اعلام علت مرگ مردی که برادرزاده‌اش جسد او را برای گرفتن وام به بانک برد + ویدیو

مرضیه جوادی شنبه، ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

روز سه‌شنبه، پس از اینکه اریکا د سوزا ۴۲ ساله با جسد عمویش، پائولو روبرتو براگا ۶۸ ساله به بانک رفته بود تا وام ۳,۲۵۰ دلاری دریافت کند و سعی کرد براگا را وادار به امضای آن کند، توسط پلیس ریودوژانیرو، دستگیر شد.

زن برزیلی جسد عمویش را برای گرفتن وام به بانک برده بود

ویدیویی که توسط کارمندان بانک ضبط شده، نشان می‌دهد که درست لحظاتی پس از اینکه سر براگا به پایین می‌افتد، د سوزا یک خودکار در دست براگا قرار داده و دست او را برای امضای سند حرکت می‌دهد. در این فیلم، صدای د سوزا شنیده می‌شود که به براگا می‌گوید: «عمو، می‌شنوی؟ باید امضا کنی.»

سپس د سوزا به صندوقدار می‌گوید: «او چیزی نمی‌گوید، همین‌طوری است»، و رو به جسد عمویش می‌کند و می‌گوید: «اگر حالت خوب نیست، تو را به بیمارستان می‌برم.»

کارمندان بانک از رفتار این زن نگران شدند و پلیس را خبر کردند که د سوزا را در همان محل دستگیر کرد.

تکنسین های آمبولانس پس از انجام احیای قلبی روی براگا، متوجه شدند که حدود ۲ ساعت از مرگش می‌گذرد.

گزارش کالبدشکافی که توسط رسانه های برزیلی در روز چهارشنبه منتشر شد، نشان می‌دهد که علت مرگ براگا آسپیراسیون ریوی و نارسایی قلبی بوده است. دفتر پزشکی قانونی در انتظار نتایج آزمایش‌های تکمیلی برای تعیین این است که آیا این مرد ۶۸ ساله مسموم شده یا خیر.

این گزارش می‌گوید: «داده ها، یافته‌های کالبدشکافی مبنی بر سوءتغذیه و آسپیراسیون ریوی را تأیید می‌کند. سابقه‌ی بیماری قلبی که یافت شده نیز در مرگ وی نقش داشته است.»

د سوزا به پلیس گفت که براگا هنگام رفتن به بانک زنده بود، اما پلیس این ادعا را رد کرده است.

او به محققان گفت که براگا روز دوشنبه از یک مرکز درمانی مرخص شده و به او گفته بودند که می‌خواهد وامی برای خرید یک تلویزیون جدید و پرداخت هزینه تعمیرات خانه اش دریافت کند.

د سوزا می‌گوید که روز سه‌شنبه براگا را از خانه‌اش برداشته و متوجه شده که حال او خوب نیست. او اضافه کرد که وقتی وارد بانک شدند، براگا بی‌حرکت بود.

یک موتور سوار روز چهارشنبه با پلیس مصاحبه کرده و گفت زمانی که حدود ساعت ۱۲:۲۰ د سوزا او را صدا زد تا براگا را از خانه بیرون بیاورد، براگا هنوز زنده بود. این موتور سوار گفت: «وقتی وارد خانه شدم، پائولو روی تخت خوابیده بود. با کمک اریکا، پائولو را از بازوها گرفتم و او را سوار ماشین کردم. متوجه شدم که او هنوز نفس می‌کشد و دست‌هایش قدرت دارند.»