از دوستی تا دشمنی؛ ماجرای تغییر موضع یاسر عرفات در دوران جنگ ایران و عراق

از دوستی تا دشمنی؛ ماجرای تغییر موضع یاسر عرفات در دوران جنگ ایران و عراق

یاسر عرفات یکی از تاثیرگذارترین مبارزان خاورمیانه بود و در میان جنبش‌های آزادیبخش فلسطین جایگاه ویژه‌ای داشت. وی در جوانی جنبش فتح را تاسیس کرد، پس از آن تشکیلات خودگردان فلسطین را تشکیل داد، و همچنین رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین بود.

یاسر عرفات

عرفات در مصر به دنیا آمد و درجوانی به سازمان افسران جوتن جمال عبدالناصر پیوست. در ۱۹۵۶ با ملی شدن کانال سوئز و حمله انگلستان به مصر داوطلبانه به ارتش پیوست و سپس از مصر به کویت رفت و با «خلیل‌الوزیر» جنبش فتح را تاسیس کرد. فتح که برای مبارزه علیه صهیونیسم و احقاق حقوق فلسطینی‌ها تاسیس شده بود، گروهی سکولار و ملی‌گرا بود و از همان ابتدای تاسیس از پذیرش سیطره کشور‌های عربی شانه خالی می‌کرد و نمی‌خواست به ابزار اعمال فشار آن‌ها بدل شود.

گروه عرفات در سال ۱۹۶۸ نخستین عملیات پیروز خود علیه اسرائیل را انجام داد. این پیروزی حتی ناصر را هم به احترام واداشت و همین ماجرا باعث بهبود روابط عرفات با ناصر شد. جمال عبدالناصر، عرفات را با خود به روسیه و فرانسه برد و سپس در ۱۹۶۹ عرفات به ریاست سازمان آزادی‌بخش فلسطین رسید و گروه خود را در این سازمان ادغام کرد. پایگاه سازمان آزادی‌بخش در اردن بود و عرفات نیز شروع به تقویت نیروهایش در این کشور کرد.

تنها نماینده قانونی مردم فلسطین

در ۱۹۷۴ نیز اجلاس سران عرب عنوان «تنها نماینده قانونی مردم فلسطین» را به عرفات داد. این رسمیت به عرفات اجازه داد در مجامع بین‌المللی حاضر شود. همان سال نیز سخنرانی معروف خود در مجمع عمومی سازمان ملل را انجام داد. البته ایالات متحده که هنوز او را تروریست می‌خواند برایش ویزا صادر نکرد و در نتیجه مجمع عمومی سازمان ملل جلسه فوق‌العاده‌ای در ژنو برگزار کرد و همانجا بود که سخنرانی معروف «شاخه زیتون» انجام شد.

در آن سخنرانی عرفات اعلام کرد: «این‌جا در حضور همه شما می‌گویم که ما میل نداریم که حتی یک قطره از خون اعراب یا یهود (فرق نمی‌کند) بر زمین ریخته شود… امروز من آمده‌ام با یک شاخه زیتون در یک دست و تفنگ رزمنده راه آزادی در دست دیگر، کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود.» این سخنرانی گشایش راهی برای صلح بود؛ صلحی که در دهه نود محقق شد، اما دیری نپایید و شکست خورد.

دشمنی یاسر عرفات و محمدرضاشاه پهلوی

عرفات در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی مورد غضب ایران قرار گرفته بود چراکه شاه با اسرائیل روابط دوستانه داشت و عرفات را تروریست می‌دانست. عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین نیز در مقابل بیکار ننشست و به مخالفان شاه از جمله سازمان مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق آموزش مبارزات چریکی می‌داد. پایگاه‌های سازمان آزادیبخش فلسطین در کشور‌های مختلف عربی، پناهگاه و آموزشگاه نظامی تعداد زیادی از انقلابیون ایران بود. حتی چفیه‌ای که یاسر عرفات به سر می‌بست و آراسته به نقش سیم خاردار‌های اردوگاه‌های فلسطینیان بود الهام‌بخش استفاده چفیه در میان بسیجیان ایرانی شد.

پس از پیروزی انقلاب ایران

مشخص بود که پیروزی انقلاب ایران و سقوط نظام شاهنشاهی برای عرفات و جنبش فتح بسیار خوشایند خواهد بود. عرفات تنها شش روز پس از پیروزی انقلاب به ایران آمد. زمانی که از وی سوال کردند چرا بی‌خبر به تهران آمده، در پاسخ گفت انسان برای رفتن به خانه‌اش اجازه نمی‌گیرد. او نخستین مهمان خارجی دولت جدید بود و شور و شوقش از خلال سخنانی که در بدو ورود به ایران زد کاملا مشخص است: «انسان وقتی که به منزل خودش می‏‌آید، احتیاج به اجازه ندارد امروز، یکی از روز‌های بزرگ پیروزی مسلمانان جهان است. انقلاب ایران برای فلسطین یک پیروزی بزرگ است.

وقتی وارد فضای هوایی تهران شدم، احساس کردم که به فضای بیت‏‌المقدس وارد شده‌‏ام. ایران و امام خمینی نشان دادند که امت ما (مسلمانان) هیچگاه سر فرود نخواهد آورد. ایرانیان حصاری را که اطراف برادران فلسطینی بود شکستند و این انقلاب بزرگ شما، ضامن پیروزی ماست. امام خمینی را، ما رهبر و امام اول می‏ دانیم. خیر به زودی از مشرق زمین خواهد آمد تا همه منطقه را فرا گیرد. هر چه تاریکی زیاد گردد، صبح نزدیکتر می‏شود، و ما این را با انقلاب ایران به چشم دیدیم.»

دیدار با آیت‌الله خمینی

عرفات در بدو ورود به ایران، به مدرسه علوی رفت تا با دیدار آیت‌الله خمینی دیدار کند. آیت‌الله خمینی در دیدار با عرفات از نبود آزادی در حکومت پهلوی گفت و از اوضاع کشور گلایه کرد که «با اسم تمدن بزرگ فرهنگ ما را عقب زدند و به اسم پیشرفت کشاورزی ما را به‌کلی از بین بردند و به اسم آزادی، آزادی‌های تمام مطبوعات ما و محالّ تبلیغاتی ما را مختنق کردند و یک مملکت آشفته‌ای الان به ارث به ما رسیده است که همه جای آن خراب است و باید از سر، از نو ساخت.» آیت‌الله خمینی به عرفات وعده داد که حکومت انقلابی تازه‌نفس ایران از الفتح حمایت خواهد کرد. عرفات نیز اعلام کرد «اگر پشت اسرائیل به غرب گرم است پشت ما نیز به ایران گرم خواهد بود.»

در همان دیدار بود که یاسر عرفات گفت: «مناخیم بگین درباره انقلاب ایران می‌گوید یک «انفجار تاریکی» روی داده است، اما من می‌گویم انفجار نور روی داده است». این جمله که که گوینده آن عرفات بود، سریعا و از روی اشتباه، تبدیل به یکی از نقل قول‌های مشهور امام خمینی شد، در حالی که گوینده آن برای نخستین بار عرفات بود. جعفر شیرعلی‌نیا می‌نویسد: «به یاد دارم در دوران دانشجویی استادی اهل فلسفه و ذوق در دانشگاه تهران ده جلسه این جمله را به عنوان الهامی الهی که به امام شده است تفسیر می‌کرد. اشکال از او نبود، از تاریخ‌پژوهان بود که به جای کاوش در مستندات، شیدایی‌های خود را روایت می‌کردند.»

عرفات در این سفر دفتر حافظ منافع اسراییل را تحویل گرفت، دفتری که چند ماه بعد با حضور آیت‌الله بهشتی، سیداحمد خمینی و آیت‌الله منتظری به صورت رسمی گشایش یافت و در اختیار سازمان آزادی‌بخش فلسطین در آمد. «هانی الحسن» عضو شورای مرکزی جنبش فتح که به همراه عرفات به ایران آمد نیز به عنوان اولین سفیر فلسطین در جمهوری اسلامی ایران تعیین شد.

رفت و آمد عرفات به ایران

رفت و آمد عرفات به ایران از همان روز‌های نخستین پیروزی انقلاب آغاز شد و تا اوایل جنگ ادامه یافت. عده‌ای از انقلابیون به عرفات و گروه فلسطینی همراه او مشکوک بودند و می‌گفتند آن‌ها در دیدار با گروه‌های مختلف انقلابی ایران حرف‌های تفرقه‌انگیز می‌زنند و عامل اختلاف سیاسیون ایران‌اند. اما اغلب مردم و انقلابیون حامی عرفات بودند و این حمایت به حدی بود که در ابتدای انقلاب بنر‌هایی از او مقابل دانشگاه تهران چاپ شد که عکاسان با آن بنر از مردم عکس می‌گرفتند و می‌فروختند. این تصاویر در فیلم «تازه‌نفس‌ها» اثر کیانوش عیاری به خوبی به تصویر کشیده شده است.

عرفات با انبوهی از کمک‌های مردمی ایران را ترک کرد و آیت‌الله خمینی نیز در ۱۶ مرداد ۵۸ آخرین جمعه ماه رمضان را مخصوص حمایت جهانی از فلسطین اعلام کرد. این سفر‌ها و تحسین‌های مقامات ایران از عرفات باعث شد بسیاری گمان کنند عرفات یار حکومت انقلابی ایران خواهد ماند. تصاویر وی در خیابان‌ها کشیده شد و از وی به عنوان قهرمان جنبش آزادیبخش یاد شد. اما رابطه عرفات و حکومت ایران به مرور تیره شد.

نقطه اختلاف میان عرفات و دولت ایران

نخستین نقطه اختلاف میان عرفات و دولت ایران از تلاش‌های وی برای میانجی‌گری در مسئله گروگانگیری دیپلمات‌های آمریکایی آغاز شد. پس از تجاوز عراق به خاک ایران نیز عرفات مجددا تلاش کرد میان دو حامی قدرتمند خود میانجی‌گری کند، ولی بار دیگر شکست خورد. اما مسئله این بود که عرفات در میان ایران و عراق به‌وضوح طرفدار عراق بود.

وقتی یک هفته پیش از آغاز جنگ، عراق به میمک حمله کرد و آن منطقه را اشغال کرد، سفیر فلسطین به ایران اعلام کرد که عراق فقط همین منطقه را می‌خواست و دیگر اقدامی نخواهد کرد. اما ارتش عراق یک هفته بعد حمله‌ای تمام‌عیار را ترتیب داد. چند روز پس از آغاز جنگ نیز عرفات به ایران آمد و با هاشمی رفسنجانی دیدار کرد. هاشمی در خاطراتش می‌نویسد: «یاسر عرفات به من گفت در اتاق جنگ صدام دیده است که هدف بعثی‌ها تصرف بهبهان و مسجدسلیمان است. آن‌ها می‌خواهند تا فرودگاه بهبهان و پایگاه نظامی مسجدسلیمان پیش بروند و خوزستان را جدا کنند.»

وفیق‌السامرایی در خاطراتش می‌نویسد: «صدام دستور داد به مسجدسلیمان لشکرکشی کنیم و بعد‌ها متوجه شدم عرفات پیشنهاد پیشروی به مسجدسلیمان را داده است.» اگر حرف وفیق درست باشد عرفات یک میانجی خطرناک بوده است. در نهایت نیز عرفات پس از رد شدن پیشنهاد صلح از سوی ایران، علنا از صدام حمایت کرد و بدل به یکی از متحدان اصلی وی شد.

دیدار یاسر عرفات با مریم رجوی

رابطه‌ی عرفات با ایران در اواسط دهه هفتاد شمسی به اندازه‌ای بد شد که عرفات در خرداد ماه سال ۱۳۷۵ و در لندن با مریم رجوی دیدار کرد. در این دیدار از روابط دیرینه‌ی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و به اصطلاح «مقاومت ایران» سخن گفت. منظور وی از «مقاومت ایران» سازمان مجاهدین خلق بود. این سخنان از زبان فردی که انقلاب را انفجار نور خواند بسیار عجیب است.

منبع: رویداد 24
دیجیاتو
یک نظر

ورود

  • سر همشون به سنگ خورد شهریور ۱۱, ۱۴۰۳

    سر همشون به سنگ خورد. صدام و عراق اصلا به اونور کاری ندارن.
    عراق از وقتی که تشکیل شد کلا یه مرز کوچیک دریایی داره که با یه قایق میشه اونجا رو محاصره کرد. از ابتدا تا الان همیشه دنبال این بوده قسمتی از ایران یا کویت رو بگیره و مرز ابیشو گسترش بده. استاد ژئوپولیتیک زمان صدام که بعدا ایران اومد ساکن شد خودش میگه مهمترین دکترین سیاسی عراق همینه. که این مرز ابی رو گسترش بده. خب چطوری؟ یا خوزستان ایرانو بگیره. یا کویت رو. و صدام به هردو حمله کرد.
    وقتی صدام به کویت حمله کرد، یکی از مسئولینش میگفت ما اشتباه کردیم. فکر میکردیم به صدام کمک کنیم و پول بدیم میره خوزستان رو میگیره و به ما کاری نداره. ولی دیدیم این هیولا به خودمون حمله کرد. زمان عملیات صحرا، تو کشور دو دسته بود. یکی که میگفتن بریم به صدام کمک کنیم چون مسلمونه. یک عده میگفتن بریم به کویت کمک کنیم و حتی گفتن یک هفته ایی میشه دو لشگر به جزیره بوبیان منتقل کنن.
    که ایت الله خامنه ایی با هردو مخالفت کرد.
    اما و اما هر سه کشور فهمیدن که راه حل همکاری هست.
    الانم عراق بندر فاو رو میسازه که از بنادر ما هم بزرگتره. کویت هم همکاری میکنه و از نظر مالی کمک کرده که عراق این بندر رو بسازه و چشم به خاک کویت نداشته باشه. و کویت هم قراره از این جزیره استفاده کنه و کلی جاده و یکی از بزرگترین پل های دنیا رو ساخته .
    ایران هم خب خوشحاله که عراق این بندر رو میسازه و نیازهای استراتژیک خودشو حل میکنه و خطر امنیتی در سطح دکترین نداره. ولی در سطح تاکتیکی هنوز خطر هست. مثلا گرفتن سهم ما. که اینم تقصیر خودمونه که یه پروژه بخواد ایجاد بشه ۱۰ سال طول میکشه.