بهترین اپیزودهای سریال آنتالوژی «Black Mirror»: از «سرود ملی» تا «خرس سفید»

سریال «آینه سیاه» (Black Mirror) یکی از بهترین و پرطرفدارترین سریال های معاصر تلویزیون است که فاصله ای اندک با دنیای امروزی داشته و موضوع اصلی آن تاثیر منفی تکنولوژی های مدرن بر انسان است. هر اپیزود از این سریال آنتالوژیک در دنیا و زمانی خاص و منحصربفرد و با شخصیت های متفاوت روایت می شود که باید با عواقب انتخاب های خود مواجه شوند. این سریال واقعیتی تلخ و ناراحت کننده را به تصویر می کشد از این رو نباید انتظار داشت بعد از تماشای آن حس خوبی داشته باشید و شاید اصلاً از تماشای آن نیز لذت نبرید. بهترین داستان های این سریال در اپیزودهایی روایت می شوند که تا روزها بعد در ذهن شما باقی مانده و با شما سخن می گویند. اگر در حال تماشای سریال «Black Mirror» نشسته باشید بدون شک شاهد ویران شدن زندگی شخص یا اشخاصی در درون داستان خواهید بود.

هدف سریال این است که در مورد برخی از تکنولوژی ها که همین الان نیز وجود دارند به شما هشدار داده شود.در روزهای اخیر، سرویس نتفلیکس با انتشار یک فیلم در دنباله این سری با عنوان «Black Mirror: Bandersnatch» بیش از پیش خبرساز شد، یک دنباله تلویزیونی پادآرمان شهری تاریک که چندین پایان متفاوت داشته و می تواند سرآغاز دنیای تلویزیون تعاملی باشد. این فیلم تلویزیونی متفاوت با خاصیت تعاملی (interactive) نوید فصل پنجمی بسیار مهیج را می دهد که احتمالاً در اواخر سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر خواهد شد. سریال «Black Mirror» از زمان انتشار فصل اول در سال ۲۰۱۱ مورد توجه قرار گرفته و جوایز تلویزیونی متعددی را بدست آورده است. اگر چه هر یک از اپیزودهای این سریال مهیج و تاثیرگذار، کنایه ها و جذابیت های خاص خود را دارند اما در ادامه مطلب قصد داریم شما را با بهترین اپیزودهای سریال محبوب و متفاوت «Black Mirror» آشنا کنیم.

اخطار: پیش از شروع مطلب بابت اسپویل کردن داستان اپیزودهای منتخب از شما عذرخواهی می کنیم.

۱۰- اپیزود اول از فصل چهارم (USS Callister)

این اپیزود داستان رابرت دالی با بازی جسی پلمونز را روایت می کند، یک برنامه نویس گوشه گیر اما با استعداد و موسس یک بازی آنلاین مشهور و چند لایه. بیننده خیلی زود متوجه می شود که دالی از این که همکارانش شایستگی های او را نادیده می گیرند ناراحت شده و دلخوری خود را به شکلی عجیب نشان می دهد. دالی با شبیه سازی ماجراجویی های خود در درون بازی و با استفاده از دی ان ای همکارانش برای ساخت نسخه های دیجیتالی دارای احساس از آن ها نارضایتی اش را بروز می دهد. او با ایفای نقش فرمانده یک سفینه فضایی، همکارانش را تحت کنترل خود قرار داده و خواسته هایش را به آن ها تحمیل می کند، خواسته هایی که در برخی موارد با بدرفتاری و اذیت و آزار نسبت به همکارانش همراه می شود. این اپیزود با پرداختن به ماجرای جو سمی مردانه در محیط کار، به پایانی بسیار رضایت بخش منتهی می شود.

۹- اپیزود دوم فصل چهارم (Arkangel)

برای حمایت از کودکانتان تا کجا حاضرید پیش بروید؟ اصلاً معنای واقعی و حقیقی «حمایت» و «محافظت» چیست؟ این ها برخی از سوالاتی است که یک مادر مجرد به نام ماری با بازی رُزماری دویت در بزرگ کردن دختر ۳ ساله اش، سارا، با آن ها مواجه می شود. یک روز ماری دخترش را برای مدتی کوتاه گم می کند و به همین دلیل تصمیم می گیرد از یک سیستم مانتیورینگ استفاده کند که در درون بدن سارا نصب شده و ماری می تواند به کمک یک تبلت از تمامی حرکات، احساسات و شرایط جسمی و روحی دخترش مطلع شود. این اپیزود از سریال «Black Mirror» داستانی ساده را روایت می کند که به یک سوال اخلاقی بسیار پیچیده می پردازد و مورد توجه بسیاری از والدین قرار گرفت.

۸- اپیزود اول از فصل اول (The National Anthem)

در اولین اپیزود از فصل اول سریال «Black Mirror»، نخست وزیر بریتانیا با نام مایکل کالو از خواب بیدار شده و وزیر کشور به او می گوید که پرنسس سوزانا، محبوب ترین عضو خانواده سلطنتی ربوده شده است. در یک اتفاق بسیار عجیب و غیرانسانی، از نخست وزیر خواسته می شود که در برنامه زنده یک عمل جنسی شنیع انجام دهد، در غیر این صورت پرنسس سوزانا کشته خواهد شد. این اپیزود که داستانش ارتباطی نزدیک به دنیای معاصر دارد خیلی سریع و بی پرده از پوچی های دنیای ریالیتی شوها سخن می گوید و ما را با بی ارزشی وسواس و علاقه مفرط خود به این برنامه ها روبرو می سازد. در اوج ماجرای این اپیزود، نخست وزیر در حالی که بیش از ۱.۳ میلیارد نفر در سراسر جهان به تماشای تلویزیون ملی کشور نشسته اند، خواسته ربایندگان را با بی میلی اجابت می کند. در حالی که بسیاری خبر ندارند، پرنسس سوزانا ۳۰ دقیقه قبل از این ماجرا آزاد شده و در خیابان های خالی از سکنه شهر لندن که همه به تماشای برنامه مذکور رفته اند پرسه می زند.

۷- اپیزود سوم از فصل چهارم (Crocodile)

برای پنهان نگه داشتن یک راز تا کجا پیش خواهیم رفت؟ این اپیزود از سریال «Black Mirror» در مورد شخصیتی به نام مایا با بازی آندرا رایزنبرو است که در یک تعقیب و گریز به دوستش راب در کشتن شخصی دیگر کمک می کند. ۱۵ سال بعد، راب که دیگر به مواد مخدر و مشروبات الکلی اعتیاد ندارد می خواهد به گناهش اعتراف نماید اما مایا صاحب خانواده شده و شغل موفقی برای خود ساخته است. بین این دو درگیری لفظی رخ می دهد و مایا باعث مرگ راب می شود. در ادامه مایا شاهد تصادف جاده ای بین یک ماشین خودران و یک عابر پیاده می شود. در دنیای مایا، کمپانی های بیمه تکنولوژی پیشرفته ای در اختیار دارند که با استفاده از آن می توانند خاطرات شاهدان را برای اثبات ادعاهای آن ها اسکن نمایند. آن ها مایا را پیدا کرده و قصد اسکن خاطرات او را دارند. بار دیگر اوضاع از کنترل خارج می شود و مخاطب با همان ابهام اخلاقی مواجه می شود و از خود می پرسد که اگر او بود تا کجا پیش می رفت؟

۶- اپیزود سوم از فصل اول (The Entire History of You)

در هر برهه از زندگی، بسیاری از ما آرزو کرده ایم که ای کاش یک ذهن بی نقص فتوگرافیک می داشتیم. این اپیزود از سریال «Black Mirror» داستان لیام و ففیون را روایت می کند، زوج جوانی که به گروهی از جامعه تعلق دارند که تراشه ای در پشت گوش هایشان کار گذاشته شده است. این تراشه تمامی چیزهایی که آن ها می بینند، می شنوند و انجام می دهند را ثبت می کند و به آن ها اجازه می دهد که این تجربیات را جلوی چشم هایشان و روی یک صفحه نمایشگر مرور کنند. بعد از دیدن اینکه ففیون در حال خندیدن با مردی است که لیام او را نمی شناسد، شوهر بسیار حساس و وسواسی می شود. او شروع به جستجو و مرور خاطرات خود و مجادله با ففیون می کند. وقتی که لیام سطح بیرونی شک و تردید خود را می خراشد، با واقعیاتی ناخوشایند در مورد همسر و دختر ۱۸ ماه اش مواجه می شود.

۵- اپیزود سوم از فصل سوم (Shut Up and Dance)

یکی دیگر از اپیزودهای ملموس و این زمانی «Black Mirror» داستان کنی را روایت می کند، یک نوجوان معمولی که بعد از بازگشت از سر کار متوجه می شود که خواهر کوچکترش بدون اینکه بداند لپ تاپ وی را به یک بدافزار آلوده کرده است. کنی در ادامه یک نرم افزار ظاهراً بی ضرر برای حذف بدافزار را دانلود می کند که در واقع به یک هکر پنهان اجازه می دهد که از دوربین لپ تاپ کنی برای ضبط تمامی حرکات او استفاده نماید. در نهایت هکر از طریق ایمیل با کنی تماس گرفته و به او هشدار می دهد در صورتی که طبق خواسته او عمل نکند ویدیو ضبط شده از خودارضایی او را برای لیست تماس هایش خواهد فرستاد. در طی اجرای این دستورالعمل های درخواستی، کنی با یکی دیگر از قربانیان اینگونه اخاذی ها به نام هکتور آشنا می شود. در مسیر اجرای خواسته ها، ناگهان هکر ویدیو مورد نظر را منتشر کرده و مخاطب در می یابد که کنی در حال تماشای ویدیوهای مستهجن مربوط به کودکان بوده است.

۴- اپیزود ششم از فصل سوم (Hated In the Nation)

همه ما ممکن است در مورد اشخاصی که همیشه در فضای دیجیتال آنلاین هستند چیزهای بدی گفته باشیم بدون این که منظور خاصی داشته باشیم. این اپیزود طولانی و آینده نگرانه از سریال «Black Mirror» این ایده را دنبال می کند که کامنت های نفرت انگیز در فضای اینترنت می توانند عواقبی برای افراد دریافت کننده این کامنت ها داشته باشند. با پیشرفت داستان متوجه می شویم کسانی که عواقب بیشتری برای تمام افراد حاضر در این چرخه وجود دارد. در پایان داستان مشخص می شود که اینچنین اتفاقات دردناکی به وفور رخ داده و باید هر چه زودتر برای متوقف کردن آن ها راه حلی پیدا کرد و گرنه بسیار دیر می شود.

۳- اپیزود چهارم از فصل دوم (White Christmas)

در این اپیزود، شخصیت جو پوتر در روز کریسمس خود را در داخل یک کلبه می بیند. با ورود به آشپزخانه، پوتر با مت ترنت روبرو می شود که می خواهد با جو صحبت کرده و ادعا می کند که این دو در ۵ سال گذشته به ندرت با هم حرف زده اند. برای وادار کردن جو به حرف زدن، مت داستان خود که منجر به آمدن به این کلبه شده را برای وی روایت می کند. بعد از آن شاهد سه داستان کوتاه هستیم که در نهایت به وضعیت کنونی شخصیت های داستان مربوط می شود. این اپیزود به بررسی موضوعات پیچیده و مهمی مانند مسئولیت جنایی اشتراکی، ایجاد مانع در زندگی افراد و معنای واقعی زنده بودن می پردازد. به مانند دیگر اپیزودهای سریال «Black Mirror»، در پایان این اپیزود نیز پرده از ماجرا برداشته شده و مخاطب می فهمد که در تمام طول داستان در اشتباه بوده است.

۲- اپیزود ششم از فصل چهارم (Black Museum)

نیش زنی است که در طول مدت انتظار برای شارژ شدن باتری ماشینش در یک ایستگاه شارژ، با ساختمانی به نام «موزه سیاه» روبرو می شود که گفته می شود اشیاء دست ساز اصلی عرصه جرم و جنایت را در خود دارد. وی در این ساختمان با مردی روبرو می شود که داستان هر یک از این آثار و چگونگی بدست آوردن آن ها را برای نیش به شکل فلش بک شرح می دهد. این اپیزود نه تنها شاهکاری منحصربفرد با ارجاعات متوالی به اپیزودهای قبلی سریال «Black Mirror» است بلکه سه داستان در مورد اشخاصی می گوید که دست به کارهای شنیع می زنند و دیدن این که هر یک به مکافات متناسب خود می رسند برای مخاطب لذت بخش است.

۱- اپیزود دوم از فصل دوم (White Bear)

این اپیزود از سریال «Black Mirror» داستان ویکتوریا را روایت می کند که نمی داند کیست و خود را در مکانی می یابد که ظاهراً تمامی اطرافیانش توسط یک سیگنال تلویزیونی کنترل می شوند. وی همراه با تعداد معدودی دیگر که هنوز تحت تاثیر این ماجرا قرار نگرفته اند، باید انتقال دهنده موسوم به «خرس سفید» را متوقف کرده و همزمان از دست کسانی که او را تعقیب می کنند جان سالم به در ببرد. بعد از چندین ملاقات و اتفاق عجیب و غریب، مشخص می شود که همه ماجرای یک کابوس وحشتناک بوده است. در واقع ویکتوریا و نامزدش یک کودک را ربوده، شکنجه کرده و به قتل رسانده اند.

در حالی که نامزدش در زندان خودکشی کرده، ویکتوریا به زندگی در «پارک عدالت خرس سفید» محکوم می شود، جایی که وی اتفاقاتی را بارها و بارها برای لذت و سرگرمی کسانی که قصد اجرای عدالت را دارند تجربه می کند. با بالا رفتن تیتراژ پایانی ما شاهد داستان اپیزودها از دیدگاه عموم مردم هستیم، در حالی که حافظه ویکتوریا بار دیگر پاک شده و برای مرحله بعدی بینندگان و مشتریان پارک آماده می شود. این اپیزود مثالی است از علاقه انسان ها به مجازات «چشم در برابر چشم» که در دنیای کنونی وجود دارد. در واقع، این اپیزود فرهنگ جاری ما در این موضوع را به انتقاد می گیرد که استهزا و اذیت و آزار دیگران را با لباس مبدل سرگرمی به نمایش می گذارد.