هشدار اسپویل: در ادامه این مطلب بخش هایی از اتفاقات اپیزود پایانی فصل یازدهم سریال مردگان متحرک فاش خواهد شد.
بعد از بیش از یک دهه مرگ های بیرحمانه، اکشن جسدهای زنده و درام پساآخرالزمانی، سریال مردگان متحرک (The Walking Dead) از شبکه AMC با انتشار اپیزود آخر فصل یازدهم به پایان رسید و در ادامه می خواهیم در مورد اتفاقات مهم این اپیزود صحبت کنیم. در اپیزود پایانی مردگان متحرک، برخلاف انتظارات و عنوان Rest In Peace که برای آن انتخاب شده بود، نه خبری از صلح بود و نه آرامش. بخش زیادی از اپیزود پایانی در مورد اتفاقاتی بود که در جامعه مشترک المنافع رخ داد، جایی که داریل دیکسون به مرسر و بقیه دوسانش پیوست تا این جامعه را از جنگ پاملا میلتون بیرحم دربیاورد.
آخرین دقایق این اپیزود در ادامه به موضوعات مهم تری پرداخت و علاوه بر فراهم کردن شرایط برای اسپین آف های پیش روی مردگان متحرک، به کنار هم قرار دادن شخصیت ها، حضورهای کوتاه اما مهم شخصیت های جذاب و بسیاری جزییات حیاتی دیگر نیز پرداخت. به همان اندازه که اپیزود پایانی فصل یازدهم مردگان متحرک بسیاری از داستان ها را به پایان رساند، برخی فصول نیز برای آینده باز شدند. Rest In Peace نه تنها راه را برای اسپین آف های Daryl Dixon, The Walking Dead: Dead City و اسپین آف های ریک گریمز و میشون باز می کند بلکه پیچش های افسانه شناسانه مهمی را ایجاد می کند که بدون شک تاثیر بزرگی بر این پروژه ها خواهد داشت.
اگر چه سریال مردگان متحرک به پایان رسیده اما وقتی که تیتراژ پایانی اپیزود آخر بالا می رود، عنوان Rest In Peace برای آن بسیار گول زننده جلوه می کند. در ادامه می خواهیم به اتفاقات مهمی که در اپیزود آخر فصل یازدهم سریال بازی مردگان متحرک رخ داد و تاثیری که بر آغاز آینده مردگان متحرک دارد بپردازیم.
چطور قهرمانان مردگان متحرک پاملا را شکست داده و جامعه مشترک المنافع را نجات دادند
سرعت بالای وقوع اتفاقات نبرد پایانی اپیزود آخر مردگان متحرک به مبهم ماندن جزییات ریزتر شکست پاملا میلتون، از جمله این که چطور قهرمانان به درون قلمرو او نفوذ کردند، اشاره داشت. قهرمانان معدود مردگان متحرک با هم و به صورت مخفیانه، از طریق نفوذی که مرسر هنوز روی سربازان مسلح مشترک المنافع داشت، وارد منطقه موسوم به شهرک ها (Estates)- منطقه ای ثروتمند و مستحکم که پاملا و حلقه نزدیکش در آن سنگر گرفته و هزاران شهروند دیگر مشترک المنافع را در آستانه مرگ قرار داده بودند- شدند.
از این رو، تومی توانست جان جودیث را نجات دهد و مرسر نیز توانست از درون شورش خود را به انجام برساند. اما بزرگ ترین عامل تغییر دهنده شرایط سخنرانی الهام بخش داریل دیکسون بود که در نسخه اورجینال کمیک های مردگان متحرک توسط ریک گریمز بیان می شد. با قرض گرفته دیالوگ مشهور ریک مبنی بر اینکه «ما مردگان متحرک نیستیم» که یعنی زندگی باعث امید بخشیدن به آینده می شود و مردگان باید تنها دشمن زندگان باشند، داریل هر دو طرف را متقاعد می کند که سلاح هایشان را پایین بیاورند. پاملا میلتون پشتیبانی نظامی اش را از دست می دهد و بدین ترتیب جنگ در عمل پایان می یابد.
گابریل در ادامه دروازه های شهرک ها را باز می کند و شهروندان ناامید وارد می شوند که اشاره ای دراماتیک و احساسی به داستان گذشته او دارد و بدین ترتیب رستگاری برای گروهی که گابریل در بیرون از کلیسای قدیمی اش شاهد بود را در پی داشت، سکانسی که به رشد شخصیتی قابل توجه او نیز اشاره داشت. در شرایطی که پاملا میلتون دیگر رسماً قدرتی نداشت، گله زامبی ها که وارد محل زندگی مردمان مشترک المنافع شده بودند به تنها تهدید فوری در پایان اپیزود آخر مردگان متحرک تبدیل شدند.
از آنجایی که نسخه های جدید زامبی ها را نمی توان به راحتی مانند زامبی های معمولی از محلی دور کرد، بازماندگان مجبور شدند سوار بر کامیون ها و وانت ها از میان آن ها برای جمع آوری سوخت از تنها منبع سوخت بگذرند، منبعی که زیر شهرک ها قرار داشته و بعد از کشاندن زامبی ها به آنجا به کمک موسیقی، آن را منفجر کنند، اشاره ای جذاب به لوک فقید که از همین تاکتیک برای از بین بردن نجوا کنندگان در فصل دهم سریال استفاده کرد. البته، به شکل تمثیلی، منفجر کردن شهرک ها نماد تغییر در رژیم اجتماعی مشترک المنافع نیز هست، جایی که ثروتمندان دیگر از توده عامه مردم سوء استفاده نمی کنند.
چرا مگی از گرفتن جان پاملا میلتون خودداری می کند
شخصیت مگی با بازی لورن کوهان و نیگان با بازی جفری دین مورگان به شکلی دراماتیک و رفت و برگشتی راهشان را در پایان اپیزود آخر مردگان متحرک پیدا کردند. در ابتدا، نیگان می خواست خودش را به خاطر منافع گروه فدا کرده و شخصاً پاملا را بکشد. اما، بدون شک، در اینجا انگیزه نیگان متفاوت از انگیزه او در ماجرای کشتن آلفا است. ساکت کردن همیشگی رهبر نجوا کنندگان، تلاش بیفاید نیگان برای به دست آوردن اعتماد و بخشش ساکنان الکساندریا بود اما با کشتن پاملا، نیگان می خواست تهدید را از مگی و دیگران دور کند.
با اشاره ای مقایسه ای به ماجرای پایگاه ۲۲ در فصل یازدهم، نیگان یک بار دیگر آماده است تا به نام حفاظت از مردمی که روزگاری باعث وحشتشان شده بود بمیرد. مگی از تنها گذاشتن نیگان خودداری می کند و اینجا دو فاکتور منحصربفرد موثر هستند. از یک طرف، مگی یاد می گیرد که به عنوان یک مرد تغییر کرده نیگان را بپذیرد؛ از طرف دیگر، شخصیت لورن کوهان به احتمال فراوان می خواهد از بزرگ شدن فرزند نیگان و آنی بدون پدر جلوگیری کند، تا فرزند آن ها به سرنوشتی مشابه فرزند او و گلن دچار نشود. در نهایت، کشتن پاملا به یک موضوع بی ربط و بی فایده تبدیل می شود.
علیرغم اینکه به راحتی می توانند به او شلیک کنند، مگی و نیگان خودخواسته سلاحشان را پایین می آورند وقتی که می بینند شرایط به نفع مرسر تغییر کرده و بدین ترتیب این گفته نیگان که پاملای زنده یک پاملای دردسرساز خواهد بود رنگ می بازد. این تصمیم، بدون شک اشاره ای دیگر به از اعتبار و قدرت افتادن خود نیگان و الهام گرفته از آن است. با گفتن جمله «اوه، با شخصیتی مثل او… این سرنوشتی بدتر از مرگ است»، نیگان به طور ضمنی به این نکته اشاره می کند که چطور زندگی کردن با جنایت های گذشته اش تنبیه و مجازاتی بدتر نسبت به این بوده که ریگ گریمز واقعاً او را می کشت.
این جملات برای منصرف کردن مگی از شلیک کافی است و توضیح می دهد که چرا مگی وقتی پاملا سعی می کند خودکشی کند، گلوله اش را به جسد لنس هورنزبی شلیک می کند. تلاش پاملاً برای اینکه توسط جنازه زامبی شده دستیار سابقش گاز گرفته شده و بمیرد لحظه ای سمبلیک و انعکاس دهنده گناهانی است که انجام داده است، مرگ توسط مردی که سال های متمادی را صرف مراقبت و قدرت دادن به او کرده بود.
در اپیزود پایانی مردگان متحرک چه بر سر روزیتا می آید؟
اپیزود پایانی فصل آخر سریال مردگان متحرک در کمال ناباوری اپیزودی بدون خونریزی فراوان است و تلفات در کمترین حد ممکن است. البته همانطور که هر بیننده ای انتظارش را داشت، جولز به سرعت و در همان ابتدا کشته می شود و لوک نیز وقتی قطع کردن پایش نمی تواند او را از گاز گرفته شدن توسط زامبی ها نجات دهد به سرنوشت مشابهی دچار می شود. اما بزرگ ترین تلفات در اپیزود تقریباً بدون تلفات پایانی، روزیتا با بازی کریستین سراتوس است. جراحت او در خارج از اتفاقات رخ داده بر صفحه نمایش رخ داده است و بدین ترتیب جزییات مربوط به مرگ او به شکلی رازآلود و مبهم باقی می ماند اما گاز گرفته شدن روزیتا توسط زامبی ها زمانی رخ می دهد که او، گابریل و یوجین، پس از نجات کوکو و دیگر بچه های باقیمانده از کودکستان مشترک المنافع قصد فرار دارند.
علیرغم مبارزه ای جانانه، روزیتا بعد از افتادن از روی یک لوله قطور و مورد حمله قرار گرفتن از جانب زامبی ها، از ناحیه پشت گاز گرفته می شود. او این راز تاریک را مخفی می کند، به احتمال فراوان برای اینکه از پرت کردن حواس گروه پیش از تکمیل تصرف مشترک المنافع خودداری کرده باشد، و همچنین برای اینکه از لحظات باارزش آخرش در کنار دخترش و خانواده ای که تازه پیدا کرده نهایت لذت را ببرد. تمام این سناریو یادآور مرگ آندرآ در کتاب های کمیک مردگان متحرک نوشته رابرت کرکمن است. نه تنها آندرآ در حال مبارزه با گروهی از زامبی ها که محاصره اش کرده بودند گاز گرفته می شود، بلکه وی این جراحت را آنقدر مخفی نگه می دارد که به هدفش رسیده و به خانواده اش بپیوندد.
گفتگوهای پایانی روزیتا با یوجین، بدون شک تکان دهنده ترین پایان بر اپیزود آخر سریال مردگان متحرک بود. هر دو شخصیت به هم می گویند «دوستت دارم» و بعد از آن است که روزیتا مرگ قریب الوقوعش را به اطلاع یوجین می رساند. لازم به ذکر است که این اظهار عشق به جای اعتراف لحظه آخری به یک احساس عاشقانه، ابراز علاقه ای کاملاً غیر عاشقانه است. در لحظات آخر پیش از مرگ، روزیتا می گوید «خوشحالم که در آخر این تو بودی» در حالی که او و یوجین لحظات آخرشان را با هم می گذرانند. این جملات آخر، رابطه عمیق و گسست ناپذیر این دو را بیش از پیش تثبیت می کند که از فصل چهارم مردگان متحرک کنار یکدیگر بودند. حتی بیشتر از معشوق سابقش گابریل، یوجین شخصی است که روزیتا می خواست در آخرین لحظات زندگی اش در کنارش حضور داشته باشد.
یک سال بعد- بعد از پایان مردگان متحرک چه اتفاقی برای شخصیت های اصلی می افتد؟
سریال مردگان متحرک با یک جهش زمانی به پایان می رسد، یک سال بعد از دستگیری پاملا میلتون و درگیری بزرگی که در شهرک های مشترک المنافع در می گیرد. ازیکیل به عنوان فرماندار جدید جامعه مشترک المنافع انتخاب شده است. این موضوع نه تنها یادآور سخنرانی الهام بخش شخصیت خاری پیتون پیش از نبرد پایانی اپیزود آخر مردگان متحرک است بلکه رشد شخصیت ازیکیل بعد از امتناعش از رهبر شدن به دنبال سقوط قلمرو پادشاهی را نشان می دهد. مرسر که اکنون به مقام ستوانی رسیده، دست راست ازیکیل است در حالی که کارول نقش لنس هورنزبی به عنوان مدیر عملیات را بر عهده دارد.
یوجین و مکس همچنان زوجی دلگرم کننده هستند و بچه ای به نام رُزی دارند که ادای احترامی به شخصیت روزیتا است و اگر چه یوجین در حال نجات کودکانی از کودکستان مشترک المنافع دیده شد اما به نظر می رسد که رُزی فرزند بیولوژیکی اوست. عشق در پایان اپیزود آخر فراوان است، جایی که یومیکو و مگنا، مرسر و پرنسس، لیدیا و الیجا هنوز با هم هستند اما رابطه ای که همه برایش لحظه شماری می کردند اتفاق نمی افتد. سکانس پایانی مردگان متحرک بین داریل دیکسون و کانی، از یک رابطه دوستانه عمیق خبر می دهد اما نه رابطه ای رسماً عاشقانه. دیالوگ «مرز چطور است؟» از کانی به نداشتن رابطه عاشقانه اشاره دارد که به زندگی انفرادی و آواره مآبانه داریل و نماندن در یک جامعه ساکن اشاره دارد. آرون، جری و گابریل نیز همگی در الکساندریا ساکن هستند، و گابریل قیومیت کوکو بعد از مرگ روزیتا را بر عهده گرفته است.
دیده شدن قطب نمای نیگان در دست جودیث به این معناست که او، آنی و فرزند تازه شان همگی در الکساندریا زندگی می کنند یا دستکم در فاصله ای نزدیک از محل استقرار جودیث ساکن شده اند. این سکانس یادآور فصل نهم مردگان متحرک است، که در آن نیگان در جریان فرار از زندان، قطب نمای جودیث را دزدیده و در ادامه پیشنهاد می دهد که آن را به او پس بدهد. با این تفکر که شاید نیگان برای پیدا کردن راهش به این قطب نما احتیاج دارد، جودیث به نیگان اجازه می دهد که قطب نما را برای خود نگه دارد. در نهایت بازگرداندن قطب نما به جودیث به این نکته اشاره دارده که نیگان اکنون مسیر تازه خود را پیدا کرده است.
مگی نیز رهبر جامعه بازسازی شده هیلتاپ است که همانند الکساندریا پیشرفت های زیادی در زمینه ساخت و ساز بعد از یکسال پرش زمانی کرده است اما شرایط اوشن ساید عمدتاً در اپیزود پایانی مردگان متحرک نادیده گرفته شده است. لوک و جولز نیز پیش تر فاش کرده بودند که این جماعت کنار ساحلی توسط نیروهای مشترک المنافع مورد حمله قرار گرفته اند اما تنها اشاره به موقعیت مکانی این جماعت توسط یوجین صورت می گیرد که می گوید دوست دارد کوکو را برای شنا به آنجا ببرد. این دیالوگ احتمالاً تایید می کند که اوشن ساید حتی پس از پایان سریال مردگان متحرک نیز فعال و پابرجا باقی مانده است.
بازگشت های کوتاه اما موثر ریک و میشون
بعد از ماه ها گمانه زنی های داغ، اپیزود پایانی مردگان متحرک دو حضور کوتاه از شخصیت های مهم را در خود داشت و اندرو لینکلن در نقش ریک گریمز و دانای گوریرا در نقش میشون نقششان را تکرار کردند. نه تنها سکانس های مربوط به آن ها در لوکیشن هایی مجزا رخ می دهد بلکه در یک دوره زمانی کاملاً متفاوت نیز هستند. سکانس ریک جایی بین خروجش از داستان در فصل نهم و خروج میشون در فصل نهم رخ می دهد. با پوشیدن لباس مخصوص جمهوری مدنی و همراه داشتن مقداری آذوقه، ریک گرایمز بدون شک در دست ارتش جمهوری مدنی بوده و زندانی است.
اگر چه این سازمان هلیکوپترسوار بعد از انفجار پل در فصل نهم مردگان متحرک جان ریک را نجات داد اما اکنون با درماندگی تمام تلاش می کند تا از دست زندانبانانش فرار کند. این موضوع به نوبه خود بسیار کنجکاوی برانگیز است زیرا رویکرد این جماعت در سریال های اسپین آفی The Walking Dead: World Beyond و Fear The Walking Dead چنین بوده که این افراد را می کشد. به دلایلی که هنوز مشخص نیست، ارتش جمهوری مدنی احتمالاً بر این باور است که ریک آنقدر ارزشمند هست که زنده نگه داشتنش توجیه شود و این هم توسط شخصیت جادیس در فصل دوم سریال اسپین آفی مردگان متحرک: جهان ماوراء و لحن آشنای پشت صدایی که در اپیزود پایانی مردگان متحرک در سکانس مربوط به ریک شنیده شده مشهود است.
آیفون و چکمه هایی که میشون در فصل دهم مردگان متحرک پیدا کرد، مدتی قبل از دستگیر شدن دوباره توسط ریک به درون قایق انداخته شدند، احتمالاً با این امید که دوستانش شاید او را پیدا کنند. این قایق احتمالاً راه خود را به جزیره ویرجیل پیدا کرده باشد، جایی که قرار بوده میشون با این متعلقاتی که ریک از خود به جای گذاشته بود روبرو شود. از زمان فرار ناموفق ریک گریمز از دست ارتش جمهوری مدنی سال ها گذشته است و ممکن است در این دوره هر اتفاقی برای او افتاده باشد. خوشبختانه لبخند ریک در سکانس پایانی تایید می کند که ارتش جمهوری مدنی آنقدر احمق است که نداند با چه کسی در افتاده است.
سکانس پایانی مربوط به بازگشت میشون نیز مدت ها بعد از دوره زمانی ریک رخ می دهد که احتمالاً همزمان با اتفاقات پایان فصل یازدهم باشد. او که اکنون زرهی عجیب به تن داشته و از همراهانی که در فصل دهم پیدا کرده بود، جدا شده است، میشون هنوز هم در تلاش برای پیدا کردن شوهر گمشده اش است. این حضورهای کوتاه همزمان دو شخصیت اصلی مردگان متحرک، راه را برای داستان ریک و میشون در اسپین آف مردگان متحرک باز می کند. ریک گرایمز یا هنوز در دست ارتش جمهوری مدنی یا در حال فرار خواهد بود، جایی که میشون به یک جنگجوی سرسخت تر از قبل تبدیل شده است. اینکه چطور این دو به هم بپیوندند و چطور ارتش جمهوری مدنی می تواند در الکساندریا، هیلتاپ و مشترک المنافع ورود کند، بدون شک روایت داستان اسپین آف میشون و ریک خواهد بود.
اپیزود پایانی مردگان متحرک علت سفر داریل به فرانسه را فاش می کند
گفتگوی ذکر شده بین داریل دیکسون و کانی در پایان اپیزود آخر مردگان متحرک به این نکته اشاره دارد که شخصیت نورمن ریداس به دنبال خطرات بالقوه یا حتی ردی از ریک گرایمز، پس از اینکه جودیث فاش می کند میشون شواهدی دال بر زنده بودن شوهرش پیدا کرده است، از جماعتی به جماعتی دیگر می رود. مگی در ادامه در مورد «آینده» با داریل صحبت می کند، که نشان می دهد آن ها چیزهای بیشتری در مورد دنیای بزرگ اطراف کشف کرده اند. او از اشاره به جزییات خودداری می کند اما اتفاقات به این نکته اشاره دارند که وظیفه داریل در اسپین آف پیش رو، کشف اطلاعات بیشتر در مورد ویروس زامبی کننده، انواع زامبی ها، پیدا کردن میشون و ریک و هر چیزی است که بتواند به دانسته های او اضافه کرده و از ابهاماتش کم کند.
این موضوع به خوبی توضیح می دهد که چرا داریل در داستان اسپین آفش به فرانسه می رود، زیرا The Walking Dead: World Beyond فاش کرده است که این ویروس از فرانسه آمده است. اگر مگی می خواهد که بیشتر در مورد آخرالزمان زامبی ها بداند، فرانسه بدون شک جایی است که داریل باید برود. نکته جالب اینکه داریل به جودیث قول می دهد که در صورت پیدا کردن ریک و میشون، آن ها را به خانه بازگرداند که به تلاقی بین اسپین آف های آینده سریال اشاره دارد و به نظر می رسد که داریل نیز به احتمال فراوان در داستان نجات ریک از دست ارتش جمهوری مدنی مشارکت داشته باشد.
اشاره پایان سریال به رابطه مگی و نیگان در اسپین آف خودشان
اگر چه مگی ماشه تفنگ نشانه رفته به سمت پاملا هیلتون را نمی کشد اما همراهی او و نیگان در پایان سریال مردگان متحرک، زیربنای ماجراجویی های این دو در اسپین آفشان به نام The Walking Dead: Dead City را فراهم می کند. علیرغم رابطه ناخوشایندشان، نیگان اکنون شخصیتی است که مگی بعد از رویارویی با هر مشکل بزرگی به سراغش خواهد رفت و هیچ کسی غیر از او نمی تواند گزینه ای مناسب برای حل این مشکل باشد. شخصیت های مورگان و کوهان رسماً قهرمانان این اسپین آف جدید هستند و این موضوع این سوال را مطرح می کند که چه تهدیدی می تواند آنقدر بزرگ باشد که مگی و نیگان را به رفتن به نیویورک در The Walking Dead: Dead City ترغیب کند.
در ادای دینی به شخصیت گلن با بازی استیون یئون، مگی تایید می کند که بخشش کامل نیگان غیرممکن است، علیرغم اینکه می گوید به تلاش نیگان برای توبه کردن احترام گذاشته و پشیمانی واقعی او را باور می کند. سکانس اعتراف مگی و نیگان در پایان اپیزود آخر، یادآور سکانسی مشابه در اوایل فصل یازدهم است، جایی که مگی فاش می کند کم کم شروع به اعتماد کردن به نیگان کرده است. با این وجود، این سکانس بخشش کامل نیگان از جانب مگی را نیز رد می کند و این هشدار تضمین می کند که مرگ گلن در دنیای مردگان متحرک هرگز فراموش نمی شود.
نسخه متفاوت زامبی ها در اپیزود آخر برای آینده ای بزرگ آماده می شوند
بعد از معرفی نمونه متفاوتی از زامبی ها در اپیزود یکی به پایان فصل یازدهم به شخصیت های باقیمانده ای که هنوز فکر می کردند زامبی ها کند و احمق هستند، اپیزود Rest In Peace این نوع باهوش از زامبی ها را برای آینده ای بزرگ تر در دنیای وسیع تر فرانچایز مردگان متحرک آماده کرد. در ادای احترامی جذاب به فصل اول سریال، یکی از زامبی های این نسل متفاوت از یک سنگ برای شکاندن در شیشه ای بیمارستان مشترک المنافع استفاده می کند، که بازماندگان را وادار به فرار می کند. وقتی روزیتا در ادامه برای فرار از گله زامبی ها از خودرو بالا می رود، زامبی ها نیز در تعقیب او بالا می روند. اپیزود آخر مردگان متحرک، بدون شک، نشان می دهد که تاکتیک های بقایی که تاکنون استفاده می شدند دیگر بلااستفاده هستند و بدین ترتیب آخرالزمان زامبی ها به شکلی غیرقابل پیش بینی، بار دیگر دورنمایی تاریک تر پیدا می کند.
حتی نقشه بی نقص مرسر برای نابودی زامبی ها وارد شده به مشترک المنافع نیز حول این واقعیت طرح ریزی شده که زامبی های جدید را نمی توان به بیرون هدایت کرد. در تاییدی بر این افشاگری تکان دهنده، مردگان متحرک با تصمیم مگی برای اینکه مردمانش باید چیزهای بیشتری در مورد دنیا یاد بگیرند به پایان می رسد و در حالی که اعلام ماموریت او صرفاً به این نوع جدید از زامبی ها اشاره ندارد، هدفش خوشگذرانی و گردشگری نیز نخواهد بود. بدین ترتیب به صورت ضمنی به این نکته اشاره می شود که وظیفه داریل پیدا کردن جواب این سوال است که چه چیزی باعث تغییر هوش زامبی ها شده است. ظهور نمونه جدیدتر و باهوش تر زامبی ها در مردگان متحرک، سوالات بسیاری را برای گروه اصلی شخصیت ها مطرح می کند، که تصور آن ها از تهدید زامبی ها را به کلی تغییر می دهد.
علاوه بر این، افزایش سریع این نمونه جدید از زامبی ها در میان جمعیت مردگان متحرک به این نکته اشاره دارد که واکرهای جدید بیشتری در ادامه داستان خواهیم داشت. در Rest In Peace، این گروه جدید از زامبی ها نقش و تاثیر بسیار محدودی بر داستان دارند و بسیاری از رازهای مربوط به آن ها همچنان بدون پاسخ باقی می ماند. این تنها می تواند بدین معنا باشد که داریل، ریک، میشون، مگی و نیگان مجبور خواهند شد در ادامه داستان هایشان با مردگانی هوشمند، دونده و با قدرت بالا رفتن از موانع روبرو شوند.
یکی از بهترین ها در بین تمامی سریال های ژانر وحشت، پیشنهاد می کنم دوستانی
که به این نوع سبک فیلم ها، علاقه خاصی دارند حتما این سریال را از اول تا آخر ببیند.
این سریال رومن در سال ۹۳دنبال کردم که هرچه جلوتر میرفتم بیشتر علاقه مند میشدم به این سریال واقعاً عالی بود وبهترین سریالی بود که تا العان دیدم بازم دوست دارم از اول نگاه کنم
یا شما دوستان این سریال رو ندیدید یا کاملا تعصبی دارید صحبت میکنید. این سریال از فصل هفت به بعد یک فاجعه محسوب میشه و برای کسی که درک درستی از سریال تا فصل شش و هفت داشته همه چیز تکرار مکررات محسوب میشه. خودمونی بگم آب بستن تو سریال. اصلا توصیه نمیکنم وقتونو براش تلف کنید.
شما خوشت نیومده دلیل بر این نیس که بقیه هم خوششون نیاد. من خودم کل واکینگ ددو دیدم ولی هیچوقت واسم تکراری نشد. هر کس نظری داره.
خودم سریال رو کامل دیدم ولی از جایی که ریک ناپدید شد فیلم واقعا جذابیت خودشو از دست داد(نه بخاطر نبود ریک بلکه فیلم تغییرات زیادی کرد و برام جالب نبود)
میتونست خیلی قشنگ تر تموم بشه
در ادامه نظرم میگم که بعد پایان اسپین اف ها بهترین پایان به نظر خودم اینه که همه واکر بشن یه پایان غم انگیز.
سلام من ۳۰سالمه و یکی از بهترین سریال هایی هستش ک دیدم و اینکه این سریال بچه ها ام میبینن خواهشا بچه های ۱۰تا۱۷یا۱۸سال نیان نظر ندن ولی پیشنهاد میکنم اگه دنبال سریال باحالین ببینیدش من با ناپدید شدن ریک خیلی اشکم اومداخر فصلم غم انگیز بود خیلی ناراحت شدم درکل بهترین سریال تاحالا ۴بار دیدم هنوزم تکراری نشده برام