لیلی عاج کارگردان فیلم سرهنگ ثریا که در حال اکران است و تبلیغات عجیب آن، حاشیه ساز شده بود، در گفتگویی به واکنش دوستانش پس از کارگردانی این فیلم پرداخته و توضیح داد: «برخوردهای بدی با من شد و خیلی از دوستانم در تئاتر را از دست دادم».
فیلم سرهنگ ثریا محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که از زاویهای متفاوت به حضور سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف میپردازد. داستان مادری که فرزندش توسط این گروه به پادگان اشرف رفته است و مادر تلاش می کند تا فرزندش را آزاد کند. این فیلم سینمایی اولین ساخته سینمایی لیلی عاج بوده و از داستانی واقعی الهام گرفته شده است. در این فیلم، ژاله صامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی، سلیمه رنگزن، شهروز آقاییپور، منیره حسینزاده و مجید پتکی، از بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.
لیلی عاج در گفتگو با فرهیختگان دربارهی برخوردهایی که بعد از ساخت این فیلم با او شد میگوید: «برخی من را آنفالو کردند و جالب است که برخی از دوستان روشنفکر تئاتری من همزمان که آنفالو میکردند، زنگ میزدند و میگفتند ببین من آنفالویت کردم و فلانی و فلانی هم آنفالویت کردند.»
او همچنین گفته است: «قبل از کار کردن سوژه منافقین، در تئاتر هم اینطور بود. وقتی ما اجرای صحنهای میرفتیم، منتقدی که خیلی کارهای کارگری من را دوست داشت، گفت آدم حکومت شدی و کار درباره ابراهیم هادی میسازی. به او گفتم من واقعا ابراهیم هادی را دوست دارم. من گاهی به او میگویم آقا ابراهیم من الان بارم روی زمین افتاده و کارم اینجا گیر کرده، به من کمک کن و واقعا به من کمک میکند. من به این منتقد گفتم به هیچکس کاری ندارم اما واقعا این شخصیت را دوست دارم. گفتم من فکر نمیکردم سازمان منافقین سمپات پنهان داشته باشد. آن هم سازمانی که بچههای برخی پدر و مادرهای بدبخت را ربوده.»
لیلی عاج در پاسخ به اینکه واکنشهای این چنینی را پیشبینی میکرده یا نه میگوید: «آدم تا وقتی با شرایط مواجه نشده، با سماجت بله را میگوید. من خیلی وقتها از دست دوستان تئاتری دلم میشکست. برخی میگفتند چقدر از اینها پول گرفتی. فکر میکردند من یک عدد عجیب و غریبی گرفتم. برخی افراد یکسری مفروضات ذهنی هم دارند که واقعا میتوانم بگویم اغلب آنها کاملا اشتباه است.»
کارگردان سرهنگ ثریا ادامه داد: «اصلا هیچ آدمی روی این کره خاکی به من نگفته که بیا درباره منافقین فیلم بساز. من خودم فکر کردم یک گوشهای، یک درامی هست که جذاب است. یعنی رخدادگاهی است که دوربین نرفته و حتی در توضیح صحنههای فیلمنامه هم این معلوم است. مثلا میگویم صحنه یک؛ فلانی میآید به رخدادگاه. بعد همه را عربی مثل خودشان مینوشتم؛ مثلا سیاجها (آنها به سیمخاردار سیاج میگویند). مادرها پشت سیاجها ایستاده و فریاد میزنند. مثل شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر؛ یک دیوار ردنشدنی که آدمهایی پای آن شیون و استغاثه میکنند. چه میخواهند؟ هیچچیزی جز اینکه بچهشان را یکبار ببینند.»
بیوگرافی لیلی عاج
لیلی عاج متولد ۱۳۵۷ است؛ نمایشنامهنویس و کارگردان که مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات نمایشی دارد. او دوره فیلمسازی را در انجمن سینمای جوانان گذرانده است. عاج از نویسندگی تا دستیاری در تئاتر را تجربه کرده تا به کارگردانی برسد. تولید اثر در حوزه فیلم کوتاه و تلویزیون را هم باید به فهرست تجربیاتش اضافه کرد. فیلمهای کوتاهی چون «پاییز»، «همین»، «ههره وس»، «زن خط تیره مرد» و «هرچه تو را به یاد من بیاندازد زیباست» از جمله آثار اوست. لیلی عاج در تلویزیون هم در سمتهای نویسنده و کارگردان، مدیر تولید و دستیار تهیه فعالیت کرده و فیلم «لونه شغال» را هم نویسندگی کرده است. حالا در کنار همه این تجربیات، فیلم سرهنگ ثریا اولین تجربه فیلمسازی عاج محسوب میشود.
اگه هنوز کسی هست که طرفدار مجاهدین خلق باشه،باید ببریش تیمارستان بستریش کنی☠️
طرد شدن این خانم هم احتمالاً به خاطر همکاری با دولت باشه،تا ساخت فیلم علیه مزاحمین خلق
من فالو میکنم.
این مجاهدین خلق رو همه ازش متنفرن. چه سلطنت طلبا. چه نظام. چه اپوزیسیونهای دیگه. کلا تنها گروهکی هستش که همه ازش بدشون میاد. حتی کردهای عراق رو دیدم چنان نفرتی از مجاهدین خلق دارن. عربهای عراق رو دیدم چنان از این منافقین بدشون میاد.
کلا بدنامی هستن که نگو.
بعد این ماجرا واقعی هستش. پسر یکی از همسایه ها رفت عضو مجاهدین شد. تعریف میکنن تا ۱ ماه از عراق زنگ میزد همه چی خوب بود. چیز بدی نمیگفت. همه باهاش خوب بودن. اواخرش میگه یکم سرد شده بود. احساس پشیمونی میکرد. و دیگه تا ۱۰ سال هیچکی ازش خبر نداشت. یعنی حتی نمیتونست زنگ بزنه. فقط تو این ۱۰ سال چندتا نامه تونست بنویسه که صلیب سرخ براشون اورد تهران تحویل داد. نامه ها هم یه طوری بود انگار خودش ننوشته. از این نامه ها شاید ۲ تاش انگار حقیقت بود و خودش نوشته بود شاید اونم به خاطر اینکه نماینده های صلیب سرخ مستقیم حضور داشتن. بعد هم که امریکا اومد و ۲ سال بعد با چند نفر دیگه فرار کردن. ما که از محلشون رفتیم. ولی میگن هر شب عرق میکنه. کابوس میبینه. خودشو تو خونه زندانی کرده هر ماه به زور میره بیرون. رفتار عادی نداره تو جمع و میترسه همش. پسر بدی نبودش. دانشگاه تهران مهندسی برق قبول شده بود. ۱ سالی رفت دانشگاه. جذب شد. بعدم یه شب بدونه خبر رفت. الان ۴۰ سالشه و گوشه گیر. خرجش رو هم فعلا بهزیستی میده.