روز گذشته در روزیاتو خواندید مرد جوانی به نام میلاد که ساکن یکی از برج های مسکونی پونک بوده دست به قتل پسرخاله خود و همسر و دختر شش ساله اش زده است. این مرد ظاهرا بدون هیچ برنامه ریزی قبلی یا مشاجره با چاقویی که در کیف خود داشته به کوروش حمله می کند و سپس همسر و فرزندش را هم که شاهد قتل بوده اند می کشد.
میلاد در ادامه از محل متواری می شود و به ویلای خود در کردان می رود اما از آنجا که یکی از همسایه ها او را دیده بود بلافاصله دستگیر می شود. این قاتل در ابتدا منکر اطلاع داشتنش از جریان قتل خانواده کوروش شده اما بعد از ۱۲ ساعت بازجویی لب به اعتراف گشوده و از انگیز قتل این سه نفر گفته است.
برجی که میلاد و کوروش در آن زندگی می کردند در زمین موروثی شان ساخته شده بود و آنها با هم همسایه بودند. میلاد تعریف می کند که کوروش فردی بسیار ثروتمند بوده و دارایی هایش بیشتر از ۲۰ میلیارد بوده است. او در پاسخ به این سوال که چرا دست به قتل این خانواده سه نفره تهرانی زده است جواب داد:
باور کنید با برنامه و قصد قبلی این کار را نکردم. حسادت کورم کرده بود نمیخواستم زن و بچهاش را به قتل برسانم. اما الان من یک بچه را کشته ام، چطوری میتوانم خودم را ببخشم.
میلاد روز حادثه را اینطور تعریف کرد:
قرار بود آن روز صبح (یکشنبه ۲۵ خرداد) با کوروش برای سند زدن یک ملک به دفترخانه برویم. من بیماری «اماس» دارم آمپولم را تزریق کردم و به کوروش گفتم ساعت ۸ صبح آماده باشد تا با هم برویم. ساعت ۱۰ دقیقه به ۸ پشت در خانه او بودم. با دست دو ضربه کوچک به در زدم. انگار کوروش پشت در بود، سریع در را باز کرد. همانطور که داشت پاشنههای کفشش را بالا میکشید شروع به حرف زدن کرد و گفت میخواهد املاک موروثی اش را بفروشد و یک خانه در جردن و یک خودروی لکسوس بخرد و از آن برج برود و دیگر برای خودش کار کند. من همیشه به کوروش حسادت میکردم، او وضع مالی خوبی داشت و ثروتش بیش از ۲۰ میلیارد تومان بود. یک هفته قبل تلویزیونی به مبلغ ۶۰ میلیون تومان خریده بود. همسرم هم مدام مرا سرزنش میکرد که چرا تو مثل پسر خاله ات پول نداری.
کوروش به غیر از آپارتمانهایی که در این برج داشت یک خانه کلنگی و چند آپارتمان دیگر هم بعد از مرگ مادرش به او و خواهر و برادرش ارث رسیده بود. پول اجاره خانهها و حتی پول ودیعهای که مستأجرها داده بودند نیز دست کوروش بود. اما مادر من هنوز زنده بود و پولهای ارثیه پدری اش دست او بود. من هر وقت میخواستم پول بگیرم باید به سراغ مادرم میرفتم اما کوروش نیازی به این کار نداشت.
تمامی این حسرت ها و حسادت ها به یکباره درون میلاد جمع می شوند و او در مسیر حرکت به سمت آسانسور تصمیم می گیرد با چاقویی که در کیفش داشته رگ گردن کوروش را بزند و سپس همسر و فرزندش را هم که شاهد قتل بودند بکشد.
بدون نظر