چندی پیش فنلاند، نروژ و دانمارک بهعنوان شادترین کشورهای جهان معرفی شدند. این خبر چندان عجیب بهنظر نمیرسید زیرا در سالهای گذشته نیز سرزمینهای نوردیک در کنار کشور سوئیس در صدر خوشحالترین جوامع بشری قرار داشتند.
این در حالیست که به گزارش «سازمان شادی جهانی»، کشوری همچون آمریکا که یک قطب اقتصادی مهم در دنیا بشمار میرود، امسال به جایگاه هجدهم نزول کرده است.
اگرچه این رتبه بدی برای ایالات متحده آمریکا محسوب نمیشود اما با میزان درآمد بالا و سودهای مالی کلانی که در سالهای اخیر داشته است این نکته جای بسی تامل دارد؛ اینکه چرا مردم با اینکه مشکل مالی ندارند، اما خیلی شاد نیستند؟
همچنین این سوال پیش میآید که چه امری سبب میشود تا کشورهای نوردیک تا این اندازه شاد باشند؟ شاید سادهترین پاسخ این باشد که در مجموع کشورهای شمال اروپا (اسکاندیناوی) و اقیانوس اطلس که مجموعا کشورهای نوردیک لقب گرفتهاند، با اینکه میزان مالیات بالاست اما دولتمردان امکانات زیادی را برای شهروندان خود مهیا میکنند. در این سرزمینها خدمات پزشکی پیشرفته و تحصیلات عالیه کاملا رایگان هستند.
زنان از مرخصی زایمان طولانیمدت و با حقوق بهرهمندند و سیستم اشتغال بهگونهای است که هرگز ترس و اضطراب ناشی از دست دادن کار در بین مردم وجود ندارد. به زبان سادهتر، امنیت شغلی در کشورهای دانمارک، فنلاند و نروژ بسیار بالاست.
البته، یکی از استادان برجسته روانشنالسی در دانشگاه دیکینسون دانمارک، مری هلوگ لارسن، در این رابطه گفته، این کشورها دارای زیر ساخت صحیح اجتماعی هستند که برای زندگی روزمره بسیار حائز اهمیت است. به زبان دانمارکی به آن Hygge میگویند که هیچ معادل انگلیسی ندارد. اما دکتر لارسن آن را «صمیمیت خودساخته» تفسیر میکند و شامل راحتی و ارتباط گرم و دوستانه میشود.
فرقی نمیکند Hygge را اسم، فعل یا صفت فرض کنید، این واژه زمانی پدیدار میشود که شما احساس امنیت داشته باشید و با هارمونی و هماهنگی بالا تجربههای خود را با دیگران در میان بگذراید. این حس میتواند شامل خوشحالی نوشیدن یک فنجان قهوه در مقابل شومینه در کنار یک دوست باشد یا پیکنیک کردن با خانواده.
به گفتهی دکتر هلوگ لارسن، کشورهای سوئد، نروژ و هلند هر کدام Hygge مخصوص خود را دارند.
از طرفی دیگر، آمریکا تقریبا در حسرت چنین امری است زیرا Hyggeهای اندکی در این کشور وجود دارد. در گزارش سازمان خوشحالی جهانی، دکتر جفری دیو ساش از دانشگاه کلمبیا بیان داشته که سه متغیر در پشت پرده شادی مردم در کشور پهناور آمریکا نقش منفی و تضعیفکننده ایفا میکنند؛ بیماریهای همهگیری همچون چاقی مفرط و بیمارگونه، سوءاستفادههای جنسی (بهویژه در اثر اعتیاد به مواد مخدر) و افسردگی. اینها فاکتورهای کمرنگ شدن میزان شادی در کشور بزرگی همچون آمریکا هستند.
البته نکته قابل اشاره این است که هیچکدام از این سه متغیر به خودیخود پدیدار نمیشوند و عامل یا عوامل خارجی موجب تحریک و نمایان شدنشان میشود.
دکتر ساش بهطور مختصر در این باره توضیحاتی داده. بهطور مثال، چاقی مفرط در نتیجه اضافه شدن شکر به خوراکیهای روزمره، افزایش مصرف اسنکها، غذاهای آماده و فراوری شده و مصرف سودا و نوشیدنیهای شیرین به جای قهوه در دهههای گذشته پدیدار شده است.
اعتیاد به مواد مخدر نیز پیامد از دست رفتن امید به زندگی مردم در این کشور پهناور است. گزارشهای محلی حکایت از این دارند که این میزان از ناامیدی در آمریکا بیسابقه بوده است. همین امر سبب میشود تا مردم خوددرمانی کنند یا به سراغ مواد مخدر بروند و با بهخطر انداختن سلامت خود، برای دقایقی از مشکلاتشان فارغ شوند.
در نهایت هم گفته شده که افسردگی در سالهای اخیر در آمریکا رشد بیسابقهای داشته است. البته اگر بخواهیم منصفانهتر به این موضوع نگاه کنیم، سایه سنگین افسردگی و رخوت بر سر بیشتر کشورهای جهان افتاده و مردم در خسلهای از ناراحتیها و بیانگیزگی دستوپا میزنند.
دکتر ساش باز هم تاکید دارد که افسردگی هم به خودیخود پدیدار نشده و عوامل گوناگون در شیوع و گستردگی خود نقش داشتهاند. وی به فاکتورهایی همانند نداشتن پشتیبان اجتماعی، تنهایی، انزواطلبی مردم، مشکلات اقتصادی، استرسهای مالی و نابرابری حقوقی و درآمدی همگی در افزایش میزان افسردگی در آمریکا نقش موثر دارند.
همچنین باید اذعان کرد که شبکههای اجتماعی و اینکه مردم بیشتر وقت خود را به استفاده از موبایل و این شبکهها سپری میکنند نیز در بروز مسایلی همچون چاقی، انزواطلبی و مضطرب شدن بسیار نقش دارند.
برخی از مسایل بهقدری وابستهبههم هستند که نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد و یک چرخهی معیوب در جریان است و هنوز راهی برای متوقف کردن آن پیدا نشده است.
جدا کردن علت از معلول روند بسیار پیچیده و دشواری دارد، اما با مطالعه و درک این مساله میتوان راهکارهایی برای حل چنین معضلهایی پیدا کرد.
دکتر ساش معتقد است که هسته اصلی ناراحتیها و عدم خوشحالی بشر کنونی، اجتماع است و شاید کارهای زیادی بتوان برای تجزیه ارتباط اجتماعی واقعی و شبکههای پشتیبان پیدا کرد. مثلا لازم باشد از کشوری همچون دانمارک یا دیگر کشورهای شاد جهان مدیریت اجتماعی را آموخت.
بدون نظر