آیا تاکنون به این فکر کردهاید که آیا توانایی مدیر شدن را دارید یا خیر؟ شاید پیش خود تصور کنید که این استعداد در وجود شما نهفته است. اما باید از خود بپرسید که با کدام استاندارد چنین تصوری دارید؟
در حال حاضر، بیش از هزاران کتاب در رابطه با مدیریت نوشته و چاپ شدهاند و اغلب آنها چندین دهه است که مدام تجدیدچاپ میشوند و اطلاعات واحدی را در اختیار مخاطبان قرار میدهند.
اما چه نکتهای در مدیریت صحیح وجود دارد که سالهاست بدون تغییر باقیمانده و احتمالا به همین منوال هم پیش خواهد رفت؟ در پاسخ باید بگوییم: بحث اصلی مدیریت، مردم و ارتباط با آنهاست. اگر شما ارتباط صحیحی با افراد خود نداشته باشید، نمیتوانید خود را یک مدیر موفق فرض کنید. بدون شک این موضوع به پشتسر گذاشتن دورههای آموزشی گرانقیمت یا مطالعه کتابهای چندصدصفحهای نیاز ندارد. فقط باید درک کنید که یک مدیر موفق کسی است که نیازهای کارمندان خود را میشناسد و در راستای برآورد کردن آنها اقدامات لازم را انجام میدهد.
البته در این مسیر لازم است در وهله اول تواناییهای خود در رابطه با استانداردهای مدیریتی را محک بزنید و ببینید آیا از ویژگیهای ذاتی یک مدیر برخوردار هستید یا خیر!
برای این کار ما در ادامه تعدادی از شخصیتها و ویژگیهای برتر مدیریتی را برشمردهایم که با مطالعه آنها میتوانید متوجه شوید آیا شما دارای این خصوصیات هستید یا خیر! برای کشف پاسخ این سوال در ادامه همراهمان باشید.
۱- شما ذاتا دوست دارید به مردم کمک کنید تا در کاری که انجام میدهند بهتر شوند
هسته اصلی انگیزه ذاتی، آنطور که در کتاب پرفروش «درایو» به قلم «دنیل پینک» نوشته شده، این است که فرد توانایی توسعه و افزایش دادن مهارتهای فرد دیگری را داشته باشد.
بدون شک این امر مستلزم استخدام کسانی است که انگیزه و علاقه کافی برای یادگیری بیشتر و پیشرفت روزافزون را دارند.
پس از مهیا بودن این زیرساختها، نشانه یک مدیر بزرگ و موفق، ساخت سازمانی مبتنی بر دانش فردی افراد خواهد بود؛ یعنی درست برخلاف روشهای سنتی که بر مهارتهای کلی افراد تکیه میکنند و انتخاب خود را بر مبنای آن میگذارند.
رهبرانی که بدنبال توسعه مهارتها، برانگیختن حس رقابت و ارتقا حس مدیریتی دیگران هستند، از ویژگیهای منحصربهفردی برخودار هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند. آنها در حالیکه سعی در ساخت چهارچوب برای توسعه و پیشرفت مهارت افراد دارند، انگیزههای ذاتیشان که پینک در کتابش به آن اشاره کرده بود نیز هویدا میشود.
«روبرت گرینلیف»، بنیانگذار جنبش مدیریت خدمتگذاری مدرن نیز در کتاب خود موسوم به «مدیر خادم» نوشته: «وقتی از مدیری که چنین باوری دارد سوال میپرسند که در تجارت بدنبال چه هستید؟ پاسخ او شاید این باشد که: من در کسبوکار خود بدنبال پرورش افرادی قوی، سالم، معتمدبهنفس و خودمختاری هستم که تبحر و شایستگی بالایی داشته باشند. همچنین، ما در پی ساخت و عرضه محصول مفیدی هستیم که با نیازهای مردم همخوانی داشته باشند و بتوانند از عهده هزینههای خرید آن بر بیایند.»
۲- اولویت اصلی شما برای مدیریت، ساخت بسترهای لازم برای اعتماد هر چه بیشتر است
این روزها مدیران فقط روی پست و مقام افراد تکیه نمیکنند تا خواستههای خود را به انجام برسانند. محیط کار در حال حاضر فضایی غیرمتمرکز، مجازی و یکدستتر از گذشته است. اما هنوز برخی از چالشهای کاری بر اساس میزان خلاقیت بیشتر، دانش و مهارتهای نرم افراد استوار هستند.
مدیران چگونه میتوانند مطمئن باشند که تیم کاری آنها با یکدیگر منسجم و همسو هستند و میزان همکاریشان با هم در اعلاترین سطح قرار دارد؟ همچنین از کجا باید راهکارهای مناسب توسعه محصول و رضایت مشتری را تشخیص دهند؟
وقتی مدیران با صداقت و درستکاری تمام کارهای خود را به انجام برسانند، بدون شک اعتماد و احترام کارمندان خود را نیز بدست خواهند آورد. مدیران زمانی قابل اعتماد و شایسته احترام بهنظر خواهند رسید که وظایف خود را بدرستی انجام دهند. کارمندان به چنین افرادی اعتماد کامل پیدا میکنند و در کنارشان حس امنیت کامل خواهند داشت. در نتیجه اثرگذاری بیشتری هم در شغل خود خواهند داشت.
جالب است بدانید که موسسه SAS در کشور آمریکا به عنوان یکی از بهترین شرکتهایی که میتوان در آنجا کار کرد انتخاب شده است. این شرکت کمترین میزان استعفا یا تغییر کارمندان را دارد. بر اساس آمار، فقط دو درصد از کارمندان SAS در طول سالها تغییر کرده اند. دلیلش هم این است که شعار اصلی این شرکت این است: «بین شرکت و کارمندان اعتماد دو جانبه وجود دارد.»
۳- شما به غریزه و استعدادهای خود اعتماد دارید و دارای بصیرت و فراست درونی هستید
مدیران بزرگ شم بسیار قوی دارند و کوچکترین نشانهها را تشخیص میدهند و لازم نیست همه مسایل را برایشان توضیح داد. آنها همیشه به حس درونی خود ایمان دارند و بهخوبی میدانند که در شرایط مختلف باید چه واکنشی از خود نشان دهند.
«راب کافی» و «گارث جونز» دانشمندانی هستند که در این زمینه تحقیق کردهاند و نتیجه مطالعاتشان را در کتابی با عنوان: «چرا کسی باید تحت مدیریت شما قرار بگیرد؟» نوشتهاند. به اعتقاد این افراد، مدیر بزرگ کسی است که «حسگرهای محیطی» قوی داشته باشد.
بهطور خلاصه، این افراد به گردآوری و تفسیر دادههای نرم علاقه بسیاری دارند و قادرند به خوبی تغییر موقعیتها را متوجه شده و حتی از سکوت افراد هم نیازها یا تغییرات رفتاریشان را متوجه شوند.
این موهبتی است که همه انسانها از آن برخوردار نیستند و مدیران بزرگ با این سطح از هوشیاری و توانایی در قضاوت اینکه شرایط و رابطهها خوب پیش خواهند رفت یا خیر، بیزینس موفقی میتوانند برای خود رقم بزنند.
۴- دلیل اصلی کار کردن و کسبوکار شما ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیگران است
«ریچارد برانسون»، بنیانگذار ویرجین گروپ و یکی از میلیاردرهای جهان گفته: «در راهاندازی یک کسبوکار و بیزینس جدید نباید دلیلی مهمتر از تغییر دادن سبک زندگی مردم وجود داشته باشد. بنابراین، اگر ایدهای که در ذهن دارید قرار است تحولی هرچند کوچک در زندگی مردم جهان ایجاد کند، یک لحظه هم شک نکرده و کار خود را آغاز کنید.»
حتی اگر کارآفرین نیستید و برای کمپانی خاصی کار میکنید، بدانید که یک مدیر خوب کسی است که نقشه راه خوبی برای سازمانش تعریف میکند تا آن را در جهت بهبود زندگی مردم و خدمترسانی درست پیش ببرد.
مدیران بزرگ سعی دارند با تلقین و تزریق انرژی به کارمندان، آنها را در راستای چشمانداز اصلی شرکت هدایت کنند. با معنا بخشیدن به کاری که هر کارمندی انجام میدهد، این انرژی به آنها داده میشود که وظایف خود را در بهترین و موثرین روش ممکن به انجام برسانند.
در این ربطه، از شما به عنوان یک مدیر باید پرسید: آیا همه اعضای گروه شما به طور دقیق با چشمانداز و اهداف شرکت آشنا هستند؟ آخرین باری که با تیم خود در مورد اینکه کارهایشان متناسب با هدف کمپانی هست یا خیر صحبت کردهاید، چه زمانی بوده است؟
بدون نظر