تمام فیلم های جیک جیلنهال، ارتقای تدریجی او از یک استعداد جوان پیچیده به یکی از قابل اعتمادترین بازیگران هالیوود را نشان می دهند. او بازیگری است که به سرعت فیلمی که در آن حضور دارد را به فیلمی جذاب تر و قوی تر تبدیل می کند. فیلموگرافی جیک جیلنهال بین فیلم های سرگرم کننده پرهزینه و درام های کوچک و نقش های اصلی تا نقش های فرعی در نوسان است. چیزی که همه بر سر آن توافق دارند این است که او همیشه بازی هایی قوی و فراموش نشدنی از خود ارائه می دهد. قابل اعتماد بودن به عنوان یک بازیگر شخصیت او را به یکی از محبوب ترین بازیگران هالیوودی در نگاه سینماروها تبدیل کرده است، کسانی که از پروژه ای کوچک او نیز به اندازه فیلم های بلاک باسترش لذت می برند.
بخشی از چیزی که فیلموگرافی جیلنهال را چنین تاثیرگذار و قابل توجه می سازد این است که وی همواره در تلاش برای تجربه نقش های جدید است، بازیگری که در پروژه های فیلمسازان بااستعداد کار می کند و با بازی هایش بیش از پیش خود را به پالش می کشد. او در فیلم هایی که برنده جوایز مهمی شده اند نقش های فرعی را انتخاب کرده، در بلاک باسترهای بزرگی نقش اصلی را داشته، نقش قهرمانی بی پروا را بازی کرده و در نقش شخصیت های منفی ترسناک درخشیده است. بهترین فیلم های جیک جیلنهال نه تنها استعدادهای او را نمایان می سازند بلکه کیفیت پروژه هایی که در طول این سال ها انتخاب کرده را نشان می دهند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۵ فیلم برتر کارنامه بازیگری جیک جیلنهال آشنا کنیم که رتبه بندی شده اند.
۱۵- Everest (2015)
اگر چه اغلب اوقات به عنوان بازیگر نقش اصلی دیده می شود، جیلنهال در نقش های فرعی و در میان بازیگران برجسته دیگر نیز به همان اندازه رضایت بخش و قوی ظاهر می شود. یکی از این موارد فیلم Everest است که داستان واقعی یک ماموریت کوهنوردی بدفرجام برای صعود به قله اورست را روایت میکند که به مرگ تعدادی از کوهنوردان منجر می شود. جیلنهال در این فیلم نقش اسکات فیشر را بازی می کند، یکی از باتجربه ترین کوهنوردان گروه. این فیلم یکی از پرتنش ترین و قوی ترین داستان های بقا با تیمی قوی از بازیگران است که جاش برولین و جیسون کلارک را نیز شامل می شود. این فیلم اراده این کوهنوردان برای رسیدن به چیزی فوق العاده را نشان می دهد اما سختی ها و تراژدی هایی در این مسیر بر سر راهشان قرار می گیرد.
۱۴- Okja (2017)
چه در نقش های اصلی و چه نقش های فرعی کوچکتر، جیک جیلنهال تمایل خاصی به کار با فیلمسازان بااستعداد دارد. او برای فیلم ماجراجویانه Okja با بونگ جون هو فیلمساز کره ای برنده جایزه اسکار همکاری کرد. این فیلم داستان زن جوانی را روایت می کند که در یک روستای کوچک در کره زندگی کرده و می خواهد یک خوک بزرگ که دوستش است را نجات دهد، بعد از اینکه این خوک به سرقت برده می شود. جیلنهال نقشی کوتاه اما به یاد ماندنی در نقش یک فعال دوروی حقوق حیوانات بر عهده دارد و او یک بازی بسیار قابل توجه را در این داستان دیوانه وار ارائه می کند. اگر چه این فیلم حاوی حس شوخ طبعی، نیش دار بودن و ژانرگریزی خاص بونگ جون هو است، با حس و حال جادویی خود تفاوت زیادی با دیگر آثار این کارگردان برجسته دارد.
۱۳- Brothers (2009)
جیلنهال در درام پرتنش Brothers به تیمی برجسته از دیگر بازیگران مانند توبی مگوایر و ناتالی پورتمن می پیوندد. وی در این فیلم نقش برادر سر به هوا و بی مسئولیت مگوایر را بازی می کند، کسی که خود نقش یک سرباز آمریکایی در خارج از این کشور را بر عهده دارد. بعد از اینکه گمان می رود شخصیت مگوایر در نبرد کشته شده است، شخصیت جیلنهال شروع به کمک به همسر برادرش (پورتمن) کرده و رابطه ای قوی با او و دخترش شکل می دهد. اما وقتی برادرش به شکل غیرمنتظره ای بر می گردد، تنش به اوج می رسد. همه بازیگران فیلم بازی های تحسین برانگیزی از خود انجام می دهند اما مگوایر به خوبی از نقش اسپایدرمن فاصله می گیرد و یک بازی بسیار پرتنش و خاص از خود ارائه می دهد. این فیلم مملو از سکانس های غم و اندوه مطلق و رویارویی های ناخوشایند بین اعضای یک خانواده است که آن را با یک تریلر بسیار تاثیرگذار و جذاب تبدیل می سازد.
۱۲- Nocturnal Animals (2016)
Nocturnal Animals یکی از بهترین نمونه های این مدعاست که جیلنهال به فیلم های کوچک تر از فیلمسازان بااستعداد می پیوندد که از تیمی از بهترین بازیگران استفاده می کنند. این فیلم ایمی آدامز را در نقش زنی دارد که در حال خواندن رمانی از همسر سابقش (جیلنهال) است و به سرعت شباهت هایی بین رابطه خود و او و خشونت داستان حاضر می یابد. این فیلم به سادگی در هیچ دسته بندی سینمایی قرار نمی گیرد. Nocturnal Animals بین یک بحران هویتی شخصیت آدامز و دراماتیزه سازی تکان دهنده رمانی که می خواند در حال تغییر است. تن دائماً در حال تغییر و غم انگیز فیلم از ابتدا تا پایان تاثیرگذار است و بازی های بازیگران نیز به همان اندازه قابل توجه هستند، به ویژه بازی نامزد جایزه اسکار مایکل شنون در نقش پلیسی که تمایل دارد خارج از حوزه قانون عمل کند.
۱۱- Source Code (2011)
هر وقت جیک جیلنهال در فیلم های ژانر مسیر اصلی سینما نقش آفرینی می کند، می توانید شرط ببندید که چیز جذاب و خاصی در مورد داستان فیلم وجود دارد که او را به چالش می کشد. فیلم Source Code دقیقاً مثال چنین اتفاقی است، یک تریلر علمی تخیلی که در آن جیلنهال نقش یک سرباز را بازی می کند که بارها و بارها در زمان به عقب برده می شود تا از یک بمب گذاری در قطار جلوگیری کند و البته به هویت بمب گذار پی ببرد، همان بمب گذاری که خود در آن کشته شده است. این داستان بسیار قوی و پرمفهوم یک نقطه پرتاب بسیار جذاب برای فیلم ایجاد می کند که دائماً چیزها و جزییات زیادی در مورد راز داستان فاش می کند. جیلنهال در نقش قهرمانی مات و مبهوت که در شرایط غیرممکنی قرار گرفته بسیار بی نقص ظاهر می شود. این فیلم مورد تحسین اغلب سینماروها قرار گرفت، فیلمی که به شکلی بسیار موثر ژانرهای اکشن و علمی تخیلی را با هم ترکیب می کرد. و پایان مبهم Source Code نیز هنوز بحثی است که در میان طرفداران این سریال ادامه دارد.
۱۰- Southpaw (2015)
جیلنهال همیشه یک بازیگر بسیار متعهد بوده و این موضوع به خوبی در این درام ورزشی پرتنش به نمایش گذاشته می شود. فیلم Southpaw علیرغم اینکه یک فیلم ورزشی است از زندگی امینم الهام گرفته شده است، فیلمی که در آن جیلنهال نقش یک قهرمان بوکس را روایت می کند که بعد از تجربه یک تراژدی شخصی، در مسیر سقوط قرار می گیرد. او در ادامه بار دیگر در مسیر درست قرار می گیرد تا قهرمانی اش را باز پس بگیرد و دل دخترش را بدست آورد. تغییر فیزیکی شدید جیلنهال در این نقش تنها آغاز چیزی است که بازی او را چنین تاثیرگذار و قابل باور می سازد. خود فیلم نیز یک درام ورزشی بسیار استاندارد و داستان رسیدن به رستگاری است اما یکی از بهترین نقش آفرینی های جیک جیلنهال را در خود دارد که کیفیت فیلم را نیز بالاتر می برد.
۹- End Of Watch (2012)
فیلم های پلیسی در هالیوود اکثرشان کیفیت بالایی ندارند اما End Of Watch برداشتی منحصربفرد و جذاب از این ژانر است. این فیلم دیوید آیر، جیلنهال و مایکل پنیا را در نقش دو همکار پلیس لس آنجلس دارد که بعد از کشفی شوکه کننده، به هدف یک کارتل مواد مخدر تبدیل می شوند. این فیلم از قالب ویدیو پیدا شده برای روایت داستان از دیدگاه شخصیت اصلی داستان استفاده می کند. این فیلم شبیه بررسی معتبر و واقعی زندگی پلیسی است بدون اینکه تصویری زیبا از پلیس ها ارائه دهد، موضوعی کلیشه ای که همه فیلم های پلیسی به نمایش دادن آن تمایل دارند. جیلنهال و پنیا بسیار بی نقص هستند، بازیگرانی که رابطه بین شخصیت های آن ها به خوبی قابل درک و خوشایند و البته قابل باور است.
۸- Jarhead (2005)
یکی از فیلم هایی که جیک جیلنهال را به یک بازیگر نقش اول تبدیل کرد، فیلم جنگی Jarhead ساخته سم مندس بود. در این فیلم، جیلنهال نقش یک مرد جوان بی هدف را بازی می کند که به ارتش می پیوندد و در جریان جنگ خلیج فارس به خاورمیانه فرستاده می شود، جایی که وی با انزوا و زندگی حوصله بر و کسل کننده سربازان آشنا می شود. این فیلم یک مطالعه بی نقص و جذاب از یک سرباز مدرن در یک فیلم منحصربفرد در ژانر جنگی است که در آن خبری از سکانس های اکشن و نبردهای بزرگ نیست و بیشتر روی ذهنیت و طرز تفکر سربازان تمرکز دارد. جیلنهال با شوخ طبعی، تنش و دلشکستگی شخصیت خود چیزهای جدیدی به این نقش می آورد. همچنین این فیلم حاوی بازی های قوی دیگری از بازیگرانی مانند پیتر اسکارشگارد و جیمی فاکس نیز هست.
۷- Spider-Man: Far From Home (2019)
جیلنهال اگر چه در اوایل دوران حرفه ایش در برخی فیلم های ابرقهرمانی بازی کرده بود اما دیدن این بازیگر محبوب در دنیای سینمایی مارول همچنان بسیار غافلگیر کننده بود. در فیلم Spider-Man: Far From Home شاهد این هستیم که شخصیت پیتر پارکر با بازی تام هالند برای مدتی از زندگی در نقش ابرقهرمان عنکبوتی فاصله گرفته و به یک سفر مدرسه ای در اروپا می رود. اما با ظهور تهدیدی تازه بار دیگر وارد عمل می شود و یک قهرمان جدید به نام میستریو با بازی جیلنهال نیز وارد عمل می شود. این دنباله بار دیگر ثابت می کند که فرانچایز مرد عنکبوتی به عنوان بخشی از دنیای سینمایی مارول هنوز جذابیت های خاص خود را دارد. این فیلم تماماً حال و هوایی دبیرستانی دارد و با تمام عجیب و غریب بودنش، جنبه کمدی داستان را به خوبی ارائه می کند. جیلنهال نیز به خوبی در نقش میستریو و پیچش شرورانه اش کنار آمده است. این فیلم بسیار موفق تر از فیلم قبلی بود و جایگاه مرد عنکبوتی را به عنوان بزرگ ترین فرانچایز مجزای دنیای سینمایی مارول تثبیت کرد.
۶- October Sky (1999)
جیلنهال اولین نقش اصلی بزرگ خود را در نقش یک مرد جوان در درام تاریخی October Sky بدست آورد. بر اساس روایت هایی واقعی، جیلنهال در این فیلم در نقش مرد جوانی بازی می کند که یک کارگر معدن است و در شهری معدنکاری در دهه ۱۹۵۰ زندگی می کند. بعد از اینکه تحت تاثیر پرتاب اولین ماهواره روسی به فضا قرار می گیرد، او به علم راکت علاقمند می شود. جیلنهال به سرعت قدرت و پتانسیل خود در نقش یک قهرمان و شخصیت اول سینمایی را به رخ می کشد. او در نقش مرد جوانی که رویاهایش ظاهراً فراتر از واقعیات زندگی اش هستند، بسیار جذاب و وسوسه کننده، الهام بخش، بامزه و قدرتمند است. خود فیلم نیز یک روایت تاثیرگذار است که مخاطب را به گریه می اندازد، فیلمی که نقطه عطفی برای کارنامه بازیگری جیک جیلنهال بود.
۵- Zodiac (2007)
دیوید فینچر مسئول ساخت برخی از جذاب ترین و محبوب ترین فیلم های تاریخ سینماست اما Zodiac همچنان یک شاهکار کمتر شناخته شده در ژانر جنایی مبتنی بر رخدادهای واقعی در فیلموگرافی اوست. این فیلم نگاهی به چند دهه تحقیق در مورد قاتل زودیاکی و شخصیت های مختلفی است که سعی در حل این پرونده داشته اند. جیلنهال در این فیلم نقش رابرت گری اسمیت را بازی می کند، یک کارتونیست واقعی که علاقه ای وسواس گونه به جنایات قاتل زودیاکی و فاش کردن هویت او پیدا کرد. حال و هوای تاریک و ترسناک داستان فینچر به خوبی به نمایش در می آید، در فیلمی که به تحقیقاتی واقعی با جزییاتی دقیق و بی مانند می پردازد. تیم بازیگران بسیار با دقت و بی نقص انتخاب شده اند و حس غیرمنتظره اما خوشایندی از شوخی در سراسر فیلم وجود دارد. فیلم Zodiac همزمان تکان دهنده و جذاب است، فیلمی که اگر چه در هنگام اکران اولیه خیلی مورد توجه قرار نگرفت اما اعتبارش دائماً در حال بیشتر شدن بوده و اخیراً در زمره یکی از بهترین فیلم های قرن بیست و یکم تاکنون قرار گرفته است.
۴- Nightcrawler (2014)
در حالی که وی روزگاری به عنوان ستاره بزرگ بعدی هالیوود در نظر گرفته می شد، جیلنهال مسیر بسیار هیجان انگیزتری را با نقش های پیچیده و چالش برانگیز در پیش گرفت. در فیلم Nightcrawler، او نقش لو بلوم را بازی می کند، یک روزنامه نگار حرفه ای مصمم اما دارای وسواسی شیطانی که سعی دارد وارد عرصه ژورنالیسم جنایی فریلنسری شود. جیلنهال در این نقش که شاید بهترین بازی او تاکنون باشد یک شخصیت غیرقابل تکرار را به نمایش می گذارد. او ترسناک و گروتسک است، علیرغم اینکه همیشه خنده ای بر صورت دارد. فیلم نیز بسیار بی نقص بوده و برداشتی از رویای آمریکایی است و کارهایی که برخی برای رسیدن به این رویا حاضرند انجام دهند. بسیاری شخصیت لو بلوم را بهترین نقش آفرینی جیک جیلنهال تاکنون می دانند.
۳- Prisoners (2013)
دنی ویلنوو به یکی از هیجان انگیزترین، بااستعدادترین و جذاب ترین فیلمسازان هالیوود تبدیل شده است و اولین فیلم انگلیسی زبان او نیز به سرعت نشان داد که وی فیلمساز صاحب سبک، خوش فکر و آینده داری است. فیلم Prisoners یک تریلر تاریک در مورد دو خانواده است که دخترانشان گم می شوند. یکی از پدران این دو خانواده با بازی هیو جکمن برای بازگرداندن دخترش به خانه دست به کاری غیرقابل باور می زند، در حالی که یک کارآگاه مصمم به بازی جیلنهال به تحقیق در مورد پرونده می پردازد. این داستان رازآلود قوی و جذاب از آن دسته فیلم های جنایی-پلیسی است که مقاومت در برابر آن غیرممکن به نظر می رسد، به ویژه با توجه که میزان استعدادی که در مقابل و پشت دوربین به کار گرفته شده است. نقش آفرینی های فیلم به شدت تاثیرگذار بوده و ویلنوو یک حال و هوای مبهم و شیطانی را در سراسر داستان جاری می کند که به پایان قوی داستان منتهی می شود.
۲- Donnie Darko (2001)
جیلنهال با نقشش در این شخصیت معروف در فیلم Donnie Darko بود که توجه همگان را به خود جلب کرده و خود را به دنیای هالیوود شناساند. این فیلم دیوانه کننده در مورد یک مرد جوان عجیب و غریب است که بعد از جان سالم به در بردن از یک حادثه عجیب نزدیک به مرگ، شروع به دیدن رویاهایی از مردی می کند که لباس یک خرگوش ترسناک را به تن دارد و به او می گوید که باید دست به جنایت های متعددی بزند. این فیلم یکی دیگر از فیلم های کارنامه هنری جیک جیلنهال است که دسته بندی آن دشوار خواهد بود اما شکی وجود ندارد که فیلمی جذاب، تاثیرگذار و هولناک است که مخاطب را به درون یک حفره تاریک از سردرگمی و ابهام می برد. در شرایطی که طرفداران هنوز بر سر پایان فیلم و معنای کلی آن بحث می کنند، فیلم Donnie Darko جایگاه یک کالت کلاسیک با گروهی از طرفداران وفادار را پیدا کرده است.
۱- Brokeback Mountain (2005)
جیلنهال با بازی در فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم Brokeback Mountain از آن نقش های پسرانه فاصله گرفته و وارد نقش های بالغانه تری شد. این فیلم ساخته آنگ لی در دهه ۱۹۶۰ آغاز شده و داستان دو نگهبان گله با بازی جیلنهال و هیث لجر فقید را روایت می کند که بعد از یک همکاری در فصل تابستان، رابطه ای ممنوعه را شکل می دهند. فیلم داستان این دو مرد در طی سال ها را روایت می کند در شرایطی که هر یک رابطه شان را از خانواده هایشان پنهان می کنند در حالی که جداگانه ازدواج کرده اند. لجر و جیلنهال در نقش دو مردی که احساسات ممنوعه ای دارند بازی های تکان دهنده و موثری از خود ارائه می کنند که با دلشکستگی خودشان و مخاطب همراه می شود. فیلم Brokeback Mountain هنوز هم یکی از بهترین داستان های عاشقانه تاریخ سینماست که لجر و جیلنهال برای بازی های خود در آن نامزد دریافت جایزه اسکار شده و آنگ لی جایزه بهترین کارگردانی را در کنار بهترین فیلم سال از آن خود کرد.
jarhead یکی از بهتریناش بود. سربازی یکی از گروهبانا اوره بود برامون دیدیم. یادش بخیر. چون دوره کد افتاده بودم توپخونه. یادش بخیر