واقعی‌‌ترین و دقیق‌‌ترین فیلم‌‌های جنگی در مورد جنگ جهانی دوم؛ از جبهه شرق تا هولوکاست

واقعی‌‌ترین و دقیق‌‌ترین فیلم‌‌های جنگی در مورد جنگ جهانی دوم؛ از جبهه شرق تا هولوکاست

فیلم های جنگی همواره از محبوب ترین و هیجان انگیزترین فیلم ها بوده اند که در بسیاری از آن ها از اتفاقات واقعی مانند جنگ های جهانی اول و دوم الهام گرفته شده است. برخی از فیلم های جنگی بر اساس واقعیات تاریخی ساخته شده اند و برخی دیگر کاملاً ساختگی هستند. در این میان، آن دسته از فیلم های جنگی که بر اساس اتفاقات تاریخی واقعی ساخته شده اند کم نیست اما میزان وفاداری آن ها به واقعیات تاریخی و دستکاری و دراماتیزه کردن این واقعیات متفاوت است. بدون شک برای جذاب تر کردن داستان یا کاهش هزینه ها یا حتی در کنترل داشتن مدت زمان فیلم، کارگردانان مجبور می شوند دستکاری هایی در داستان فیلم داشته باشند، حتی اگر سعی شود دقت تاریخی داستان حفظ شود.

بدین ترتیب در ادامه این مطلب واقعی ترین و دقیق ترین فیلم های جنگی مربوط به جنگ جهانی دوم از لحاظ تاریخی را معرفی خواهیم کرد.

در این میان برخی فیلم های جنگی بیشتر از دیگران به تاریخ وفادار بوده و تصویری واقعی تر از آن نزاع ارائه می دهند. در ادامه این مطلب می خواهیم از لحاظ دقت تاریخی، بهترین و دقیق ترین فیلم های جنگی در مورد جنگ جهانی دوم را بررسی کنیم. در اینجا قصد داریم با ترتیبی متفاوت از همیشه پیش رفته و بر اساس کمپین یا جبهه و دوره تاریخی رخدادها، فیلم ها را معرفی کنیم. بدین ترتیب در ادامه این مطلب واقعی ترین و دقیق ترین فیلم های جنگی مربوط به جنگ جهانی دوم از لحاظ تاریخی را معرفی خواهیم کرد.

بدین ترتیب در ادامه این مطلب واقعی ترین و دقیق ترین فیلم های جنگی مربوط به جنگ جهانی دوم از لحاظ تاریخی را معرفی خواهیم کرد.

جبهه شرقی (آلمان و شوروی)

تاریخ نگاران نظامی به شما خواهند گفت که جبهه شرقی جنگ جهانی دوم که با نام Ostfront شناخته می شود، جایی بود که جنگ جهانی دوم بازنده و برنده را مشخص کرد. غیر از روزهای کوتاه تابستان در سال ۱۹۴۱، این شوروی بود که بیشترین مدت برنده نبرد در جبهه شرقی بود اگر چه در زمینه تعداد تلفات نمی توان گفت شوروی برنده این درگیری سنگین بود. ارتش آلمان با ۳۰۰,۰۰۰ نیرو و ۵۰۰ تانک به مهم ترین نبرد این جبهه که نبرد استالینگراد بود وارد شد و شش ماه بعد تقریباً تمام نیروهای این کشور کشته یا به اسارت گرفته شدند.

یک فیلم هالیوودی به نام Enemy At The Gates و چندین فیلم روسی در مورد نبرد در جبهه شرقی جنگ جهانی دوم ساخته شده اما تنها فیلم آلمانی Stalingrad (1993) از لحاظ دقت تاریخی ارزش تماشا دارد. همانطور که مشخص است تماشای این فیلم به خاطر تصویرسازی دقیق و خشن اش از این نبرد چندان ساده نیست اما یک تصویر واقعی از خط مقدم نبرد در استالینگراد را آنطور که رخ داده در اختیار شما قرار خواهد داد، درگیری های تن به تن، کارخانه به کارخانه و تاثیر ویرانگری که روی سربازان دو طرف و به ویژه سربازان آمریکایی داشت.

لازم به ذکر است که برخلاف تصویرسازی هالیوودی از این جبهه، دیگر خبری از یک روایت فرعی عاشقانه در مورد شخصیت جود لا وجود ندارد. عقب نشینی نیروهای آلمانی پس از شکست در استالینگراد و فروپاشی آرام آن ها اما چیزی است که بیش از هر فیلم دیگری در فیلم Cross Of Iron (1977) ساخته سام پکینپا به تصویر کشیده می شود. شاهکار الم کلیموف با نام Come And See (1985) نیز جنگ های پارتیزانی جبهه شرقی را شبیه یک کابوس هولناک به تصویر می کشد، به طوری که خشونت و وحشتی که در برابر دوربین دیده می شود به سختی قابل هضم است. تله ای از جنازه شبیه هیزم های روی هم چیده کنار یک کلبه جمع شده اند.

نازی ها چهره ای خسته و درمانده اما بیرحم دارند و هواپیماهای بالای سر شبیه لاشخور پرسه می زنند. کلیسایی سوزانده می شود و بدین ترتیب از آن دسته فیلم های جنگی نیست که بدون زخمی روانی آن را ترک کنید. اما سبک امپرسیونیستی  Come And See چنان ترسناک است که واقعی جلوه نمی کند. در پایان فیلم کلیموف می گوید که نیروهای اس اس نازی ۶۲۸ روستای بلاروسی را در جریان حملات خود به شوروی سوزاندند. در فیلم های جنگی بریتانیایی- غیر از Battle Of Britain و The Eagle Has Landed- مناطق غیرنظامی (مسکونی) و مناطق جنگی معمولاً دستکم با یک اقیانوس از هم جدا می شوند اما در شوروی فاصله ای بین مبارزان و غیرنظامیان وجود ندارد. از این رو، فیلم The Cranes Are Flying (1958) که برنده جایزه نخل طلای کن شد ما را از جبهه نبرد به خیابان های شهر روسی تحت محاصره و بار دیگر به خط مقدم باز می گرداند.

شهر روسی جایی است که شخصیت زن قهرمان داستان، تاتیانا سامویلووا در آن زندگی کرده، عشق ورزیده و بمب هایی که به اطرافش برخورد می کنند را تاب می آورد. دیدگاه روس ها به جنگ میهن پرستانه بزرگشان باعث تولید فیلم های جنگی پروپاگاندایی با پرداختی یک سویه به واقعیات جنگ در جبهه شرقی منجر شده اما این فیلم از آن ها نیست. فیلم Ivan’s Childhood (1962) ساخته آندری تارکوفسکی نیز علیرغم ساخته شدن در شوروی تصویری بسیار واقعی و کمتر پروپاگاندایی از جبهه شرقی جنگ جهانی دوم ارائه می کند، فیلمی که داستان آن در سرزمین باتلاقی بی صاحب بین خطوط آلمان ها و روس ها در جبهه شرقی روایت می شود. به همین شکل، فیلم Ballad Of A Soldier (1959) که جنگ را از دریچه نگاه یک پیاده نظام جوان روایت می کند نیز یکی از بهترین و دقیق ترین فیلم ها در مورد این منازعه است.

جبهه بریتانیا

جدای از Dad’s Army، بهترین تصویر از دفاع بریتانیایی ها از کشورشان در طول جنگ جهانی دوم در فیلم The Life And Death Of Colonel Blimp (1943) روایت می شود. فیلم کمی شبیه فیلم Red است اما اینجا با فیلمی بسیار بهتر مواجه هستیم و به جای بروس ویلیس، راجر لیوسی نقش قهرمان را دارد. زندگی در بریتانیا در دوران حمله برق آسای نیروهای آلمانی به زیبایی در فیلم Mrs. Miniver (1942) ساخته ویلیام وایلر به تصویر کشیده می شود. این فیلم که توسط کارگردان آلمانی الاصل در لس آنجلس و با بازیگرانی از کشورهای مختلف ساخته شده به نحوی روح مردم مبارز را به تصویر می کشد که هنوز هم بعد از ۷۰ سال بسیار پویا و تازه به نظر می رسد. فیلم Hope And Glory (1987) ساخته جان بورمن نیز کار مشابهی انجام می دهد اگر چه با کمی دیدگاه کودکانه که از فیلمی ساخته شده بر اساس رمانی از تجربیات خود کارگردان در دوران کودکی، انتظار آن می رود. دنباله این فیلم با نام Queen And Country نیز به روایت سرنوشت شخصیت ها پس از سال های جنگ می پردازد.

نبردهای هوایی

افسانه نیروهای هوایی شجاع سلطنتی بریتانیا که بعد از ساقط کردن چندین فروند جنگنده و بمب افکن آلمانی به میخانه های می روند فاصله زیادی با واقعیتی دارد که در جنگ جهانی دوم در نبرد بریتانیا رخ داد. برای مدتی، در نبرد هوایی بر فراز مناطق روستایی بریتانیا توازن برقرار بود در حالی که برتری عددی لوفت وافه توانسته بود مدافعان چابک اما کم تعداد را خسته کند. برای داستان خلبانان لهستانی و چکسلواکی که نقش مهمی در دفاع از حریم هوایی بریتانیا داشتند نیز می توانید به سراغ فیلم Dark Blue World ساخته سال ۲۰۰۱ بروید. روایت هایی که از بمب افکن های آمریکایی و بریتانیایی در بمباران شهرهای آلمان صورت گرفته نیز طوری بوده که هزینه قابل توجه نیروهای متفقین به نمایش گذاشته نشود و تصویری هیجان انگیز از این نبردها به تصویر کشیده شده است.

با توجه به اینکه نزدیک به نیمی از خلبانان به پرواز درآمده متفقین در این بخش از نبرد کشته می شدند، اما این کاری بود که چاره ای جز انجامش نداشتند. به همین خاطر است که اگر چه شاید شبیه یک موزیکال متروگلدوین مایری به نظر برسد اما فیلم Memphis Belle توانسته آسمان های پر از ترکش آلمان را به دقت به تصویر بکشد، آسمانی که بمب افکن های بزرگ آمریکایی کار سختی برای پرواز بر فراز آن داشتند. فیلم The Dam Busters (1954) نیز تصویری کمتر باشکوه اما به همان اندازه واقعی از زندگی هولناک خلبانان بمب افکن های آمریکایی را بر فراز آسمان شهرهای آلمان به نمایش می گذارد. اگر چه این فیلم نیز جنبه های تبلیغاتی داشته و کمی دراماتیزه شده اما توانسته تا حدود زیادی واقعیت حمله به سدهای روهر را به تصویر بکشد، حملاتی که در آن ۸ بمب افکن از مجموع ۱۸ بمب افکن شرکت کرده در عملیات ساقط شدند.

نبرد آتلانتیک

فیلم Das Boot (1981 ساخته ولفگانگ پترسن یکی از بهترین فیلم های است که همانند Predator گروهی از مردان را در فضایی بسته در شرایط تنش و خطر دائمی قرار می دهد. همچنین این فیلم یک تصویرسازی بی نقص و واقعی از تاریخ است که بر اساس تجربیات واقعی لوتار گونتر بوشهیم از خدمه سابق یک زیردریایی جنگی آلمانی در دوران جنگ جهانی دوم ساخته شده و دو خدمه مشهور یوبوت های آلمانی نیز به عنوان مشاور در ساخت این فیلم مشارکت داشتند. اکتبر ۱۹۴۱ است و زیردریایی آلمانی U-96 در لا روشل پهلو گرفته و پس از مجهز شدن به سمت اقیانوس اطلس می رود تا کاروان کشتی های حامل تجهیزات و آذوقه برای نیروهای متفقین را هدف قرار دهند.

در این مرحله از جنگ، ایالات متحده هنوز به صف متفقین نپیوسته است و به همین دلیل یوبوت های آلمانی به راحتی از نابود کردن کشتی های متفقین لذت می بردند. اما دیگر دوران خوش برای یوبوت های آلمانی رو به پایان است زیرا پیدا کردن ناوگان متفقین دشوارتر شده و همانطور که فیلم نیز نشان می دهد، ناوشکن ها و رزمناوهای اسکورت تهدیدی مرگبار برای یورگن پروشنو و خدمه اش به شمار می آیند. روی سطح دریا نیز The Cruel Sea (1953) به نویسندگی نیکلاس مونسارات یکی از بهترین آثار است، جایی که جک هاوکینز، دونالد سیندن، استنلی بیکر و دنهولم الیوت جوان سوار بر یک ناوشکن به شکار یوبوت ها می پردازند. همانند بوشهیم، مونسارات نیز تجربیات دست اول خود را در فیلم به تصویر کشیده که باعث شده فیلم او بسیار واقعی باشد.

حمله به نورماندی و عملیات مارکت گاردن

Saving Private Ryan تمام آنچه که یک فیلم جنگی باید باشد را در خود داشته و استانداردی بی نقص برای فیلم های جنگی خلق کرد. اگر آلمان ها از تانک های تایگر و هاف تراک (خودرو نظامی نیمه شنی و نیمه زنجیر) استفاده می کردند، استیون اسپیلبرگ نیز از تانک های تایگر و خودروهای زرهی هاف تراک استفاده کرده است و البته با بودجه ای قابل توجه. یونیفرم ها و دیگر ادوات نیز از این بیشتر نمی تواند به آنچه واقعاً در جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفته نزدیک باشد و این تصویرسازی دقیق باعث شده تصویرسازی هالیوود از جنگ جهانی دوم از زمان انتشار این فیلم به شدت تغییر کرده و به سمت واقعیت گرایی پیش برود.

برای درک این موضوع کافی است فیلم Battle Of The Bulge ساخته سال ۱۹۶۵ (تانک های آمریکایی و آلمانی به تصویر کشیده شده در فیلم هر دو آمریکایی هستند) را با سکانس های شهر بستون (بلژیک) در Band Of Brothers یا نبرد تانک ها در فیلم های Fury و Patton مقایسه کنید. البته کسانی که فیلم نجات سرباز رایان را بیش از حد متمرکز بر آمریکایی ها می دانند، می تواند به سراغ Overlord (1975) و The Longest Day (1962) بروند که روایت کورنلیوس رایان از ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را از دریچه نگاه های متفاوت ژنرال هایش (آیزنهاور، بردلی، رومل و غیره) و سربازان پیاده طرفین به تصویر می کشد. ریچارد تاد که از سربازان عملیات پیاده شدن متفقین در نورماندی بود که به پل پگاسوس حمله کردند نیز در این فیلم نقش سروان جان هاوارد را بازی می کند که بر واقعیت گرایی این فیلم افزوده است.

A Bridge Too Far (1977) نیز فیلم دیگری است که بر اساس کتاب کورنلیوس رایان ساخته شده و روایتی حماسی از عملیات فاجعه بار مارکت گاردن در سال ۱۹۹۴ را به تصویر می کشد، عملیات هلی برنی که برای تصرف پل های کلیدی به منظور استفاده از آن ها برای عبور خودروهای زرهی متفقین انجام شد و ریچارد آتنبرو توانسته به زیبایی این عملیات را به تصویر بکشد. حضور ستارگان فراوانی مانند رابرت ردفورد، جین هکمن، آنتونی هاپکینز، درک بوگارد، جیمز کان، مایکل کین، شان کانری، رایان اونیل، لیو اولمان و لارنس الیویه نیز بیش از پیش تماشای بزرگ ترین جاه طلبی نافرجام مارشال مونتگومری را جذاب می سازد.

حتی سناریو ویلیام گلدمن نیز وزن سنگین این شکست بزرگ را برای متفقین را به تمامی نشان دهد هر چند بهترین و دقیق ترین تصویرسازی سینمایی از این فاجعه است. The Big Red One (1980) نیز از دیدگاه کتاب زندگینامه ای خودنوشت سم فولر، نبردهای یگان اول پیاده نظام ایالات متحده در این بخش از جنگ جهانی دوم را به شکلی متفاوت به تصویر می کشد. این فیلم که در آن سم فولر با حضور در عملیات Operation Torch در تونس حضورش را آغاز می کند، در نهایت با حضور او در اردوگاه اسرای آلمانی به پایان می رسد، ماجراجویی کاملی در جبهه غربی برای یک سرباز آمریکایی است که شباهت زیادی با فیلم Days Of Glory (2006) دارد. این فیلم ساخته رشید بوشارب داستان مشابهی را از دیدگاه گروهی الجزایری در ایتالیا همراه با ارتش آزادی بخش فرانسه روایت می کند و تبعیض دولت فرانسه در آن دوران را به واقعی ترین شکل ممکن به تصویر می کشد.

نبرد اقیانوس آرام (ایالات متحده و ژاپن)

Pearl Harbor را فراموش کنید که فیلمی بدنام است زیرا اگر می خواهید حمله نیروی هوایی ژاپن به هونولولو در دوران جنگ جهانی دوم را درک کنید، Tora! Tora! Tora! (1970) دقیق ترین و واقعی ترین بازسازی این ماجراست. انتظار هیجان از فیلم نداشته باشید،همانطور که راجر ایبرت آن را یکی از «مرده ترین و تاریک ترین بلاک باسترهایی که ساخته شده» توصیف کرده است اما دستکم تلاش شده تمام آن اتفاقات پیچیده ای که به حمله ژاپنی ها به بندر پرل هاربر منجر شد را به شکلی دقیق روایت کند. چرا حمله به بندر پرل هاربر رخ داد؟ چه چیزی این حمله را ممکن ساخت؟ ژاپنی ها دنبال چه بودند؟ آن آمریکایی های قهرمانی که بعدها دیدیم کجا بودند؟

فیلم Midway (1976) نیز سعی کرده با استفاده از برخی از جنگنده و بمب افکن های ژاپنی باقیمانده از دوران جنگ جهانی دوم کار مشابهی انجام دهد اما به سندرم Battle Of Britain مبتلا می شود زیرا ستارگان حرف اول را می زنند هر چند همزمان توانسته کار فوق العاده ای در بازسازی نبرد پرتنش ناوهای هواپیمابر دو طرف را روایت کند که به مدت سه روز در ژوئن ۱۹۴۲ در جریان بود. کمپین خونین تصرف یک به یک جزایر ژاپنی توسط تفنگداران ویژه دریایی ایالات متحده نیز بیش از هر فیلم دیگری در Letters From Iwo Jima و Flags Of Our Fathers ساخته کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۶ به تصویر کشیده می شود و نه Sands Of Iwo Jima (1949) با بازی جان وین، اگر چه هر سه فیلم توانسته اند ذات این بخش از نبرد پاسیفیک را به خوبی به تصویر بکشند: نیروهای آمریکایی زیادی به سواحل ژاپن وارد شدند و تجربه بسیار هولناکی کسب کردند.

ترنس مالیک نیز قبل تر در The Thin Red Line (1998) توانسته بود نگاه خوبی از کمپین آمریکایی ها در نبرد گوادال کانال را به تصویر بکشد. علیرغم علاقه مالیک به تم های بزرگی مانند عشق، مرگ و طوطی ها، برداشت او از رمان From Here To Eternity نوشته جیمز جونز تصویرسازی دقیقی از تجربیات واقعی جونز در میدان نبرد نیست. ژاپنی ها بسیار سرسخت و شبیه دشمنی ناپیدا هستند در شرایطی که نیروهای آمریکایی برای تسخیر یک میدان هوایی و ساخت یک پایگاه هوایی در جزایر سلیمان تلاش می کنند. برای دیدن تصاویر بیشتر و بهتری از این بخش از نبرد پاسیفیک می توانید به سراغ اپیزودهای دوم و سوم سریال The Pacific (2010) از شبکه HBO بروید. در نهایت، They Were Expendable (1945) ساخته جان فورد یکی از معدود تلاش های جان وین برای نزدیک شدن به واقعیت های اولیه نبردهای ایالات متحده علیه ژاپن است.

در این فیلم، وین نقش فرمانده یک کشتی جنگی آمریکایی به نام راستی رایان را بازی می کند که در جبهه فیلیپین با تلفات سنگین و از دست رفتن روحیه افرادش مواجه می شود. تقلاهای این ژنرال در جبهه فیلیپین نیز به شکلی واضح در فیلم Fires On The Plain (1959) دیده می شود، یک درام جنگی ژاپنی که در آن سربازان ژاپن باید با شکست قریب الوقوع، بیماری سل و فرماندهانی که تلاش دارند آن ها را ترغیب به عملیات انتحاری کنند روبرو شوند. Hacksaw Ridge ساخته مل گیبسون در سال ۲۰۱۶ نیز یکی دیگر از فیلم های جنگی مرتبط با کمپین پاسیفیک و حملات آمریکایی ها برای تصرف جزایر ژاپنی است که بر اساس روایت واقعی سربازی به نام دزموند داس ساخته شده که از به دست گرفتن اسلحه خودداری کرد (به دلیل باورهای مذهبی) و به عنوان یک امدادگر جان بسیاری از سربازان آمریکایی را در این نبردهای خونین نجات داد.

مقاومت

داستان های بسیاری در مورد اشغالگری نازی ها و مقاومت مردم کشورهای اشغال شده در دوران جنگ جهانی دوم در قالب فیلم های سینمایی ساخته شده است و این فیلم ها بخش زیادی از فیلم های کلاسیک ساخته شده در مورد جنگ جهانی دوم را به خود اختصاص داده اند. شورش ورشو در سال ۱۹۴۴ به خوبی در فیلم Kanal (1957) ساخته آندری واژدا به تصویر کشیده شده در حالی که The Pianist ساخته رومن پولانسکی نگاهی دقیق تر به نتیجه خونین این شورش از نگاه یک پیانیست یهودی به نام ولادیسلاو اشپیلمن با بازی برنده جایزه اسکار آدرین برودی است، فیلمی که بر اساس سرنوشت واقعی اشپیلمن ساخته شده است.

در زمینه مقاومت فرانسوی ها نیز باید به فیلم تاثیرگذار A Man Escaped (1956) ساخته لوک برسون و Army Of Shadows (1969) ساخته ژان پیر ملویل (که خود از نیروهای مقاومت بود) اشاره کرد که خود همزمان یک تریلر جنایی بسیار موفق است. بسیار سرسختانه تر از Inglourious Basterds و با دقت تاریخی بیشتری نسبت به Escape To Victory، فیلم ملویل شاهکاری از تنش و پیچیدگی اخلاقی است که خود الهام بخش ساخت فیلم Army Of Crime در سال ۲۰۰۹ شد. دیگر جنبه اشغال- همکاری با اشغالگر- نیز به بهترین شکل در Lacombe, Lucien (1974) ساخته لویی ماله روایت می شود در حالی که پل ورهوون نیز در Black Book (2006) به خوبی پیمان شیطانی بین اشغالگر و اشغال شدگان را به تصویر می کشد. برای نگاهی به یک برداشت تند و تیز دیگر در مورد شبکه ای پیچیده از وفاداری مقاومت زیرزمینی هلندی ها در دوران اشغال توسط آلمان نازی نیز به سراغ Soldier Of Orange (1977) بروید.

هولوکاست

خوشتان بیاید یا نیاید، Life Is Beautiful واقع گرایانه ترین تفسیر از هولوکاست است، هر چند که تصویری که در این فیلم از اردوگاه های نگهداری زندانیان یهودی در طول جنگ جهانی دوم ارائه می شود به جامعیت فیلم Schindler’s List (1993) و یک سری مستند بی نقص مانند Night And Fog نیست. نکته دیگر اینکه پیدا کردن پایانی خوش در ماجرای هولوکاست به شدت نادر بود. شاهکار استیون اسیپلبرگ نیز پایان نسبتاً خوشی ندارد اما کورسویی از امید برای انسانیت باقی می گذارد که در قالب رستگاری اسکار شیندلر علیرغم تمام وحشت های فیلم نمایان است.

این فیلم به دوران تاریک لهستان در طی جنگ جهانی دوم وفاداری کامل دارد، از افسر چاق اس اس ایمون گوث با بازی رالف فاینس، حکومت وحشت او در کمپ اسرای پلاژو تا سرنوشت نهایی او در دستان سربازان روس بعد از آزادی کمپ. فیلم کمتر شناخته شده اما به همان اندازه واقعیِ The Counterfeiters (2007) نیز یک برنده اسکار است که روایتی غیرمحتمل تر از داستان واقعی بقا در دوران هولوکاست را روایت می کند. فیلم نامزد اسکار In Darkness (2011) ساخته آگنیژکا هالند را نیز نباید در زمینه تصویرسازی واقعی از ماجرای هولوکاست نادیده گرفت.

سال ۱۹۴۵

جدای از فیلم Fury ساخته دیوید آیر، آخرین روزهای رایش سوم با واقع گرایی و بی احساسی تکان دهنده ای در فیلم آلمانی The Bridge ساخته سال ۱۹۵۹ به تصویر کشیده می شود.  مفهوم «جنگ همه جانبه» هیتلر در قالب گروهی نوجوان که مستقیماً از مدرسه برای دفاع از عمارتی مشهور در مقابل پیشروی آمریکایی ها فرستاده می شوند به نمایش گذاشته می شود و پس از آن است که برای این دانش آموزان مشخص می شود که یادگیری ریاضی بدترین چیز این جهان نیست. همانطور که شخصیت برد پیت در فیلم Fury به آن اشاره می کند «انسان های زیادی باید بمیرند» قبل از اینکه جنگ متوقف می شود و این کودکان به شکلی تراژیک و بی دلیل در زمره این قربانیان قرار دارند.

در شاهکار الیور هیرشبیگل با نام Downfall که در سال ۲۰۰۴ ساخته شد، با تصویر کمتر همدردانه از ساکنان پناهگاه زیرزمینی پیشوا مواجه هستیم که بیشتر به شبیه خانه وحشت یک گروه نژادپرست روانی شبیه است. این فیلم یک شاهکار از لحاظ دقت و صحت تاریخی است زیرا کاملاً بر اساس شهادت شاهدان عینی ساخته شده، از جمله خاطرات آلبرت اشپیر، ترودل یونگ منشی هیتلر و گرهارد بولت که از افسران ارتش آلمان بود و وقتی ضدحمله برق آسای آلمانی ها در آخرین روزهای جنگ شکست خورد، حاضر بود تا واکنش هیتلر را شخصاً ثبت کند.

بعد از جنگ جهانی دوم

زخم های جنگ، آشکار و پنهان، به طور کامل در یک ژانر ظاهر شده اند: ژانر نوآر. اما بهترین پرداخت بدون دستکاری تاریخی از عواقب جنگ جهانی دوم را باید در Germany, Year Zero (1948) ساخته روبرتو روسلینی، درام دادگاهی نازی ها در دادگاه با عنوان Judgment At Nuremberg (1961)  و فیلم The Master (2012) ساخته پل توماس اندرسون یافت. در مورد تاکید بر چالش های دوران صلح نیز بهترین فیلم را باید The Best Years Of Our Lives (1946) دانست. تمرکز عمیق گرگ تولاند روی سه سرباز سابق است که بعد از جنگ به زندگی شان در غرب میانه آمریکا باز می گردند و با چالش هایی مواجه می شوند که ریشه در حضورشان در دوران جنگ دارد.

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود