شاید بگویید که چرا اینقدر در مورد سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) می نویسید! دلایل بسیاری برای این موضوع وجود دارد اما مهم ترین آن ها نزدیک شدن به انتشار فصل هشتم و آخر این سریال است، هر چند نباید شور و شوق طرفداران سریال از دیدن دنیای شگفت انگیز این سریال پس از نزدیک به دو سال و دانستن این که این آخرین وداع با دنیای وستروس، شخصیت های دوست داشتنی و دیالوگ های پرمعنی آن خواهد بود در این امر بی تاثیر نبوده است. در مسیری طولانی و پرفراز و نشیب که داستان «بازی تاج و تخت» طی کرده، این سریال به چیزی فراتر از یک داستان و سریال تلویزیونی سرگرم کننده تبدیل شده است و آن را باید جزئی از فرهنگ عامه دنیای ۱۰ سال اخیر دانست.
در حالی که پایان حماسه «بازی تاج و تخت» بزودی فرا می رسد و با خود جادو، آسیب و شرارت خواهد آورد، گمانه زنی ها در مورد اتفاقاتی که در فصل پایانی رخ خواهد داد به اوج دیوانه کننده خود رسیده است. راه شکست دادن وایت واکرها چیست؟ آیا جان اسنو از دودمان واقعی خانوادگی اش مطلع می شود؟ آیا دینریس همان قهرمان زن افسانه ای نوید داده شده است و آیا اژدهایان او می توانند بشریت را نجات دهند؟ فهرست شخصیت های داستان بسیار طولانی و متنوع است که با عشق، دشمنی های خونین، خیانت ها و پشیمانی به یکدیگر مرتبط شده اند. در حالی که پایان «بازی تاج و تخت» را می توان در افق دید، بررسی دوباره تعدادی از سکانس های حذف شده که ظاهراً مناسب دیده نشده اند و به خصوص آن هایی که می توانستند تغییری شگرف در سیر ماجراهای سریال ایجاد کنند خالی از لطف نخواهد بود.
برای مثال آیا می دانستید که تایوین لنیستر بسیار باهوش تر و بدبین تر از آن چیزی بود که فکر می کردید؟ یا آیا می دانستید که وظیفه سانسا به عنوان بانوی آهنین وینترفل از همان زمانی که وی در بند سرسی بود آغاز شده بود؟ اگر چه این سکانس ها در نهایت از کلیت داستان حذف شدند اما تماشای آن ها در این روزهای پایانی سال که به شروع پایان «بازی تاج و تخت» ختم می شود بر هیجان شما برای تماشای فصل هشتم سریال خواهد افزود.
فصل دوم: سانسا در مقابل سگ شکاری می ایستد
مسیر زندگی سانسا استارک یکی از سخت ترین و خشن ترین موارد در سریال «بازی تاج و تخت» بوده است. از همان ابتدا به عنوان یک دختر جوان رویاپرداز در فکر ازدواج و داشتن فرزند تا روزهای اخیرش به عنوان دست راست آهنین دل پادشاه شمال، او چیزهایی دیده و انجام داده که طرفداران سریال هیچگاه تصور آن ها را هم نمی کردند. یکی از کسانی که باعث چنین تغییری بزرگ در شخصیت سانسا شد سگ شکاری (Hound) بود که همواره به نظر می رسید دل سنگش در مقابل معصومیت سانسا نرم می شد. اصرار او بر «پرنده کوچولو» نامیدن سانسا و این که باید برای افراد در قدرت آواز بخواند با تاریخچه تلاش های او برای مراقبت و دفاع از سانسا در تناقض قرار دارد. اما یک سکانس حذف شده سانسایی را نشان می دهد که بسیار متفاوت از آن چیزی است که قبلاً دیده بودیم.
در این سکانس که مربوط به فصل دوم «بازی تاج و تخت» است، سانسا واکنش بسیار تندی در مقابل صحبت های سگ شکاری از خود نشان داده و ادعا می کند که هیچ ترانه ای بلد نیست که برای او بخواند. این سکانس نه تنها تغییر رفتار و قوی شدن سانسا در آن دوران را نشان می داد بلکه می توانست دیدگاه تماشاگران به این شخصیت را در آن برهه زمانی از داستان نیز تغییر می داد: نه یک بچه یتیم وحشت زده بلکه زنی جوان که توسط افراد حاضر در قدرت مورد ستم قرار می گرفت و با تحمل این همه شکنجه در نهایت بر آنان پیروز می شود. ظاهراً عوامل ساخت سریال این سکانس را دارای اشاراتی واضح به اتفاقات آینده دانسته و تصمیم به حذف آن گرفته اند.
بیشتر بخوانید: سکانسهای آزار دهندهای که بازیگران سریال «بازی تاج و تخت» را درمانده کردند [قسمت اول]
فصل پنجم: تورموند و سر آلیسر درگیری لفظی پیدا می کنند
تورموندِ «بازی تاج و تخت» همیشه شخصیتی بوده که در مرکز درگیری های بین نگهبانان شب و وحشی ها قرار داشت. او تصمیم گرفت که بخشی از گروه آزاد (Free Folk) باشد و همزمان نیز با جان اسنو دوست است. او به نگهبانان شب کمک می کند اما نسبت به تاریخچه آن ها دیدگاه مثبتی ندارد. در حالی که جان اسنو که بعدها به ریاست نگهبانان شب نیز می رسد به تورموند و دیگر وحشی هایی که از آن سوی دیوار آمده اند خوشامد می گوید، تنش به نقطه ای حساس می رسد که در نهایت به قتل جان اسنو و بازگشت دوباره او به زندگی توسط دوستانش منتهی می شود. اما قبل از آن، یک صحنه در فصل پنجم وجود دارد که حذف شده است.
در این سکانس، سر آلیسر، که یکی از قاتلان جان اسنو نیز بود، به صورت لفظی با تورموند درگیر می شود. او می گوید که به تورموند به عنوان یک وحشی شدیداً بی اعتماد است و از این که به او پناه داده ناراضی است و تورموند چنین پاسخ می دهد: «پس با این وجود تو باید در مقام رهبری گروه نباشی». این صحنه می توانست خبر از اتفاقات آینده دهد و در صورت حذف نشدن، باعث می شد که تورموند مقصر کشته شدن جان اسنو جلوه داده شود. این سکانس حذف شده بسیار تاثیرگذار است و برای آن زمان از ماجراهای سریال بسیار مناسب به نظر می رسید اما می توانست اتحادی که آینده وستروس را می ساخت تحت تاثیر قرار می داد.
فصل چهارم: بران به شی می گوید که خود را با محیط وفق دهد
«بازی تاج و تخت» درگیری ها را از هر زاویه ای به تصویر می کشد. زندگی در برابر مرگ، زن در مقابل مرد، دین در برابر تشکیک گرایی: همه این ها و بسیار بیشتر از آن، اساس این سریال جذاب را تشکیل می دهد. یکی از قوی ترین درگیری های این سریال بین شخصیت های برجسته و نجیب زاده داستان از یک طرف و مردم عادی وستروس است. از روس بیچاره تا اوشای وحشی، بسیاری از دهقانان فقیر در مقابل کسانی که از خانواده های بزرگ آمده بودند قرار می گیرند اما شَی بسیار بیشتر از دیگر شخصیت ها در این درگیری ها قرار داشته و زنده می ماند. یک قتل بود او و تیریون را از هم جدا کرده و خیلی سریع با شهادت ناجوانمردانه اش علیه تیریون در دادگاه ادامه یافت و در نهایت به کشته شدنش در تختخواب پدر تیریون منتهی شد.
این سرنوشت و تغییرات سریع آن در فصل چهارم «بازی تاج و تخت» همانند تُن اصلی ماجرا بسیار تراژیک و خشونت بار بود. اما یک سکانس حذف شده که بین شَی و بران رخ می دهد جنبه احساسی و تراژیک این درگیری را مورد توجه قرار می دهد که رفتارهای بعدی شی و پشت کردن او به تیریون را توجیه می سازد. در این سکانس، بران با شِ احساس همدردی می کند و از او می خواهد که خود را با شرایط زندگی در قصر وفق دهد. این سکانس شاهد مهربان ترین جلوه بران هستیم و سخت بودن تصمیم گیری برای شی و تلاش او برای کنار آمدن با اقدامات بعدی اش را نشان می دهد.در نتیجه اگر این سکانس حذف نمی شد نه تنها اتفاقاتی که بعدها بین او و تیریون رخ می داد وحشتناک و خیانت جلوه نمی کرد بلکه تماشاگران احساس نزدیکی و همدردی بیشتری با شی می کردند. او کارهای وحشتناکی علیه تیریون انجام داد اما این سکانس حذف شده سوال بسیار شجاعانه و مهمی را در ذهن تماشاگر ایجاد می کند: آیا او انتخاب دیگری داشت؟
بیشتر بخوانید: مدت زمان هر یک از ۶ اپیزود فصل هشتم و پایانی سریال «بازی تاج و تخت»
فصل هفتم: برن و سانسا در مورد لیتل فینگر صحبت می کنند
محکوم شدن لیتل فینگر توسط سانسا، برن و آریا و اعدام او در اپیزود پایانی فصل هفتم «بازی تاج و تخت» یکی از شوکه کننده ترین اتفاقات این فصل بود. علیرغم دسیسه های این مرد باهوش، علیرغم ارتباطاتش و با وجود پیشرفت هایی که وی در طول این سال ها با بالا رفتن از نردبان هرج و مرج کرده بود، مرگ او بسیار سریع، خشن و خارج از کنترلش بود. فرزندان استارک از دسیسه ها و فریب های او اطلاع داشته و دیگر تمایلی به تحمل حضور او و نادیده گرفتن دورویی هایش نداشتند. اما سوال این است که ان ها چگونه از خیانت ها و جنایات او مطلع شده بودند؟ از دسیسه چینی هایش با سرسی تا برنامه ریزی اش برای قتل یان آرین، سانسا تمامی اعمال هولناک او که سال های طولانی با دروغ و قتل دیگران مخفی مانده بود را افشا کرد و مشخص شده که برن (که قدرت دیدن گذشته را دارد) تمامی این جنایات را تایید کرده است.
در یک سکانس حذف شده از فصل هفتم «بازی تاج و تخت»، سانسا با برن مشورت کرده و با کمک از توانایی های او در دیدن اتفاقات ماسبق، به گذشته لیتل فینگر می رود و کارهای مختلفی که او برای تحکیم قدرتش انجام داده را فاش می سازد. اگر چه تماشاگران سریال می توانند بدون دیدن این سکانس نیز جاهای خالی داستان را در ذهن خود تکمیل کنند اما در صورت منتشر شدن، این سکانس می توانست قدرت خارق العاده برن را به طور قابل توجهی به نمایش بگذارد. در واقع کسی نمی تواند چیزی را از او مخفی کند و در نتیجه کسی نمی تواند چیزی را از خواهران او مخفی نگه دارد زیرا برن با آن ها متحد است و این موضوع بسیار ترسناک جلوه می کند. اکنون تمام کسانی که در فصل هشتم می خواهند بر علیه وینترفل موضع بگیرند باید بدانند که هیچ دروغی نمی تواند از آن ها محافظت کند.
فصل سوم: تایوین به خوبی پایسل را می شناسد
استاد بزرگ پایسل همیشه یک شخصیت دغلباز و دورو در سریال «بازی تاج و تخت» بود. حتی زمانی که او یک پیر فرتوت بسیار نادان به نظر می رسید نیز از لذت بی احترامی به دختر خدمتکاری که با او رابطه داشت نمی گذشت و تیریون نیز هیچ فرصتی را برای توهین و بی احترامی به او از دست نمی داد. اما برای بسیاری از شخصیت های در قدرت در وستروس و البته بسیاری از مخاطبان سریال نیز ماهیت واقعی نفرت انگیز او تا اواخر فصل ششم پنهان مانده بود. یک سکانس حذف شده بین او و تایوین لنیستر اما می توانست این باورها را به کلی تغییر دهد. در این سکانس، تایوین در حال ماهیگیری است که پایسل به او نزدیک می شود و مانند همیشه از ظاهر احمقانه و ابلهانه خود برای این که بی خطر به نظر برسد استفاده می کند.
در حالی که او مشغول صحبت های همیشگی است تایوین که تحت تاثیر حرف هایش قرار نگرفته حرف او را قطع می کند و می گوید: «بس کن. آیا من تنها کسی هستم که می دانستم پشت این نمایش چه چیزی مخفی شده است؟ چطور ممکن است این همه فرد برای این همه مدت احمق باشند؟». این صحبت ها نه تنها رابطه و صحبت های بین این دو را تغییر می دهد بلکه عمق نادانی دیگر کسانی که در کینگز لندینگ هستند را نیز به نمایش می گذارد و اینکه این حماقت تا چه اندازه می تواند برای یک انسان دورو مثمر ثمر باشد. این سکانس نه تنها تایون را از آنچه که هست ترسناک تر می سازد بلکه باعث تنزل جایگاه دیگر شخصیت های حلقه حکومتی در چشم تماشاگر شده و دیدگاه مخاطب به پایسل را خیلی زودتر تغییر می داد و به جای بی توجهی به این شخصیت او را یک خطر بالقوه می دید.
بیشتر بخوانید: نکات جالب جدیدترین تریلر فصل پایانی سریال «بازی تاج و تخت» که باید بدانید [قسمت دوم]
بدون نظر