
سریال پایتخت با طنز صمیمی و شخصیتهای بهیادماندنیاش، پدیدهای در تلویزیون ایران است که خیابانها را در زمان پخش خالی میکند و قلب میلیونها مخاطب را تسخیر کرده است. در ادامه، با نگاهی موشکافانه به فیلمنامه، سرمایهگذاری، بازیگری و تأثیر فرهنگی این سریال، نقاط قوت و ضعف آن را زیر ذرهبین میبریم و دلایل افت و خیزهایش را بررسی میکنیم.
درباره سریال پایتخت و محبوبیت و تاثیرگذاریاش حرف زیادی برای گفتن نمانده. چیزی هم برای انکار یا تاکید وجود ندارد. این که سریال همه جامعه را دربرمیگیرد و هنگام پخش هر قسمتاش خیابانها خلوت میشوند و مصرف اینترنت هم کاهش پیدا میکند، نیاز به شاهد و مستند ندارد. این که مردم برای تماشای قسمت آخر سریال در برج میلاد صف میکشند و این که رکوردهای پخش آگهی جابهجا میشود و حتی «سنگ آسمانی» یا «شهاب سنگ» به عنوان یکی از مولفههای سریال تبدیل به سوژه میشود و سایتهای فروش آنلاین پر میشوند از آگهی سنگ، همه از تبعات یک سریال-پدیده است.
قبلا هم مشابهش را دیده بودیم و مدتهاست کمتر با چنین نمونههایی مواجهیم. دلایلش قابل بررسی است و البته اینجا نمیخواهیم به آن بپردازیم. افت کیفیت عمومی سیما و مسیر اشتباهی که رسانه ملی میرود، یکی از بزرگترین دلایل است و انتقادها هم گویی قرار نیست راه به جایی ببرد. اینجا به چند نکته درباره سریال اشاره میکنیم که کمتر گفته شده یا اگر هم به آنها پرداخته شده، جای توجه بیشتری دارد.
اول: فیلمنامه، فیلمنامه لعنتی

فصل آخر پایتخت به وضوح از ضعف فیلمنامه رنج میبرد. همه آنچه بالا در وصفش گفتیم هم واقعیت فیلمنامه را پوشش نمیدهد. توضیحات و توجیهات دیگر هم بیفایده است. سریال پایتخت پس از خشایار الوند به سراشیبی افتاده و امروز اوضاعش از همیشه خرابتر است. به نظر میرسد دخالتها و اعمال سلیقههای محسن تنابنده هم – که تازه خودش فیلمنامهنویس کارکشتهای است- به جای کمک بیشتر مخرب بوده. مسئله روشن است؛ پایتخت مرغ تخمطلای سیما و تیم سازنده آن یعنی سیروس مقدم و تنابنده است.
سریالی که هرچقدر خرجش میکنند بیش از آن را برمیگرداند. علاوه بر این که یک تنه میتواند بیننده را با سیما آشتی دهد. در چنین شرایطی اولین تمهید باید پیدا کردن و نوشتن فیلمنامه درجه یک باشد. چون کارگردان و بازیگران امتحان پس داده و تماشاگران سریال که همگی هستند، تنها چیزی که میتواند به پایتخت ارزش بیشتر یا کمتری بدهد، داستان و جزییات جذاب است. عجیب است که تیم سازنده همچنان خساست یا بدسلیقگی میکنند و به داد بچهشان نمیرسند.
دوم: سرمایه، سرمایه کثیف لعنتی

اشاره کردم که سریال دخل و خرج میکند. آنقدر گردش مالیاش شیرین است که هر هزینهای برایش بکنند جای دوری نرفته. از آوردن ستارههای بیشتر و پرداختهای گزاف تا هزینه کردن برای تروکاژهای سینمایی و ولخرجیهای دیگر. سریال از سر و رویش درآمد میبارد و همه عواملش را غرق در ثروت میکند. این وسط تلویزیون هم با کمترین دردسر -چون پروژه را تقریبا برونسپاری میکند- هم بینده و هم درآمد را یکجا به حساب میریزد.
در چنین شرایطی مقاومت و مانعتراشی برای ساخت فصلهای بیشتر جهل مرکب است. محصولی که همه از آن منتفع میشوند و مردم هم راضی هستند چرا باید اینقدر کند و با دردسر و گیر و گور ساخته شود. چرا همه میخواهند برایش اعمال نظر کنند و ترمزش را بکشند. هر پلتفرمی در دنیا چنین سریال پرمخاطبی داشت در طول این ۱۴ سال که از پخش فصل یکم میگذرد، سال به سال سعی میکرد فصلی به آنتن برساند و همه توان و ظرفیتش را به کار میگرفت تا بیشترین بهره را از این مرغ تخم طلا ببرد. معلوم نیست تصمیمگیرندگان اصلی چه دردی دارند که همه چیز اینقدر سخت و کند پیش میرود. به قول هوتن شکیبا این وسط کی ضرر میکند؟
ماشین عجیب و غریب ارسطو در سریال «پایتخت ۷» چقدر قیمت دارد؟
سوم: سندروم فرزند بیقرار

این بلیه که کارگردانهای سینما میخواهند فرزندان دلبندشان را حتما توی کارهایشان فرو کنند، متاسفانه به پایتخت هم رسید و تقریبا نتیجه مشابهی با اغلب تجربههای پیشین داشت. آقای مقدم و خانم الهام غفوری عزیز، همین یک بار کافی بود. سهیل جان قبلا هم تلاشهایی داشته و دیگر میتوان با اطمینان گفت که استعداد و نبوغ او قطعا جایی خارج از حوزه بازیگری سینماست. البته اگر در آینده معجزهای نشود. این امتحان را حسن فتحی هم کرده بود، به حرف کسی گوش نمیدهد و امیرحسین جان هم با آن چهره و قد و بالا دارد جلوی دوربین پدر حیف میشود. از مسعود کیمیایی بالاتر که نداریم. اگر از پولاد بازیگر بزرگی درآمد، کارگردانهای دیگر هم تلاش خودشان را بکنند.
چهار: این سلبریتیهای لعنتی

سریال پایتخت و موفقیت خیرهکنندهاش شمشیر دولبه است. تصور این که هر برنامه خوشسابقهای میتواند برای سیما تبدیل به محصولی جذاب شود، ایده اشتباهی است. این را ایرج طهماسب و برنامه مهمانی در همین سال گذشته ثابت کردند. تلویزیون با محدودیتها و اعمال نظرهایش میتواند هر شاهکاری را سترون کند. این را حتی در استفاده از رضا گلزار و برنامه پرهزینهاش دیدهایم. برنامهای که بازخوردهایش نشان میدهد تلاش بیهودهای بوده و مدیران شبکه پولشان را توی جوی آب ریختهاند. اتفاقی که برای فرزاد حسنی و مسابقهاش در شبکه نسیم هم قابل پیشبینی است. برنامهای که میخواهد دنباله مسابقه هفته نوذری باشد ولی بعید است موفقیت آن را تکرار کند.
صداوسیما باید متوجه شده باشد که برنامه پرمخاطب یعنی چه. که با آمار دادن و هزینه کردن در شبکههای اجتماعی نمیشود برنامه معمولی را بالا برد و گنجشک رنگ کرده را جای قناری فروخت. موفقیت پایتخت باید گوشی را دستشان داده باشد که قبلش چه برهوتی داشتهاند و دوباره پس از پایتخت جز فوتبال چیزی در چنته ندارند. استفاده از نوستالژیهای قدیمی، سوار شدن روی موجهای سابق و آوردن چهرههای مشهور؟ پلتفرمها ته این ایدهها را درآوردهاند. اگر خلاقیت و نوآوری و آزادی عمل نداشته باشید مردم دستتان را میخوانند. دیگر سخت بشود مردم را با پشتک و وارو و شلوغبازی گول زد. سریال لمندگان را نگاه کنید. از این همه ابتذال و بیمزگی غصهتان نمیشود؟
پنج: ماجرای عجیب نقی، فهیمه و معمولیهای دیگر

نکتهای که شاید کمی نامربوط باشد ولی خالی از لطف نیست. محسن تنابنده با همه استعداد و توان بالای بازیگریاش، بیرون از پایتخت حرف زیادی برای گفتن ندارد و باورش سخت است. اغراق نمیکنیم ولی تنابنده را جز در نقش نقی معمولی کجا به یاد میآورید؟ سنپطرزبورگ؟ قهرمان اصغر فرهادی؟ دیگر کجا؟ واقعیت این است که او در دنیای سینماییاش بیش از هر چیز نقی معمولی است. در نقشها و کارهای دیگرش به این موقعیت حتی نزدیک هم نمیشود. آیا خودش از این وضعیت راضی است؟ تا ابد که قرار نیست نقی معمولی بماند.
این شرایط کم و بیش برای فهیمه یا خانم نسرین نصرتی هم قابل بیان است. اگرچه نصرتی همه شهرتش را با حضور ناگهانی در پایتخت به دست آورده و مثل خیلی از بازیگران مشهور سریالهای مشهور دنیا، ممکن است این بزرگترین و درخشانترین بخش کارنامهاش باشد. برعکس ریما رامینفر عزیز که خودش را بارها ثابت کرده و همای سعادت فقط در پایتخت نیست که بر سرش نشسته. اما فاصله ارسطو یا احمد مهرانفر هم در پایتخت و بیرون از پایتخت بسیار زیاد است. آیا او استعدادهای کشف نشدهای دارد که همچنان باید منتظر بروزشان بمانیم یا قرار است برای همیشه او را با نقش ارسطو و زنان و نامزدهای پرتعدادش در پایتخت به یاد بیاوریم؟
بدون نظر