
جنگ سرد (۱۹۹۱-۱۹۴۷) یکی از طولانی ترین درگیری های تاریخ بود. این «جنگ» که عمدتاً از طریق رقابتهای اقتصادی، جاسوسی و پروپاگاندایی انجام میشد، ایالات متحده آمریکا را در مقابل اتحاد جماهیر شوروی قرار داد و متحدان آنها همگی در آن شرکت داشتند. هر دو کشور به یکدیگر بی اعتماد بودند، و بنابراین، سالها مراقب پشت سر خود بودند، در حالی که سعی میکردند از یک جنگ تمام عیار که به اندازه جنگ جهانی دوم منجر به ویرانی شود، اجتناب کنند. ده ها فیلم درباره جنگ سرد ساخته شده که بسیاری از آن ها شناخته شده هستند، اما چندین مورد دیگر با وجود داشتن برخی از جذاب ترین داستان ها و ارزش های تولیدی عالی، هرگز به همان سطح از محبوبیت دست پیدا نکردند. فهرستی که در ادامه تهیه کرده ایم برخی از بهترین اما کمتر دیده شده ترین فیلم های با موضوع جنگ سرد را در بر می گیرد.
۱۰ سریال جذاب و پرتنش در مورد دوران جنگ سرد؛ از Tannbach تا Deutschland 83
۲۰ فیلم برتر تاریخ سینما در مورد دوران جنگ سرد؛ از The Tunnel تا Bridge Of Spies
۱۵ فیلم کمتر شناخته شده اما دیدنی در مورد دوران جنگ سرد
- ۱۵- Firefox (۱۹۸۲)
- ۱۴- K-19: The Widowmaker (۲۰۲۲)
- ۱۳- Ice Station Zebra (۱۹۶۸)
- ۱۲- Our Man in Havana (۱۹۵۹)
- ۱۱- Charlie Wilson’s War (۲۰۰۷)
- ۱۰- Spies Like Us (۱۹۸۵)
- ۹- Balloon (۲۰۱۸)
- ۸- Pickup on South Street (۱۹۵۳)
- ۷- Trumbo (۲۰۱۵)
- ۶- The Russia House (۱۹۹۰)
- ۵- The Falcon and the Snowman (۱۹۸۵)
- ۴- The Confession (۱۹۷۰)
- ۳- Barbara (۲۰۱۲)
- ۲- Balkan Spy (۱۹۸۴)
- ۱- The Bedford Incident (۱۹۶۵)

۱۵- Firefox (۱۹۸۲)
در اوج جنگ سرد، حسادت بین دو ابرقدرت تقریباً کودکانه بود، و در فایرفاکس، آمریکا بعد از اینکه متوجه می شود اتحاد جماهیر شوروی یک جت جنگنده خاص (با اسم رمز “فایرفاکس”) دارد که می تواند به سرعت ۶ ماخ برسد، رادارها نمی توانند آن را شناسایی کنند و سلاح هایی حمل می کند که با استفاده از رابط کامپیوتری مغزی کنترل می شوند، دچار حسادت می شود. بنابراین، سرگرد سابق نیروی هوایی ایالات متحده، میچل گانت (کلینت ایستوود) وظیفه دارد که به صورت مخفیانه وارد قلمرو دشمن شده و آن را بدزدد.
بحث های زیادی در مورد اینکه آیا کلینت ایستوود به عنوان کارگردان بهتر عمل کرده یا به عنوان بازیگر وجود دارد. فایرفاکس برای هر دو طرف بحث استدلال های قوی ارائه می کند. نبردهای هوایی همگی به زیبایی فیلمبرداری شده و هیچ تفاوتی با آنهایی که در فیلم های مدرنd مانند Top Gun: Maverick و Devotion دیده می شود، ندارند. ایستوود نیز “چهره گاوچرانی” عبوس خود را حفظ کرده که به تماشاگران یادآوری می کند که مخاطرات زیاد بوده و چیزی برای لبخند زدن وجود ندارد. علاوه بر این، این فیلم بینش های مهمی در مورد کار مخالفان شوروی ارائه کرده و نشان می دهد که چگونه فعالیت های آنها به آمریکا کمک کرد تا همیشه یک قدم جلوتر از رقیب خود باشد.

۱۴- K-19: The Widowmaker (۲۰۰۲)
فیلم K-19: The Widowmaker ساخته کاترین بیگلو در مورد کاپیتان الکسی وستریکوف (هریسون فورد)، افسر بلندپایه نیروی دریایی روسیه است که وظیفه دارد اولین زیردریایی حامل موشک بالستیک هستهای اتحاد جماهیر شوروی را به دریا ببرد. در طول سفر، رآکتور اصلی خراب می شود که کاپیتان زیردریایی را در رقابت با زمان برای جلوگیری از یک فاجعه هسته ای قرار می دهد.
چند آزادی خلاقانه نسبت به داستان واقعی این زیردریایی هسته ای به کار گرفته شده است، اما کی-۱۹: ویدومیکر یک تصویر معتبر از رویدادهای واقعی است. بیگلو از نزدیک با برخی از افسران بازمانده مرتبط با حادثه این زیردریایی همکاری داشت و حتی به آنها بلیت نمایش فیلم را داد. هیچ یک از آنها در مورد نحوه نمایش شخصیت ها و رویدادهای فیلم شکایتی نداشتند. علاوه بر آن، این فیلم چالشهایی را که ناشی از دوراهیهای اخلاقی و میهنپرستی در زمان درگیریهای جهانی است، بررسی میکند. وستریکوف با یک تصمیم دشوار در مورد اینکه آیا مردانش را نجات دهد یا برخی از آنها را قربانی کند تا اطمینان حاصل شود که اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد پیشتاز بماند، مواجه می گردد، و این باعث میشود که او با افسران همکار خود درگیر شود. در پایان، نتیجه چندان خوشایند نیست.

۱۳- Ice Station Zebra (۱۹۶۸)
از جان استرجس عمدتاً به عنوان یکی از بهترین کارگردانان سینمای وسترن یاد می شود و بسیاری از سینماگران از این واقعیت غافل هستند که او زمانی فیلمی با موضوع جنگ سرد، ایستگاه قطبی زبرا، را ساخته است. در این فیلم، یک زیردریایی ایالات متحده به قطب شمال فرستاده می شود تا یک چراغ تاریکخانه عکاسی متعلق به روس ها را که مملو از عکس های پایگاه های نظامی آمریکایی است، پیدا کند. با این حال، ماموریت آنطور که برنامه ریزی شده، پیش نمی رود.
رمان آلیستر مکلین با همین عنوان- که فیلم از آن اقتباس شده است – عمدتاً یک داستان تریلر و کم یا بدون اکشن است. جان استرجس با تزریق مقادیر فراوانی عناصر اکشن و جاسوسی، این موضوع را در فیلم تغییر می دهد و بدین ترتیب آن را برای طرفداران ژانرهای مختلف جذاب تر می کند. تماشاگران به طور خاص سکانس نبرد زیر آب و اکشن نهایی در فضای یخی قطب شمال را بسیار جذاب خواهند یافت.

۱۲- Our Man in Havana (۱۹۵۹)
با نگاه کردن به عنوان فیلم، بینندگان می توانند به راحتی بفهمند که در مامور ما در هاوانا چه چیزی انتظار آن هاست. قهرمان داستان جیم ورمولد (الک گینس)، یک مهاجر بریتانیایی ساکن کوباست. او مشتاق است تا با خرید یک اسب رابطه خود را با دخترش بهبود بخشد، اما پزو کوبایی کافی در جیبش نیست تا این رویا را به واقعیت تبدیل کند. به زودی به او پیشنهاد می شود تا جاسوس بریتانیا باشد و اطلاعاتی در مورد روابط کوبا و شوروی به دست آورد. او مقاومت در برابر این پیشنهاد را سخت می یابد و می پذیرد.
داستان منبع اصلی این فیلم، رمان گراهام گرین، بسیار خوب است، و فیلم با متعهد ماندن به محتویات و حال و هوای منبع اصلی، از آن بهتر می شود. این کتاب آنقدر خوب است که آلفرد هیچکاک سعی کرد حقوقش را بدست آورد اما این رقابت را به کارول رید واگذار کرد. می توان استدلال کرد که شخص مناسبی مسئولیت ساخت این فیلم را بر عهده گرفت زیرا رید همان نابغه ای است که فیلم مرد سوم (The Third Man) را ساخت. اکثر فیلمهای مربوط به جنگ سرد «سرد» و پرتنش هستند، اما رید با ارائه برداشتی هجوآمیز، به سادگی تمام ظرافتهای این درگیری را به تصویر میکشد. بسیاری از نقشه ها به نتایج خندهداری منجر میشوند، بنابراین مخاطبان در طول مدت زمان پخش ۱۰۷ دقیقهای این فیلم زیاد خواهند خندید.

۱۱- Charlie Wilson’s War (۲۰۰۷)
جنگ چارلی ویلسون اثر مایک نیکولز، داستان واقعی چارلی ویلسون (تام هنکس) نماینده کنگره آمریکا را روایت میکند که تلاشهای او به سقوط اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد کمک کرد. در این فیلم، ویلسون با تاجر تگزاسی، جوآن هرینگ (جولیا رابرتز) و مامور فعال سیا، گاست آوراکوتوس (فیلیپ سیمور هافمن) همکاری می کند. این سه شخصیت که برنامه های جهانی اتحاد جماهیر شوروی را خنثی می کنند، می تواند برای پایان دادن به نفوذ آنها نقش کلیدی داشته باشند، بنابراین آنها شروع به کمک مالی به مجاهدین افغان در مبارزه با ارتش سرخ شوروی می کنند.
جنگ چارلی ویلسون یک فیلم با صداقتی بیرحمانه است. این فیلم به وضوح نشان می دهد که کمک های مالی ایالات متحده به جنگجویان افغان نقش مهمی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشت، اما همچنین بر این باور عمده تأکید می کند که همین حمایت منجر به ظهور اسامه بن لادن و طالبان شد. بنابراین، این یک داستان گیرا از عواقب تصمیمات و افتخار است که مخاطبان را در مورد قدردانی از چارلی یا متنفر بودن از او سردرگم می کند.

۱۰- Spies Like Us (۱۹۸۵)
جاسوسانی مثل ما نیز حمله اتحاد جماهیر شوروی به خاورمیانه را بررسی می کند، البته به شیوه ای کمیک. در این فیلم، دو دوست پس از خسته شدن از کار روزانه خود، درخواست جاسوس شدن می کنند. این دو در ادامه به پاکستان فرستاده شده و آنجا متوجه می شوند که از آنها به عنوان طعمه برای منحرف کردن نیروهای روسیه استفاده شده تا به یک تیم حرفه ای تر سیا اجازه دهند تا ماموریت خود را انجام دهد.
کارگردان جان لندیس که بهخاطر فیلمهای کمدی تحسینشدهاش شناخته میشود، هم دیالوگهای عالی و هم لحظات کمدی بسیاری را در این فیلم گنجانده است، که این فیلم را به یکی از فیلمهای کمدی جاسوسی تبدیل می کند که با اطمینان می توان تماشای آن را به دیگران توصیه کرد. هنگامی که یک بازجوی روسی تهدید می کند که اگر دو قهرمان داستان ماموریت خود را فاش نکنند، “انگشتی را قطع خواهد کرد”، یکی از آنها می پرسد: “مال من یا تو؟” چنین دیالوگ های احمقانه ای در سراسر فیلم وجود دارد که تماشای آن را حتی برای کسانی که به جنگ سرد اهمیتی نمی دهند لذت بخش می سازد. علاوه بر این، موسیقی متن، که شامل یک آهنگ اختصاصی از پل مک کارتنی نیز هست، بسیار جذاب است.

۹- Balloon (۲۰۱۸)
در طول جنگ سرد، آلمان غربی تحت کنترل آمریکا از استانداردهای زندگی بهتری نسبت به آلمان شرقی تحت کنترل شوروی برخوردار بود. بنابراین بسیاری از مردم در بخش شرقی پرده آهنین مایل به زندگی در غرب بودند، و در سپتامبر ۱۹۷۹، دو خانواده با استفاده از بالون هوای گرم، فرار متهورانه ای به آن سوی دیوار کردند. داستان آنها در فیلم بالون پوشش داده می شود.
مایکل هربیگ، کارگردان آلمانی از تحمیل گفتمان سیاسی بر مخاطبان اجتناب می کند، بنابراین بالون داستان سرکوب یا بی ثباتی اقتصادی نیست. این فیلم بیشتر یک ماجراجویی است و زمان روایت آن بیشتر به برنامه ریزی و اجرای نقشه این فرار عجیب اختصاص دارد. مقاومت و شجاعت این دو خانواده الهام بخش است، هرچند پیاده کردن موفق این نقشه برایشان ساده نیست. تنها پس از تلاش دوم است که آنها با موفقیت به سمت دیگر می روند.

۸- Pickup on South Street (۱۹۵۳)
در جیب بر خیابان جنوبی، یک خلاف کوچک به پیامدهای جدی ختم می شود. جیب بر، اسکیپ مک کوی، یک فاحشه را هدف قرار داده و کیف او را می دزدد، غافل از اینکه این کیف حاوی یک میکروفیلم پر از اطلاعات طبقه بندی شده است که قرار بوده به کمونیست ها تحویل داده شود. به زودی، او متوجه می شود که توسط چهره های مرموزی تحت تعقیب قرار گرفته است.
جیب بر خیابان جنوبی از طریق شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه اش در دوران جنگ سرد به اوج کیفیت خود می رسد. این فیلم، مک کارتییسم (گسترش تبلیغات ضد شوروی در ایالات متحده) را محکوم می کند و در عین حال نشان می دهد که جنگ سرد چگونه بر مردم عادی تأثیر گذاشته است. این فیلم در زمان اکران اولیه بسیار بحث برانگیز بود، از این رو به شدت سانسور شده و انتشار نامنسجمی داشت. جی. ادگار هوور، رئیس افسانهای وقت اف بی آی، حتی ساموئل فولر، کارگردان فیلم را به یک جلسه فراخواند تا به او بگوید که از فیلمش متنفر است. در فرانسه، تمام ارجاعات موجود در فیلم به جاسوسی و کمونیسم در طول فرآیند دوبله حذف و با ارجاع به مواد مخدر جایگزین شد. به این دلایل، هر عاشق فیلم کنجکاوی باید نگاهی به این فیلم بیندازد و ببیند که این همه سانسور و خشم به چه خاطر بوده است.

۷- Trumbo (۲۰۱۵)
ترومبو یک فیلم ضروری در مورد هنر داستان سرایی است، در عین حال یک درام بی نقص در مورد دوران جنگ سرد نیز هست. در این فیلم، برایان کرانستون نقش دالتون ترومبو را بازی میکند، فیلمنامهنویسی که در دهههای ۴۰ و ۵۰ محبوبیت زیادی پیدا کرد اما حرفه اش به دلیل اعتقادات سیاسیاش خراب شد. او متهم به نوشتن داستانهای فرعی بود که مردم را برای حمایت از کمونیسم تحت تأثیر قرار میداد، بنابراین به عنوان یکی از «ده هالیوودی» در لیست سیاه قرار گرفت.
کرانستون همان حس و حال شخصیت هوسی و برآشفته ای را ارائه می دهد که طرفداران در بریکینگ بد از او دیدند. اگرچه ترومبو در باکس آفیس شکست خورد و در بین عموم مردم مورد توجه قرار نگرفت، اما این بازیگر برای بازی خود در آن نامزدی بهترین بازیگر مرد اسکار را بدست آورد. خود داستان نیز تاثیرگذار بوده، و شامل صحنههایی است که ممکن است ساختگی باشند، اما هنوز به شکلی بی نقص در درون این هرج و مرج جای میگیرند. تماشای دوست ترومبو که نقاشی ونسان ون گوگ خود را به منظور تامین هزینه های وکیل برای او به هراج می گذارد یا مرگ های ناگهانی یا نادیدن گرفته شدن این نمایشنامه نویس توسط دوستان سابقی که تنها می خواستند از حرفه خود محافظت کنند، بسیار تاثیرگذار است.

۶- The Russia House (۱۹۹۰)
یک ناشر انگلیسی به نام بارلی بلر (شان کانری) در سفر به مسکو دست نوشته ای را کشف می کند که نقشه های هسته ای اتحاد جماهیر شوروی را توضیح می دهد. سیا و امآی۶ به سرعت بلر را موظف میکنند تا از سردبیرش، کاتیا اورلووا (میشل فایفر) جاسوسی کند، اما بهجای انجام کاری که از او خواسته میشود، بلر به او دل بسته و شروع به محافظت از او میکند.
میزان توجه فرد اسکپیسی، فیلمساز استرالیایی به جزئیات در فیلم خانه روسی بسیار قابل توجه است. حتی موسیقی متن فیلم ترکیبی جذاب از موسیقی کلاسیک روسی و جاز است. داستان نیز بدون هیچ مشکلی در انسجام پیش می رود. به هر حال، این فیلم بر اساس رمانی از جان لو کاره ساخته شده است، نویسندهای که در مورد ژانر جاسوسی هرگز اشتباه نرفته است. علاوه بر این، مخاطبان از قوس های مربوط به روابط عاشقانه لذت خواهند برد، که یادآور این نکته است که گاهی اوقات ارتباطات انسانی مهم تر از مسئولیت های روزمره هستند.

۵- The Falcon and the Snowman (۱۹۸۵)
به لطف فیلم ها و رسانه های عمومی، جاسوسی همیشه بی نقص ترین حرفه به نظر می رسد، اما واقعیت هایی وجود دارد که نشان می دهد آنقدرها هم که به نظر می رسد حرفه ای لاکچری نیست. در شاهین و آدم برفی، کریستوفر بویس به لطف ارتباطات پدرش در یک مرکز ارتباطات سازمان سیا شغلی پیدا می کند، اما به زودی از نحوه اداره کار این آژانس سرخورده می شود. او به عنوان یک عمل از روی نارضایتی، راه پرخطر فروش اطلاعات به شوروی را انتخاب می کند.
جان شلزینگر، از فیلمسازان موج نو سینمای بریتانیا، کاگردانی این فیلم را بر عهده دارد. او بهعنوان کسی که به خاطر تزریق داستانهای فرعی خارقالعاده در روایت های معمولی شهرت داشت، با تمرکز نه صرفاً بر روی بویل، بلکه بر روی دوستش، داوتون لی، فیلم خود را جذابتر میکند. لی یک فروشنده مواد مخدر است که “مردی را می شناسد که مردی دیگر را می شناسد.” تامین کنندگان مکزیکی او نیز با ماموران کا گ ب مرتبط هستند، بنابراین او به بویس در فروش اسرار سری کمک می کند. همانطور که انتظار می رود، رفتارهای اشتباه او برای هر دوی آنها مشکل ساز می شود.

۴- The Confession (۱۹۷۰)
اعتراف (L’aveu) در دهه ۱۹۵۰ در چکسلواکی روایت می شود، جایی که آرتور لودویک، وزیر امور خارجه کشور زندگی خوبی را با همسرش لیز می گذراند، تا زمانی که متوجه می شود تحت نظارت است. قبل از اینکه بفهمد موضوع چیست، توسط ماموران دولتی دستگیر میشود که به طور مداوم او را شکنجه میکنند تا بتواند در مورد روابط ادعاییاش با غرب، وی را وادار به اعتراف کنند.
در کل، اعتراف فیلمی با هدف است. هدف آن محکوم کردن نقض حقوق بشر، کمونیسم و توتالیتاریسم است. هر کسی که فیلم را تماشا می کند، ناگزیر از نحوه رفتار با لودویک عصبانی می شود. او را شستشوی مغزی می دهند و از خواب محروم می کنند تا او را وادار به تسلیم شدن و اعتراف کنند. علاوه بر این، کارگردان کوستا گارواس (که بیشتر به خاطر فیلم های سیاسی پرجزییات خود مشهور است) برای جذب مخاطب بر تعداد بی شماری از سبک های فیلمبرداری متکی است. فلش بک های غافلگیرکننده ای در این فیلم وجود دارد که باعث می شود روایت فیلم برای مدتی از صحنه های شکنجه وحشیانه و نورهای سایه دار دور شود، چیزی که به برجسته کردن فضای تاریک فیلم کمک می کند.

۳- Barbara (۲۰۱۲)
باربارا ساخته کریستین پتزولد، داستان پزشکی به نام باربارا را دنبال می کند که پس از ارائه یک درخواست رسمی برای ترک آلمان شرقی، از یک موقعیت ارشد در یک بیمارستان در برلین شرقی به یک موقعیت دون پایه در یک بیمارستان روستایی نزدیک دریای بالتیک منتقل می شود. آنجا، باربارا به طور مداوم توسط اشتازی (پلیس مخفی دولت آلمان شرقی) مورد اذیت و آزار قرار می گیرد، بنابراین او شروع به کشیدن نقشه ای برای فرار به آلمان غربی می کند.
نینا هاس (که بیشتر به خاطر نقش آلنا در سریال جاسوسی تام کلنسی جک رایان از شبکه پرایم ویدیو شناخته می شود) به شکل بی نقصی تغییرات تدریجی شخصیت و شرایط روحی او را به تصویر می کشد. حالات و حرکات چهره او نشان دهنده معضلاتی درونی است که باربارا با آن مواجه می شود. بخشی از او می خواهد در کنار بیمارانش بماند، اما بخشی دیگر خواهان زندگی بهتری است. هاس بار تمام فیلم را روی شانه هایش حمل می کند. در نتیجه همه چیز خوب پیش می رود.

۲- Balkan Spy (۱۹۸۴)
تنبیه سخت منجر به ترس از ارتکاب همان اشتباه یا معاشرت با هر قانون شکنی می شود. این موضوع به بهترین وجه در فیلم جاسوس بالکانی نشان داده میشود، جایی که ایلیا چووروویچ، شهروند صرب، که قبلاً به خاطر عقاید سیاسیاش زندانی شده است، پس از دیدن سرنخ هایی مبنی بر اینکه ممکن است همسایه اش یک عامل خارجی باشد، پارانوئید میشود. بنابراین او شروع به جاسوسی از این همسایه مشکوک می کند تا اطلاعات کافی را جمع آوری کرده و بتواند به مقامات تحویل دهد.
جاسوس بالکانی نشان می دهد که چگونه قوانین سختگیرانه و پروپاگاندا منجر به پارانویا در بسیاری از کشورهای تحت کنترل شوروی شد و باعث گردید که مردم به دنبال “دشمنان همسایه” باشند، در حالی که بسیاری از آنها حتی وجود نداشتند. از آنجایی که فیلم یک کمدی است، چووروویچ تصمیمات ناخوشایند و در عین حال خندهدار زیادی میگیرد. او ورودی های خانهاش را تقویت میکند و حتی یک سگ نگهبان میخرد، تنها برای اینکه نکند «سوپر جاسوس» تصمیم به حمله به او بگیرد. و هنگامی که تصادفاً در برخورد با یک خودرو جراحت اندکی بر می دارد، آن را به عنوان یک سوء قصد تعبیر کرده و دیوانه تر می شود.

۱- The Bedford Incident (۱۹۶۵)
در طول جنگ سرد، قانون مشترکی که هر دو طرف دنبال می کردند، اجتناب از جنگ مستقیم با دشمن بود. در حادثه بدفورد، کاپیتان یک کشتی نیروی دریایی ایالات متحده پس از مشاهده یک زیردریایی شوروی در حال گشت زنی در همان منطقه، به نوعی این دستورالعمل را فراموش می کند. او که مشتاق اقدامی جدی است، رویارویی مستقیم با زیردریایی شوروی را انتخاب می کند و بن مانسفورد (سیدنی پوآتیه) را که برای مصاحبه با او در کشتی حضور دارد، وحشت زده می کند.
حادثه بدفورد توجه را به فشار روانی که نیروهای ارتش در طول جنگ سرد با آن دست و پنجه نرم کردند، جلب می کند. بسیاری از آنها ترجیح میدادند درگیریای را ترجیح می دادند که با نبردهای واقعی همراه باشد، تا درگیریای که صرفاً شامل این بود که حواسشان به پشت سرشان می بود و در شرایطی که در شرایط بغرنج و خطرناکی قرار داشتند، تنها قدرت خود را در برابر دشمن حفظ کنند بدون اینکه وارد نبردی مستقیم شوند.
بدون نظر