از کارگری و فعلگی در دهات های سنندج تا مدال المپیک مسیری طول و دراز است. مسیری که صباح شریعتی با جان کندن پیمود و به آن رسید تا ثابت کند خواستن توانستن است. خیلی دوست داشت که با پرچم کشور خودش یک موفقیت بزرگ را جشن بگیرد، اما نشد یا شاید نگذاشتند که این اتفاق بیافتد.
صباح شریعتی، کشتی گیر سنگین وزن ایران، برای آذری ها کشتی گرفت و در المپیک و مسابقات جهانی هم موفق شد روی سکو برود. اتفاقی که سال ها است برای سنگین وزن ایران در فرنگی رخ نداده است. شاید اگر می گداشتند او بماند و بجنگد، حالا بجای آذربایجان ما مدال داشتیم و حتی ممکن بود رنگش هم بهتر برنز باشد.
او خودش از کسب مدال خوشحال است و اعتقاد دارد که او هم برای آذربایجان مدال گرفته و هم برای ایران. صباح که رنج های بسیاری را برای رسیدن به این موفقیت بزرگ کشیده است همچنان می گوید که ای کاش ممکن می شد، حقش را نمی خوردند و می توانست برای ایران کشتی بگیرد.
وی می گوید: دوست داشتم برای ایران کشتی بگیرم اما اگر در حقم حقخوری نمیشد و حقم را به من میدادند دوست داشتم برای ایران کشتی بگیرم و این همه سختی و اذیت را متحمل نمیشدم. باز هم خدا را شکر میکنم که توانستم مزد زحماتم را بگیرم و مدال باارزش المپیک را کسب کنم. اگر در ایران به من بها میدادند و حقم را پایمال نمیکردند دوست داشتم برای ایران مدال بگیرم اما به هر حال قسمت این بود و خدا را شکر میکنم.
صباح در دوران نوجوانی و جوانی نفر اول کشور بود اما مدام برای حضور در رقابت های جهانی خط می خورد و بشیر باباجان زاده جای او را می گرفت. همین مسئله ادامه پیدا کرد تا صباح با درخواست جمشید خیرآبادی صرمربی آذری ها راهی باکو شود و دوران موفقیتش را در آنجا طی کند. اتفاقی که شاید اگر در ایران رخ می داد بسیار برای ما خوشایند تر بود ام متاسفانه اینطور نشد تا دلاور سنندجی برای وطنش افتخار آفرین باشد.
بدون نظر