ترکیبات کلیدی یک فیلم پرتعلیق چه ها هستند؟ در دنیای سینما، تعلیق به اضطراب، دلهره و پیش بینی همراه با نگرانی اطلاق می شود که مخاطب هنگام تماشای یک فیلم تجربه می کند. تمام فیلم ها می خواهند به نحوی تعلیق خلق کنند زیرا تعلیق چیزی است که مخاطب را مجذوب فیلم و دائماً در حال حدس زدن در مورد اتفاقات بعدی داستان نگه می دارد. دو ژانر که به شدت بر تعلیق تاکید دارند ژانرهای تریلر و ترسناک هستند. در حالی که بسیاری از فیلم های تریلر و ترسناک سرعت روایی بالایی دارند، برخی دیگر آرام سوز هستند و تنش در داستان رفته رفته بالا می گیرد، در شرایطی که رازی زیرپوستی به شکلی غافلگیر کننده افشا می شود.
اگر چه فیلم های مدرن سرعت روایی بیشتری دارند، هنوز هم خیلی چیزها در این فیلم ها در مورد تنش و تعلیق وجود دارد. بسیاری از آلفرد هیچکاک به عنوان استاد تعلیق سینما یاد می کنند و تماشای فیلم های او شبیه کلاسی است که در آن تکنیک های فیلمسازی تعلیقی را یاد می گیرید. فیلمسازان می توانند از سیستم نورپردازی و موسیقی برای ایجاد دلهره و اضطراب در مخاطب استفاده کنند. تغییرات در نمای دید شخصی و اینکه بیننده اطلاعات بیشتری نسبت به شخصیت ها داشته باشند باعث ایجاد تنش می شوند. موسیقی متن های ترسناک منبع اصلی ایجاد احساسات شدید در مخاطب هستند، در حالی که تم های رنگی ناخوشایند و طراحی صحنه نیز همین تاثیر را دارند.
داستان می تواند از طریق عدم اطمینان و افزایش خطر، تنش را افزایش دهند در حالی که بازی ها می توانند اضطراب خلق کنند. اگر یک علاقمند پروپاقرص سینما هستید، بدون شک از قبل بسیاری از بهترین فیلم های ژانر تعلیقی را می شناسید، پس به جای معرفی شناخته شده ترین و معروف ترین فیلم های تعلیقی، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با برخی از کمتر شناخته شده ترین تریلرهای تعلیقی تاریخ سینما آشنا کنیم.
۱- Flatliners (1990)
اگر چه Flatliners برخی از محبوب ترین ستاره های جوان هالیوود در دهه ۱۹۹۰ مانند کیفر ساثرلند، جولیا رابرتس، کوین بیکن، ویلیام بالدوین و الیور پلت را در خود داشت اما در هنگام انتشار نقدهای کاملاً مثبتی دریافت نکرد. علیرغم نقدهای متفاوت، فیلم Flatliners سود اندکی کسب کرد، شاید به این دلیل که بازیگران جوان آن جذابیت باکس آفیسی خوبی داشته و کمپین بازاریابی آن نیز بر پوستر ماندگار فیلم متمرکز بود. چهار دانشجوی پزشکی در شیکاگو توافق می کنند تا به همکلاسی خود نلسون (ساثرلند) کمک کنند تا تجربه «نزدیک به مرگ» را بررسی کند، با این امید که واقعیت زندگی پس از مرگ را کشف کند. اما با از کار انداختن قلب و بازگرداندن آن ها به زندگی پس از اینکه دچار مرگ مغزی می شوند، آن ها عواقب غیرقابل پیش بینی کابوس واری را تجربه می کنند. بعد از آنکه تمام شخصیت های اصلی داستان تجربه مشابهی دارند، تروماهای گذشته و احساس گناه دیرپای مربوط به کسانی که در حقشان مرتکب ظلم شده اند، بار دیگر به سراغ آن ها می آید.
به کارگردانی جوئل شوماخر، فیلم Flatliners یک پیچش جذاب در کلیشه تسخیر شدگی است زیرا اینجا خود افراد تسخیر شده اند و نه یک مکان خاص. شوماخر در اینچا از موسیقی اپرایی ترسناک، یک آزمایشگاه شبه فرانکشتاینی در زیر یک بنای یادبود متروکه، راهروهای تاریک، فلش بک ها و سکانس های شبه رویا برای ایجاد تعلیق استفاده می کند که باعث می شود مخاطب از ترس بازی خداگونه این دانشجویان پزشکی دائماً در دلهره و نیم خیز روی صندلی خود قرار داشته باشد. علیرغم نقدهای نه چندان بی نقص و یک بازسازی فاجعه بار در سال ۲۰۱۷، عدم توافق بین منتقدان و امتیازات بالای بینندگان به این فیلم باعث می شود تماشای Flatliners یک ضرورت برای علاقمندان به ژانر تعلیق باشد.
۲- Pacific Heights (1990)
وقتی پتی (ملانی گریفیث) و دریک (متیو مودین) خانه رویاهایشان را می خرند- خانه ای متعلق به دوره ویکتوریا در سن فرانسیسکو- برای تامین هزینه بازسازی آن تصمیم می گیرند که دو واحد زیرین آن را اجاره دهند. اولین مستاجران آن ها زوجی خوش مشرب و مهربان هستند اما وقتی دریک واحد دوم را بدون بررسی سابقه به کارتر هیس (مایکل کیتون) اجاره می دهد، اوضاع به شدت خطرناک می شود. مدت کوتاهی بعد، پتی و دریک با کارتر درگیر می شوند که اکنون حتی بدون پرداخت یک دلار نیز بر اساس قانون حمایت از مستاجران می تواند در خانه بماند. در شرایطی که مالکان خانه وارد درگیری حقوقی با مستاجر خود می شوند، این دو در می یابند که کارتر بعد از افزایش تنش ها، کارتر چیزی بیشتر از اعتبار و پس انداز آن ها را خراب کرده است.
این فیلم پرتعلیق آرام سوز باعث می شود که از اجاره دادن ملک تان دچار وحشت شده و باورتان به قوانین این حوزه از دست برود. اگر چه فیلم Pacific Heights با نقدهای متفاوتی از منتقدان روبرو شد اما سینماروها فیلم را دوست داشته و در سراسر جهان از آن استقبال کردند. در حالی که Pacific Heights یک موفقیت تجاری بزرگ نبود اما سود نسبی در پی داشت. این فیلم از زوایای جذاب دوربین و سایه ها برای خلق و افزایش تعلیق استفاده می کند و موسیقی متن فیلم نیز در ایجاد تنش موفق است. کیتون در این نقش به شدت ترسناک است، در حالی که گریفیث و مودین باعث می شود دلتان برای هر موجری بسوزد. اگر این تریلر کمتر شناخته شده را ندیده اید به شما توصیه می کنیم که در اولین فرصت به تماشای آن بنشینید.
۳- Dead Again (1991)
Dead Again یک داستان رازآلود جذاب در مورد زنی با بازی اما تامپسون مبتلا به فراموشی و یک کارآگاه به نام مایک چرچ با بازی کنت برانا است که وظیفه دارد هویت این زن بی نام را فاش کند. وقتی فرانکلیسن (درک جیکوبی)- یک قاچاقچی عتیقه که در هیپنوتیزم تخصص دارد- به این زن می گوید که می تواند به کشف هویت او کمک کند، جلسات هیپنوتیزم او را به زندگی گذشته اش می برد، جایی که رومن (برانا) و مارگرات اشتراوس (تامپسون) به شدت عاشق هم بودند پیش از اینکه رومن به قتل او محکوم شود. مایک و این زن که نام گریس را برایش انتخاب می کنند، وارد یک داستان رازآلود از قتل و عشق می شوند که زندگی هر دو را دگرگون می سازد. یک روانشناس از اعتبار افتاده به نام دکتر کوزی کارلیزل با بازی رابین ویلیامز، به مایک می گوید که گریس زمانی حافظه اش را به دست می آورد که بفهمند چرا رومن دست به قتل مارگارت زده است.
فیلم Dead Again دومین تجربه کارگردانی کنت برانا بود و البته نامه ای عاشقانه به ژانر نوآر. منتقدان و سینماروها استقبال گرمی از این فیلم کردند اما بیش از ۳۰ سال از ساخت این فیلم گذشته و بسیاری این فیلم بسیار جذاب را فراموش کرده اند. تمامی بازیگران فیلم بی نقص ظاهر می شوند، فیلمبرداری، دکوراسیون و داستان به شدت پرتعلیق است و موسیقی متن نیز درام فیلم را به مرحله تازه ای می برد. اگر فیلم Dead Again را ندیده اید حتماً به تماشای آن بنشینید هرچند تماشای این فیلم برای بار دوم نیز خالی از لطف نخواهد بود.
۴- Sleeping with the Enemy (1991)
فیلم Sleeping with the Enemy داستان یک زن جوان به نام لارا (جولیا رابرتس) را روایت می کند که برای فرار از دست شوهر آزارگر و کنترل گرش مارتین (پاتریک برگین)، خود را به مردن می زند. خیلی زود می فهمیم که لارا که نامش را به سارا تغییر داده، برای فرار، منتقل کردن مادر بیمارش به یک خانه سالمندان جدید در آیووا، جایی که بتواند بار دیگر او را ببیند، برنامه ریزی کرده سات. وقتی سارا فرار کرده و گاردش را پایین آورده و با یک همسایه رابطه ای عاشقانه شکل می دهد، لحظات زیبایی از شادی و عشق را می بینیم انگار که در حال تماشای یک فیلم عاشقانه کمدی هستیم. اما این تم ها با هوشیاری و دلهره دائماً حاضر او در تضاد هستند زیرا سارا پارانویایی است و دائماً از این بیم دارد که مارتین او را پیدا کند.
سپس مارتین از راه می رسد و مصمم است که همسرش را به خانه و نزد خود بازگرداند. بازی ترسناک و شیطانی برگین، موسیقی متن، و بازی وحشت زده و عصبی رابرتس باعث می شوند که تنش در این تریلر به اوج خود برسد. فیلم Sleeping with the Enemy نقدهای متفاوتی از منتقدان دریافت کرد اما در متاکریتیک و راتن تومیتوز با استقبال بینندگان روبرو شد و البته به لطف قدرت ستارگی رابرتس که در آن زمان در اوج خود بود، در باکس آفیس نیز موفق بود. با روایتی که مخاطبان زن را نشانه گرفته بود، اما از آنجایی که تعداد منتقدان مرد بسیار بیشتر از منتقدان زن بود، نقدهای منفی از فیلم قابل درک است، به ویژه برای فیلمی که خشونت خانگی یک مرد نسبت به همسرش را به تصویر می کشد.
۵- Fallen (1998)
در فیلم Fallen، دنزل واشنگتن نقش یک کارآگاه جنایی به نام جان هابز را بازی می کند که باید یک سری قتل های جدید شبیه قتل های یک قاتل سریالی به نام ادگار ریس را بررسی کند که یک روز قبل از شروع قتل های جدید، در برابر چشمان هابز اعدام شده است. در ابتدا، هابز و همکارش (جان گودمن) فکر می کنند که شاید ریس یک همدست داشته که از دستشان فرار کرده اما مسیر تحقیقات آن ها بسیار پیچیده می شود و اداره پلیس به این باور می رسد که یک قاتل جدید یا حتی یک پلیس در حال تقلید از قتل های ریس است. تحقیقات هابز او را به داستانی قدیمی و دفن شده در مورد یک افسر پلیس از اعتبار افتاده می رساند که بعد از کشته شدنش در یک درگیری مسلحانه در چند دهه پیش، مدال های شجاعتش از او گرفته شده اند.
بعد از پیدا کردن دختر بالغ این افسر پلیس و یک سری تجربیات عجیب و غریب، هابز باید به این امکان فکر کند که شاید ریس توسط یک هویت شیطانی تسخیر شده باشد و از طریق یک سری میزبان توانسته به قتل هایش ادامه دهد و بدین ترتیب هابز را در یک بازی موش و گربه گرفتار کرده است. منتقدان نقدهای تندی نسبت به Fallen نوشتند اما مخاطبان موافق نبوده و امتیازات خوبی در راتن تومیتوز به فیلم دادند. با بودجه تقریبی ۴۶ میلیون دلار، این فیلم توانست کمی بیش از ۲۵ میلیون دلار بفروشد که یک شکست تجاری محسوب می شود. علیرغم نقدهای منفی منتقدان و باکس آفیس شکست خورده، این فیلم از بازیگران خوبی سود برده و از طریق یک سری اتفاقات تکان دهنده، می توان تعلیق را در سراسر داستان دید. پیچش داستانی پایان فیلم نیز باعث می شود که ارزش تماشای این فیلم دوچندان باشد.
۶- Stir of Echoes (1999)
Stir of Echoes با واکنش مثبت منتقدان و سینماروها در متاکریتیک و راتن تومیتوز مواجه شده است اما در باکس آفیس آن فروشی که باید را نداشت. این شکست تجاری به آن خاطر بود که این فیلم همزمان با فیلم تحسین شده و پرفروش The Sixth Sense منتشر شد که باعث شد فیلم قبلی یک اثر تعلیقی مشابه اما کمتر مورد توجه قرار گرفته در مورد افرادی باشد که توانایی دیدن ارواح را دارند. بعد از هیپنوتیزم شدن توسط خواهر زنش، تام (کوین بیکن) شروع به دیدن چیزهای عجیب و رفتارهای غیرمعمول می کند. این رویاهای خشن باعث آزارش می شود و تام بعد از پی بردن به اینکه تصویر دختری که می بیند- سامانتا- مربوط به دختری است که ماه ها قبل گم شده، بیش از پیش دچار اضطراب می شود. این راز پیچیده تر می شود، زمانی که تام و همسرش مگی در می یابند که پسرشان جیک نیز می تواند این دختر را ببیند. تام به این باور می رسد که سامانتا یک روح است و تمام وقتش را صرف پی بردن به واقعیت این ماجرا و اتفاقی که برای این دختر افتاده می کند.
بیکن در نقش اول داستان فوق العاده است و دیگر بازیگران فیلم نیز بازی های مشابهی ارائه کرده اند. رازآلودگی مرکز داستان بسیار جذاب و درگیر کننده است و شبیه یک تراژدی واقع گرایانه است علیرغم اینکه عناصر ماوراءالطبیعه ای در داستان دیده می شود. موسیقی متن فیلم نیز برای افزایش تنش داستان به کار گرفته می شود، همانند تصاویر هولناکی که تام می بیند. Stir of Echoes یک تریلر بسیار پرتنش، جذاب و البته کمتر دیده شده در مورد درگیری مردمان عادی با ارواحی بدون آرامش است که در جستجوی عدالت هستند. درماندگی واضح شخصیت بیکن نقش مهمی در باورپذیری داستان دارد و معصومیت آشکار شخصیت دختر قربانی نیز به شدت تکان دهنده است.
۷- The Village (2004)
فیلم The Village داستان روستایی دورافتاده در قرن نوزدهم میلادی در مناطق حاشیه ای پنسلیوانیاست، جایی که ساکنان آن توانسته اند صلحی شکننده را با موجوداتی که در جنگل های اطراف کووینگتون پرسه می زنند، شکل دهند. ساکنان این روستا وارد جنگل نمی شوند و این موجودات نیز وارد روستا نمی شوند، روستایی که از دیگر نقاط جهان اطراف جدا افتاده است. اما وقتی لوسیوس (واکین فینیکس) زخمی می شود، نامزدش آیوی (برایس دالاس هاوارد) از پدرش ادوارد (ویلیام هرت) که کدخدای روستا نیز هست می خواهد به او اجازه دهد برای پیدا کردن دارو و نجات جان شوهرش وارد جنگل شود. علیرغم کور بودن، آیوی وارد دنیای وحشی اطراف روستا شده و با مخلوقاتی روبرو می شود که روستاییان همیشه از مواجهه با آن ها فرار کرده اند.
در شرایطی که آیوی بیش از پیش وارد جنگل های خطرناک اطراف روستا می شود، اطلاعات بیشتری در مورد روستا و تاسیس کنندگانش کسب می کنیم که در نهایت به اوج غافلگیر کننده داستان ختم می شود. اگر چه فیلم The Village ساخته ام نایت شیامالان یک موفقیت تجاری بزرگ بود اما نقطه عطفی در احساسات عمومی و واکنش منتقدان نسبت به این کارگردان بود که بعد از موفقیت فیلم The Sixth Sense تثبیت شده بود. اگر چه پیچش داستانی انتهای فیلم چندان خوشایند بسیاری از مخاطبان فیلم نبود اما این فیلم به شدت تاثیرگار در مورد انتقال ترس به نسل های آینده، شایستگی یک بازنگری را دارد. این فیلم از بازیگران فوق العاده ای سود می برد، از لحاظ بصری بسیار باشکوه است و فضایی به شدت ترسناک دارد که بدون شک شما را روی صندلی تان نیم خیز نگه می دارد.
۸- The Skeleton Key (2005)
کارولین (کیت هادسن) پرستار یک آسایشگاه است که در نیواورلئانز زندگی کرده و پس از پذیرش یک پیشنهاد کاری جدید به یک خانه مزرعه ای کنار رودخانه برای مراقبت از مردی به نام بن دوروکس (جان هرت) نقل مکان می کند که در اثر یک سکته مغزی دچار ناتوانی کامل شده است. بعد از یک سری اتفاقات عجیب و احساس عمیق تردید نسبت به همسرش ویولت (جنا رولندز)، کارولین باورهایش در مورد جادوی فولکلور را به چالش می کشد در شرایطی که در یک داستان رازآلود در مورد تاریخچه خشونت این عمارت و ساکنان مسنی که برای مراقبت از آن ها استخدام شده، گرفتار می شود. جیل (جوی برایانت) تلاش دارد کارولین را ترغیب به ترک خانه و بازگشت به نیواورلئانز کند اما کارولین نسبت به بن پیر و بیچاره احساس مسئولیت کرده و به دنبال کسب اطلاعاتی در مورد جادوی فولکلور و به کار برندگان آن در نیواورلئانز است در حالی که به جستجو در یک اتاق زیرشیروانی مروز در خانه می پردازد.
لوک (پیتر اسکارشگارد) که وکیل املاک خانواده دوروکس است، دائماً تغییر رفتار می دهد که باعث می شود مخاطب اطمینانی نسبت به صداقت او نداشته باشد. اگر چه نقدهای چندان خوبی از منتقدان دریافت نکرد اما The Skeleton Key امتیازات خوبی از جانب مخاطبان در متاکریتیک داشته و در باکس آفیس نیز عملکرد خوبی داشت که قدرت ستارگی بازیگرانش مهم ترین نقش را در این موفقیت نسبی تجاری داشت. این فیلم پرتعلیق با فضایی رازآلود و مبهم، دارای هیجان های ماوراءالطبیعه بسیاری است. عمارت های فرسوده و سبک روایی خاص فیلم باعث می شود که The Skeleton Key حال و هوایی گوتیک داشته باشد که گناهان مردمان منطقه را بررسی کرده و همزمان یک پیچش داستانی بی نقص را در پایان داستان ارائه کند که از دست دادن آن گناه بزرگی خواهد بود.
۹- Stoker (2013)
ریچارد (درموت مالرونی)، پدر ایندیا استوکر (مایا واسیکوفسکا) است که در جریان یک تصادف در روز تولد ۱۸ سالگی دخترش می میرد و شخصیت چارلی (متیو گودی) که عموی ایندیاست و تاکنون هرگز به دیدار ایندیا و دخترش نیامده، به یکباره و بعد از این حادثه تراژیک به خانه آن ها می آید. چارلی به خانه برادرزاده اش می آید تا به مادر بی ثبات او اِولین (نیکول کیدمن) کمک کند تا با مرگ شوهرش کنار بیاید. حضور چارلی با خود هیجان و پویایی به این خانواده تزریق می کند اما در ادامه رازهای خانوادگی کثیفی در مورد کودکی ریچارد و چارلی و برادر کوچکترشان که به شکلی رازآلود مرده است، فاش می شود. این فیلم به سادیگ از طریق بازی های پرتنش، فیلمبرداری جذاب و تغییرات مکرر در نقطه نظر دوربین، تعلیق ایجاد می کند.
موسیقی متن فیلم نیز باعث ایجاد تنش و ترس در مخاطب می شود، درحالی که داستان هولناک فیلم، شما را به دنیای عجیب استوکرها از رازهای خانوادگی، سرزنش های قدیمی و وسواس می برد. فروش بین المللی فیلم Stoker تنها در حد جبران بودجه ساخت بود که باعث شد با یک فیلم شکست خورده در باکس آفیس مواجه باشیم اما نگذارید که این شکست تجاری گولتان بزند زیرا اگر چه Stoker با نقدهای متفاوتی روبرو شده اما از نگاه مخاطبان فیلم بسیار بهتری بوده است. پارک چان ووک، کارگردان سرشناش کره ای و ونتوورث میلر (بازیگر سریال فرار از زندان که به سناریونویسی روی آورده است) در نقش سناریونویس این فیلم، یک تریلر هیجان انگیز خانگی را با تنش های اروتیک غیرقابل تحمل خلق کرده اند.
۱۰- Dark Places (2015)
فیلم Dark Places زاییده ذهن گیلیان فلین است، که رمان Sharp Objects و همچنین رمان و سناریو فیلم Gone Girl را نوشته است. شارلیز ترون در این فیلم نقش لیبی دی را بازی می کند، زنی که می تواند از ترومای زنده ماندن از یک کشتار در سن هشت سالگی فرار کند. در این کشتار، مادر او و دو خواهر بزرگترش در مزرعه خانوادگی شان در میانه شب کشته شده اند و برادرش بن به خاطر این قتل ها دستگیر شده است. لیبی که به شدت نیازمند پول است، موافقت می کند که همراه با یک گروه تحقیقی به رهبری لایل (نیکلاس هولت)، این جنایت را بازسازی کند و در بررسی زوایای آن به آن ها کمک کند. لیبی از طریق فایل های لایل در مورد این کشتار به اطلاعات جدیدی دست پیدا می کند که افراد حاضر در این کشتار در شب حادثه را به هم متصل می کند و در نهایت باعث بازداشت بن شده که نقشش را تای شریدان بازی می کند.
در جریان تحقیقات، لیبی محکومیت برادرش را به چالش می کشد و شروع به درک این موضوع می کند که چرا مردم به اشتباه برادرش را مقصر این کشتار می دانند، زیرا این موضوع از یک سری شایعات و ترس از فرقه های شیطانی در مناطق روستایی کانزاس نشأت گرفته است. اگر چه Dark Places در باکس آفیس شکست خورد اما در نگاه بینندگان فیلم بهتری بود و برای کسانی که به داستان های رازآلود با خط زمانی دوگانه و پیچش های داستانی خوب در پایان علاقه دارند تماشای آن را توصیه می کنیم. Dark Places بازیگران بی نقصی دارد و از فلش بک های متعدد برای تزریق آهسته تعلیق به داستان استفاده می کند و در این مسیر رازآلود به انتخاب های سخت و دشواری که افراد برای محافظت از عزیزانشان می کنند می پردازد.
۱۱- A Cure for Wellness (2017)
اوضاع وقتی عجیب می شود که یک مدیر جوان به نام لاکهارت توسط هیئت مدیره شرکتی که برای آن کار می کند به کوه های آلپ در سوییس فرستاده می شود تا مدیرعامل شرکت را بازگرداند، مردی مرموز که اکنون در یک مرکز نگهداری از بیماران روانی در این کوه ها نگهداری می شود. بعد از رفتار نامناسب مدیر این مرکز، لاکهارت خود پس از مصدوم شدن در یک تصادف خودرویی در هنگام خروج از مرکز، لاکهارت خود نیز بدون رضایتش در این مرکز نگهداری از بیماران روانی گرفتار می شود. در جستجوی مدیرعامل شرکت، لاکهارت با بیماری به نام ویکتوریا آشنا می شود و در مورد سفره آبی که مرکز روی آن ساخته شده با هم گفتگو می کنند، سفره آبی که گفته می شود قدرت های درمانگری دارد.
آن ها در مورد تاریخچه تاریک این قلعه نیز صحبت می کنند. لاکهارت در طول تحقیقات خود با یک زن جوان عجیب به نام هانا (مایا گوث) نیز آشنا می شود که مدت های طولانی است در این مرکز نگهداری می شود، علیرغم اینکه برخلاف دیگر بیماران، از آب شفابخش استفاده نمی کند. این فیلم که شبیه یک توهم ناشی از تب سوررئال است به شدت تکان دهنده و دلهره آور است و می توان آن را بهترین اثر گور وربینسکی از سال ۲۰۰۲ بعد از فیلم ترسناک The Ring است. کارگردانی فیلم بسیار بی نقص است و لوکیشن داستان نیز شما را وارد یک دنیای فانتزی می کند که به سرعت ترسناک و پیچیده می شود. عدم توافق بین منتقدان و سینماروها نیز در این فیلم دیده می شود که نشان می دهد باید حتماً این فیلم کابوس وار را تماشا کنید.
۱۲- The Manor (2021)
The Manor یک فیلم اورجینال از آمازون استودیوز با بازی باربارا هرشی است. بعد از یک سکته خفیف در روز تولد ۷۰ سالگی اش، جودیت که یک رقصنده بازنشسته سرزنده و شاداب است، به یک مرکز نگهداری از سالمندان در یک خانه قدیمی در نزدیکی محل زندگی او با دختر و نوه اش برده می شود. وقتی جودی وارد این مرکز سالمندان می شود، از سیاست نداشتن تلفن همراه ساکنان این مرکز و ممنوعیت تنها نبودن در گشت و گذارهای خارج از مرکز خوشش نمی آید اما با بی میلی، تلفن همراهش را تحویل می دهد. جودیت در طول شب رویاهای هولناکی می بیند اما پرستاران مرکز این رویاها را رد کرده و پزشکان به او می گویند که توانایی های ذهنی او به سرعت در حال کاهش بوده و وی به آلزایمر پیش رونده مبتلاست.
بعد از تلاشی ناموفق برای فرار، جودیت به این باور می رسد که پای یک موضوع شیطانی و ماوراءالطبیعه در میان است زیرا گروهی از ساکنان مرکز پیر نشده و گروهی دیگر به سرعت پیر می شوند. مملو از سکانس های ترسناک در طول شب و تصاویر دلهره آور، فیلم The Manor مناسب کسانی است که از وحشت گوتیک و فیلم هایی مملو از سوال و راز لذت می برند. اگر چه این فیلم نقدهای متفاوتی از منتقدان و مخاطبان دریافت کرد اما بازیگران بازی های بی نقصی ارائه کرده و خود فیلم نیز مدیتیشنی فوق العاده در مورد ترس از پیری است.
۱۳- No Exit (2022)
فیلم اورجینال No Exit از شبکه Hulu در مورد شخصیت داربی است، زنی جوان که بعد از بستری شدن مادرش، از یک مرکز ترک اعتیاد خارج شده و سوار بر خودروش به سالت لیک سیتی می رود. او در جریان یک بوران در یک سالن غذاخوری کنار جاده ای به گروهی غریبه می پیوندد و آنجاست که دختری کوچک را پیدا می کند که در داخل یک ون با دست و پاهای بسته در پارکینگ گرفتار شده است. بعد از اینکه به دخترک قول می دهد به او کمک کند، داربی به غذاخوری باز می گردد تا ربایندگان را پیدا کند. بدون سرویس تلفن و در شرایطی که جاده به دلیل کولاک بسته شده است، داربی سعی می کند بفهمد به چه کسانی می تواند پیدا کند و آیا کسی هست که در نجات این دختر به او کمک کند یا خیر. علیرغم نقدهای متفاوت، این تریلر روانشناختی ارزش تماشا کردن را دارد و پیچش های داستانی هیجان انگیزی در مسیر داستان خلق می کند.
No Exit از پارانویای سناریو و دینامیک گروهی نهایت استفاده را برده و همه بازیگران نیز بازی هایی پرجزییات و چندلایه ای از خود ارائه می کنند. سناریو جمع و جور و مدت زمان نسبتاً کوتاه ۹۰ دقیقه ای فیلم باعث می شود که سرعت روایت داستان مناسب باشد تا جایی که در یک رویارویی پر از خشونت و ماندگار، درهای جهنم به روی شخصیت اصلی داستان باز می شود.
بدون نظر