قتل های ناموسی در سال های اخیر بسیار بحث برانگیز شده اند اگر چه موضوع قتل ناموسی در ایران معضل تازه ای نیست و هر از چندگاهی یک مورد خاص و هولناک از آن در رسانه ها منعکس می شود. تازه ترین مورد قتل زنی به نام مریم سلیمانی ، ۲۸ ساله اهل خوی بوده که علیرغم مخالفت شوهرش، توسط پدر و برادرانش کشته شده است، موضوعی تکان دهنده که ظاهراً در ۲۵ فروردین جاری انجام شده اگر چه روایت ها از آن در شبکه های اجتماعی بسیار متفاوت و متنوع است و خانواده این زن مرگ او را خودکشی اعلام کرده اند. بر اساس گزارش ها، این جنایت در روستای قزل آخ منطقه الند شهرستان خوی روی داده است.
برخی رسانه ها مدعی هستند که در پی انتشار فیلمی خصوصی از مریم سلیمانی ، پدر وی بعد از فراخواندن او به منزل، به همراه دو پسر خود موهای دخترش را از ته تراشیده و بعد از ضرب وشتم و شکنجه وی را حلق آویز کرده اند و سپس قتل او را خودکشی اعلام می کنند. گفته می شود که قربانی دارای سه فرزند بوده و در سن ۱۵ سالگی ازدواج کرده است. علت قتل ناموسی مریم سلیمانی نیز منتشر شدن ویدیویی خصوصی از او در شبکه های اجتماعی عنوان شده است.
پردیس ربیعی، فعال حقوق زنان نیز درباره انگیزه این قتل ناموسی نوشت: مریم، از کردهای کرمانج آلند بود و ۱۴ سالگی ازدواج کرده بود و هنوز ۳۰ ساله نشده بود که کشته شد. داستان از اونجایی شروع میشه که شوهر مریم در عراق کارگری میکرد. روزی مریم فیلمی از خودش ضبط میکنه که این فیلم برای همسرش بوده و قصد داشته اون رو برای شوهرش بفرسته. گوشی دست بچهها میفته و فیلم در برنامه شاد منتشر میشد. چند وقت بعد مجددا فیلمی از مریم پخش میشه که در نهایت مشخص شده انتشار این ویدئوها از طرف مردی بوده که کاشیکاری منزل مریم رو انجام میداده. طی صحبت هممحلیها که با مرد انجام دادن، مشخص شده زن آقای کاشیکار در جهت انتقامگیری این کار رو انجام داده.
در همین ماجرا شوهر رو وادار کردن مریم رو طلاق بده، اما شوهر خواسته بود بررسی و شکایت انجام بشه که اصلا چه کسی این فیلم رو پخش کرده و حتی اگر قرار باشه مریم رو طلاق بده از مسیر قانونی طی بشه همه چیز. خانواده مریم از روستای الند اومدن، ریشسفیدهای محل رو جمع کردن و گفتن مریم رو میبرم. شب بیستوچهارم این اتفاقات افتاده است. ساعت هشت شب با تضمین جان مریم که گفته بودن فقط میخواهیم از این روستا ببریمش و طلاقش رو بگیریم، مریم رو به روستای پدری میبرن. ساعت ۳:۳۰ نیمهشب به امامجمعه اعلام شده این دختر خودکشی کرده، طبق اظهارات محلیها هم مریم و هم همسرش رو کتک زدن؛ چون به داماد میگفتن باید این زن رو طلاق بده و به زور زن رو از فرزندانش جدا کردن.
در واقع کشونکشون مریم رو از جلوی چشم فرزندانش بردن؛ بهطوریکه همه میشنیدن که التماس میکرده و درخواست کمک میکرده. مسنها و ریشسفیدهای روستا مخالف بودن مریم رو ببرن. میگفتند مریم در روستا بمونه و همینجا مشکل رو با هم حل کنیم. اما برادر و پدر مریم تصمیم خودشون رو گرفته بودن. از زمان انتشار این فیلمها به مدت یک هفته سکوتی اهالی روستای مریم، خانواده مریم رو تحت فشار قرار داده بودن. مردم روابطشون رو قطع کرده بودن سلامعلیکی با خانواده مریم نمیکردن. بهنوعی طردشون کرده بودن و این موضوع از نظر روانی برای خانواده پرهزینه بوده و بر اساس فضای فرهنگی، وادار به این کار شدن تا مقبولیت خودشون رو باز پس بگیرند. مریم رو کشتن تا باز مردم از دور بهشون سلام کنن و جلوشون خم بشن. به همین راحتی…
اعتماد در این باره نوشته است:
برادر مریم در واکنش به سوالاتی که از او میپرسم در کمال خونسردی پاسخ میدهد. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. او به سوالات «اعتماد» با بیاعتنایی اینگونه جواب میدهد. گویی هیچ اطلاعی از حادثه ندارد.
چند خواهر و برادر هستید؟ مریم چند ساله بود که ازدواج کرد؟
سه خواهر و سه برادر هستیم. او ۱۳ ساله بود که ازدواج کرد و به روستای گیوران رفت.
آیا خواهر شما خودکشی کرده است؟
نخیر. (پس از مکث کوتاهی حرفش را تغییر میدهد) بله.
بالاخره خواهر شما خودکشی کرده یا نه؟
بله.
در اخبار منتشرشده آمده که پدر شما مریم را کشته است. این صحت دارد؟
نخیر. او خودش را کشت. (انگار در مورد فرد غریبهای صحبت میکند)
علت خودکشی مریم چه بود؟
چون عکسهایش پخش شده بود.
چه کسی این عکسها را پخش کرده است؟
فردی به نام «ع» در قطور این عکسها را منتشر کرد.
این آقا خواهر شما را میشناخت؟
این آقا برای کار به خانه آنها میرفت که عکسهای داخل گوشی او را برداشته بود. به او گفته بود اگر با من نباشی، عکسهایت را پخش خواهم کرد. چند روز به او مهلت داده بود و بعد عکسها را پخش کرد. او سه تا بچه دارد. (منظورش از «او»، خواهرش است. برادر مریم از به کار بردن اسم خواهرش اجتناب میکند و مرتب مریم را او خطاب میکند) فردی هم که عکسها را پخش کرده، زن و بچه دارد.
خواهر شما از شوهرش طلاق گرفته بود؟
دو روز بود که طلاق گرفته بود.
از روز حادثه بگویید.
پنجشنبه حدود ساعت ۲ نصفه شب خودکشی کرد. با طناب خودش را حلقآویز کرده بود.
شما چطور متوجه شدید که خواهرتان خودکشی کرده است؟
صبح فهمیدیم. وقتی صدایش کردیم، دیگر نبود.
برادر شوهر مریم نیز در مورد این اتفاق به «اعتماد» میگوید: «عکسهای این خانم در اینستاگرام پخش شده بود. یعنی یک نفر عکسهای بدی از او منتشر کرده بود. شوهرش هم وقتی فهمید او را طلاق داد و او هم به خانه پدرش رفت. بعد هم خودکشی کرد. ما شنیدیم با طناب خودش را دار زده بود.»
دهستان «الند» در بخش صفاییه شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی واقع شده است. در این دهستان بیش از هزار و ۳۰۰ خانوار ساکن هستند. قطور هم بخشی از شهرستان خوی است. همان شهری که «مریم. س» در ۱۳ سالگی مجبور شد با فردی از اقوامشان ازدواج کند و به آنجا برود. مریم؛ اهل روستای «قزلآغل» منطقه الند بود که بعد از ازدواج به همراه همسرش به روستای «گیوران» قطور آمد… تا اینکه این زن ۳۴ ساله شامگاه پنجشنبه ۲۴ فروردین به خاطر آنچه مسائل ناموسی خوانده میشود جانش را از دست داد. «یعقوب رشتبر» دادستان خوی در واکنش به این خبر به «اعتماد» میگوید: «اگر ماجرا قتل بود، پرونده تشکیل میشد. هنوز در این خصوص پروندهای تشکیل نشده است.» یکی از مسوولان شهرستان خوی نیز که نخواست نامش در گزارش آورده شود در مورد این خبر به «اعتماد» میگوید: «طبق گزارشهایی که به دست من رسیده این زن جوان خودکشی کرده و به قتل نرسیده است.»
«صیاد دلایی میلان» فعال مدنی و شهردار سابق قطور در مورد این اتفاق ناگوار به «اعتماد» میگوید: «اقلیم و فرهنگ اینجا همین طور است یعنی بر پایه مردسالاری نهادینه شده. قطور هم سیستم مردسالاری دارد. هنوز در بسیاری از خانوادهها این منطقه زنها از ارث پدری محروم هستند و هنوز در مورد خیلی از زمینههای مربوط به حوزه زنان اطلاعرسانی نشده است. مثلا همین خانمی که در روستای گیوران توسط یک مرد اغفال شد وقتی برادران و پدر او فهمیدند چه کار کردند، این خانم را شکنجه و بعد هم حلقآویز کردند. حالا جای سوال است؛ چرا با فردی که این خانم را اغفال کرده برخورد نمیشود؟ مثلا اینجا اگر خانمی اشتباهی را مرتکب شود سریع میگویند؛ آبروی یک طایفه برده شد، اما فردی که باعث این آبروریزی شده را هیچکس نمیبیند. حالا هم فردی که این خانم را اغفال و با او رابطه برقرار کرد و بعد عکسهای این خانم را منتشر کرد، فرار کرده. شنیدیم از ایران خارج شده است. چرا فقط باید خانمها حقشان ضایع شود. به هر حال این یک اتفاقی بوده که دو طرف مقصر بودند. خب خانمی که با این آقا رابطه برقرار کرده، اشتباه کرده است، اما چرا کسی با این آقا برخورد نمیکند؟ من با چند دهیار در بخش صفاییه تماس گرفتم؛ آنها گفتند که این خانم به خاطر عکسهایی که این آقا از او منتشر کرده بود توسط برادران و پدرش کشته شد. چون معتقد بودند که آبروی خانواده رفته است. شوهر این خانم هم وقتی جریان انتشار عکسها را متوجه شد، او را به دست پدر و برادرانش سپرد.»
او در ادامه در مورد خودکشی زنان در شهرستان قطور میگوید: «سالانه حدود هفت، هشت زن در این مناطق به زندگی خود پایان میدهند. چرا ما در همین شهرستان خودکشی مردان را شاهد نیستیم؟ چون صدای این زنان به گوش کسی نمیرسد و حرفشان را متوجه نمیشوند. در برخی موارد هم به خاطر حیثیت و آبرو این زنان یا کشته میشوند یا خودشان را از بین میبرند.»
«احسان حافظ» دهیار روستای گیوران است. همان جایی که این زن به همراه همسرش زندگی میکرد. او نیز در مورد این خبر به «اعتماد» میگوید: «بعید میدانم این خانم خودکشی کرده باشد. اگر هم خودکشی کرده باشد با تهدید بوده است یعنی مجبورش کردند که خودکشی کند، ولی با توجه به شنیدهها و صحبتهای امام جمعه این روستا پدر و برادرانش او را به خانهشان در همان منطقه الند بردند و کشتند. ماجرا هم از جایی شروع شد که این خانم یکسری عکس و فیلمهای ناجور از خودش در گوشیاش داشت. ببخشید من خجالت میکشم بگویم محتوای فیلم و عکسها چه بود… فقط میدانم فردی که گچکار بود و به خانه آنها رفت و آمد میکرد، مقصر است. این فرد در خانه آنها کار میکرد. حالا شایعه شده که میگویند؛ این خانم با آن گچکار رابطه داشته. خدا میداند، ولی هرچه هست عکسها و فیلمهای خصوصی این خانم منتشر شده. میگویند؛ یک روز این آقا عکسهای داخل گوشی این زن را برداشته و او را تهدید کرده که عکسهایش را منتشر میکند. حالا بینشان چه چیزی گذشته ما نمیدانیم. پس از مدتی هم عکسها را منتشر میکند.
شوهر این خانم که از اقوامشان هم هست وقتی ماجرا را متوجه میشود به دادگاه میرود و درخواست طلاق میدهد. روند طلاق طولانی است برای همین شوهر مریم از پدر و برادران او میخواهد تا به عنوان شاهد به گیوران بیایند و برگهای که امام جمعه روستا برای طلاق آنها تنظیم کرده بود را ببینند و اگر لازم بود امضا کنند. شوهر این خانم در آن برگه نوشته بود که از حالا به بعد هیچ مسوولیتی در قبال این خانم ندارد و او را به خانه پدرش میفرستد. پدر و برادرانش هم عصبانی از اتفاقی که افتاده و آبرویشان رفته، مریم را به خانهشان میبرند و او را میکشند. فردی هم که عکس این خانم را منتشر کرد، متواری شده است. خانواده مریم هم به خاطر اینکه از قانون بگریزند اعلام کردند؛ مریم خودکشی کرده. این زن قربانی یکسری رسومات شد.»
یکی از اهالی نیز در این باره به «اعتماد» میگوید: «شخصی که عکسهای این خانم را منتشر کرد، مقصر است. این آقا برای کار به خانه اینها رفته بود. فیلمها و عکسهای این خانم در کل منطقه دست به دست میشود. عکسها و فیلمها خیلی خصوصی است.»
روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «مرگی با طعم ناموس» به بررسی این قتل ناموسی پرداخته است. اگر چه در میان رسانه های داخلی تنها روزنامه شرق به این ماجرا پرداخته و از نام بردن از این قربانی قتل ناموسی خودداری کرده اما روزیاتو به منظور برجسته سازی این ماجرای هولناک و تلاش برای آگاهی بخشی در مورد قتل های ناموسی که سال هاست گریبانگیر مردم کشورمان شده، از نام کامل قربانی استفاده کرده است.
متن مطلب شرق به شرح زیر است:
«پدر و برادرش او را کشانکشان میبردند، «م» جلوی چشم فرزندان و همسرش التماس میکرده و درخواست کمک داشته تا بتواند همانجا، کنار همسر و فرزندانش بماند، اما دیگر از دست هیچکس کاری ساخته نبوده است. در آخر او را به خانه پدری میبرند و بعد از ضرب و شتم فراوان، موهای سرش را میتراشند. چند ساعت بعد، حدود ۳:۳۰ صبح، خبر خودکشی «م» را به امام جماعت روستا میرسانند». حالا دیگر «م» نیست و کسی هم از جواب پزشکی قانونی اطلاعی ندارد؛ اینکه «م» پس از رنج فراوان خود طناب داری به گردن آویخته یا تعصبی جنونآمیز پدر و برادرش را وادار به این کار کرده است. هرکدام که باشد علتی جز وجود بار معنایی «ناموس» برای این مردمان نداشته. آدمهایی که مردسالاری اجازه هر کاری، حتی تصمیم برای اتمام جان یک نفر را به آنها میدهد و قانونی که پس از سالهای سال تلاش همچنان حمایت خاصی برای این قربانیها در نظر ندارد. از نظر بسیاری از فعالان حقوقی، همین خلأهای عیان قانونی عاملی تأثیرگذار در وقایع بهاصطلاح مسائل ناموسی به شمار میرود.
عواملی مؤثر بر مسائل روستاهای مرزی کشور
طبق اظهارات فاطیما باباخانی، تسهیلگر و فعال حقوق زنان، «قطور»، یکی از بخشهای خوی که شاهد این اتفاق بود، با جمعیتی حدود ۳۵ هزار نفر در محرومیت شدیدی به سر میبرد. با وجود تعداد زیادی از افراد دانشگاهرفته، هیچکدام از کارمندان ادارات منطقه بومی اینجا نیستند. بیشتر افراد دامداری، کشاورزی یا کولبری میکنند.
همچنین باباخانی در بخش دیگری از شروع صحبتهای خود، به عوامل مختلف شکلگیری برخی معضلات منطقه اشاره میکند؛ اینکه تعداد طلاق در منطقه تقریبا صفر است و همین امر در کنار احتمال زندگی مطابق میل خانوادهها، این احتمال را در خود دارد که نشان میدهد چقدر در آن منطقه تعصب عشیرهای وجود دارد. طبق اظهارات محلیها، کودکهمسری در این منطقه بسیار بالاست و اغلب دختران از اول یا دوم دبیرستان ترک تحصیل کرده و بعد از آن ازدواج میکنند. در کنارش تعدادی از مردهای روستاهای مختلف برای کارگری ساختمان به عراق و ترکیه میروند و همین باعث میشود در بازه زمانی طولانی شش ماه تا سه سال از همسر و بچههای خود دور باشند. همین فرصتی ایجاد میکند تا افرادی از زن و کودک رهاشده یک خانواده سوءاستفاده کنند. به نظر برای مورد اخیر هم همین اتفاق افتاد.
از تجربه کودکهمسری تا مادری ۳ فرزند
باباخانی از شروع ماجرا اینطور روایت میکند: «م» دختری جوان بود که در ۱۴سالگی ازدواج کرد و سه فرزند در سنین نوجوان و کودک داشت. تقریبا هشت روز پیش ویدئویی از ایشان در روستا منتشر شد که ظاهرا خودش این فیلم را گرفته بود. البته من این ویدئو را ندیدم و در این زمینه اظهارنظری نمیکنم. خیلی از کسانی که با آنها صحبت کردیم هم این ویدئو را ندیده بودند و آنها هم نمیتوانند اظهارنظری کنند، اما این را میدانیم که در این ویدئو تنها بوده و بخشی از بدنش هم در آن مشخص است که این دست به دست شده. شوهر «م»در روایت اول عنوان کرده وقتی من عراق بودم همسرم این ویدئو را برایم ارسال کرده و با اشتباه بچهها این ویدئو در فضای مجازی پخش شده است. طبق اظهارات محلیها، این ویدئو در برنامه شاد منتشر شده و در آن چند روز که شوهر «م» چنین ادعایی داشته، غائله خوابیده است. اما بعد از آن ویدئو دومی از زن منتشر شده که در آخر مشخص میشود انتشار این ویدئوها از طرف مردی بوده که کاشیکاری خانه اینها را انجام میداده. طی صحبت هممحلیها که با مرد انجام دادند، مشخص شده زن آن آقای کاشیکار در جهت انتقامگیری این کار را انجام داده است.
این فعال حوزه زنان در بین روایت خود اضافه میکند: بخشی از ماجرا همین است که ما نسبت به همجنسهای خود چقدر میتوانیم خشم و نفرت داشته باشیم تا آنها را به کام مرگ بفرستیم. با توجه به مسائل عرفی، دینی و فرهنگی در کل کشور و حتی در کل جهان، همچنان محدودیتهایی به این شکل کماکان وجود دارد. در همین ماجرا شوهر را وادار کردند همسر خود را طلاق دهد، اما شوهر اعلام کرده اول اجازه دهید بررسی و شکایت کنیم که اصلا چه کسی این کار را انجام داده و حتی اگر بخواهم همسرم را طلاق دهم از مسیر قانونی این کار را خواهم کرد. خانواده دختر از روستای الند آمدند، ریشسفیدهای محل را جمع کردند و گفتند ما دخترمان را میبریم و دامادمان هم باید بپذیرد که دختر ما را طلاق دهد. برادر «م» یادداشتی نوشته و ظاهرا همه امضا کردند و از داماد اثر انگشت گرفتند که همسرش را طلاق خواهد داد. طبق ادعاها دایی دختر پرینتهایی از تماس «م» گرفته و گفته ۱۶ تماس به شمارههای مختلف داشته است. همه اینها روایتهای محلی است که باید در دستگاه قضا بررسی شود و نمیدانم چقدر قابل اتکا خواهد بود.
همسر «م» را کتک زدند تا او را طلاق دهد
طبق گفتههای باباخانی و به نقل از اهالی محل، خانواده «م» او را به اجبار میبرند و ادامه میدهد: شب بیستوچهارم این اتفاقات افتاده است. ساعت هشت شب با تضمین جان «م» که گفته بودند فقط میخواهیم از این روستا ببریمش و طلاقش را بگیریم، او را به روستای پدری میبرند. ساعت ۳:۳۰ نیمهشب به امامجمعه اعلام شده این دختر خودکشی کرده است. طبق اظهارات محلیها هم «م» و هم همسرش را کتک زدند؛ چون به داماد میگفتند باید این زن را طلاق دهد و به زور زن را از فرزندانش جدا کردند. درواقع کشانکشان زن را از جلوی چشم فرزندانش بردند؛ بهطوریکه همه میشنیدند که التماس میکرده و درخواست کمک میکرده. مسنها و ریشسفیدهای روستا مخالف بودند «م» را ببرند. میگفتند «م» در روستا بماند و همینجا مشکل را با هم حل کنیم، اما برادر و پدر دختر تصمیم خود را گرفته بودند. تقریبا از زمان انتشار این فیلمها به مدت یک هفته سکوتی در روستا حاکم بوده و اهالی روستای پدری «م»، خانواده پدری را تحت فشار قرار داده بودند. مردم روابطشان را قطع کرده بودند و سلامعلیکی با خانواده «م» نمیکردند. بهنوعی آنها را طرد کرده بودند و این موضوع از نظر روانی برای خانواده پرهزینه بوده است و بر اساس فضای فرهنگی خاص آنجا، وادار به این کار شدند تا مقبولیت خودشان را در این جامعه به دست بیاورند.
قبل از مرگ موهای سرش را تراشیدند
طبق آنچه اهالی دیدند، باباخانی میگوید: وقتی «م» را به روستای پدری بردند، بهشدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. طبق ادعای محلیها موهای «م» را بهطور کامل تراشیدند. در این مورد باید بگویم بین این طوایف موی زنان نادرست را به هدف تحقیر و تنبیه میتراشند تا همه بدانند این یک زن بدنام است. پس از آن طبق آنچه خانواده «م» گفتند، «م» خودش را حلقآویز کرده است. به هر حال جنازه از پزشکی قانونی تحویل داده شد و دیروز هم مراسم ختم گرفتند، اما ما از علت دقیق مرگ و جواب پزشکی قانونی اطلاعی نداریم.
رد این خونها تا سالهای سال پاک نمیشود
با توجه به دستبهدست شدن این ویدئو بین اهالی روستا و وخیمشدن شرایط، باباخانی میگوید: اول اینکه ویدئو دستبهدست شده و خیلیها آن را دیدهاند، اما در همین بین شرافت انسانی برخی آنقدر آنها را حساس کرده که حتی ثانیهای از آن فیلم را هم ندیدند. با دخترهای دانشآموز صحبت میکردم که میگفتند در مدرسه ما این فیلم را دیدیم و مسخره میکردیم و میخندیدم. این اتفاق یک آلارم جدی درباره توقف هر شکل از خشونت نسبت به زنان است. ممکن است این موضوع افراد را به سمت رفتارهای پرخطر سوق دهد. در جامعهای که سرکوب بیش از حد نسبت به زنان وجود دارد، احتمال رفتارهای ضد اجتماعی در خفا برای زنان بیشتر است.
حتی احتمال خیانت و روابط خارج از زناشویی بیشتر است که عواقب بسیار وحشتناکی دارد. طایفه و عشیره در این مناطق اولویت خانوادههاست و خانواده در برابر آن نمیتواند مقاومت کند؛ پس برای اینکه بتواند سر زمین برود، به دامهای خود برسد و بهطور کلی زندگی کند، باید در منطقه مقبولیت داشته باشد. ما باید در این مورد فرهنگسازی کنیم. به بچهها یاد دهیم در بزرگسالی روابط متعهدانه ایجاد کنند. روایتگر امور خصوصی دیگران نباشیم. این مسائل به فرهنگسازی نیاز دارد و از طرفی سالهاست «قطور» دچار آسیبهای اجتماعی شده است و بهشدت در معرض خطر رخدادهای ناگوار اخلاقی قرار دارد؛ پس باید مداخله صورت گیرد. یکی از نیازهای منطقه، مدرسه، کتابخانه و مرکز بهداشت است. باید آموزش عمومی صورت گیرد و حتما باید دولت مداخله کند و نمیشود این مناطق بهعنوان یک نقطه مرزی رها شود.
این تسهیلگر و فعال حقوق زنان که روز گذشته در منطقه حضور داشته است، میگوید: چیزی که دیروز در حال این مردم دیدم، یک ناامیدی عجیب در روحیه آنها بود. زنکشی یا هر چیزی که مبتنی بر مفاهیمی مثل ناموس، غیرت، آبرو و این مسائل است، در این مناطق وجود دارد. مثلا آمار طلاق صفر است؛ چون فرهنگشان اجازه نمیدهد زنی که به هر دلیل با همسرش به مشکلات لاینحل خورده، طلاق بگیرد؛ پس سراغ خودسوزی و خیانت میرود یا زن در شرایطی قرار میگیرد که دیگری او را بکشد. بچهها این مسائل را میبینند و جلوی چشم بچهها این اتفاقها میافتد. بهشدت نیاز داریم تا در این مسائل آگاهیرسانی داشته باشیم. به نظر بهزیستی، آموزشوپرورش و علوم پزشکی در این مناطق میتوانند کارهای زیادی کنند و نتایج مثبت و پایدار خود را هم ببینند. حقیقتا من منتظر بودم سازمانهایی مثل پیشگیری از جرم و افرادی از حوزه زنان به ماجرا ورود کرده و آسیبشناسی کنند تا راه چاره پیدا شود، اما به نظرم بیتوجهی وجود دارد. متولی امور زنان باید بگوید برای فرهنگسازی این زنان چه کاری انجام داده و برای خشونتهای مبتنی بر ناموس چه برنامههایی دارد. برای مثال آمار خودسوزی زنان در این منطقه وجود دارد. نکته شایان تأمل این است که تمام کسانی که الان پای کار آمدهاند و سعی دارند خشونتهای جنسیتی کم شود، آقا هستند. درواقع فعالان فرهنگی مرد بهشدت با تلاش کار میکنند. سعی داشتند به اهالی آگاهی دهند تا این خانم را قضاوت نکنند و مردم روستا ویدئو را از گوشیهای خود پاک کنند و دیگر آن را دستبهدست نکنند که به نظر خیلی ارزشمند بود و باید حضور مردان برای توقف این چرخه خشونت را نتیجهای مثبت بدانیم. در کنارش با بخشی از مردم منطقه صحبت میکردم که حتی کنجکاویشان هم اجازه نداده بود این ویدئو را ببینند. این مسائل روشن میکند که دیدن و دستبهدست کردن این فیلمها خود نوعی مشارکت در رفتارهای خشن پس از آن است و فکر میکنم این زنگ خطر و هشداری است که اگر دفعه بعدی هم وجود داشت، با رفتار درست هرگز در آن اتفاق و خشونت سهیم نشوند.
همچنین باباخانی اضافه میکند: نبود قوانین کافی حمایتی برای زنان و امنیت آنها در عرصه عمومی و خصوصی، با وجود سنتها و فرهنگ سختگیرانه، به بازتولید خشونت منجر میشود. ما نیاز به اقدامات فرهنگی و اجتماعی اصیل داریم. در فقدان مداخلات تخصصی دولتی نباید دست روی دست گذاشت. اولا بهشدت باید از اصلاحات فردی در تکتک افراد و از خود شروع کنیم، در حریم خصوصی و شخصی افراد بهویژه زنان سرک نکشیم. هیچ مجوزی برای این تجسس و کنکاش در حریم شخصی وجود ندارد و باید بهشدت نسبت به رعایت حریم شخصی دیگران حساس باشیم. از طرفی ارتقای آگاهی عمومی و رسوخ آن در تمام طبقات اجتماعی، تلاش ویژه رسانهها، پژوهشگران و فعالان مدنی را میطلبد. باید بتوانیم نهتنها ظاهر مفاهیم، بلکه محتوای اصلی اصول انسانی و حدود فردی را در جوامع مختلف، حتی نقاط دور از دسترس مرزی و… نهادینه کنیم. در نهایت، هم کمکاریهایی درباره ایجاد قوانین کافی در حمایت از زنان و جایگاه اصیل آنها در عرصه خصوصی و عمومی و هم خلأهای فرهنگی مردسالارانه و ناآگاهی جمعی اجتماعات محلی، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا یک جنایت فجیع را رقم بزنند؛ جنایتی که نمیتوان تا سالیان دراز رد خون آن را از خاک شست.
اینو خودکشی دادن
یه رسمیه که از قدیم بوده. معمولا هم همینه روشش. به اسم ناموس طرف رو با خوراندن مرگ موش قرص برنج یا زدن رگ میکشن. بعد میگن خودش کرده.
خودکشیش میدن
تا خود سران حکومت نگاه مالک وارنه به زنان و دختران خودشون دارن! هیچ جای امیدی برای حتی کمی برابری حقوق ما خانم ها نخواهد بود…
واقعاً ما دختران مایملک پدران و در ادامه شوهران مون محسوب میشیم تو این فرهنگ عرب زده ناموس کش!…
تلخ و تاسف بار بود کاش در کشور به اصطلاح اسلامی رفتار مردم و مسئولان ذره ای شبیه مسلمان واقعی بود
ضمنا چرا در مقاله نوشته هایی چند بار تکرار شده بود؟!!! این کار نادرست رو معمولا در روزنامه ها انجام میدن که صفحه رو پر کنن دیگه شما چراااا
خجالت بکشید اکراد
هنوز تو هزار سال پیش زندگی میکنید