فیلم خوب، بد، زشت (The Good, The Bad And The Ugly) اگر بهترین فیلم وسترن تاریخ سینما نباشد دستکم یکی از بهترین فیلم های وسترن تاریخ سینماست. در کنار سکانس های به یاد ماندنی، شخصیت های دوست داشتنی و موسیقی متن بی همتای انیو موریکونه، داستان ساخت این فیلم وسترن نیز بسیار جالب و در مواردی عجیب است. پروژه ساخت این فیلم بسیار غیرمعمول و گاهی نیز پرآشوب بود که موانع زبانی، تنش بین بازیگران و تیم تولید و همچنین چندین تجربه نزدیک به مرگ ستارگان فیلم را می توان از مصادیق آن دانست. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با برخی از واقعیات و نکات جالب در مورد فیلم وسترن خوب، بد، زشت آشنا کنیم که کمتر کسی از آن ها مطلع است.
۱۰- الی والاش نزدیک بود در اثر رم کردن یک اسب جانش را از دست بدهد
در جریان سکانس اول فیلم خوب، بد، زشت که در آن بلوندی با شلیک خود توکو را از اعدام شدن نجات داده و سپس کلاه های برخی از مردم حاضر در صحنه اعدام را از سرشان می اندازد، صدای گلوله باعث رم کردن اسبی شد که والاش در این صحنه روی آن سوار شده بود. والاش که در این سکانس دست هایش از پشت بسته شده بود تنها به کمک زانوهایش توانست خود را روی اسب نگه داشته و از پایین افتادن نجات یابد. اسب مذکور نزدیک به دو کیلومتر از محل فیلمبرداری دور شد تا اینکه تیم تولید توانستند خود را به او رسانده و والاش را نجات دهند. اگر چه والاش در این سانحه جز خستگی و ترس صدمه دیگری ندید اما این اتفاق می توانست به قیمت جانش تمام شود.
۹- نزدیک بود قطار الی والاش را زیر گرفته و او را بکشد
در ادامه سکانس های فیلم خوب، بد، زشت وقتی که داشت از دست نیروهای ارتش اتحاد فرار می کرد، توکو از چرخ یک قطار در حال حرکت برای بریدن دستبندش استفاده کرد و توانست فرار کند. سرجیو لئونه اصرار داشت که الی والاش خود این صحنه را انجام داده و از بدلکار استفاده نشود زیرا می خواست صورت توکو در این سکانس کاملاً واضح و رو به دوربین باشد. لئونه به والاش قول داد که اگر چه قطار ترسناک است و صدای بلندی دارد اما کاملاً ایمن بوده و آسیبی به او نمی رساند اما کارگردان مشهور فیلم فراموش کرد به او در مورد جا پاهایی که از هر یک از واگن ها بیرون زده بودند هشدار دهد. این جا پاها تنها چند فاصله با سر والاش فاصله داشتند و در صورتی که او سرش را بلند می کرد براحتی سرش را قطع می کردند. در تصاویر این صحنه می توان به وضوح این جا پاها که شبیه یک تک پله هستند را مشاهده کرد که در فاصله ای نزدیک از سر والاش قرار داشته و از روی سر او عبور می کنند.
۸- نوشیدن اسید نزدیک بود الی والاش را به کشتن بدهد
بله بار دیگر خطر مرگ برای الی والاش. در جریان فیلمبرداری سکانس دراماتیک قبرستان تپه غم انگیز، تیم تولید از اسید برای ضعیف کردن بافت کیسه های طلا استفاده کردند به طوری که بلافاصله در اثر برخورد بیل توکو پاره شوند. نکته ای که یادشان رفت به دیگر اعضای تیم ساخت فیلم یادآوری کنند این بود که آن ها این اسید را در یک بطری قدیمی لیموناد ریخته بودند، برند لیمونادی که بسیار مورد علاقه والاش بوده و او در طول ساخت فیلم و در سر صحنه معمولاً می نوشید. والاش که از محتوای خطرناک این بطری خبر نداشت آن را برداشت تا بنوشد. او جرعه ای از اسید را در دهانش ریخت اما خوشبختانه به سرعت و قبل از نوشیدن، آن را بیرون تف کرد و ادامه سکانس را با دهانی پر از زخم و خون اجرا کرد. بدین ترتیب مشخص شد که هشدارهای قبلی کلینت ایستوود در مورد نبود امنیت در فیلم هایی که تیم تولید آن ایتالیایی هستند کاملاً درست و بجا بوده است.
۷- فیلم خوب، بد، زشت در واقع پیش درآمدی بر دو فیلم قبلی لئونه با بازی ایستوود است
خوب، بد، زشت سومین فیلم در سه گانه دلار (Dollars Trilogy) سرجیو لئونه است که ترتیب زمانی آن ها برعکس است. دو فیلم اول، A Fistful Of Dollars و For A Few Dollars More در واقع بسیار شبیه هم هستند و می توان یکی را قبل یا بعد از دیگری قرار داد در حالی که تاریخ روزنامه ها و سنگ قبرهای آن متعلق به سال ۱۸۷۳ است. با این وجود، شخصیت ایستوود در اولین فیلم دارای یک نوع مهربانی است که در فیلم دوم دیده نمی شود و این بدین معناست که شخصیت او یک رشد شخصیتی را در طی اتفاقات دو فیلم متحمل شده است. با این وجود، خوب، بد، زشت به وضوح مدت طولانی قبل از داستان دو فیلم قبلی رخ می دهد و در دوران جنگ داخلی آمریکا رخ می دهد که در دهه ۱۸۶۰ بوده است. شخصیت ایستوود در این فیلم حتی نسبت به فیلم دوم نیز بیرحم تر و سنگدل تر است و در سراسر فیلم و در موارد مختلف ظاهر نمادینش را بدست می آورد، با پانچویی که توجه دیگران را به سرعت به خود جلب می کند.
۶- اما فیلم های لئونه قرار نبود یک سه گانه باشند
علیرغم اینکه اکنون سه فیلم مذکور را با عنوان سه گانه دلار می شناسند اما طراحی آن ها به عنوان سه گانه یا حتی دنباله هایی یکدیگر هرگز هدف لئونه نبود. او در واقع سه فیلم وسترن اسپاگتی با بازی کلینت ایستوود در سه نقش بسیار مشابه با سه نام متفاوت (جو، مونکو و بلوندی) ساخت. مفهوم «مرد بی نام» (Man With No Name) توسط استودیو یونایتد آرتیست ساخته شد که منتشر کننده آمریکایی فیلم بود. آن ها بر این باور بودند که ارائه فیلم به عنوان یک سه گانه یک استراتژی بازاریابی موثر است و به نفع فیلم خواهد بود. آن ها در واقع تغییر و تحول شخصیتی کلینت ایستوود که به آن اشاره شد را در قالب این سه گانه تشریح کردند. تلاش سرجیو لئونه برای دادن چهره و شخصیتی متفاوت به بلوندی با جلیقه چرمی و پانچو قهوه ای در واقع کمکی به جدایی شخصیت های سه گانه دلار از هم نکرد.
۵- شخصیت خوب در واقع خشن ترین شخصیت سه گانه دلار لئونه است
شخصیت بلوندی با بازی کلینت ایستوود اگر چه در فیلم خوب، بد، زشت نماد شخصیت خوب است اما تعداد افرادی که توسط او در جریان فیلم کشته می شوند بیش از تعداد کسانی است که در مجموع توسط چشم عقابی (بد) و توکو (زشت) کشته می شوند. این موضوع حتی ضرورتاً ربطی به حضور طولانی مدت تر شخصیت بلوندی در طول داستان فیلم ندارد زیرا مدت زمان حضور شخصیت بلوندی و توکو در داستان فیلم تقریباً یکسان است و شخصیت چشم عقابی نیز بسیار کمتر ظاهر می شود. در طول کل فیلم بلوندی ۱۱ نفر را به قتل می رساند در حالی که تعداد افراد کشته شده توسط توکو ۶ نفر و در مورد چشم عقابی که شخصیت شرور داستان است، این عدد تنها به ۳ نفر می رسد. نکته مهم دیگر که باید به آن اشاره کرد این است که اگر چه شخصیت های بلوندی و توکو تنها دزدان، جایزه بگیران و مقامات نظامی فاسد را می کشند اما چشم عقابی یک سرباز سابق، پسر جوان او و یک مرد بیمار را به قتل می رساند که جایگاه او به عنوان شخصیت شرور و منفی داستان را تثبیت می کند.
۴- فیلم خوب، بد، زشت باعث مشاجره و جدایی کلینت ایستوود و سرجیو لئونه شد
پس از پایان فیلمبرداری و انتشار خوب، بد، زشت، کلینت ایستوود از نتیجه نهایی و نسخه اکران شده راضی نبود. وی بر این باور بود که به جای وسعت داستانی، فیلم مذکور بیش از حد بزرگ جلوه داده شده و توکو تنها شخصیتی بود که به شکل مناسبی در تدوین پایانی به تصویر کشیده شده بود. پیش از ساخت فیلم خوب، بد، زشت ایستوود با لئونه به دلیل سخت گیری ها، وسواس ها و کمالگرایی ها و البته بداخلاقی کارگردان شهیر ایتالیایی در سر صحنه خسته شده و رابطه این دو به سردی گراییده بود. زمانی که فیلمبرداری ها به پایان رسید، ایستوود برای همیشه به همکاری با لئونه پایان داد. او حتی بعدها بازی در نقش هارمونیکا در فیلم بعدی لئونه، Once Upon A Time In The West، که یکی از بهترین فیلم های وسترن تمام دوران است را نپذیرفت. همین موضوع باعث شد که لئونه بالاخره شانس همکاری با چارلز برانسون را بعد از اینکه دو بار پیشنهاد همکاری با او را رد کرده بود، پیدا کند.
۳- سرجیو لئونه می خواست که سه بازیگر خوب، بد، زشت در سکانس ابتدایی روزی روزگاری در غرب حضور داشته باشند
فیلم روزی روزگاری در غرب یک سکانس بسیار نمادین و پرتنش دارد، جایی که سه هف تیر کش بی نام در سکوت در ایستگاه قطار انتظار رسیدن شخصیت اصلی هارمونیکا را می کشند. اگر چه این نقش ها در انتها توسط وودی استرود، جک الام و ال مالوک بازی شد اما لئونه در ابتدا می خواست که سه بازیگر اصلی خوب، بد، زشت نقش این سه هفت تیرکش بدفرجام را بازی کنند. وقتی ایستوود بازی در این فیلم را رد کرد نقشه لئونه نقش بر آب شد و او سه بازیگر دیگر را جایگزین آن ها کرد. بدون شک این سکانس با حضور ایستوود، والاش و ون کلیف نمی توانست قدرت و اعتبار کنونی را داشته باشد زیرا حضور سه شخصیت مشهور خوب، بد، زشت در یک فیلم غیرمرتبط می توانست توجه مخاطب را پرت کرده و به جذابیت فیلم خدشه وارد کند. بدین ترتیب یکی از به یادماندنی ترین و مشهورترین سکانس های تاریخ سینمای وسترن به سختی از یک فاجعه فرار کرد.
۲- فیلم خوب، بد، زشت یکی از آخرین میخ ها بر تابوت قوانین سختگیرانه هیز بود
قوانین سختگیرانه مربوط به تولید تصاویر متحرک که با عنوان قانون هیز شناخته می شود از اوایل دهه ۱۹۳۰ تا اواخر دهه ۱۹۶۰ بر تولیدات هالیوود حاکم بوده و هر چیزی که نشانه یا دارای اشاره به انحطاط و فساد اخلاقی عنوان می شد را سانسور و محدود می کرد. این قوانین بسیار سختگیرانه و گاه غیرمنطقی بوده و حتی تصویرسازی یک زن باردار را نیز دشوار و غیرممکن می ساخت. با این وجود، این قوانین سختگیرانه شامل فیلم های خارجی (غیرهالیوودی یا غیرآمریکایی) نبود و رفته رفته اعمال این دستورالعمل ها به خاطر رقابت با فیلم های خارجی و فروش در بازارهای خارجی و همچنین فضای اجتماعی و سیاسی دشوار شد. در اواخر دهه ۱۹۶۰، این قوانین با ورود فیلم های خارجی بسیار خشن اما موفق و محبوب کنار گذاشته شدند. خوب، بد، زشت یکی از این فیلم های خارجی بود که تمامی تابوهای موجود در دستورالعمل هیز را زیر پا می گذاشت. بسیاری فیلم سرجیو لئونه را یکی از اصلی ترین تولیدات سینمایی دانستند که قانون هیز را بلااستفاده و منسوخ کرد.
۱- قرار بود دنباله ای بر خوب، بد، زشت ساخته شود اما این اتفاق هیچگاه رخ نداد
مدتی پس از پایان ساخت فیلم خوب، بد، زشت، لوچیانو وینچنزونی که نویسندگی سناریو فیلم را بر عهده داشت سناریو دنباله این فیلم را نوشت. قرار بود داستان این فیلم مربوط به چندین سال بعد از داستان فیلم اصلی باشد که توکو در آن برای بدست آوردن طلاهای قسمت اول، به سراغ نوه بلوندی می رود. کلینت ایستوود حتی اعلام کرده بود که می تواند در این فیلم در نقش روای بازی کند. اما لئونه این ایده را وتو کرده و اعلام کرد که نمی خواهد عنوان یا شخصیت های فیلم او به هر شکلی مورد استفاده مجدد قرار گیرند.
بیشتر بخوانید: ۲۰ نکته جالب و کمتر شنیده شده در مورد فیلم وسترن خوب، بد، زشت [قسمت اول]
۲۰ شگفت انگیز؛ با بهترین فیلم های ژانر وسترن تاریخ سینما آشنا شوید
بدون نظر