
در ماجرایی تلخ، دو جوان که در ظاهر رفتاری صمیمی داشتند، با وعدههایی ساده و فریبنده مثل دیدن یک گربه خاص یا بازی فوتبال، نوجوانان را به دام میکشاندند. آنها از خلوتی پارک، ترس نوجوانان و تهدید به افشای فیلم، برای اجرای نیتهای پلید خود استفاده میکردند.
دو پسر جوان با بهانههایی ساده اما وسوسهانگیز، قربانیان نوجوان خود را شکار میکردند. گاهی با گفتن اینکه گربه پرشینی خریدهاند و همه بچهها در پارک جمع شدهاند، گاهی با پیشنهاد بازی فوتبال. ظاهر آرام و آشنا بودن این افراد باعث میشد که نوجوانان به آنها اعتماد کنند، بیخبر از نقشهای که در انتظارشان بود.
پسر نوجوان: فقط میخواستم گربه را ببینم
چند روز پیش، پسر ۱۴ سالهای به همراه خانوادهاش وارد اداره پلیس شد. او هنوز شوکه و ترسیده بود. در روایتش گفت که دو پسر جوان، که سابقاً ساکن محلهشان بودند، سر راه مدرسه او را گیر انداخته و با داستان گربه خاصی که تازه خریدهاند، او را به پارک کشاندهاند. پارکی که درست نزدیک خانهشان بود. پسر نوجوان تصمیم گرفت دقایقی گربه را ببیند و بعد به خانه بازگردد، اما این تصمیم ساده، آغاز کابوسی واقعی شد.
لحظه وحشت در پارک خلوت
وقتی به پارک رسیدند، یکی از پسران با چاقو او را تهدید کرد تا به پشت شمشادها برود. در آن ساعت روز، پارک تقریباً خلوت بود. آنها با تهدید و اجبار، پسر نوجوان را مورد آزار قرار دادند. سپس از او فیلم گرفتند و با تهدید به انتشار آن در فضای مجازی و حتی آسیبزدن به خانوادهاش، او را مجبور به سکوت کردند. ترس از بیآبرویی و امنیت پدر و مادرش، باعث شد مدتها هیچکس از این ماجرا باخبر نشود.
افسردگی، کابوس شبانه و افشای راز بزرگ
پسر نوجوان که در سکوت با ترس و اضطراب زندگی میکرد، دچار افسردگی شد. شبها کابوس میدید و روزها بیحال و غمگین بود. خانوادهاش متوجه تغییر رفتار او شدند اما پاسخی نمیگرفتند، تا اینکه پسر ماجرا را برای یکی از بستگان تعریف کرد. آن شخص موضوع را با والدینش درمیان گذاشت و در نهایت، ماجرا به پلیس گزارش شد.
شکار سریالی نوجوانان در یک محله
با تشکیل پرونده در دادسرای جنایی، تحقیقات آغاز شد. پلیس به سرعت هویت متهمان را شناسایی کرد. در این حین، شکایت مشابه دیگری نیز به دست مأموران رسید؛ نوجوانی دیگر که با پیشنهاد بازی فوتبال به پارک کشانده شده و همان سرنوشت تلخ را تجربه کرده بود. همین موضوع نشان داد که متهمان بهصورت سریالی در حال اجرای نقشههای خود بودند.
دستگیری و اعتراف
کارآگاهان با سرنخهای موجود، هر دو متهم را شناسایی و بازداشت کردند. آنها تصور نمیکردند کسی جرئت شکایت داشته باشد، اما با شجاعت دو نوجوان، همه چیز برملا شد و در بازجوییها به جرم خود اعتراف کردند. نکته جالب و تلخ ماجرا این بود که این دو جوان نهتنها سابقه کیفری نداشتند، بلکه در خانوادهای ثروتمند بزرگ شده بودند. اما مصرف مداوم ماده مخدر «گل»، باعث بروز توهمهای شدید در آنها شده و منشأ اصلی رفتارهای انحرافیشان بود.
شکارچی در لباس مامور شهرداری؛ جزئیات پرونده متهم تجاوز به کودکان در تهران

در ادامه گفتگو با طراح این نقشه شوم را میخوانید:
خودت را معرفی کن؟
من ساسان هستم و ۲۷ سال سن دارم. همدستم مسعود و او نیز هم سن و سال خودم است.
ساسان، چه شد که چنین نقشی شومی کشیدی؟
احساس کردم با اجرای این نقشه، می توانیم قدرت و جسارتمان را به رخ دیگران بکشیم. درواقع هر وقت گل می کشیدیم، شهامت به سراغمان می آمد، حس می کردیم جسورتر شده ایم.
قدرتتان را به رخ پسربچههای نوجوان بکشید!؟
اینکه آنها از ما می ترسیدند و وحشت می کردند، حس قدرت به ما دست می داد. مطمئن می شدیم که از ما حساب می برند. به خصوص وقتی که مطمئن می شدیم از ترسشان جرات نمی کردند، شکایت کنند چون قبل از اینکه رهایشان کنیم التماسمان می کردند تا فیلم را منتشر نکنیم و بلایی بر سر خانواده هایشان نیاوریم. همین التماس کردن آنها، به من و دوستم احساس خوبی می داد! همینکه مطمئن می شدیم از ترسشان، حاضر به شکایت نیستند.
اما دو نفر از طعمه هایتان شکایت کردند؟
خب همیشه همانطور که فکر می کنیم نمی شود. من و مسعود تصور می کردیم که کسی از ترسش شکایت نمی کند. به همین دلیل با صورت باز می رفتیم. یعنی در این مطمئن بودیم که حتی صورت هایمان را نمی پوشاندیم اما خب از بخت بد ما، دو نفر شکایت کردند و چون ما قبلا در آن محله زندگی می کردیم، لو رفتیم.
چند نفر را با این شگرد به دام انداخته اید؟
شما فکر می کنید کسی که معتاد به گل است، حافظه درستی دارد؟ نه من تعداد را می دانم، نه مسعود.
پرونده شما نشان می دهد که سابقه ای ندارید؟
درسته. این اولین بار است که دستگیر می شویم. ما مشکل مالی هم حتی نداریم وگرنه سرقت می کردیم. در یک خانواده پولدار بزرگ شده ایم. اما حدود یک سالی می شود که معتاد به گل شده ایم. از وقتی شروع کردیم به مصرف مواد، زندگیمان نیز رفته رفته نابود شد. همانطور که گفتم می خواستیم حس قدرت را تجربه کنیم اما اشتباه کردیم و پشیمانیم.

احساس بی ارزشی یا قدرت!
متهمان این پرونده، نه سابقه دار هستند و نه مشکل مالی دارند. آنها عنوان می کنند که هر وقت مواد مصرف می کنند، جسورتر می شوند. اما چه می شود که یک فرد به لحاظ روحی و روانی به این نقطه می رسد.
دکتر محبوبه یخچالی روانشناس و مشاور خانواده در این باره میگوید: در بررسی روانشناختی این پرونده، با دو متهم روبرو هستیم که با وجود نداشتن پیشینه کیفری و عدم وجود مشکلات مالی، اقدام به ربایش و آزار نوجوانان پسر در فضاهای عمومی مانند پارک کردهاند.
این افراد با توسل به فریبهایی نظیر دعوت به تماشای حیوانات خانگی یا بازی فوتبال، نوجوانان را به دام انداخته و با تهدید، آنها را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند. انگیزه اعلامشده از سوی متهمان، قدرتنمایی و کسب احساس تسلط بر دیگران عنوان شده است که باید گفت هردو متهم بی شک از مشکلات روحی و گاها احساس بی ارزشی در کودکی و یا بزرگسالی رنج می برند.
متاسفانه باید گفت مصرف ماده مخدر نیز باعث تشدید این حس ناکافی بودن افراد شده است.
دکتر یخچالی ادامه می دهد: ماده مخدر گل، تأثیرات روانی عمیق و گاها خطرناکی بر افراد دارد. از جمله این اثرات میتوان به کاهش بازداریهای روانی، افزایش احساس کاذب جسارت و اختلال در قضاوت اشاره کرد.
وی می گوید: متهمان نیز اعتراف کردهاند که از زمان شروع مصرف این ماده، جسورتر شدهاند و اعمال مجرمانه خود را تحت تأثیر همین تغییرات روانی انجام دادهاند. گرچه مصرف مواد به تنهایی علت کافی برای چنین جرائمی نیست، اما میتواند بهعنوان عامل تسهیلکننده یا تشدیدکننده رفتارهای پرخطر عمل کند.
این روانشناس درباره انگیزه های روانی متهمان این پرونده می گویند: متهمان اعتراف کردهاند که انگیزه اصلیشان از این اقدامات، احساس قدرت و تسلط بوده است، نه انگیزههای مالی یا جنسی صرف.
از منظر روانشناسی جنایی، چنین انگیزههایی معمولاً در افرادی دیده میشود که از نظر درونی با احساس بیارزشی یا ناتوانی مواجهاند و با کنترل روانی و جسمی دیگران، سعی در جبران این خلأ دارند. لذت بردن از تسلیم و التماس قربانیان، نشانهای از تمایلات سادیستی خفیف در این افراد است که در چارچوب اختلالات شخصیت از نوع خودشیفته یا ضداجتماعی نیز قابل بررسی است.
این روانشناس می گوید: اما انتخاب پسران نوجوان بهعنوان طعمه، حاکی از آگاهی متهمان از میزان آسیبپذیری این گروه سنی است. نوجوانان غالباً در برابر تهدید یا فریب، مقاومت کمتری دارند و واکنش آنها شامل ترس، سردرگمی و التماس دقیقاً همان واکنشی است که برای متهمان ایجاد حس قدرت و رضایت روانی میکند.
به عقیده بنده، رفتار این دو متهم، صرفاً یک جرم لحظهای یا واکنشی نبوده، بلکه حاصل یک چرخه روانی پیچیده است که در آن، احساس کمبود درونی با رفتارهای خشونتبار و کنترلگرانه جبران میشود. از این رو، می بایست متهمان تحت ارزیابی کامل روانپزشکی و روانسنجی قرار گیرند تا زمینه های تربیتی، خانوادگی و روانی ها آنها مورد بررسی قرار بگیرد تا از تکرار جرم پس از آزادی، جلوگیری شود.
بدون نظر