همه سگها حق بازی کردن در ساحل را دارند. اما برای «مسی» که در فیلم آناتومی یک سقوط (Anatomy of a Fall) در نقش «اسنوپ» بازی کرده، اینکه بتواند از ساحل ونیز لذت ببرد و در کنار نامزدهای اسکار وقت بگذراند، نتیجهی ماهها تمرین با مربیاش لارا مارتین کنتینی بوده است.
هر بار که سگی را در یک فیلم میبینیم، هدف این است که به نظر برسد او فعالیتهای روزمره و عادی خود را انجام داده و به شخصیتها به شیوهای واقعی پاسخ میدهد. اما انجام هر کاری، از دراز کشیدن تا دویدن به دنبال توپ نیاز به آمادگی خاصی دارد تا سگ برای بازی در یک فیلم آماده شود.
مارتین کانتینی در مصاحبهای گفته است:
حتی سادهترین چیزها هم تمرین زیادی میطلبد و کارهای پیچیدهتر، مانند لحظه دلخراشی که اسنوپ در آن مسموم میشود، باید به صورت بخش به بخش ساخته شوند.
مسی و مارتین کونتینی برای آمادگی بازی در این فیلم هر روز به مدت دو ماه تمرین میکردند.
این تمرینات باید قدم به قدم انجام میشدند. اول از همه، دراز کشیدن و تکان ندادن سر. از این تمرین شروع کردم و سپس روی بلند کردن سر و برگشتن آن بدون مقاومت به عقب کار کردیم.
اما عاملی که باعث موفقیت در زمینه مربیگری میشود، توجه به جزئیات است که میتواند نوعی احساس را از سگ به مخاطب منتقل کند یا باعث شود که احساسات لحظهای شدیدتر و پرررنگتر شوند.
مارتین کونتینی متوجه شد که یک روز پس از بازی با توپ، «مسی خسته شد و دراز کشید و زبانش آویزان بود. بنابراین فکر کردم که این چیزی است که باید اتفاق بیفتد [برای کمک به نشان دادن اینکه او بیمار است] و این مرحله دیگری از آموزش او بود.»
سکانس پیچیده دیگری در آناتومی یک سقوط، مسی را ملزم میکرد تا در کلبه حرکت کند، در حالی که بازرسان پلیس مدارک را فهرست کرده و با ساندرا و دانیل درباره مرگ ساموئل مصاحبه میکنند.
کارگردان فیلم، جوستین تریت قصد داشت که به روشی نوین به نمایش کار پلیسی پرداخته و آن را با نقش اسنوپ به عنوان راهنمای مخاطب از لحاظ بصری جذابتر کند.
تریت در پادکستی گفته است:
من نمیخواستم که به اسنوپ به عنوان یک چیز جانبی نگاه کنم. او یک شخصیت واقعی است. در عین حال، او به نوعی دید و چشمهای دانیل است. زیرا دانیل نمیتوانست ببیند و سگ میتواند ببیند، اما نمیتواند صحبت کند.
چشمهای آبی روحآلود اسنوپ که به گفته مارتین کانتینی زشتترین تولهسگش بوده، نشان میدهد که انواع مختلفی از زیبایی وجود دارد. این بخشی از چیزی است که آناتومی یک سقوط را بسیار تأثیرگذار میکند.
با این حال، اسنوپ (و همه سگها از نژاد بردر کولی) بسیار سریع میدوند. بنابراین، زمانی که تیم فیلمسازی در سکانس تغییراتی ایجاد میکردند، مارتین کانتینی و مسی نیز باید رویکرد خود را تغییر میدادند تا مسی و دوربین با هم هماهنگ باشند.
مارتین کانتینی در این باره گفته است:
از آنجایی که سگ به سرعت در خانه حرکت میکرد، برای من سخت بود که به او دستور بدهم و تصویرم در فیلم نباشد. به همین خاطر، به من لباس پلیس دادند تا بتوانم جلوی دوربین باشم.
یکی دیگر از لحظات زیبایی که احساس بیشتری به سکانس اضافه کرد، در انتهای فیلم بود که اسنوپ کنار ساندرا دراز میکشید.
مارتین کونتینی در این سکانس به مسی مرحله به مرحله گفت که روی تخت بنشیند، دراز بکشد و سرش را روی ساندرا بگذارد. سپس مارتین کونتینی چشمان خود را خارج از قاب دوربین بست و مسی هم با بستن چشمانش به او پاسخ داد.
در این فیلم، این سکانس به عنوان لحظهای تلخ، بی کلام و طبیعی از خستگی و ارتباط بین ساندرا و اسنوپ توصیف میشود. اما این شیوه بازیگری درست مارتین کونتینی و مسی بوده که چنین احساسی را به مخاطب القا میکند.
این یک حرفه واقعی است. هر بار که سگ یا حیوانی را روی صفحه نمایش میبینید، نتیجه یک فرآیند طولانی آمادهسازی است، حتی اگر آن سگ فقط دراز بکشد. هر زمان که یک حیوان بر سر صحنه فیلمبرداری باشد، یک مربی هم در کنارش وجود خواهد داشت. در واقع، این مشارکت بین حیوان و مربی است.
این همکاری مطمئناً برای مسی و مارتین کونتینی نتیجه مثبتی داشته است. این برنده جایزه نخل سگی برای مدت های مدیدی یک «هنرمند بد فهمیده شده» یا درست درک نشده بود که به آخرین دور از فرآیند انتخاب بازیگران در پروژه ها راه می یافت اما در نهایت انتخاب نمی شد و این به خاطر «آن نگاه خیره خاصش» بود.
بدون نظر