همه می دانند که سال هاست که انتخاب بهترین انیمیشن مراسم اسکار کمتر در مورد کیفیت است و بیشتر در مورد اینکه کدام فیلم را رأی دهندگان در آن ماه همراه با بچه هایشان دیده اند. البته این بدان معنا نیست که برندگان جایزه اسکار بهترین انیمیشن شایستگی این جایزه را نداشته اند. علیرغم تنوع فیلم هایی که هر سال در این بخش نامزد می شوند، دیزنی و پیکسار همواره بر این دسته حاکمیت داشته اند و به همین خاطر برخی از بهترین انیمیشن هایی که در خارج از ایالات متحده ساخته شده اند نادیده گرفته می شوند. صنعت انیمه به طور ویژه در تاریخ اسکار تنها یک بار برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال شده است و آن هم انیمه Spirited Away ساخت استودیو جیبلی.
پس در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۱۰ مورد از بهترین انیمه های ژاپنی آشنا کنیم که شایستگی جایزه اسکار بخش بهترین انیمیشن سال را داشتند. از آنجایی که بخش اسکار بهترین انیمیشن تا سال ۲۰۰۱ وجود نداشت، فهرست ما حاوی انیمه هایی نیست که پیش از این سال ساخته شده اند. با تنها یک استثنا، از انیمه های فرانچایزی نیز دوری کرده ایم. در این فهرست، هم نامزدهای سابق جایزه اسکار و هم فیلم هایی که نامزد هم نشده بودند را خواهیم داشت. اگر چه این فهرست تنها روی انیمه های ژاپنی تمرکز دارد، باید به این موضوع اشاره کنیم که کارهای فوق العاده ای در دیگر کشورها نیز وجود دارند که ارزش تماشا دارند؛ انیمه هایی مانند The Boy and the World، The Girl Without Hands و Wolfwalkers. اما برای مطلب حاضر، این شما و این هم ۱۰ فیلم انیمه ای که باید برنده جایزه اسکار بهترین فیلم انیمیشن سال می شدند.
۱- Millennium Actress
ساتوشی کان یکی از بهترین انیمه سازان تاریخ سینماست. او تنها چند فیلم را پیش از مرگش در سال ۲۰۱۰ کارگردانی کرد اما همه این آثار او جزو شاهکارهای ماندگار سینمای ژاپن هستند. کارگردان های سرشناسی هالیوودی مانند دارن آرونوفسکی و کریستوفر نولان به وضوح تحت تاثیر آثار ساتوشی کان قرار گرفته و فیلم های او را از بهترین آثار تاریخ سینما می دانند. می توانید این ادعا را داشته باشید که هر یک از فیلم های ساتوشی کان شایستگی کسب جایزه اسکار را دارند اما در اینجا باید از فیلم Millennium Actress نام ببریم.
داستان زندگی پیرزنی که از طریق دوران حرفه ایش در صنعت سینما روایت می شود، در زمین میانه ای بین استعداد بی نظیر کان به عنوان یک فیلمساز صاحب سبک و اشتیاق او به ورود به جاهای تاریک و روایت داستان هایی در مورد انسان های معمولی و واقعی قرار می گیرد. انیمه Millennium Actress داستانی در مورد تجدید حیات از طریق روایت است، جعبه ای رازآلود که معنا و پیامش بسیار ساده است: «زندگی می کنیم و می میریم». می توانید ساعت های متوالی را صرف حل کردن موتیف های به دقت پیچ و تاب داده شده فیلم کنید اما در هر صورت، اوج احساسی فیلم همه چیز را سرتان خراب می کند.
۲- Mind Game
ماساکی یواسا نیز یکی از بهترین انیمه سازان تاریخ سینماست. بعد از کارگردانی فیلم پرطرفدار Devilman Crybaby برای نتفلیکس، او به خاطر فیلم های با تصاویر خاصش مانند Night is Short, Walk On Girl به محبوب منتقدان تبدیل شده است. فیلم Inu-Oh از او در همکاری با تایو ماتسوموتو نیز یکی از بهترین کارهای او در سال های اخیر است. اما پیش از موقفیتش در عرصه جهانی، حتی پیش از کارگردانی سریال های محبوبی مانند Kaiba و The Tatami Galaxy، او فیلم انیمه Mind Game را ساخت: فیلم انیمه ای که در آن معنای زندگی تمام قوانین فیزیک و علت و معلولی را نادیده می گیرد.
این فیلم تصویری متفاوت از سبک انیمیشن و تاثیرات آن است که زیبایی و زشتی را به یک اندازه با هم ترکیب می کند. اما زیبایی های این انیمه آنقدر هست که دل هر کسی را می برد. این فیلم تنها سال ها بعد از اکرانش، در ایالات متحده به نمایش درآمد و شاید به همین خاطر بود که در فهرست نامزدهای اسکار قرار نگرفت اما بدون شک یکی از بهترین انیمه های سال بود.
۳- Redline
Redline فیلمی است که در آن ماشین ها با سرعت حرکت می کنند. در کهکشانی که توسط سندیکاهای جنایتکار و زیاده روی سرمایه گذاری کنترل می شود، یک راننده به نام سویت جی پی به شکل غیرمنتظره ای برنده بلیتی می شود که به او امکان شرکت در بزرگ ترین مسابقه اتومبیلرانی را می دهد. اما این مسابقه در سیاره خطرناکی به نام روبووورلد برگزار می شود، جایی که دختری بامزه به نام سونوشی نیز وجود دارد. انیمه Redline یک پروژه شخصی است که ساخت آن هفت سال طول کشید.
تاکشی کویکه به کمک همکارانش توانست عجیب ترین و هیجان انگیزترین فیلمی که می توانست را بسازد. نتیجه یک اثر منحصربفرد علمی تخیلی است که دنیایی حیرت انگیز را خلق می کند، تنها به این خاطر که شخصیت هایی بامزه بتوانند در آن با سرعت هزاران کیلومتر در ساعت رانندگی کنند. بزرگ ترین جاه طلبی فیلم تصویرسازی حسی است که شخصیت اصلی فیلم از رانندگی در چنین سرعت های بالایی تجربه می کند و هیچ فیلم دیگری نتوانسته در این ظرفیت کار مشابهی انجام دهد.
۴- The Tale of Princess Kaguya
به عنوان تنها کارگردان انیمه ای که تاکنون جایزه اسکار را به خود اختصاص داده است، هایائو میازاکی از استودیو جیبلی نیازی به معرفی ندارد. اما همکار او ایسائو تاکاهاتا کارگردانی با اعتباری مشابه و حتی در مواردی بیشتر نسبت به میازاکی است. کارهای او از فیلم های درام پرجزییات در مورد زندگی معمول انسان ها در Only Yesterday تا درام های تکان دهنده مانند Grave of the Fireflies و کمدی های ماوراءالطبیعه مانند Pom Poko متفاوت است. آخرین کار او به نام The Tale of Princess Kaguya یک داستان فولکلور ژاپنی را گرفته و به کمک تکنولوژی پیشرفته یک شاهکار با فضای وسیع شبیه یک نقاشی آبرنگ خلق می کند.
این فیلم یکی از باشکوه ترین و زیباترین فیلم های انیمه ای است که تاکنون ساخته شده است و بهترین سکانس هایش چنان حسی از حیرت را در شما ایجاد می کنند که تنها در هنگام فوران یک کوه آتشفشانی بزرگ تجربه خواهید کرد. داستان فیلم طولانی است اما پایانش شما را به گریه خواهد انداخت. بیشتر از هر فیلم دیگری در این فهرست، اینکه فیلم The Tale of Princess Kaguya برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال نشد، حس ارتکاب یک جنایت را دارد.
۵- Doukyuusei
کمیک های Boy’s love در ژاپن بسیار پرطرفدارند اما تنها در چند سال اخیر بوده که شاهد ساخت اقتباس های انیمه ای از آن ها بوده ایم. شوکو ناکامورا بعد از ساخت درام تلویزیونی روانشناختی انیمه ای Penguindrum که بسیار محبوب بود، این بار به سراغ اقتباس کمیک Doukyuusei به معنای همکلاسی ها رفتف داستان ساده ای از دو پسر دبیرستانی که رابطه ای عمیق بینشان شکل می گیرد. کارگردانی دقیق شوکو ناکامورا به خوبی حال و هوای کمیک را بازسازی می کند در حالی که شخصیت های نوجوان داستان، زندگی جذابی را تحت نویسندگی بی نقص نویسنده سناریو تجربه می کنند. این فیلم کوتاه با تنها یک ساعت طول، به همین مقدار راضی است که یک فیلم جاه طلبانه در مورد داستان شیرین یک عشق دوران نوجوانی باشد.
۶- In This Corner of the World
اقتباسی از یک سری کمیک های مشهور نوشته فومیو کونو، انیمه In This Corner of the World داستان یک دختر جوان را روایت می کند که قرار است با زنی ساکن شهر ساحلی ایبا ازدواج کند، شهری که فاصله ای چند کیلومتری از شهر هیروشیما داشته و داستان در آخرین سال های جنگ جهانی دوم روایت می شود.سونائو کاتابوچی و همکارانش سال ها صرف تحقیق در مورد آ دوره تاریخی و تصویربرداری های گسترده کردند تا وفادارترین فضا به آن دوران را خلق نمایند.
نتیجه این تلاش ها یک داستان بسیار ظریف از زندگی روزمره و پشتکاری است که با جزییات بسیار بی نقصی روایت می شود، انیمه ای که ورودش به عرصه تعلیق و وحشت چنان تدریجی است که شاید مخاطب نفهمد در عمق خندق های جهنم است، تا زمانی که دیگر خیلی دیر شده است. این انیمه بزرگ ترین دستاورد استودیو انیمه سازی MAPPA و شاید بهترین فیلمی است که قبل از فروخته شدن استودیو ساخته شد.
۷- Your Name
در سال های پس از انتشارش، بسیاری از فیلم Your Name صحبت کرده اند که یکی از موفق ترین انیمه ای تاریخ این ژانر است. در هر صورت، داستان این انیمه بسیار شبیه درام رمانتیک The Lake House در سال ۲۰۰۶ با بازی کیانو ریوز و ساندرا بولاک است. اول از همه اینکه انیمه Your Name اولین فیلم انیمه بلند ماکوتو شیناکای بود. اما فراتر از آن، این انیمه یک داستان کمدی رمانتیک تغییر بدن است که بارها و بارها نشان داده بسیار بهتر و باشکوه تر از آن چیزی است که در ابتدا تصور می کردید، انیمه ای که کار بی نظیری در به تصویر کشیدن دوستی از طریق آنلاین انجام می دهد.
میتوشا در روستا زندگی کرده و تاکی ساکن شهر است. با تغییر بدنشان آن ها با جزییات ظاهری زندگی های یکدیگر آشنا می شوند. اما خیلی زود مقدار فضا و فاصله ای که آن ها را از هم جدا می کند برایشان مشکل ساز می شود. سوالی که این انیمه می پرسد این است که تا چقدر حاضرید برای کسی که هرگز از نزدیک ندیده اید هزینه کنید، وقت بگذارید و فداکاری کنید. انیمه Your Name تنها فیلمی نیست که این سوال را می پرسد و حتی بهترین انیمه سال هم نیست. اما دلیلی وجود داشت که این فیلم سروصدا کرد و باید داوران اسکار دستکم آن را به عنوان یکی از بهترین انیمیشن های سال به رسمیت می شناختند.
۸- Liz and the Blue Bird
در ظاهر، انیمه Liz and the Blue Bird شبیه یک درام گرم و بی نقص در مورد بخشی از زندگی روزمره است که از استودیو انیمه سازی مشهور کیوتو انیمیشن انتظار دارید. اما اگر کمی با دقت بیشتری به فیلم نگاه کنید، در می یابد که Liz and the Blue Bird یک فیلم هنری است: یک داستان تنگ و تاریک از تاریکی و نور که دو دختر نوجوان را در داخل ساختمان مدرسه به دام انداخته و سپس مانند یک جراحی عمیق، تضادهای داخل رابطه شان را مورد بررسی قرار می دهد. نائوکو یامادا با استفاده از معادلات ریاضی و صدای اشیاء موجود در مدرسه، یکی از ماندگارترین و خاص ترین موسیقی متن ها را در این انیمه خلق کرده است.
این انیمه برای کسب جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال باید با Spider-Man: Into the Spider-Verse رقابت می کرد که به وضوح یکی از بهترین انیمیشن های ابرقهرمانی تاریخ سینما و یک شاهکار انیمیشنی سه بعدی است. اگر چه تماشای Liz and the Blue Bird برای مخاطب عام کمی دشوارتر است اما به اندازه خود و به سبک خاص خود، همانند فیلم قبلی، یک فیلم بدون ترس و متفاوت در ژانر انیمه است.
۹- Children of the Sea
یکی از بزرگ ترین چالش های اقتباس یک کمیک، اقتباس ذات حرکت بصری بدون قربانی کردن جذابیت قدرتمند تصاویر ثابت است. انیمه Children of the Sea نیز در انیمهس ازی هنری دایسوکه ایگاراشی با چالش مشابهی مواجه می شود، کسی که کارهایش زیبایی و خطر طبیعت را به شکل غیرقابل تکراری به تصویر می کشد. اگر چه نسخه انیمه ای نتوانسته جذابیت های روانشناختی نسخه کمیک را بازسازی کند اما در بهترین لحظاتش، Children of the Sea به خوبی توانسته زیبایی کار ایگاراشی را خلق کند: فرآیندی که از طریق آن زندگی به وجود آمده و طی می شود، فرآیندی که از طریق آن شخصیت زن قهرمان داستان در طی یک تابستان تغییر می کند.
در این انیمه تصاویری وجود دارد (بارانی که شبیه ماهی می بارد، یک تصویر زیبا از کوسه ای زیر آب، یک اوج انفجاری که در آن زندگی در دریا از نو زندده می شود) که از شوکه کننده ترین سکانس های انیمه تاریخ این ژانر هستند. اگر علاقمند به اقیانوس و حیات دریایی هستید و صبوری کافی را دارید، تماشای این انیمه را به شما توصیه می کنیم.
۱۰- On-Gaku: Our Sound
On-Gaku یک داستان آرام در مورد سه شرور دبیرستانی است که تصمیم می گیرند یک گروه موسیقی شکل دهند. همتایانشان چنان تحت تاثیر موسیقی آن ها قرار می گیرند که گروهشان را به یک فستیوال موسیقی راک دعوت می کنند، که به یک هیجان انفجاری موسیقایی منجر می شود که یکی از ماندگارترین ها در تاریخ انیمه به شمار می آید. اقتباسی از یک کمیک مستقل و اولین تجربه کارگردانی یک انیمه ساز و تیمش در طی هفت سال، On-Gaku: Our Sound متفاوت از ترندهای مشهور ژانر انیمه بوده و بسیار ساده است.
طراحی شخصیت ها بسیار ساده و نه چندان جذاب است و محیط داستان نیز خیلی تاثیرگذار نیست. سکانس ها می گذرند در حالی که شخصیت ها به هم خیره شده و به دنبال کلمات می گردند. اما این فیلم در به تصویر کشیدن ابتذال زندگی نوجوانانه و حس خام موسیقی بسیار موفق است. در اوج داستان، وقتی قهرمانان داستان برنامه اجرا کرده و کلماتی که این همه مدت به دنبالشان بوده اند بالاخره از راه می رسند، زیبایی و صداقت داستان کافی است که هر کسی قدرت راک را باور کند.
انیمیشن های ژاپنی قابل مقایسه با انیمیشنای آمریکایی نیستن(خوب خیلی کم بینشون هست).حتی خنده داره بخوای صنعت انیمیشن سازی این دوتا کشور رو باهم مقایسه کنی چه از لحاظ ساختار و چه داستان. البته از نگاه کسی که رشتش مربوط به انیمیشنه و نه دختر بچه های سیزده چهارده ساله!
اصلا صنعت انیمیشن سازی آمریکا در حد صنعت انیمه سازی ژاپن نیست که بخوای مقایسه بکنید انیمیشن های آمریکایی عمدتا برای کودکانه دقیقا برعکس انیمه های ژاپنی که عمدتا مخاطب بزرگسال دارن و مضامین بشدت حرفه ای هستند نه شاه پریون والت دیزنی ته هنرشون تبدیل سفید برفی به سیاه برفی هستش