴‌ماه جسد نایلون‌پیچ شده دختر جوان رها شده بود.

مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۵ نظر

ورود

  • Arash آذر ۲۰, ۱۴۰۰

    واقعا که..
    چه دنیایی شده!

  • javad آذر ۲۰, ۱۴۰۰

    همسایه دیده دختره از خونه فرار کرده و همیشه هم صدای جیغ و داد افرادی رو می‌شنیدند که هرگز اون ها رو ندیده بودند ولی …!
    فرهنگ پایین شهر اینجوریه ، اونجا هیچ کس به هیچ کس دیگه ای اهمیت نمیده وگرنه تا الان ده بار باید پیدا میشدند ولی انگار برای مردم اون محله کوچک ترین اهمیتی نداشته

    • آنتی رضا ستوده آذر ۲۴, ۱۴۰۰

      افتخار میکنم که یک پایین شهریم و مثل شما اختلاس آبادی ها،متکبر و خودخواه و فاسد نیستم.

  • سوری آذر ۲۰, ۱۴۰۰

    به نظر نمیاد دخترها زندانی بودند. با توجه به اینکه خونه آپارتمانی و داخل شهر بوده و اینطور که معلومه این مردک و خواهرش روزها از خونه بیرون میرفتن و دخترها تنها بودن پس با فرض قفل بودن درب ورودی هم اگر می خواستن می تونستن داد و فریاد کنند یا از پنجره فرار کنند که چندتاشون هم این کار رو کردن. بعلاوه اون چند نفر که فرار کردند هم پیش پلیس نرفتن. احتمالا این دخترها چون فراری بودن و جایی رو نداشتن خودشون ترجیح میدادن حداقل برای مدتی توی این خونه بمونند. جالبه که همسایه میگه به پلیس هم خبر داده ولی هیچ کس نیومده.

  • محسن آذر ۲۴, ۱۴۰۰

    یکی از همسایه ها می گوید ، من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم اما هیچ‌کس نیامد!!! =چرا