
اگر تعداد زیادی فیلم رزمی و/یا کونگ فویی تماشا کرده باشید، احتمالاً کاملاً آگاهید که بسیاری از آنها حول محور انتقام ـ به هر شکلی ـ میچرخند. انتقام یک راه ساده و سرراست است برای آنکه قهرمان داستان را شایستهٔ حمایت نشان دهند و شخصیت شرور (یا گروهی از شرورها) را بهشدت نفرتانگیز سازند. فیلمهای کونگ فویی که در ادامه آمدهاند به هیچ وجه بهترین فیلمهای رزمی نیستند، چرا که انتقام نقش زیادی در فیلمهای بزرگی همچون The Raid یا Police Story ندارد، اما اگر بخواهید اکشن کونگ فویی/رزمی را در کنار بررسی مفاهیم انتقام، و داستانهایی دربارهی افرادی که خودشان مامور اجرای عدالت میشوند را ببینید، در جای درستی هستید. این شما و این بهترین فیلمهای کونگ فویی با موضوع انتقام.
بهترین فیلمهای کونگ فویی با موضوع انتقام
- ۱. Lone Wolf and Cub: Sword of Vengeance (1972)
- ۲. 9The Return of the 5 Deadly Venoms (1978)
- ۳. Vengeance! (1970)
- ۴. The Avenging Eagle (1978)
- ۵. 6Enter the Dragon (1973)
- ۶. Lady Snowblood (1973)
- ۷. Kill Bill: Vol. 1 (2003)
- ۸. Kill Bill: Vol. 2 (2004)
- ۹. The 36th Chamber of Shaolin (1978)
- ۱۰. The 8 Diagram Pole Fighter (1984)

۱۰. Lone Wolf and Cub: Sword of Vengeance (۱۹۷۲)
خبر خوب این است که اگر گرگ تنها و توله: شمشیر انتقام را دوست داشته باشید، پنج فیلم دیگر در همین مجموعه هست که همان حس را برایتان فراهم میکند. اساساً، سری فیلمهای Lone Wolf and Cub روی مردی تمرکز دارد که همهچیزش را، بهجز نوزادش، از دست میدهد، و بنابراین سفری طولانی – و خونین – را آغاز میکند تا کسانی که مسئول نابودی زندگیاش بودهاند را از میان بردارد.
Lone Wolf and Cub: Sword of Vengeance و دیگر فیلمهای این مجموعه بیشتر در دسته فیلمهای سامورایی قرار میگیرند، بله، اما این ژانر هم نوعی متفاوت از ژانر رزمی است و اکشن در آنها، در نهایت، هنوز عمدتاً ماهیتی شخصی و تنبهتن دارد. این فیلم یکی از بهترین سری فیلمهای انتقاممحور عصر خود – یا شاید حتی در تمام دوران – باشد و شمشیر انتقام طبیعتاً بهترین نقطه شروع برای تماشای این سری فیلمهاست.

۹. The Return of the 5 Deadly Venoms (۱۹۷۸)
The Return of the 5 Deadly Venoms گاهی با عنوانی کمتر مناسب از لحاظ سیاسی Crippled Avengers شناخته میشود، اما در هر دو صورت، فیلم یکی است. داستان فیلم بازگشت ۵ زهرآگین مرگبار درباره گروهی از افراد است که همگی توسط یک استاد هنرهای رزمی فوقالعاده شرور آسیب دیدهاند، یا به بیان دقیقتر، بهنحوی دچار نقص عضو یا جراحت شدهاند.
بنابراین، وقتی آنها گرد هم میآیند، یاد میگیرند که بر معلولیتهای خود فائق آمده و بر آنچه هنوز دارند تمرکز کنند؛ و در عین حال بهخوبی یکدیگر را تکمیل کرده و به تیمی پنجنفره و سازمانیافته برای گرفتن انتقام تبدیل میشوند. بازگشت ۵ زهرآگین مرگبار فیلمی است تا حدی افراطی و اغراقآمیز، اما این بزرگنمایی جواب میدهد، حتی با ساختار بسیار ساده و درجهای از تکرار که در چنین داستانی طبیعی است. به عنوان بیننده همچنان دوست دارید که قهرمانان داستان پیروز شوند، شرور داستان شکست بخورد، و هرکدام از قهرمانان ویژگی “دستکم گرفتهشده” ای را دارند که باعث میشود درگیریها هیجانانگیزتر (و تازهتر) جلوه کنند.

۸. Vengeance! (۱۹۷۰)
در ادامه صحبت درباره فیلمهای کونگفویی دهه ۷۰ که ممکن است در دسته فیلمهای درجهدو (B-movie) قرار بگیرند (اما به معنای مثبت)، این شما و این هم انتقام! که دقیقاً درباره همان چیزی است که از عنوانش انتظار میرود. داستان از این سادهتر نمیشود، و Vengeance! واقعاً در آغاز یکی از سادهترین فیلمهای انتقاممحور است… حداقل تا مدتی.
«قهرمان» این داستان انگیزهای قابلدرک دارد، اما وقتی در مسیر گرفتن انتقامش قرار میگیرد – با آن علامت تعجب در عنوان، البته – رفته رفته از خط قرمزها و مرزها عبور میکند، و در مقطعی، این احساس قوی در ذهن مخاطب شکل میگیرد که شاید دارد زیادی پیش میرود. بهعنوان بیننده، انتقام! فیلمی است که سخت میتوان از تماشای آن چشم برداشت، هرچقدر هم که تاریک و خونین شود، چرا که بهشدت ویرانگر و بیپرده است؛ و تا زمان انتشارش یکی از خشنترین فیلمهای رزمی تاریخ سینما بهشمار میآمد.

۷. The Avenging Eagle (۱۹۷۸)
The Avenging Eagle یکی دیگر از فیلمهای صریح و زمخت و کاملاً سرراستِ انتقاممحور در ژانر کونگفویی در دهه ۷۰ است که ارزش توجه دارد. سه شخصیت اصلی در داستان این فیلم کونگفویی وجود دارند: یک ضدقهرمان کانونی، یکی از زیردستان او که میخواهد از زندگی خشونتآمیزش فاصله بگیرد، و یک مرد جوان که برای گرفتن انتقام از قاتل عزیزانش پا به میدان گذاشته است.
در اصل، اتحادها تغییر میکنند و بازسازی میشوند، به شکلی که بیشترین میزان صحنههای اکشن ممکن فراهم شود، و همین باعث میشود عقاب انتقامجو تقریباً در تمام طول زمان نمایش، تماشایی باشد. هر نبرد از قبلی دیوانهوارتر است، و فیلم بهترین چیزهایش را برای پایان نگه میدارد، در حالی که در طول مسیر هم هیچ کموکاستی از لحاظ صحنههای مبارزه ندارد. این فیلم در میان آثار همدورهایش قدری نادیده گرفته شده، اما نباید اینگونه باشد. ارزش عقاب انتقامجو بیش از آن است که از قلم بیفتد.

۶. Enter the Dragon (۱۹۷۳)
در حالی که سخت است فقط یک فیلم رزمی را بهعنوان اثری معرفی کرد که این ژانر را در سراسر جهان محبوب کرد، Enter the Dragon بدون شک یکی از فیلمهایی است که شایسته اشاره و تقدیر به نظر میرسد. این فیلم اثری تأثیرگذار و بینهایت سرگرمکننده است، با سه شخصیت برجسته که همگی برای شرکت در یک تورنمنت مرموز هنرهای رزمی وارد جزیرهای عجیب میشوند، در حالی که هر یک انگیزههای خاص خود را دارند.
همانطور که در ادامه مشخص میشود، انگیزه شخصیت بروس لی تا حدی انتقام است، اما او یک جاسوس نیز هست. و از آنجایی که در جریان فیلم یک تورنمنت هنرهای رزمی در حال برگزاری است، اژدها وارد میشود از یک نظر هم میتواند فیلمی ورزشی نیز محسوب شود. سپس در پایان فیلم، همهچیز دیوانهوار میشود و فیلم با شتاب به سمت هرجومرج کامل و اکشن اغراقشده پیش میرود. این اثر موفق میشود همزمان مهارشده و بیمهار به نظر برسد، و این کار را بهشکلی غافلگیرکنندهای بسیار خوب انجام میدهد. این فیلم رزمی فقط دربارهی انتقام نیست، درست، اما انتقام یکی از موضوعاتی است که فیلم بهشکل موفقی به آن میپردازد.

۵. Lady Snowblood (۱۹۷۳)
اگر این روزها دربارهی Lady Snowblood چیزی شنیده باشید، احتمالاً بهخاطر تأثیر بزرگی است که بر فیلمهای رزمی دیگری که سی سال بعد ساخته شد، داشته است. اما نکتهای که باید بر آن تأکید کرد این است که این فیلم همچنان اثری دیدنی و بینقص است که بهتنهایی ارزش دیدن دارد، یک اکشن سامورایی را با داستانی سرراست از انتقامی خونین ترکیب میکند، به شکلی که تقریباً بینقص به نظر میرسد.
در بانوی برفی انرژی خاصی جریان دارد که توصیفش دشوار است. حالوهوای فیلم تا حدودی غمانگیز است، حتی اگر مقدار زیادی اکشن و خونپاشی در آن باشد، و میتوان گفت برای یک سری دو فیلمه، همراه با Vengeance! – بهعنوان آثاری تیره، خشن و افسردهکنندهی انتقاممحور – انتخابی عالی هستند. اگر چیزی میخواهید که هم کلاسیک به نظر برسد و هم به نحوی حدی فراتر از زمان خود باشد، Lady Snowblood یک گزینه اجباری برای تماشاست.

۴. Kill Bill: Vol. 1 (۲۰۰۳)
بله، آن فیلمی که تأثیر زیادی از Lady Snowblood گرفته بود، Kill Bill ساخته کوئنتین تارانتینو است، بهویژه قسمت اول این حماسهی انتقامی یعنی Kill Bill: Vol. 1 محصول سال ۲۰۰۳. در این قسمت همچنان دیالوگهایی قوی دیده میشود و شخصیتها بهیادماندنی هستند (حتی اگر در این نقطه از داستان هنوز ساده و سرراست باشند)، اما تمرکز اصلی بیل را بکش: بخش ۱ روی ارائهی اکشن خیرهکننده است، بیش از هر چیز دیگری.
و از این نظر، کاملاً موفق است، چون حس تماشای فیلم تقریباً بیوقفه، بسیار خونین، و غالباً اغراقشده است، و همهی اینها بهگونهای اجرا شدهاند که به شکلی بامزه به فیلمهای قدیمی کونگفویی و سامورایی ادای احترام میکند – یا شاید از آنها کپیبرداری میکند. اگر فیلمی به زبان انگلیسی میخواهید که در ژانر هنرهای رزمی باشد، گزینهای بهتر از بیل را بکش: بخش ۱ پیدا نمیشود، و شاید دلیل اصلیاش هم همین باشد که از دههها فیلمهای رزمی ساختهشده در هنگکنگ و ژاپن الهام گرفته است.

۳. Kill Bill: Vol. 2 (۲۰۰۴)
در حالی که بیل را بکش: بخش ۱ شاید به اندازه بخش اول داستان اکشن نداشته باشد، این قسمت همچنان بهنوعی یک فیلم رزمی به شمار میآید. به جای پر بودن از صحنههای مبارزهای پیچیده، قسمت اعظم کونگفوی این قسمت به یک فلشبک طولانی مربوط میشود که در آن شاهد تمرینات شخصیت اصلی داستان (عروس) هستیم، و این بهشکلی ساخته شده که شدیداً یادآور مونتاژهای تمرینات مبارزه و داستانهای معمول فیلمهای رزمی کلاسیک است.
همچنین، در حالی که در بخش ۱ شخصیت اصلی داستان سفر انتقامش را آغاز میکند، در بیل را بکش: بخش ۲ او به آنچه برایش میجنگیده دست مییابد؛ بنابراین وقتی موضوع ما «فیلمهای انتقاممحور» باشد، نمیتوان یکی از این دو را بدون دیگری آورد. بخش ۲ کمی کندتر روایت میشود و گفتوگوی بیشتری دارد، اما به اندازه بخش ۱ در ادای احترام به فیلمهای رزمی کلاسیک موفق بوده، و پایانی بسیار رضایتبخش را برای طوفان انتقام آغازشده در قسمت اول رقم میزند.

۲. The 36th Chamber of Shaolin (۱۹۷۸)
گوردون لیو در بیل را بکش در دو نقش ظاهر شد، و پیش از آن یکی از بزرگترین بازیگران فیلمهای رزمی نسل خودش بود. او در هر دو فیلم سی و ششمین تالار شائولین و فیلمی که در رتبه ۱ این فهرست قرار دارد، نقش اصلی را داشت، و نقشی که در بیل را بکش: بخش ۲ بازی کرد، تا حدی ادای دینی بود به نقشش در فیلم سی و ششمین تالار شائولین. در فیلم تارانتینو، او استاد بود؛ در این فیلم، شاگردی مستعد اما در ابتدا زخم خورده و مشکلدار است که آیندهای درخشان دارد.
داستان این فیلم ساده است، همانطور که فیلمهای انتقاممحور رزمی معمولاً هستند. لیو در اینجا نقش جوانی را بازی میکند که میخواهد انتقام بگیرد، و در نتیجه فرایند طاقتفرسای استاد شدن در هنرهای رزمی را طی میکند. The 36th Chamber of Shaolin بیشتر وقت خود را صرف نمایش تمرینات این شخصیت میکند تا مبارزات، اما این کار را بهخوبی انجام میدهد. تنها فیلمهایی که تمرین را به این خوبی به نمایش میگذارند، فیلمهای سری راکی هستند، و این ساختار اجازه میدهد تا زمانی که او بهاندازه کافی ماهر میشود تا انتقامش را بگیرد، بیننده یک حس رهایی و رضایت واقعی را تجربه کند.

۱. The 8 Diagram Pole Fighter (۱۹۸۴)
و در آخر، پس از سی و ششمین تالار شائولین، گوردون لیو در هشت اژدهای جنگنده قطب هم بازی کرد؛ فیلمی که نسبت به آثار انتقاممحور دیگر، وحشیانهتر، تهاجمیتر و انفجاریتر احساس میشود. ساختار داستان تا حدی شبیه به سی و ششمین تالار شائولین است، با این تفاوت که تمرینها اینبار به اندازه فیلم قبل موفقیتآمیز نیستند، احساسات در کل فیلم شدیدترند، و پایانبندی بهمراتب خونینتر است.
در اینجا سطحی از خشونت و ویرانی دیده میشود که باید با چشم دید تا باور کرد، اما حتی پیش از آن پایان خونین، The 8 Diagram Pole Fighter در ارائهی هم کمیت و هم کیفیت اکشن بسیار سخاوتمندس است. فیلمهای کونگفویی دهه ۱۹۸۰ از این بهتر نمیشوند، و این فیلم نقطهی شروعی عالی برای کسانی است که قبلاً چند فیلم رزمی مدرن دیدهاند و میخواهند بهتر با شاهکارهای کلاسیک و فراموششدهی این ژانر آشنا شوند؛ آثاری که منتظر کشف و بازشناسیاند.
بدون نظر