در دوران جنگ، بهویژه جنگ هایی به فاجعهباری جنگ جهانی دوم، به هر چیزی و هر کسی نیاز خواهید داشت. این شامل مهندسان و طراحان صنعتی نیز می شود. با این حال، چنین نیازی می تواند منجر به خلق یک سری ایده های جالب و خاص شود. در طول جنگی که در آن اقتصاد به سمت تولید جنگی کامل تغییر مسیر می دهد، همه برای رسیدن به یک هدف کار میکنند: تولید هر چیزی برای ارتش. این به معنای ادامه ساختن چیزهایی است که سربازان در حال حاضر دارند و در ادامه به مقدار بیشتری از آن ها نیاز خواهند داشت، و همچنین توسعه سلاحها و ماشینهای جدید برای ایجاد برتری در جبهه خودی نسبت به دشمن. در دوران قبل از طراحی به کمک کامپیوتر، چنین چیزی نیاز به آزمون و خطاهای زیادی داشت که در طی آن ساختن نمونه های اولیه، تنها راه برای فهمیدن این موضوع بود که آیا یک طرح جدید به درد خواهد خورد یا خیر.
بسیاری از نمونههای اولیه این محصولات نظامی در نهایت به برخی از مفیدترین ابزارها برای سربازان تبدیل شدند، در حالی که برخی دیگر به کلی محو شدند. و بدون امتحان برخی ایدههای جدید، هرگز نمیتوانستیم بفهمیم که کدام یک بهترین طرح است. جنبه دیگر ماجرا این است که برای ایجاد یک محصول جنگی غیرمنتظره به روشی دیگر برای برتری بر دشمن تلاش کرد. این رویکرد گاهی اوقات منجر به توسعه تسلیحات جدید یا وسایل نقلیه ای می شد که عجیب یا غیرعادی به نظر می رسیدند. حتی اولین تانک در جنگ جهانی اول نیز یک ماشین جنگی بسیار غیرمتعارف بود، در شرایطی که به موفق ترین جنگ افزار آن جنگ تبدیل شد. علیرغم طرح ها و نمونه های اولیه متعددی که در طول جنگ های اول و دوم جهانی در زمینه جنگ افزار و سخت افزارهای مرتبط با جنگ تولید شد، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از عجیب ترین خودروهای جنگی که در طول جنگ جهانی دوم ساخته شد آشنا کنیم.
۱- Hafner Rotabuggy
گاهی اوقات بهترین راه برای توسعه یک ماشین جدید، تغییر کاربری یک ماشین موجود است. این امر برخی از حدس های مسیر توسعه را حذف می کند زیرا بخشی از آن از قبل آماده بوده و در قفسه های فروش و انبارها در دسترس است. اما باز هم، چنین مسیری همیشه جواب نمی دهد. چنین موردی در مورد Hafner Rotabuggy صدق می کرد. ایده پرواز به پشت خطوط دشمن و مجهز کردن سربازان خود به وسایل نقلیه کارآمد یک مفهوم کارآمد بوده است که امروزه همچنان مورد مطالعه قرار می گیرد. چتربازان با دوچرخه از هواپیماها به بیرون پریده اند، اما داشتن وسیله نقلیه توانمندتر مزایای آشکاری را به همراه خواهد داشت. برای این منظور، برخی از افراد باهوش در بریتانیا راهی ابداع کردند تا یک بال چرخان را به جیپ ویلی که در آن زمان هنوز جدید بود متصل کنند، تا سربازان بتوانند آن را در آسمان میدان نبرد به پرواز در بیاورند و بتوانند با استفاده از قابلیتهای آفرودی اش، آن را در زمینهای ناهموار برانند.
تعبیه روتور بدون سیستم تامین نیرو بود و آن را به اتوژیرو (autogyro یا هواچرخ) تبدیل می کرد. این مفهوم به این معنی بود که Rotabuggy از طریق هواپیما روی هدف پرتاب می شد و روتور به آن امکان سقوط آزاد آهسته و کنترلشده را می داد، دقیقاً مانند آنچه که هنگام از دست دادن کنترل برای یک هلیکوپتر اتفاق میافتد. آزمایشهای دیگری نیز انجام شد که شامل بکسل کردن Rotabuggy تا سرعتی بود که آن را قادر به پرواز میکرد. این آزمایش ها موفقیت آمیز اما با نتایج کمتر از مطلوب بود. توسعه گلایدرهای حامل جیپ و طرح های دیگر مانع از وارد شدن چنین خودرویی به مرحله تولید شد.
۲- Praying Mantis
ممکن است بپرسید که یک وسیله نقلیه نظامی دوران جنگ جهانی دوم با یکی از جالب ترین نمونه های جهان حشرات، یعنی آخوندک دعاگو، چه ارتباطی دارد. اما با یک نگاه به این ماشین، دلیل نام گذاری آن کاملاً مشخص خواهد شد. این خودرو بر روی شاسی British Universal Carrier ساخته شد که یک نفربر کوچک و زرهی سبک بود که از یک موتور V8 Flathead ساخت فورد نیرو می گرفت. راننده در قسمت جلو می نشست و توپچی به صورت دراز کشیده در جعبه کنترل قرار می گرفت در حالی که کاملاً در معرض خطر بود و با کنترلگرهایی که با پا کنترل می شدند بوم تانک را مدیریت می کرد. توپ آن روی برجکی قرار داده شده بود که میتوانست آن را تقریباً ۴ متر در هوا بالا ببرد، و بدین ترتیب راهی برای شلیک بسیار بالاتر از سربازان داخل ماشین فراهم می کرد و در عین حال مانع از آسیب به خود تانک می شد.
این ایده بدیع نکات خوبی در زمینه طراحی و مزایای بالقوه آن در میدان نبرد داشت. با این حال، در آزمایش ها، از بسیاری جهات دارای نقص و کمبود بود. کاربران کار کردن با کنترلگرها را دشوار یافتند که استفاده از این سلاح را خسته کننده و ناخوشایند می ساخت. علاوه بر این، با وسیع شدن برجک، لگد توپ باعث تکانها و تاب خوردنهای زیادی میشد که باعث می گردید اپراتورهای به خاطر آن احساس دریازدگی کنند. آخوندک از مرحله آزمایش جلوتر نرفت، اگرچه برخی از ایده های این مفهوم برای طرح های موفق بعدی به کار گرفته شد.
۳- خودرو زرهی Fordson
هنری فورد در یک مزرعه بزرگ شد، و در نتیجه، مشتاق ساخت تجهیزاتی بود که بتواند باری از روی دوش کشاورزان آمریکایی بردارد. بخش تراکتورسازی او ابتدا Ford and Son نام داشت که در نهایت کوتاه شده و به Fordson تغییر کرد. این نام همچنین به خط تولیدی کوتاه عمر از کامیون ها اختصاص یافت که برای انجام کارهای مزرعه طراحی شده بود. در حالی که این شرکت کامیونهای زیادی را در خط مونتاژ مدل T میساخت، فوردسان یک کامیون بسیار سنگینتر با ظرفیت حمل بار دو تن بود.
برخی از اولین خودروهای زرهی که در جنگ جهانی اول پدیدار شدند، خودروهای رولزرویس بودند که روکش فولادی ضخیمی داشتند. به سرعت ثابت شد که این ماشین ها برای مهمات های قوی و مخربی که در طی نبردهای مکانیزه استفاده می شد، نامناسب و آسیب پذیر هستند که خود باعث شد بریتانیایی ها طرح اولیه را تغییر دهند تا چیزی را که تبدیل به تانک می شد، بسازند. با این حال، این ماشینهای زرهی هنوز وجود داشتند و تا زمانی که هنوز کار میکردند، در صورت امکان مورد استفاده قرار میگرفتند.
در یکی از ترکیبهای عجیب سختافزار نظامی، نیروی هوایی سلطنتی این دو خودرو را در حدود سال ۱۹۴۰ در مصر با هم ترکیب کرد. بدنه زرهی که از شاسی رولزرویس اورجینال گرفته شده بود روی شاسی فوردسان نصب شد تا یک کامیون زرهی با یک کامیون سنگین با شاسی بسیار مستحکم و سیستم تعلیق قوی ساخته شود. این ماشینها تا آن زمان دیگر فرسوده شده بودند، اما همچنان دارای روکش زرهی مناسبی بودند. برای جا دادن بدنه باید تغییراتی در ساختار بدنه فوردسان انجام می شد، اما بیشتر آن دست نخورده باقی ماند. نتیجه نهایی این ترکیب یک وسیله نقلیه عجیب و غریب بود که نمونهای از ماشینهای جنگ جهانی اول به نظر میرسید اما در بسیاری از مناطق اطراف خلیج عدن مورد استفاده قرار میگرفت و سرانجام در سال ۱۹۴۳ با ورود ۴WD GMC Otter بازنشسته شد.
۴- Beaverette
هنگامی که انگلیسی ها در سال ۱۹۴۰ تصمیم گرفتند نیروهای اعزامی را از دانکرک تخلیه کنند، در شرایطی که آلمان ها در حال پیشروی در فرانسه بودند، زمان کمی برای اجرای عملیات داشتند. این بدان معنا بود که آنها مجبور بودند مقدار قابل توجهی ماشین آلات و تسلیحات از جمله وسایل نقلیه را رها کنند. بریتانیایی ها با از دست دادن چیزهای زیاد و نیاز به سازماندهی مجدد برای رویارویی تهاجم مورد انتظار آلمان، به دنبال ساخت وسایل نقلیه نظامی برای محافظت سریع از سواحل خود بودند. یکی از این خودروها توسط لرد بیوربروک، از اعضای مهم دولت وینستون چرچیل در زمان جنگ ساخته شده و بلافاصله به مرحله تولید رسید.
این خودرو از یک شاسی موجود از شرکت استاندارد موتور با مقدار متنابهی از پوشش زرهی متصل شده به بدنه استفاده می کرد. این وسیله نقلیه به Beaverette معروف گردیده و نزدیک به ۳,۰۰۰ دستگاه از آن ساخته شد. وسیله نقلیه با توانایی بالایی نبود و موتور ۱.۸ لیتری ۱۴ اسب بخاری آن باعث شده بود به شدت کند باشد. مدلهای اولیه فقط در کنارهها زره دریافت میکردند، و جلوی آن ها شبیه اکثر خودروهای اواخر دهه ۳۰ بود، با کاپوت باریک و گلگیرهای خمیده. همچنین وزن زره باعث می شد که رانندگی با آن دشوار باشد، به خصوص در شرایطی که نیاز به عقب نشینی سریع بود. همچنین به دلیل تنها نقطه دید ارائه شده توسط شکاف های جلو و جانبی، دید بسیار بدی داشت.
نسخه های بعدی پوشش زرهی کاملی دریافت کردند که محفظه موتور را کاملاً محصور می کرد و سقفی را نیز برای خودرو ایجاد می نود. اگرچه بسیاری از نسخه های مختلف ساخته شد، اما همه آن ها تقریباً به طور انحصاری برای گشت مرزی در بریتانیا و ایرلند شمالی مورد استفاده قرار گرفتند. اسناد نشان میدهد که این ماشین هرگز از کانال انگلیس عبور نکرده تا بجنگد، و این احتمالاً بهترین تصمیم بود.
۵- تانک Schofield
در حالی که موقعیت نیوزیلند به عنوان یک جزیره نسبتاً کوچک در جنوب اقیانوس آرام، موقعیتهای دفاعی طبیعی فراوانی را برای آن به ارمغان میآورد، سرعت و خشونتی که امپراتوری ژاپن با آن به دنبال فتح کشورهای اقیانوس آرام بود به این معنی بود که نیوزیلندی ها باید برای بدترین سناریوها آماده میشدند. علیرغم روابط قوی با بریتانیا، بعید بود که آنها بتوانند برای هرگونه سخت افزار نظامی به بریتانیایی ها تکیه کنند، زیرا این کشور جزیره ای نه تنها از آن ها فاصله زیادی داشت، بلکه مشغول محافظت از خود در برابر یک تهدید قاره ای بزرگ دیگر از جانب آلمان بود. بنابراین، نیوزیلندی ها دست به کار شدند تا یک سری ماشین های دفاعی بومی را برای حفظ امنیت مرزهای خود توسعه دهند.
ای جی اسکافیلد از جنرال موتورز ولینگتون با استفاده از قطعات و موواد در دسترس جزیره نشینان نیوزیلند، تانکی را توسعه داد که از شاسی یک کامیون جنرال موتورز به عنوان پایه استفاده می کرد. با این حال، نتیجه ثابت کرد که یک طراحی عجیب و غریب است. به شاسی این کامیون غول پیکر المانهایی از یک وسیله نقلیه با شنی سبک اضافه شد که علاوه بر چرخهای استاندارد کامیونی به آن اضافه شده بودند. با این طراحی، این تانک می توانست با استفاده از شنی بر روی زمین های ناهموار یا با لاستیک هایش روی جاده ها حرکت کند. قدرت مورد نیاز تانک از یک موتور ۶ سیلندر ۳۰ اسب بخاری تامین می شد که فقط سرعت تا حدود ۴۲ کیلومتر در ساعت را ممکن می ساخت. تانک Schofield تنها در نسخه اولیه ساخته شد. وسایل نقلیه و تجهیزات نظامی بیشتری از جانب متفقین، عمدتاً نیروهای ایالات متحده، در سال ۱۹۴۳ وارد نیوزیلند شد که نیاز به این ماشین عجیب و غریب را از بین برد. این تانک مدتی پس از پایان جنگ اسقاط شد.
۶- تانک Bob Semple
پیش درآمد جنگ جهانی دوم در نیوزیلند باعث توسعه تانک توسط مهندسان این کشور شد. پروژه دیگری برای تسلیح و تجهیز ارتش نیوزلند توسط باب سمپل، وزیر امور عامه در آن زمان، رهبری شد. با تهاجم قریب الوقوع ژاپن در افق و عدم وجود نیروی زرهی مؤثر در جزیره، سمپل به دنبال تغییر کاربری دادن برخی از وسایل نقلیه موجود با اضافه کردن زره و توپ برای ایجاد یک سلاح زرهی مؤثر بود. سمپل از قبل با دیدن تراکتوری که به تانک تبدیل شده بود – احتمالاً تانک آمریکایی Disston بود – دست به کار شد تا ایده مشابهی را با تراکتور شنی دار D8 کاترپیلار بسازد و با کمک مهندسان و مکانیک ها نمونه اولیه آن را در کارگاه دفتر امور عامه ساخت. تغییرات نسبتا کمی در خود تراکتور ایجادشد، غیر از جابجایی کنترلگرها، کمی طولانیتر کردن شنی و اصلاح سیستم تعلیق. بدنه ای از فولاد زرهی برای پیچ کردن روی شاسی تراکتور ساخته شد، با یک ماکت تخته ای که برای تست اولیه همه چیز طراحی شد.
قرار بود یک توپ ۳۷ میلی متری در داخل برجک وجود داشته باشد، اما مشکلات مربوط به تامین به این معنی بود که آنها نمی توانستند این توپ را تهیه کنند. در عوض، این وسیله نقلیه به دو مسلسل مجهز شد و چهار مسلسل اضافی که در هر طرف نصب شده بود. علاوه بر زره بدنه تانک، فولاد موجدار برای منحرف کردن آتش مسلسل به بیرون بدنه اضافه شد، با سیستم زرهی که به شدت مورد آزمایش قرار گرفت. در برخی رویدادهای تبلیغاتی، سمپل این تانک را در تلاش برای بالا بردن روحیه و تقویت روحیه شهروندان به نمایش گذاشت. او در عوض به خاطر تانک عجیبش مورد تمسخر قرار گرفت. این تانک برای تولید انبوه مورد تایید قرار نگرفت و بعداً به عنوان یک ابزار سیاسی برای مخالفان سمپل برای بیرون کردن او از دولت استفاده شد.
۷- NSU Sd. Kfz. 2 Kettenkrad
وسایل نقلیه متحرک سبک در طول جنگ جهانی بسیار کم بودند. با این حال، داشتن توانایی رساندن سریع تعداد کمی از نیروها یا تدارکات سبک به میدان نبرد و تحرک بالایشان، می توانست برای موفقیت در عملیات بسیار مهم باشد. جیپ تا حدی برای انجام این کار برای متفقین شناخته می شود، اما آلمانیها چیزی داشتند که در مقیاس کوچکتر نیز همان کار را میکرد. کمپانی NSU در سال ۱۹۰۱ شروع به ساخت موتورسیکلت در آلمان کرد و به یکی از بزرگترین تولید کنندگان در جهان تبدیل شد. همچنین این کمپانی به شدت در تولید تجهیزات جنگی شرکت داشت و از تخصص خود در ساخت خودروهای کوچک خود نهایت استفاده را برد.
Sd. Kfz. 2 Kettenkrad چابکی یک موتور سیکلت را با استحکام یک تانک ترکیب می کرد. در قسمت جلو شبیه یک موتور سیکلت با یک چرخ واحد و دستگیره ها به نظر می رسید اما دارای شنی های کوچکی بود که جای چرخ عقب را گرفته بود. این خودرو می توانست یک راننده و دو مسافر را حمل کند و همچنین می توانست وسایل و آذوقه حمل کرده یا یک تریلر کوچک را بکسل کند. با شنی هایی که آن را به حرکت در میآورد، میتوانست تقریباً در هر زمینی حرکت کند، بدون گیر کردن. موتور آن از نوع ۴ سیلندر ۱.۴ لیتری Opel بود که می توانست قدرت کافی برای رسیدن به حداکثر سرعت قابل توجه ۸۰ کیلومتر در ساعت را فراهم آورد.
در سرعتهای پایین در زمینهای ناهموار، چرخ جلو به هدایت فرمان کمک میکرد، اما در موقعیتهای دیگر، مانند هر تانک دیگری، شنی ها حرکت جهتی را با ترمز دیفرانسیل انجام میدادند. Kettenkrad یکی از عجیبترین خودروهای جنگ جهانی دوم است، اما برخلاف بسیاری دیگر، طراحی موفقی داشت و هزاران دستگاه از آن تولید شد. این خودرو به طور ویژه در عملیات های شمال آفریقا که در آن شنی ها کشش عالی را روی شن و ماسه ایجاد می کردند، بسیار محبوب بود. علاوه بر این تعداد زیادی از این خودروها حفظ شده و امروزه می توان آنها را برای استفاده در زمین های شخصی خریداری کرد.
۸- Welbike
چتربازان نقشی کلیدی برای متفقین هنگام ورود به فرانسه برای آزادسازی این کشور از اشغال آلمان نازی داشتند. بدون حضور هزاران سرباز در پشت خطوط دشمن برای مختل کردن ارتباطات، تدارکات و به طور کلی منحرف کردن توجه از سواحل نرماندی، عملیات Overlord می توانست موفق نباشد. همراه با چتربازان، تدارکات و آذوقه نیز رها شد. این تدارکات در شکل اسلحه، مهمات، تجهیزات پزشکی، غذا و وسایل ارتباطی بود. در میان تجهیزات حمل و نقلی که از آسمان پایین انداخته شد، موتورسیکلت های جمع و جور و تاشویی به نام Welbike بودند.
زمانی که جنگ به بریتانیا رسید، هیچ وسیله حمل و نقلی که بتوان آن را از هواپیما به پایین انداخت، وجود نداشت. اما با حمله به نرماندی در سال ۱۹۴۳، هزاران Welbike ساخته شده بود. Welbike یک موتورسیکلت بسیار جمع و جور بود که می شد آن را در یک محفظه لوله ای قرار داد، در حالی که دستههایش تا شده بود. یک سرباز میتوانست در کمتر از ۱۱ ثانیه بستهبندی دوچرمه را باز کرده و Welbike را به حرکت درآورد، چیزی که به او قدرت تحرک فوری می داد تا بتواند به سرعت خود را در موقعیت قرار دهد یا آماده ارسال پیامها شود.
این موتور یک موتور دو زمانه شش اینچ مکعبی بود که میتوانست با یک مخزن تا ۴۸ کیلومتر در ساعت و مسافت ۱۲۶ کیلومتر را بپیماید. برای جمع و جو نگه داشتن آن، مخزن سوخت در یک قاب بسیار کم ارتفاع ساخته شده، و قرار بود فشرده سازی شود تا نیازی به پمپ سوخت نداشته باشد. یک بادامک پمپ دستی کوچک به این قاب وصل شده است. این دوچرخه هوشمندانه کوچک نقش مهمی در رهایی اروپا از استبداد نازی ها داشت. پس از جنگ نیز Welbike یک حیات غیرنظامی داشت. شرکت آمریکایی تولید موتورسیکلت ایندین با افت تولیدات خود شروع به واردات آنها کرد و نسخهای از آنها را برای سالها به نام Papoose فروخت.
۹- TOG1
اگرچه تانک ها و سایر تجهیزات سنگین جنگ جهانی اول در زمان حمله آلمان به لهستان مدت ها بود که منسوخ شده بودند، برخی طراحان در انگلستان به سراغ احیای برخی از طرح های قدیمی رفتند. طراحان تانک اصلی Mk I در جنگ جهانی اول که در قالب گروه به نام The Old Gang شناخته می شدند در دوران خود بسیار موثر و مشهور بودند. خودروی جدیدی که در اینجا می خواهیم در مورد آن بگویم به خاطر ادای احترام به این گروه با نام TOG1 نمگذاری شد. طراحی منحصر به فرد و سنی های آن پیوند مستقیمی به این طرح اصلی است.
TOG1 دارای شنی های بزرگی بود که مانند نمونه اصلی بدون سیستم تعلیق بوده و کل بدنه را دور می زد، اما یک نقص بزرگ در طراحی آن نیز به شمار می رفت. اما همانند نسخه اصلی، TOG1 به طور خاص برای غلبه بر سنگرها در میدان نبرد ساخته شد، در حالی که مرحله طراحی تنها زمانی آغاز شد که مقامات بریتانیایی، جنگ را در افق می دیدند اما هنوز شروع نشده بود. نیروی محرکه از یک سیستم الکترومکانیکی با یک موتور دیزلی ۶۰۰ اسب بخاری می آمد که ژنراتوری متصل به موتورهای الکتریکی به کمک سیم را می چرخاند. این سیستم کارآمد نبود و با یک سیستم راننندگی هیدرولیک جایگزین شد.
دو نمونه از خودرو TOG1 ساخته شد و پس از آن ها نیز یک TOG2 از راه رسید، در حالی که برنامهها برای ساخت یک نمونه بسیار بزرگ به نام TOG Citadel هرگز وارد فاز اجرایی نشد. توسعه این خودرو تا سال ۱۹۴۳ ادامه یافت، و تا آن زمان، کاملاً مشخص شده بود که مواضع مستحکم با تحرک اندک، مانند گذشته ویژگی تعیین کننده ای برای این جنگ نخواهد بود. بنابراین برنامه پایان یافته و به کلی محو شد.
۱۰- Alkett VsKfz 617 / NK-101 Minenräumer
مین ها در طول جنگ جهانی دوم یک مشکل بزرگ بودند و تلاش هایی از سوی هر دو طرف برای مقابله و اصلاح این مشکل انجام شد. از جمله راه حل های پاکسازی میدان های مین می توان به Alkett VsKfz 617 / NK-101 Minenräumer اشاره کرد که توسط آلمان در سال ۱۹۴۲ ساخته شد. این خودرو غولپیکر بیش از هر چیز شبیه یک تراکتور زرهی به نظر میرسید، هرچند که در عمل نیز همین بود. این خودرو با یک شاسی سه چرخ ساخته شده بود که توسط دو نفر، یک راننده و یک توپچی اداره می شد. یک برجک متعلق بهتانک Panzer I با دو مسلسل برای اهداف دفاعی در بالای خودرو نصب شده بود، اما بدنه به روکش فولادی تا ضخامت ۴۰ میلی متر مجهز شده بود.
قرار بود این خودرو به عنوان پیشاهنگ عملیات های تهاجمی و ضربتی وارد شود تا راه را برای بقیه تجهیزات و پیاده نظام باز کند تا در مسیر آن حرکت کنند. بنابراین، باید در برابر شلیک مستقیم از مقاومت و انعطاف پذیری بالایی برخوردار می بود. این خودرو دارای دو چرخ محرک بزرگ در جلو برای کشیدن ماشین به سمت جلو، به همراه چرخ سوم در عقب بود. یک موتور Maybach V12 که در وسط بدنه قرار داشت نیروی لازم را تامین می کرد و تعیین مسیر با ترمز گرفتن روی یک چرخ انجام میشد.
روشی که این دستگاه ۵۰ تنی برای پاکسازی مین ها به کار می گرفت، غلتیدن روی آنها بود. چرخها با صفحات فولادی پوشانده شده بودند که وقتی به پایینترین موقعیت چرخانده میشدند، در حالت سه تایی قرار میگیرفتند تا حداکثر پوشش منطقهای را فراهم کنند که باعث می شد با ماشه مین تماس برقرار کرده و انفجار را جذب نمایند. اگرچه کند و سنگین بود، اما به نظر میرسید که این خودرو در پاکسازی مینها مؤثر باشد. با این حال، وفور سیستم های توپخانه در میدان نبرد که به راحتی می توانست سوراخی را در بدنه آن ایجاد کند، مانع از ساخت بیش از یک نمونه اولیه از این ماشین شد. یک نسخه از این مین روب هنوز هم در موزه تانک کوبینکا در روسیه موجود است.
عالی و جذاب. موتورسیکلت آلمانها، با وجودی ک توی متن توضیح داده شده بود باز عجیبه که چطور کنترل میشه. اصلا راننده کجا مینشسته؟ چه نیازی به فرمون جلو بود؟ واقعا آلمانیها استثنایی هستند. دوچرخه موتور دار هم عالی بود.