هفته ای که گذشت نمایشگاه گروهی چاپ دستی در گالری هور برپا بود.
یادداشت کوتاه نمایشگاه گروهی چاپ دستی که با آثاری از چند هنرمند بهنام در نگارخانهی هور برپا بود تنها شرحی کوتاه را شامل میشد دربارهی رابطهی مابین پیشرفت فناوری و تأثیر آن بر پیشرفت تکنیکهای چاپ دستی. به جز این نوشته توضیح دیگری ندارد، نه دربارهی هنرمندان و نه دربارهی آثار نمایشگاه. به این ترتیب بیننده درمیماند که آنچه میبیند آیا مروری است بر تاریخ چاپ دستی در ایران یا مجموعهای از آثار گردآوری شده.
این اشکال زمانی بیشتر به چشم میآید که در توضیح آثار اشارهای به تکنیک هنرمندان نشده و برگزار کنندگان صرفاً به ذکر نام آنها بسنده کردهاند.
به این ترتیب هر چند کیفیت آثار ارائه شده قابل تأمل است و نامها هم معروف، کمتر کسی به پراکندگی نمایشگاه در مضمون، سبک و تکنیک ایراد میگیرد تا این نمایشگاه هم به مانند دیگر نمایشگاهی متعددی که در نگارخانهها فراوان برگزار میشود، فاقد یک فکر مرکزی باشد و پراکندی آثار مانع از پیدا کردن یک خط و ربط مشخص بین آثار و هنرمندان شود.
با اینحال نمایشگاه گروهی چاپ دستیِ نگارخانهی هور از حضور چند تن از مشهورترین هنرمندانی سود میبرد که در چاپ دستی تخصص دارند و به تجربه کردن تکنیکهای مختلف این رسانه شهرهاند؛ مهرداد خطایی و رضا بانگیز از مشهورترین این نامها هستند که از چاپ دستی به عنوان یک شیوهی مرسوم در آثارشان استفاده میکنند. ولی دیگر هنرمندان حاضر هم از هنرمندان بهنام هستند؛ رضا هدایت، احمد وکیلی، زندهیاد فرامرز پیلآرام، زندهیاد جعفر روحبخش، همایون سلیمی، یعقوب و داوود امدادیان یا زندهیاد منصور قندریز و دیگران که هر یک به شکلی، تجربیات آشنای خود بر روی بوم را اینبار و در رسانهی جدید بازآفرینی کردهاند. به عنوان مثال نگاه کنید به دو اثر از زندهیاد منصور قندریز که انگار اشکال سادهشدهی همان ترکیببندیهای هندسی و درونگرای این هنرمند هستند که شهرت فراوان او را سبب شده. یا نگاه کنید به آثار زندهیاد جعفر روحبخش که نمونهای است از ترکیببندیهای انتزاعی، پرکار و پیچیدهی هنرمند در دههی ۱۳۵۰ که آوازهی روحبخش را در تاریخ هنر نوگرای ایران جاودانه کردهاند.
این بازآفرینی کار این هنرمندان در نمایشگاه را جالب میکند. به واقع ما شاهد این حقیقت هستیم که هنرمندان میکوشند تا موتیفهای آشنای بصریشان، نشانههای تصویریشان، ترکیببندی و حتی دغدغههای مضمونیشان را از طریق یک قالب جدید نمایش دهند. تقریباً هیچکدام از آثار این نمایشگاه نشان از کوششی مجزا در محتوا و شکل بیانی ندارد و صرفاً نمایشگر تجربهی هر هنرمند با این تکنیک است. به عنوان مثال آثار یعقوب امدادیان که بازسازی منظرههای اوست که با مربعهای بزرگ سازماندهی شدهاند و اینبار هم هنرمند همان مناظر را در ابعادی بسیار کوچکتر و با رنگهای محدودتر ساخته است. به همینشکل میتوان ردپای همین بازآفرینی را در آثار داوود امدادیان با منظرههایاش، رضا هدایت با نقشهای رنگین حیوانی و گیاهیاش، همایون سلیمی با نقشمایههای سادهاش و دیگران دید.
این رویکرد در هنرمندان البته دور از انتظار نیست. از زمانی که قیمت آثار هنری به سرعت بالا رفت و به این ترتیب امکان خرید آثار هنری از هنرمندان بهنام فقط از عهدهی ثروتمندان برآمد، بسیاری از هنرمندان از تکنیکهای چاپ دستی سود جستند تا آثاری با قیمت پایینتر را برای مجموعهداران کمدرآمدتر هم ممکن کنند و به این ترتیب چاپ محدود از آثار بزرگ هنرمند باب شد.
آثار رضا بانگیز در این میانه جالبتر از بقیه است. رضا بانگیز از معدود هنرمندان ایرانی است که از سالهای دور تمرکز خود را بر روی چاپ دستی گذاشته و از این تکنیک به شکلی وسیع استفاده میکند. در این نمایشگاه چند اثر کوچک از این هنرمند به نمایش درآمده که تصویری متفاوت از آثار بزرگترش را نشان میدهد. آثار این نمایشگاه بیشتر رویکردی انتزاعی دارد، این درحالی است که مشهورترین آثار این هنرمند تصاویری فیگوراتیو و چشمگیر هستند، با نگاه طناز که داستانهای کهن و عبرتآموز را تصویر کردهاند. با اینحال این آثار کوچکتر هم که ترکیببندیهایی با سیاه و سفید هستند نشان برش و دست هنرمند را نشان میدهد و فرصتی است برای تماشای گوشهای از ظرافت برشها و خطهایاش که در آثار بزرگتر هنرمند کمتر به چشم میآیند.
نمایشگاه گروهی چاپ دستی البته و به همهی دلائل ذکر شده، نمایشگاهی است قابل تأمل و جالب. فرصتی برای تماشای یک رویکرد تازه به همان کارهای آشنای هنرمندانی که میشناسیم و لذت بردن از تجربیات متفاوت آنها با ابزار و رسانهای جدید. پس بهتر است پراکندگی آثار به نمایش درآمده را به لذتی که از تماشای آثار بزرگان هنر ایران میبریم ببخشیم.
بدون نظر