طی روزهای گذشته جمع زیادی از زنان سینماگر ایرانی اقدام به انتشار بیانیه ای در اعتراض به آزار جنسی زنان در این عرصه کردند. اما ماجرای این بیانیه چیست؟
همه چیز از ادعای سمیه میرشمسی ، دستیار کارگردان و برنامه ریز، علیه یکی از بازیگران مشهور مرد ایرانی آغاز شد.
سمیه میرشمسی در اوایل فروردین ماه امسال در رشته توییتی یک بازیگر مرد سرشناس سینمای ایران را به بدرفتاری با عوامل پشت صحنه و آزار جنسی خود متهم کرد. روایت سمیه میرشمسی البته چندمین ادعای منتشر شده علیه این بازیگر مشهور است، اما این نخستین باری است که راوی با ذکر نام خود این ادعا را مطرح می سازد و تمامی روایات قبلی بی نام بودند. همین امر اهمیت ادعای سمیه میرشمسی را دو چندان ساخته و سبب شده این روایت سر و صدای زیادی به پا کند.
رشته توییت سمیه میرشمسی را با حذف بخشی از اسامی در ادامه می خوانید:
«من به عنوان یک کارگردان سینما در این سالها تمام تلاشم این بوده که در مسیر درست انسانی حرکت کنم و در [پشت صحنه] کارهام تمام دوستان میتونن گواهی بدن [که] فضای امنی رو برای همه ایجاد کنم». این حرفهای [ع] در ویدئویی بود که در دفاع از سیاوش اسعدی و آیدین آغداشلو دربرابر روایتهای #من_هم {میتو} منتشر کرد.
من، سمیه میرشمسی که در پشت صحنه یک فیلم به تهیهکنندگی و کارگردانی آقای [ع] با سمت دستیار دوم کارگردان حضور داشتم، با صدای بلند، فریاد میزنم که ایشان دروغ میگویند و تجربه من در آن فیلم، تلخترین تجربه کاری من در سینمای ایران بود.
این روایت من است از آزاری که از طرف [ا] در یکی از فیلمهای [ع] دیدم و ایشان با وجود اطلاع از ماجرا، نه تنها هیچ برخوردی نکرد، بلکه من را به حاشیه سازی متهم کرد. حالا که چند روایت درباره [ا] منتشر شده، من هم جرات میکنم و روایت خودم را مینویسم:
به احترام دوستان و همکارانم، نام فیلم و افراد دیگر را نمینویسم.
در یکی از فیلمهای [ع] با سمت دستیار دوم کارگردان مشغول به کار شدم. پروژه پربازیگری بود و لوکیشن ثابت ما یک خانه قدیمی سه طبقه در مرکز تهران بود.
یکی از وظایف من بردن بازیگران از اتاق گریم و لباس – که روی پشت بام بود – به صحنه بود. آنهایی که با [ا] کار کردهاند میدانند که همه او را [عمو] صدا میزنند.
یکی از روزها بعد از تمام شدن پلان، او لباساش را درآورد و به من داد و گفت «ببر بالا به اتاق لباس».
من لباس را گرفتم و به مسئول لباس که آنجا ایستاده بود تحویل دادم.
چند ساعت بعد در اتاق پرو در حال پوشیدن لباس جدید بود. من طبق وظیفه رفتم و از بیرون صدایش کردم که «[عمو]، الان فلان سکانس رو میگیریم». ناگهان با یک پرخاش عجیب و صدایی که از عربده بلندتر بود سر من فریاد کشید:
«کی به تو گفته به من بگی [عمو]؟ کی اصلا به تو اجازه داده با من حرف بزنی؟ چرا وقتی من لباسم رو به تو میدم که ببری بالا و بگذاری در اتاق، لباس رو به یکی دیگه میدی؟ من میخوام تو از «این پلهها» بالا و پایین بری. من میخوام تو بیشتر کار کنی. مگه نمیدونی دستیار دو (کارگردان) در اختیار بازیگره؟ تو در اختیار منی و هر کاری که من میگم باید انجام بدی».
این دیالوگها را با چنان خشمی فریاد میکشید که حتی یکی از بازیگران که در حال تعویض لنزش بود، هول شد و لنز را زمین انداخت. من از ترس میلرزیدم و نمیدانستم این یک شوخی است یا واقعا جدی میگوید.
این حجم توهین برای من قابل باور نبود. صدایش را نه تنها کل گروه، که خود آقای کارگردان هم قطعا شنید. اما هیچ کس جرات حرف زدن نداشت.
بعد از پایان روز برایش پیام فرستادم و نوشتم «سلام آقای [ا]. سمیهام. میخواستم بابت اینکه امروز شمارو به اسم کوچک صدا زدم عذرخواهی کنم.
درضمن خواستم بدونین که من خیلی کمتر از شما در سینما کار کردم اما میدونم که دستیار دو کارگردان وظایفش مشخصه و در اختیار بازیگر نیست. اگر شما کسی رو لازم دارید، بهتره برای خودتون دستیار شخصی بیارین. من دارم کارم رو بهتر و بیشتر از هر کسی انجام میدم و لازم نیست شما از من کار اضافهتری بخواین. من روزانه بارها و بارها اون پلهها رو بالا و پایین میرم».
چند روز گذشت. [ا] رسما پادشاه صحنه بود و هیچ وقت حتی یک کلام از سمت کارگردان یا آنهایی که میتوانستند جلوی رفتارش را بگیرند در نمیآمد.
در یکی از روزها همه در اتاق گریم جمع بودیم. یکی از بچهها پفک خریده بود و با هم گپ میزدیم و منتظر بودیم تا کار گروه نور تمام شود. [ا] هم بود و با موبایلش مشغول بود. یکی از پسرها از روی میز کنار او یک پفک برداشت و به سمت پشت بام رفت.
ناگهان [ا] با یک لحن خشک خطاب به او گفت «بذار سر جاش». آن پسر نفهمید که شوخی میکند یا جدی است. با خنده به راهش ادامه داد، اما [ا] با مشت به روی میز کوبید و با عربده به سمتش حمله کرد و با مشت و لگد به جانش افتاد و با قدرت به پشت بام پرتش کرد.
هیچ کس جلویش را نگرفت، یا از حیرت و یا جرات نداشتند.
به سکانسهای شب رسیدیم. در یکی از شبها در اتاق گریم به من گفت «از من میترسی؟» گفتم «نه آقای [ا]». گفت «چرا با من حرف نمیزنی؟ چرا دور از من میایستی؟» گفتم «حرف خاصی که خوشتون بیاد بلد نیستم» و از اتاق بیرون رفتم.
[ا] گفت که برای سکانس امشب حتما باید سرخوش باشد. یکی از بچهها را فرستادند و برایش از خانه مشروب آورد و او هم نوشید، آنقدر که روی پا نبود و دیالوگها را نمیتوانست بیان کند. پلان مدام تکرار و تکرار میشد، اما فایدهای نداشت. آن وسط مدام سعی میکرد با من ارتباط بگیرد و صمیمی شود، انقدر معلوم که یکی از بازیگران، من را کنار کشید و گفت «سمیه جلوی چشمش نباش؛ امشب تو دختر منتخب [عمو]یی».
مجبور شدند زودتر برای شام تعطیل کنند که لااقل حال او کمی بهتر شود. همه برای شام به حیاط رفتند. از من خواستند برای [ا] قوه ترک غلیظ درست کنم و ببرم تا سر حال بیاید.
با یکی از بچهها در پشت بام نشست و من هم مشغول قهوه درست کردن شدم. کسی جز من و آن همکار و آقای [ا] نبود. قهوه را برایش بردم و گفتم بفرمایید. نفر سوم هم بلند شد که برود. ناگهان [ا] دستم را محکم گرفت و گفت «بیا بشین روی پام. چرا از من میترسی؟»
من را کشید سمت خودش و از من خواست صورتش را ببوسم. دستم را فشار میداد. مجبور شدم روی زمین بنشینم که همین باعث شد همکارم که در حال رفتن به صحنه بود متوجه شود و برگشت. [ا] ناگهان زد زیر گریه «از من نترس، من بد نیستم، من خیلی چاقم، من بیچارهام و…»
نمیدانستم که باید چه کار کنم. فقط میخواستم دستم را ول کند و بروم. همکارم که یکی از سرگروه ها بود دست [ا] را از دستم جدا کرد و به خاطر من ماند. اگر رفته بود نمیتوانستم از دستش فرار کنم و مجبور میشدم فریاد بکشم. به زور همکارم قهوهاش را نوشید و همانجا شلوارش را پایین کشید و جلوی ما شاشید.
فردای آن روز کل اتفاق را به [ع] که هم تهیه کننده بود و هم کارگردان گفتم. پاسخش این بود «من کاری با این چیزها ندارم، حاشیه درست نکن». از آن روز تا آخر فیلمبرداری با [ا] یک کلمه هم حرف نزدم و او هم کاری با من نداشت.
من در سینمای ایران شانس کار کردن با بهترین کارگردانان و بهترین گروهها را داشتم. همین [ا] در جلوی دوربین یک کارگردان بزرگ جرات این رفتارها را ندارد. اما این فقط در بعضی پروژهها است.
در بسیاری از پروژهها بازیگران پادشاهی میکنند و ما بچههای پشت صحنه به راحتی آزار میبینیم و حذف میشویم چون بازیگر «راکورد» دارد. وقتی یک بازیگر بزرگ با یک کارگردان کوچک کار میکند، همه میدانیم که پادشاه صحنه کیست.
این ادعا خیلی زود جنجال آفرین شد و واکنش های زیادی را به دنبال داشت.
طی روزهای بعدی بیانیه هایی از سوی دست اندرکاران سینمای ایران در محکومیت تعرض به زنان در این حوزه منتشر شد و بسیاری از بازیگران زن و همینطور برخی بازیگران مرد از طریق شبکه های اجتماعی اعتراض خود را نسبت به وقوع این دست اتفاقات در پشت صحنه ی سینمای ایران ابراز کردند. بابک کریمی، علی شادمان، امیر مهدی ژوله، میلاد کی مرام، پیمان معادی، امیر جدیدی، اشکان خطیبی و رضا کیانیان از جمله ی این بازیگران مرد بودند. حتی صدا و سیما نیز در اقدامی نادر با انتشار گزارشی در بخش خبری ۲۰:۳۰ به این موضوع پرداخت.
پس از انتشار بیانیه ی اعتراضی جمع زیادی از زنان سینماگر ایرانی در محکومیت آزار زنان در این حوزه، ترانه علیدوستی، بازیگر مشهور در مصاحبه ای با شبکه بیبیسی فارسی روایت ها درباره ی آزار جنسی زنان در سینمای ایران را بی شمار عنوان کرد و ضمن انتقاد از سکوت همکاران سینماگر خود در برابر خشونت سیستماتیک علیه زنان در پشت صحنه ی سینمای ایران گفت این مسأله زنان سینماگر را به این نتیجه رساند که حل این مشکل نیازمند کاری جمعی است و همین امر منجر به انتشار بیانیه ای اعتراضی از سوی زنان سینماگر ایرانی شد.
با وجود مطرح شدن ادعایی درباره ی رفتارهای ناپسند یک بازیگر مرد مشهور ایرانی از سوی سمیه میرشمسی و واکنش های زیادی که نسبت به این ادعا صورت گرفته، بازیگر مرد مذکور تاکنون پاسخی به اتهامات وارده به خود نداشته است.
این بدبختها هم دیدن زنهای هالیوود “می تو” خوب بهشون ساخته و حسابی بخور بخور کردن فکر کردن اینجا هم از این خبرهاست. بالاخره توی هر صنف و دسته ای چندتا آدم عوضی هست. به جای برخورد با اونها چرا جار و جنجال الکی راه میندازین که دیگه هیچکس حرف کسی که واقعا بهش ظلم شده رو هم باور نکنه؟ امثال علیدوستی که سالها با زد و بند و مافیا بازی نون بری کردن توی سینما حالا صحنه رو آماده دیدن تا مثل زنهای هالیوود ادا در بیارن. یو تو؟ واقعا؟ تو روح هرچی دروغگو.
خانم میرشمسی، سعی میکنم درک کنم که چه ستمی بر شما روا داشته اند. من یک فرد معمولی این جامعه هستم و برای حمایت از شما این کار از دستم برمیاد که دیدن فیلمهایی که فرهاد اصلانی در آنها بازی کرده را تحریم کنم و اگر تلویزیون این تصویری از وی را نمایش دهد تلویزیون را خاموش کنم. کارگردانی که با حرف ع معرفی کردید را نمیدانم کیست ولی هر وقت شناختم او را نیز تحریم میکنم. از هم میهنانم میخواهم از شما حمایت کنند
در حمایت از زنان سرزمینم، به فیلمهای هاتف علیمردانی و فرهاد اصلانی نه میگویم و به هیچ وجه آثار آنها را نگاه نخواهم کرد
هروقت معلوم شد راسته از این تحریم بازیها راه بنداز. اگر به حرف باشه سنگ روی سنگ بند نمیشه. این فرهنگ تحریم cancel culture رو گروههای معلوم الحالی توی غرب راه انداختن تا باهاش هرکسی رو که خواستن زمین بزنند. کافیه یکی با چندتا هشتگ مسخره توی توییتر به یک سلبریتی (که معمولا توی فضای مجازی هم نیست) یک اتهامی بزنه همیشه یک عده ترول هم هستند که اون رو بازنشر بدن و آتش بیار معرکه بشن و از جنجالی که راه انداختن لذت ببرند. یک عده احمق هم هستند که قبل از روشن شدن راست و دروغ قضیه شروع می کنند به تحریم این و اون.
شجاعت بانو سمیه میرشمسی قابل ستودن است. خاک تو سر اون خواجه هایی کنم که از متجاوز دفاع میکنن و با هر توجیه مذبوحانه ای در حال ترمییم حاشیه امن این جانوران متجاوز هستند
خاک تو سر اون هول هایی که تا یک زن به کسی تهمتی میزنه نعره وا اسفا سر میدن و خودشون رو به پاشون میندازند. فکر می کنند با این کارهاشون همه میگن وای طرف چقدر جنتلمنه وای طرف چقدر روشنفکره. شماها فقط یک لیس زن بی ارزش هستید. سالهاست با همین عربده ها و تهمت ها، زنان هرکاری که خواستن کردن. چه بیگناهانی که قربانی دروغها نشدند. چه مظلومانی که صداشون توی این عربده ها گم نشد. برو به خیال خامت از این آب گل آلود ماهیت رو بگیر و خودت رو مدافع زنان ستم کشیده فرض کن. برای من «ا» یا «ع» مهم نیستند جفتشون برن به درک. کاش چشمهای کورتون باز میشد و می دیدین آخر و عاقبت این جار و جنجالها چیه.
اتفاقا خاک بر سر امثال تو که با این شکل از استدلال احمقانه ، پوچ و توخالی داری ژست روشنفکری و فهمیده بودن و بیشتر از دیگران فهمیدن ، میگیری.درسته که چیزی ثابت نشده ولی تو هم از راه دور نمیتونی چیزی رو انکار کنی و مطمئن بگی دروغه و برای چه و چه بوده.فطرت پاک انسانی هیچ شکلی از آزار رو تایید و تحمل نمیکنه و محکوم میکنه.طبیعتا کسی هم که ادعایی در موردش مطرح شده حق دفاع از خود داره و افکار عمومی باشنیدن حرفهای طرفین میتونن قضاوت درست بکنن.اما خیلی دردآوره که ادمهای حقیر و چیپ و روشنفکرنمایی مثل تو به محض اینکه یک نفر با بزه دیده همدردی میکنه ، خودشون رو میندازن وسط و قیمه و قرمه میکنن که چنین و چنان بوده.چقدر انسانیت کمرنگ شده مخصوصا توی جامعه ما
توی نظرت مدام حرف من رو تایید و حرف خودت رو نقض می کنی و تازه فکر کردی جواب من رو دادی ? من هم دقیقا دارم میگم به جای لیس زدن که کار همیشگی امثال توئه بیایم حرف دو طرف رو بدون تعمیم دادن و جمع بستن و بدون جار و جنجال اضافه بشنویم تا ببینیم واقعیت چیه. یک زمانی می گفتند «همه بیگناه هستند مگر اینکه خلافش ثابت بشه» الان هول هایی مثل تو میگن «هر زنی هر ادعایی که کرد بدون شک درسته چون همیشه همه مردها گناهکار هستند و زنان مظلوم و ستم کشیده». واقعا متاسفم که تعداد شماهایی که به جای مغزتون از اندام دیگه تون برای فکر کردن استفاده می کنید روز به روز داره بیشتر میشه. تهوع آورتر اینه که ادعا می کنید هدفتون انسانیت و دفاع از حق مظلومه ولی نمی دونم چرا موقع تشخیص مظلوم و ظالم و حقیقت و دروغ فقط به لای پاشون نگاه می کنید. بحثم این مورد خاص نیست اصلا برام این دو نفر که متهم شدند اهمیتی ندارند اگر کار اشتباهی کردن باید مجازات بشن و اگر نکردن باید با کسی که اتهام دروغ زده برخورد بشه. بحث من جار و جنجال الکی ای هست که همیشه این مواقع راه میوفته و یکدفعه همه احساس می کنند مورد تجاوز قرار گرفتند و بهشون ظلم شده و باید عربده بکشند و امثال تو هم قبل از مشخص شدن حقیقت ماجرا میشین بلندگو و تایید کننده اونها.
هر مردی مثل تو هول نیست
من هم موافقم… زنها براشون یه نوع صلاحدشده و یه نوع نردبان برای رسیدن به منافع و گرفتن حق دیگران و مرده خوری و لاشخوری…
هرجا کم بیارند زرتی بزنن تو چس ناله و مظلوم نمایی و نابود شدن و حرف از تباه شدن جنس مونث…والا الان که میبینیم جنس مذکر و آقایان شدند بازیچه ی زنان و زنان با بدذاتی و سواستفاده از ذاتدمعرفت مردانه همه ی اقایان رو به سیخ داغ کشوندن و ازون طرف جفتک میزنن و از طرف دیگه مظلوم نمایی و اظهار نداشتن حق و حقوق…
زنه تو صف ایستاده یه دقیقه نشده ب مرده میگه بجنب..لحظه بعد اروم و یواشکی و موذیانه یه فحش بیا توهین و تا مرد جواب بده شروع به شیون و داد و فریاد و…که من طفلکی رو دارند میکشن…چشمش به دوتا مرد دیگه بخوره یکم هم ناز و عشوه براسون بیاد و ادامه ی سیاست کثیف…
خاک برسر امثال اون هایی که بدون شنیدن و بررسی ماجرا و اظهارات هر دو طرف قضاوت میکنند و حق رو به زن میدهند… چقدر آقایان…(نه همه.. اما اکثراً) بی ارزش و حقیر شدن چقدر گدا و بدبخت یه نیم نگاه از جنس مخالف شدند…و به بهای یه پشم جنس ماده همدیگر رو میفروشند و خوار و خفیف میکنند….
اسم زن که میاد دست و پاشون میلرزه…رفیق و همسایه و… نمیشناسه… فقط بدبخت و درب در یک نظر از یک زن…
چشم تو کوره نه بقیه
درود بر سمیه میرشمسی
سلام لطفاخاطرات سعیدکنگرانی هنرپیشه فیلم در”امتدادشب” قبل انقلاب رابخوانیدتابدانیداصلاچه فرقی بین قبل وبعدانقلاب درسینما ی مابوجودآمده است!!
آقای اصلانی شما دیگه چرا ؟!