به خاطر تمام پیچیدگی ها، جزییات و عمق محض داستانش، داستانی که در سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) روایت شد تنها نوک کوه یخ داستان حماسی کتاب های ترانه یخ و آتش (Song of Ice and Fire) است. جدای از سری کتاب های اصلی، جرج آر آر مارتین سه گانه ای با نام شوالیه هفت قلمرو (A Knight of the Seven Kingdoms) نیز منتشر کرده است که به سبه بخش دانک و اِگ، دنیای یخ و آتش و اخیراً نیز آتش و خون تقسیم می شود. قسمت سوم با عنوان Fire and Blood که از زبان استاد اعظم گیلداین نوشته شده به تاریخچه غنی خاندان تارگرین می پردازد، از لحظه ای که ایگان شروع به تسخیر وستروس می کند تا لحظه مرگ شاه ایگان سوم در ۱۵۷ سال بعد.
در حالی که این مدت تنها نیمی از حضور تارگرین ها در وستروس را پوشش می دهد، همین سال ها نیز داستان های فراوانی از اژدهایان، مرگ، فریب و ماجراها دارد که روایت آن ها سال ها طول خواهد کشید. این کتاب اساس داستان اولین اسپین آف سریال بازی تاج و تخت با نام خاندان اژدها (House of the Dragon) را شکل خواهد داد. از آنجایی که جزییات در مورد پروژه اصلی هنوز در دسترس نیست باید به چیزهایی که از قبل می دانیم بسنده کنیم. در کتاب آتش و خون، دوران حکومت هشت فرمانروا با جزییات نقل شده است که هر یک دوران حکمرانی خاص خود روی سریر آهنین را داشته اند و جذابیت های خود را دارند. در ادامه این مطلب قصد داریم پیش از شروع سریال خاندان اژدها ، شما را با روایت سرگذشت تمام اعضای خاندان تارگرین که بر سریر آهنین نشسته اند آشنا کنیم.
۹- ایگان اول
بعد از فرار از والیریا پیش از آنکه اژدهای محشر تمام شهر را به خاکستر تبدیل کند، تارگرین ها در جزیره کوچک دراگون استون ساکن شدند. یک قرن بعد، سوار بر بالریون ملقب به وحشت سیاه که ترسناک ترین اژدهایی بود که در آسمان به پرواز درآمده بود، ایگان موفق به تسخیر وستروس شد. ویسنیا و رینیس، خواهران و همسران آینده پادشاه، همراه با برادرشان و سوار بر ویگار و مراکسس پرواز می کردند. زمانی که هفت قلمرو واقعاً هفت قلمرو بود، ایگان فاتح تصمیم گرفت همه را زیر لوای خود متحد کند. تنها با دیدن تارگرین ها و هیولاهایشان، شش قلمرو در برابر او زانو زدند. اما دورن در برابر مهاجمان ایستادگی کرد و علیه اژدها و دخترانش به نبرد پرداخت. در حالی که ویسنیا به سمت شمال می رفت، رینینس سوار بر مراکسس به سمت دورن رفت تا این بخش را نیز به این قلمرو تازه تاسیس ملحق کند.
اگر چه کشتن اژدهایان بسیار دشوار بود اما غیرممکن هم نبود. مراکسس در میانه آسمان مورد هدف قرار گرفت و به محض رسیدن به زمین کشته شد و سوارش را نیز با خود به کام مرگ فرستاد. بعد از مرگ خواهرش، پادشاه وستروس با دورن قرارداد صلحی امضا کرد و به آن ها اجازه داد مستقل باشند و تنها به حکمرانی بر شش قلمرو اکتفا کرد. ایگان یکم تارگرین به مدت ۳۷ سال آرام بر وستروس حکمرانی کرد تا اینکه در اثر حمله قلبی درگذشت. او دو پسر از خود به جای گذاشت که هر کدام از ازدواجش با یکی از خواهرانش متولد شده بود و تاج و تخت به پسر بزرگترش، اینیس، رسید که از رینیس بود.
۸- اینیس
به عنوان وارث و دومین تارگرینی که بر وستروس حکمرانی می کرد، شاه اینیس همه آنچه بود که پدرش نبود. در حالی که ایگان فاتح احترام و علاقه مردم را به خود جلب کرده و در صلح بر کشور حکمرانی کرده بود، اینیس درست نقطه مقابل این ماجرا بود. او انتظار داشت که بعد از مرگ پدرش، همان مقدار احترام و فرمانبرداری مردم به شکل اتوماتیک به او نیز منتقل شود اما اینیس در چشم مردم حکمرانی ضعیف بود. علیرغم اینکه از برادر ناتنی اش پنج سال بزرگ تر بود، ملکه ویسنیا شمشیر باستانی تارگرین ها به نام بلکفایر را به میگار داد. احتمالا با هدف تست کردن تصمیم پادشاه جدید، چندین شورش در ریورلندز، آیرون آیلندز، دورن و ویل رخ داد. بزرگ ترین نبردی که اینیس در آن جنگید علیه دین بود.
اینیس شش بچه از ملکه آلیسا ولاریون داشت و بعد از اعلام اینکه پسرش ایگان با دخترش رینا ازدواج می کند، خشم عمومی در قلمروش ایجاد شد. اگر چه پدرش قبل از آن با دو خواهر خود ازدواج کرده بود، این اتفاق در وستروس رخ نداده بود و رسم و رسوم وستروسی ها در ازدواج بسیار متفاوت بود. تنها پس از پنج سال فرمانروایی، در شرایطی که تقریباً تمام قلمروش علیه او شورش کرده بود، اینیس به یکباره بیمار شده و در سن ۳۵ سالگی درگذشت. بسیاری بر این باور بودند که پادشاه توسط خاله/عمه اش ویسنیا مسموم شده تا پسرش ریگار بتواند به عنوان برادر پادشاه، جانشین او شود.
۷- میگار
در دوران حکمرانی برادر ناتنی اش، بعد از این که مشخص شد همسرش نازاست، میگار با آلیس هارووی ازدواج کرد علیرغم اینکه آلیس آن زمان هنوز همسر قانونی سریس هایتاور به شمار می رفت. به این خاطر، میگار به پنتوس تبعید شد اما با مرگ برادر، سوار بر بالریون به وستروس بازگشته و بر تخت پادشاهی نشست که بر اساس قانون و رسوم پادشاهی باید به برادرزاده هایش می رسید. در حالی که اینیس انتظار داشت مورد احترام قرار گرفته و محبوب همگان باشد، پادشاه جدید دوست داشت همه از او بترسند و به تنبیه شدید باور داشت. این رویه باعث شد میگار خیلی زود لقب میگار ظالم را بدست آورد. این ظلم ها باعث وقوع شورش های بیشتری شد که مهم ترین آن ها به رهبری پسر اینیس، ایگان، رهبری می شد. در حالی که توسط مادرش پادشاه قانونی کشور لقب داده شده بود، ایگان هرگز موفق نشد روی سریر آهنین بنشیند.
میگار و بالریون توانستند ایگان و اژدهایش کویلک سیلور را در نبردی بر فراز چشم خداوند شکست دهند. در طول تمام دوران پادشاهی اش، میگار ظالم هر کاری که دلش می خواست می کرد، از جمله اینکه همزمان سه همسر اختیار کرد و برادرزاده اش ویسریس را دستگیر کرده و بعد از شکنجه به قتل رساند، بعد از آنکه بیوه اینیس و مادر ایگان ناکام از زندانش در دراگون استون گریخت. دوران پادشاهی پسر ایگان و ویسنیا زمانی به پایان رسید که تنها پسر بازمانده اینیس، جاهاریس، به شورش علیه عمویش دست زد و با پشتیبانی بخش زیادی از سپاهیان وستروسی و سه اژدها به عمویش اعلان جنگ داد. صبح بعد از جلسه شورای سلطنتی برای مقابله با این شورش جدید، جنازه میگار در حالی که شمشیری در بدن او فرو رفته بود توسط یکی از زنانش پیدا شد. اینکه میگار خودکشی کرده یا کسی او را کشته بود هرگز مشخص نشد.
۶- جاهاریس
آخرین پسر اینیس که شاید قدرتمندترین پادشاه تارگرین ها باشد، تنها ۱۴ سال داشت که به پادشاهی رسید و در پایان پادشاهیش با نام پادشاه پیر یا قدیمی از او یاد می شد. جاهاریس قلمرویی بی سروسامان را از عموی ظالمش به ارث برد و برای متحد کردن دوباره کشور سخت تلاش کرد. او چنان در این کار موفق بود که لقب جاهاریس آشتی دهنده را کسب کرد و رابطه بین پادشاهی و دین را برقرار کرده و طوری در انتخاب رهبر دینی جدید مداخله کرد که به ازدواج او با خواهرش، آلیسان، گزند و اعتراضی وارد نشود. جاهاریس سیزده فرزند داشت اما تنها چهار نفر از آن ها به سن بزرگسالی رسیدند. جانشین او ایگان به خاطر اصابت تیری به گلویش کشته شد و بعد از آن نیز ولیعهد جدید او بیلون که شاهزاده دراگون استون و جانشین پدرش بود در اثر بیماری درگذشت.
با پیرتر شدن پادشاه پیر و درگیری هایی که بر سر مسئله جانشینی بود، جاهاریس بیش از ۱۰۰۰ لُرد وستروس را دور هم جمع کرد تا بر سر جانشینی یکی از نوه هایش تصمیم گیری کنند: ویسریس که پسر بیلون بود و لینور ولاریون که فرزند رینیس بود. در نهایت شورای به این توافق رسید که اگر چه رینیس مسن تر و تنها فرزند زنده است اما زن بودن او باعث می شود پسرش پشت سر پسر برادرش در صف پادشاهی قرار گیرد. وقتی جاهاریس به دلیل کهولت سن درگذشت، بنا بر همان تصمیمی که شواری اعظم گرفته بود، پادشاهی در سال ۱۰۱ پس از فتح وستروس به نوه اش ویسریس رسید.
۵- ویسریس
در حالی که جاهاریس باید تلاش می کرد قلمرویی را متحد کند که توسط پدر و عمویش چندپاره شده بود، ویسروس وستروسی بسیار آرام را تحویل گرفت. در تلاش برای حفظ شرایط آرام وستروس، پادشاه جدید بسیار بخشنده و مهربان بود و مردم نیز به شدت او را دوست داشتند. در ۲۶ سال فرمانروایی او هیچ مسئله ای غیر از درگیری هایی بر سر جانشینی وجود نداشت. از اولین ازدواجش با ایما آرین، پادشاه صاحب دو فرزند پسر شد که هر دو در کودکی مردند. بعد از اینکه شنید برادرش دیرون خود را همچنان جانشین سریر آهنین می داند، پادشاه دخترش رینیرا را شاهدخت دراگون استون و جانشین خود نامید. بعد از مرگ ایما در هنگام زایمان، پادشاه دوباره ازدواج کرد. آلیسنت هایتاور ملکه شده و چهار بچه سالم به نام های دیرون، ایموند، هلانا و مسن ترین آن ها ایگان را به دنیا آورد. این موضوع اختلافاتی را بر سر جانشینی ویسریس ایجاد کرد.
اگر ویسریس رویه ای که توسط شورای اعظم تعیین شده و خودش بر اساس آن پادشاه شده بود را در پیش می گرفت، رینیرا که دختر بود کنار گذاشته می شد تا برادر ناتنی اش ایگان به پادشاهی برسد. وقتی پادشاه کاری برای جایگزینی دخترش در نقش شاهدخت دراگون استون نکرد، شورای اعظم دچار تفرقه شد. آن دسته که از رینیرا پشتیبانی می کردند به سیاه ها ملقب شدند و آن دسته که از ملکه آلیسنت و پسرش ایگان حمایت می کردند نیز به سبزها مشهور شدند. مرگ پادشاه اما پایان جنگ داخلی تارگرین ها بود که با عنوان رقص اژدهایان از آن یاد می شود.
۴- ایگان دوم
اگر چه ویسریس تنها دختر زنده اش را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده بود، رینیرا در دراگون استون بود که پدرش درگذشت. این موضوع به ملکه آلیسنت هایتاور امکان داد تا پسرش ایگان را پادشاه بنامد، پیش از آنکه شاهدخت دراگون استون از مرگ پدرش مطلع شود. اگر چه همه می دانستند ایگان دوم وارث قانونی پادشاه نیست، شباهت نام او با نام ایگان فاتح باعث شد بسیاری از خاندان های بزرگ از او حمایت کنند. لنیسترها، هایتاورها و برثیون ها همه در کنار پادشاه جدید ایستادند در شرایطی که خواهر ناتنی اش رینیرا برای بدست آورد تاج و تختی که قانوناً مال او بود آماده نبرد شد. در نبرد اژدهایانشان بر فراز راکز رست، ایگان دچار سوختگی های شدید شد، چنانکه زرهش ذوب شده و به بدنش چسبید و بسیاری از استخوان هایش خرد شد.
پادشاه در بستر افتاد، توان حرکت نداشت و تنها به کمک تریاک می توانست آرام بماند و البته توانایی حکمرانی نیز نداشت. بدین ترتیب بود که برادر کوچکترش ایموند به دفاع از برادر خود به مبارزه با رینیرا پرداخت. تنها یک سال پس از تاجگذاری ایگان دوم در دراگون پیت، رینیرا و نیروهایش به کینگز لندینگ حمله کردند. اگر چه رینیرا در تسخیر شهر و بدست آوردن سریر آهنین موفق بود اما ایگان دوم از قبل به بیرون از شهر منتقل شده و به دراگون استون گریخت.
۳- رینیرا
بعد از کشته شدن ایموند توسط دیمون، شوهر رینیرا، درهای کینگز لندینگ و سریر آهنین به روی ملکه جدید باز شد. در شرایطی که جانشین قانونی ویسریس تاجگذاری می کرد، مردم کینگز لندینگ سر از پا نمی شناختند. در دوران جوانی اش، رینیرا با لقب شادی قلمرو شناخته می شد و بدون شک از پادشاهی بی مزه و دائماً مست (ایگان دوم) بهتر بود. اما ماه عسل کینگز لندینگ دوام چندانی نداشت. اولین باری که ملکه وستروس روی سریر آهنین نشست زخم های زیادی روی بدنش ایجاد شد و به شدت خونریزی کرد. همه چیز به نفرینی شیطانی باز می گشت که به بار نشسته بود.
روزهای رینیرا به عنوان ملکه قلمرو خیلی کوتاه بود و اگر چه در ابتدا حاکمی محبوب بود اما افزایش مالیات ها به سرعت از احترام او نزد مردم کاست. رینیرا در ادامه پارانویایی شده و وقتی دو نفر از متحدان و اژدهاسوارانش به او خیانت کردند، اعتمادش به اطرافیانش را از دست داد و به تمامی تغییر کرد. در شرایطی که همه قلمرو به او پشت کرده بود، ملکه به دراگون استون گریخت، جایی که با ایگان دوم روبرو شد. او یک بار دیگر مورد خیانت یکی از متحدانش قرار گرفته و توسط سانفایر، اژدهای برادر ناتنی اش کشته و خورده شد.
۲- ایگان دوم (دوباره)
ایگان دوم که هنوز به شدت سوخته بود و دو پایش نیز در اثر افتادن دیگری در جریان نبردهای سوار بر اژدهایان شکسته و از شکل افتاده بود، ایگان بار دیگر به کینگز لندینگ بازگشت تا بر سریر آهنین بنشیند. نکته خنده دار این که بازگشت ایگان دوم به پایتخت با همان خوشحالی و استقبال از مردم شهر مواجه شد که پس از رفتن ایگان از رینیرا شده بود. دوران کوتاه فرمانروایی ملکه سابق نشان داد که همیشه مرغ همسایه غاز نیست و بازگشت ایگان مورد استقبال قرار گرفت. پادشاه ایگان دوم نیز دشمنان خودش را داشت و بسیاری هنوز دوران پادشاهی اول او را فراموش نکرده بودند.
با محاصره شدن شهر توسط دشمنان، مشاوران پادشاه به او توصیه کردند از مقامش کناره گیری کرده و به نگهبانان شب بپیوندد، توصیه ای که پادشاه نپذیرفت. بعد از دیداری با کجاوه از معبد قلعه، شاه ایگان دوم مسموم شده و درگذشت. در حالی که هیچگاه مشخص نشد چه کسی پادشاه را مسموم کرده، بسیاری قویاً بر این باور بودند که لرد کورلیس والرین، دست راست ملکه رینیرای سابق، در این کار دست داشته است. در شرایطی که هیچ وارث مذکری ادعای فرمانروایی نکرد، تاج و تخت به خواهرزاده ایگان و پسر ملکه سابق رینیرا رسید که او نیز ایگان نام داشت.
۱- ایگان سوم
ایگان سوم زمانی که به پادشاهی رسید تنها ده سال سن داشت و اولین سال های حکمرانی اش حتی نتوانست روی سریر آهنین بنشیند. مسئولیت های حکمرانی به کسانی واگذار شد که نایب او بودند و همچنین چندین دست راستی که به او خدمت می کردند، از جمله لرد کریگان استارک، لرد تایلند لنیستر و لرد اونوین پیک. بدون شک مهم ترین کار دوران حکمرانی ایگان سوم، جدای از بین بردن برخی از کسانی که هنوز به ایگان دوم وفادار بودند، ازدواجش با دختر عمویش جاهیرا بود. به عنوان دختر شاه سابق، این ازدواج یک بار دیگر سبزها و سیاه ها را با هم متحد کرد و قدمی بزرگ به سمت صلح برداشت شد.
در تمام طول دوران جوانی اش، ایگان سوم آن قدر اتفاقات هولناک دیده بود که دیگر نمی توانست شاد باشد. او در دوران رقص اژدهایان بزرگ شده و سقوط مادرش و مرگ او به دست عمویش و اژدهای او را دیده بود و تحمل این همه سختی برایش دشوار بود. مهم ترین اتفاق دوران حکمرانی ایگان سوم مرگ آخرین اژدها بود که باعث شد لقب اژدهاکُش را به او بدهند. او که از زمان به قدرت رسیدن پادشاه ضعیفی بود، نتوانست علاقه و احترام مردم را به خود جلب کند و علیرغم اینکه مدتی فرمانروایی کرد اما در اثر بیماری های مزمن و طولانی درگذشت.
بیشتر بخوانید:
اتمام فیلمبرداری فصل اول سریال خاندان اژدها و تاریخ انتشار احتمالی آن
تاریخچه خاندان تارگرین در سریال بازی تاج و تخت ؛ از والیریا تا آخرین اژدها [قسمت دوم]
بجای این خزعبلات، درباره دوران پادشاهی سلسله های مختلف و اساطیر در شاهنامه مطلب بنویسید
عزیزم شما سرچ کن «دوران پادشاهی سلسله های مختلف و اساطیر در شاهنامه»، اون محتوا هم هست. جای هم دیگه رو تنگ نکردهاند و هر کدوم خواننده خودش رو داره. اگر هم از کیفیت محتواها راضی نیستی، خودت یک اکانت ویرگول درست کن، از کیومرث شروع کن و محتوات رو مجانی روی یک دامنه قوی منتشر کن.
به بقیه هم این شکلی امر و نهی نکن. از ادب به دوره.
ایکاش ببندی دهنتو 🤌🏼