حاج احمد متوسلیان، تصویر محوی بود که «ایستاده در غبار» اینروزها زندهاش کرده است. چهرهاش حالا برای بسیاری که حتی او را نمیشناختند و بهواسطه این فیلم به محدوده شناختش نزدیک شدهاند، آشناست. جدای مهدویان کارگردان «ایستاده در غبار» نمیشود نقش مهم هادی حجازیفر بازیگر نقش احمد متوسلیان را نادیده گرفت. بهدلیل سبک و سیاق فیلم که مستندواره مینماید، بسیاری حتی در ذهنشان شاید تصور نکردند آنکه میبینند بازیگر است نه خودِ حاج احمد. این ویژگی نیز مدیون بازی هادی حجازیفر است. بازیگر تئاتریای که نه برای نشان دادن خود، که برای ایفای نقش متوسلیان، بیراه نیست بگوییم سنگ تمام گذاشته است. آنقدر سنگتمام که حالا بسیاری از دوستانش نیز او را «حاج احمد» صدا میکنند.
ترسناک است در عین جذابیت، اینکه هویتت چنان درگیر نقش شده باشد که در زندگی بیرون از فیلم هم ادامه داشته باشد. آنهم نه نقش معمولی، بلکه نقش کسی چون متوسلیان، با این وزن و اهمیتِ اجتماعی سیاسی. از او وقتی دراین باره پرسیدم گفت: «برای من زمان برد تا به «احمد بودن» عادت کنم. الان شرایط به شکلی شده که کسی میگوید «احمد» من هم برمیگردم. به هر حال به مدت دو ماه و نیم همه من را به همین نام صدا کردهاند. اتفاق بامزهای بود و هنوز هم وقتی بچهها «حاج احمد» میگویند، من برمیگردم».
کلیترین سوال همیشه این است که خب حجازیفر چگونه این چنین متوسلیان را فهمیده است در اجرای نقش؟ توضیحش اما کلاف را باز کرد وقتی که توضیح داد: « من متوسلیانی که حسین مهدویان میخواهد را باید بشناسم و آن را بازی کنم. طبعا در بعضی بخشها با حسین خیلی حرف زدیم. بیشتر تلاش کردم خودم را در موقعیت قرار دهم. تلاش کردم به هیچ عنوان شیفته این آدم نشوم چون لحظاتی در فیلم وجود دارد که بازی بر اساس قضاوتی است که من در لحظه دارم. اگر میخواستم با ذهنیتی به سراغ نقش بروم، طبعا نمیشد و از کادری که فیلم دارد و حالتی که در تمام بخشها وجود دارد خارج میشدم و مثل نُت اشتباهی میشدم».
از توضیحش این برداشت را کردم که خب، پس حجازیفر تلاش نکرده تا نقش متوسلیان را بازی کند بلکه تلاش کرده تا خودِ متوسلیان شود. این تعبیر را دور از واقعیت ندانست و ادامه داد: « اگر هادی حجازی فر در آن موقعیت جای این فرد بود با خیلی از لحظات او همذات پنداری میکرد. همان طور که یک بار ابراهیم امینی به من گفت که یکی از دلایلی که تو را برای این نقش انتخاب کردیم این است که اخلاق تو شبیه به حاج احمد است. من در لحظه فکر میکردم که اگر در یک موقعیت باشم، چه رفتاری از خودم بروز میدهم. خیلی کار سختی است».
گپمان به درازا کشید و از خاطراتِ سر صحنه گفتیم و رسیدیم به امروز، امروزی که ازین سو و آنسو خبر زنده بودن احمد متوسلیان منتشر میشود. کاش حقیقت داشته باشد. برای همین هم با او درباره این حرف زدم که فکر کن امروز حاج احمد برگردد، فیلم را ببیند، بعد بگوید این پسری که نقش مرا بازی کرده بگویید بیاید ببینماش، در مواجه با او چه میکنی؟ آرزوی آن روز را کرد که متوسلیان بازگردد. از تصور آن موقعیت خندید و گفت: « اگر بیاد و فیلم را ببیند. من نمیروم. حتی اگر هم بروم میگویم کسی من را معرفی نکند. حسین (کارگردان فیلم) میگفت من هم نمیروم و حاج حبیب(تهیهکننده فیلم) را میفرستیم چون انقدر آرام و دوست داشتنی است که حاج احمد رحم کند».
بعد خاطرهای تعریف کرد از ملاقات با مادر حاج احمد متوسلیان در بیمارستان که «بیمارستان که رفته بودیم تا به مادر حاج احمد سر بزنیم، نمیخواستم خودم را معرفی کنم، حسین من را معرفی کرد. اول برایشان عجیب بود و گفتند که «تو با این تیپ خارجی که داری، چطور نقش احمد را بازی کردی؟» ولی به من خیلی محبت داشتند و با هم عکس گرفتیم. بعد به من گفت که احمد من به کسی لگد نمیزد! من هم گفتم بیتقصیر هستم و حسین گفته این کارها را انجام بدهم. من بازیگر بودم. ولی خیلی راضی بودند. خیلی میگفتند شبیه شدی».
درباره این رویا، که کاش به حقیقت بپیوندد، گپمان را پی گرفتیم و حجازیفر بهعنوان کسی که از دریچه نگاه احمد متوسلیان بهدنیا نگاه کرده است، از او سخن گفت: «به این فکر میکنم که حالا که زنده است چه اخباری را از ایران میداند. چه اخباری با چه تاخیری به او رسیده است. خبر فوت امام که اتفاق خیلی مهمی بود را فرض کنید ۱۰ سال بعد شنیده باشد. اهمیت خبر بستگی به آگاهی فرد در آن لحظه دارد، خبر کهنه نمیشود. خیلی لحظهها را میتوان تصور کرد. آیا میداند همت شهید شده است؟ میداند سرش قطع شده؟ آیا میداند شهبازی شهید شده؟ میدانید چقدر سوال دارد؟ از سوالهای بزرگ تا سوالهای کوچک. بالاخره سه سال که با همه روبوسی کند، بعدش سراغ همسایه و پسر همسایه را هم میگیرد. به نظر من هنوز وقت هست به اینها فکر کنیم و مجهولات زیادی هست».
شرح تمام گپ و گفتمان، شاید در فرصت این مطلب نگنجد اما به او گفتم که تو بازیگری، حالا که سایه نقش حاج احمد بر سرت سنگینی میکند، برای نقش بعدیای که قرار است بازی کنی، چه تصوری داری؟ دوست داری چه نقشی باشد؟ سوال سختی بود اما با نگاهی به آثار پیشینِ سینمای ایران، تصور آسان میکند پاسخ را. حجازی فر گفت: «بازیگری یک کشف است تا یک شغل. من اصلا به خاطر بازیگری وارد دانشگاه شدم. با تمرین زیاد لهجه خودم را از بین بردم تا بتوانم برخی از نقشها را بگیرم و در کنار استاد سمندریان آموزش دیدم. برایم مهم است که نقش کشف داشته باشد و حاج احمد این طور بود.. اما اگر بخواهم نقشی انتخاب کنم.. از شیفتگان «از کرخه تا راین» بودم، خیلی نقش علی دهکردی را دوست دارم، شاید چنان نقشی.. و خب اینکه آرزویم را دارم میگویم، آن هم اینکه دوست داشتم در اجاره نشینهای مهرجویی بازی میکردم».
بدون نظر