لمس دغدغه‌های بزرگسالان اتیسم در رویداد هم‌مسیر اتیسم

لمس دغدغه‌های بزرگسالان اتیسم در رویداد هم‌مسیر اتیسم

رویداد هم‌مسیر اتیسم جمعه ۲۴ آذرماه توسط انجمن اتیسم ایران با همکاری مجموعه دریاچه چیتگر برگزار شد، در این رویداد گروه‌های مختلف دونده به همراه شرکت‌کننده‌های عمومی در کنار بزرگسالان اتیسم مسیر دور دریاچه چیتگر را در حرکتی نمادین دویدند تا یادآور شوند که در کنار بزرگسالان اتیسم هستند.

خانواده‌های اتیسم از زمان تشخیص تا پایان عمر در مسیری که خط پایانی ندارد همواره می‌دوند و تلاش می‌کنند، در حالیکه به دلیل عدم آشنایی جامعه از اتیسم گاها در طول روز چندین و چندبار بابت بی‌قراری‌های فرزندشان مجبور به عذرخواهی می‌شوند. موارد مختلف می‌توانند باعث بی‌قراری افراد دارای اتیسم شوند، تغییرات فصلی، صداها و نورها، دریافت اطلاعات پشت سرهم، نگاه‌های خیره و … . این بی‌قراری‌ها وقتی در بزرگسالان اتیسم دیده می‌شود برخورد‌ها نیز شدت پیدا می‌کند، چرا که افراد دارای اتیسم ظاهری متفاوت ندارند.

لمس دغدغه‌های بزرگسالان اتیسم در رویداد هم‌مسیر اتیسم

در انتهای رویداد چند خانواده اتیسم از چالش‌هایشان صحبت کردند، دغدغه‌هایی که در صورت افزایش آگاهی جامعه از اتیسم کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شوند. شناخت اتیسم و آشنایی با رفتارهای متفاوت افراد دارای اتیسم ضروری است. عدم درک و پذیرش جامعه باعث شده است بسیاری از خانواده‌های اتیسم انزوا را انتخاب کنند و سال‌ها از فعالیت اجتماعی دور باشند.

هزینه‌های این رویداد توسط حامیان و اسپانسرهایی تامین می‌شود که صمیمانه در کنار جامعه اتیسم ایران هستند و اتیسم را در سرفصل برنامه‌های مسئولیت اجتماعی خود قرار داده‌اند.

لمس دغدغه‌های بزرگسالان اتیسم در رویداد هم‌مسیر اتیسم

رویداد هم‌مسیر اتیسم بعدی در فروردین ماه سال ۱۴۰۳ هم‌زمان با ماه جهانی آگاهی‌بخشی اتیسم برگزار خواهد شد. برای اطلاعات بیشتر به وب‌سایت انجمن اتیسم ایران مراجعه کنید.

یک نظر

ورود

  • بی نام آذر ۲۷, ۱۴۰۲

    الهی الهی.
    به خدا الهی

    چون ما قدیم تو محلمو داشتیم. یه خانواده بود پسرش اوتیسمی بود . ای خدا ما که شرمنده.
    ولی پدر مادرمانون هم راهنمایی نکردن. به خدا پدرمون میگفت اینا مورد غضب خدا قرار گرفتن چون کارهای بدی کردن. من و هم محله ایی ها بارها اذیتشون میکردیم . هعی هعی. و هیچکی نبود راهنماییمون کنه.

    برا درس عبرت گرفتن میگما:
    با سنگ میزدیم به پسرشون. به خدا قسم گریم میگیره امروز. چطور تحمل میکرد پسرشون. ای خدا ببخش.
    شیشه خونشون رو بارها زدیم شکوندیم. تنها به این دلیل که پسرشون اوتیسم داره.
    ماشین نداشتن. که ماشین بشکونیم.
    طرف پسرشو ۱۰ دقیقه تو پارک میاورد، دورش میکردیم. پسرش میترسید.جیغ میکشید. التماسای پدرشو یادمه. ای خدا. چه ظلمایی که نکردیم.
    امروز فهیمدم چدر اشتباه کردیم. امروز که بزرگ شدیم. ای خدا از ما بگذر. و امیدوارم جامعه ی بسته ی ما بیشتر و بیشتر با این موارد اشنا بشه. من یکی به خدا اشکم در اومد از گذشته. به خدا قسم ها. چه ظلم ها که نکردیم در حق اون طفلک .