اعترافات تکان دهنده سنگ پران آدمکش اتوبان نواب + ویدئو

اعترافات تکان دهنده سنگ پران آدمکش اتوبان نواب + ویدئو

مردی که مدتی قبل با پرتاب بلوک های سیمانی در اتوبان نواب تهران موجب مرگ یک نفر شده بود، دستگیر شده و در اعترافات خود صحبت های تکان دهنده ای را عنوان کرده است.

روز پنجشنبه ۷ دی ماه بود که فردی ناشناس در حاشیه ی اتوبان نواب اقدام به پرتاب بلوک های سیمانی به سمت خودروهای عبوری کرد. این بلوک ها جهت انجام تعمیرات سنگفرش پیاده رو در حاشیه اتوبان دپو شده بودند.

در این اقدام هولناک، ابتدا یک بلوک سیمانی به راننده ی یک خودروی تیبا برخورد و او را به شدت مصدوم کرد. بلوک دوم با یک خودروی ساندرو برخورد کرد و راننده ی آن که خانم معلم ۴۰ ساله ای بود در دم جان باخت. پس از آن نیز فرد ناشناس، بلوک سیمانی دیگری را به سمت یک خودروی پراید پرتاب کرد که موجب وارد شدن خسارت شدید به خودرو شد.

این مرد پس از پرتاب بلوک های سیمانی، با پای پیاده از مهلکه گریخته بود.

مردی که مدتی قبل با پرتاب بلوک های سیمانی در اتوبان نواب تهران موجب مرگ یک نفر شده بود، دستگیر شده و اعتراف کرده است

پس از این حادثه پلیس اقدامات برای شناسایی و دستگیری عامل این حادثه ی هولناک را آغاز و روز ۲۳ دی ماه موفق به دستگیری وی شد.

صبح روز پنجشنبه ۲۳ دی ماه، مأموران پلیس پیشگیری پایتخت از حضور این فرد در حوالی محل وقوع حادثه ی قبلی در اتوبان نواب باخبر و برای رسیدگی به موضوع وارد عمل شدند.

این فرد قصد داشت بار دیگر اقدام به پرتاب سنگ به سمت خودروهای عبوری کند که توسط مأموران دستگیر شد.

رییس پلیس پایتخت، سردار حسین رحیمی، در حاشیه ی دستگیری این فرد گفت این مرد به جرم خود اعتراف کرده است.

اما خانم معلم ۴۰ ساله تنها قربانی اقدامات هولناک این مرد نبوده.

به گفته ی سردار رحیمی، این مرد ۱۲ آذر ماه امسال هم با اقدام به سنگ پرانی در بزرگراه یادگار امام تهران، موجب مرگ مردی ۳۵ ساله، راننده ی یکی از خودروهای عبوری شده بود.

فرد دستگیر شده به هر دو مورد سنگ پرانی اعتراف کرده و همدست دیگری در این اقدام نداشته است.

این مرد که مدام خواستار حضور پدرش در کنار خود بوده، فردی است ۴۵ ساله به نام «ع» که به سؤالات خبرنگار ایسنا در خصوص انگیزه‌ اش از ارتکاب این جرم اینگونه پاسخ داده است:

چند ساله‌ای؟

۴۵ سال.

چقدر درس خواندی؟

دیپلم دارم و بعد از آن دلم نمی‌خواست درس بخوانم، دوست نداشتم.

شغلت چیست؟

چندجای مختلف کار کردم اما فعلا بیکارم.

چند وقت است که به سمت خودروها سنگ پرت می‌کنی؟

یادم نیست. شاید حدود یکی دو ماه.

چه شد که تصمیم گرفتی به سمت خودروها سنگ پرت کنی؟

می‌خواستم دل خودم را خالی کنم چون همه به من ظلم کردند. همین مردم در جامعه یک موقع‌هایی من را مسخره می‌کردند. می‌خواستند کتکم بزنند. اذیتم می‌کردند. من بلد نبودم از حق خودم دفاع کنم. من زبان دفاع از خودم را ندارم. من با کسی دشمنی نداشتم.

همه این‌ها در همین یکی دو ماه برایت رخ داد؟

نه. {مکث} اما در این مدت حقی که از من خوردند بیشتر شد. ظلم به من بیشتر شد. مثلا در پیاده رو راه می‌رفتم و کسانی با عصبانیت و چپ چپ به من نگاه می‌کردند. همین چند وقت پیش برای اولین بار برای دوستم شیرینی بردم اما شیرینی فروش سر من را کلاه گذاشت. قیمت ۴۰ [هزار] تومان بود اما با من ۸۰ [هزار]تومان حساب کرد. یا یک بار یکی به من چپ چپ نگاه کرد، گفتم چرا چپ چپ نگاه می‌کنی اما او من را بلند کرد و انداخت در مغازه موتورسازی‌اش و من رو کتک زد و فحش داد.

حتی طایفه مادرم، مرگ او را بر گردن من انداختند. می‌گفتند مادرم دیابت و ناراحتی قلبی دارد و انقدر حرص و جوش من را خورد،مرد. در حالی که مادرم عاشق من بود. مادرم من را دوست داشت و بغل می‌کرد و می‌بوسید و می‌گفت «تو زبان دفاع نداری همه حق تو را می خورند و من تو را می‌شناسم.»

مادرت چه زمانی فوت کرد؟

سال‌ها پیش فوت کرد.

خواهر و برادر هم داری؟

یک خواهر و یک برادر دارم. من بچه بزرگ خانواده‌ام اما جفت آن‌ها من را اذیت می‌کردند. خواهرم می‌گفت برادر دیگرم را به جون من می‌اندازد. گردنبند و زنجیر طلایش را می‌برد و قایم می‌کرد می‌گفت من دزدیم. برادرم هم با رفقای ناباب رفت و آمد داشت.

با چه کسانی زندگی می‌کنی؟‌

من تنها زندگی می‌کنم و مستاجرم.

وقتی بیکاری از کجا هزینه زندگی را در می‌آوری؟

هزینه اجاره را پدرم می‌دهد.

زن و بچه هم داری؟

نخیر. مجردم. البته می‌خواستم ازدواج کنم اما بنا به دلایلی نشد.

از سنگ پرانی‌ات بیشتر بگو، می‌دانی باعث مرگ دو نفر شدی؟

بله.

یعنی روز پنجشنبه هم که رفتی سنگ پرت کنی، می‌خواستی نفر سوم را بکشی؟

نه. من قبلش نمی‌دانستم که باعث مرگ دو نفر شدم. من فکر می‌کردم در حد خرابی ماشین می‌ماند. وقتی دستگیر شدم، فهمیدم. من فکر می‌کردم سنگ بندازم فقط ماشین خراب می‌شود.از کجا می‌دانستم وارد ماشین می‌شود.

یعنی خبرها را نخواندی؟

نه.

چندبار سنگ پرتاب کردی؟

یادم نیست. بیشتر پنج یا شش بار بود.

چه ساعتی این کار را می‌کردی؟

پنج صبح. اگر تو روز و شلوغی بود، من را می‌گرفتند و خسارت ماشین را از من می‌خواستند. من درخلوتی این کار را می‌کردم. می‌خواستم خودم را تخلیه کنم.

یعنی صبح‌ها به همین قصد از خواب بیدار می‌شدی؟

صبح از شدت اعصاب داغون که غرور من را جریحه دار کرده بودند و حقم را خورده بودند از خواب بیدار می‌شدم.

هر بار چند سنگ پرت می‌کردی؟

سه یا چهارتا سنگ پرت می‌کردم و فرار می‌کردم.

سنگ ها را از کجا می‌آوردی؟

سنگ‌ها از کنار بلوار و خیابان می‌آوردم.

در کجاها سنگ پرت کرده بودی؟

در بزرگراه نواب، بزرگراه یادگار امام و بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری

سابقه هم داری؟‌

نه.

مواد مصرف می‌کنی؟

نه.

سابقه مشکلات روانی چطور؟

۲۷ سال پیش در یکی از بیمارستان‌های تهران من را تحت درمان قرار دادند.

حالا هم قرص مصرف می‌کنی؟

قرص نمی‌خورم، مصرف قرص‌ها حالت بدی بهم دست می‌داد.

بدون نظر

ورود