
ژانر «نوآر نوردیک» یا نوآر اسکاندیناویایی در سالهای اخیر بهطور روزافزون در میان مخاطبان سریالهای تلویزیونی محبوبیت بیشتری پیدا کرده است که بخشی از آن به لطف سرویسهای استریمینگی است که این سریالهای بینقص را برای بینندگان بینالمللی دسترسپذیرتر کردهاند. در کل، سریالهای جنایی فوقالعادهای وجود دارند، اما سریالهای نوردیک نوآر یک جایگاه خاصتر را اشغال میکنند، سریالهایی که در کشورهای سوئد، نروژ، دانمارک، ایسلند و فنلاند ساخته میشوند. سریالهای نوردیک نوآر با لحن و جنایات تاریک و شخصیتهای اغلب خاکستری از نظر اخلاقی شناخته میشوند. این شخصیتها اغلب با مشکلات و شیاطین زندگی خود دستوپنجه نرم میکنند، در حالی که در اطرافشان شاهد جنایاتی به همان تاریکی هستند، ترکیبی که تماشای این سریالها را جذاب میسازد.
۱۰ فیلم نئونوآر تکان دهنده و هیجان انگیزی که قبل از مرگ باید دید [قسمت اول]
بهترین سریالهای جنایی نوآر اسکاندیناویایی
۱۰. The Åre Murders (۲۰۲۵)
۹. Wisting (۲۰۱۹–۲۰۲۴)
۸. Wallander (۲۰۰۵–۲۰۱۳)
۷. Trapped (۲۰۱۶–۲۰۲۱)
۶. The Valhalla Murders (۲۰۱۹–۲۰۲۰)
۵. Equinox (۲۰۲۰)
۴. The Chestnut Man (۲۰۲۱–اکنون)
۳. Deadwind (۲۰۱۸–۲۰۲۲)
۲. The Killing (۲۰۰۷–۲۰۱۲)
۱. The Bridge (۲۰۱۱–۲۰۱۸)

۱۰. The Åre Murders (۲۰۲۵)
قتلهای اوره یکی از جدیدترین آثار نتفلیکس در ژانر نوآر اسکاندیناویایی است، اما بهعنوان یک نقطه شروع عالی برای بینندگانی که تازه با این درامهای جنایی تلخ آشنا میشوند عمل میکند. این سریال فقط پنج قسمت دارد و تماشای آن در یک آخر هفته یا حتی یک روز بهصورت بیوقفه میسر است.
این سریال جنایی داستان کارآگاهی به نام هانا آهلاندر را دنبال میکند که برای فرار از فشارهای کاری به یک پیست اسکی دورافتاده سفر میکند، اما در آنجا بهتدریج درگیر تحقیقات درباره ناپدیدشدن یک دختر جوان میشود. این سریال جدید پس از انتشار نقدهای مثبتی دریافت کرد و در حال حاضر امتیاز ۸۶ درصد تأیید منتقدان را در راتن تومیتوز دارد.

۹. Wisting (۲۰۱۹–۲۰۲۴)
سریال نروژی ویستینگ بر اساس مجموعه کتابهای یورن لییر هورست ساخته شده و ماجراهای شخصیت اصلی داستان به نام ویلیام ویستینگ، را در جریان تحقیقاتش را دنبال میکند. ویستینگ همراه با دخترش لاین ویستینگ که خبرنگار جنایی است، در طول ۵ فصل سریال به بررسی قتلهای عجیب میپردازند.
همچنین آغاز فصل اول شخصیت مأمور افبیآی مگی گریفین (با بازی کری-آن ماس) را معرفی میکند که برای کمک به ویستینگ و پلیس لارویک در تحقیق درباره جسدی با احتمال ارتباط با یک قاتل زنجیرهای آمریکایی وارد ماجرا میشود. این عنصر، بخشی از چیزی است که این سریال جنایی نوآر اسکاندیناویایی را سرگرمکنندهتر میکند، زیرا داستان را فراتر از یک شهر کوچک گسترش داده و جنایات را حتی تاریکتر میسازد.

۸. Wallander (۲۰۰۵–۲۰۱۳)
سریال والاندر که پخش آن از سال ۲۰۰۵ آغاز شد، یکی از نخستین نمونههای ژانر نوآر اسکاندیناویایی است. در واقع مجموعه کتابهای هنینگ مانکل که این سریال بر اساس آن ساخته شده، به محبوبیت کلی این ژانر کمک زیادی کرد و تماشای آن را برای هر طرفدار این ژانر جنایی ضروری ساخت.
این سریال سوئدی داستان کارآگاهی به نام کورت والاندر را دنبال میکند که در هر قسمت به تحقیق درباره جنایت جدیدی میپردازد. هر قسمت تقریباً در حد یک فیلم بلند است (معمولاً حدود ۹۰ دقیقه) و حتی چند قسمت آن برای اولین بار در سینماها اکران شدند. با ۳۲ قسمت در مجموع، سریال جنایی والاندر محتوای زیادی برای لذت بردن به مخاطب ارائه میدهد.
محبوبیت والاندر آنقدر زیاد شد که بیبیسی نسخهای به زبان انگلیسی از آن ساخت که کنت برانا در نقش اصلی آن بازی میکرد. هر دو نسخه ارزش تماشا دارند، اما نسخه اصلی سوئدی با بازی چندلایه کریستر هنریکسون در نقش شخصیت اصلی، دیدنیتر و باکیفیتتر است.

۷. Trapped (۲۰۱۶–۲۰۲۱)
یکی از ویژگیهای اصلی ژانر نوآر اسکاندیناویایی، لحن تیره و جنایات بیرحمانه آن است، اما به دام افتاده این ویژگی را با قرار دادن داستان در یک شهر کوچک و دوردست در میانه یک طوفان برفی، حتی پرتنشتر نیز میکند. فصل اول بر کشف جسدی در آب توسط یک قایق ماهیگیری و جستوجو برای یافتن قاتل تمرکز دارد.
سریال جنایی به دام افتاده بهخوبی فضای یک شهر کوچک و مشکلات ناشی از زندگی در میان گروهی اندک اما پر از راز از شهروندان را بررسی میکند. این سریال علاوه بر آشکار کردن جنایات اصلی، تصمیمات اخلاقی خاکستری هم از سوی کارآگاهان و هم مظنونان را به تصویر میکشد و به این ترتیب، روی تاریک یک جامعه ظاهراً صمیمی و نزدیک را نشان میدهد.

۶. The Valhalla Murders (۲۰۱۹–۲۰۲۰)
قتلهای والهالا یکی از هیجانانگیزترین تریلرهای جنایی سالهای اخیر است و به دلیل قالب محدود خود، گزینهای عالی هم برای طرفداران قدیمی نوآر نوردیک و هم برای تازهواردان این ژانر به شمار میرود. جالب اینجاست که این سریال بر اساس یک ماجرای واقعی در تاریخ ایسلند ساخته شده است.
داستان قتلهای والهالا حول دو کارآگاه، کاتا گونارسدوتیر و آرنار بودوارسون، میچرخد که سعی دارند علت قتل کارکنان سابق یک خوابگاه پسرانه را کشف کنند. با پیشرفت تحقیقات، کاتا و آرنار درمییابند که گذشته این مرکز بسیار پیچیدهتر و تاریکتر از چیزی است که تصور میکردند.
اگرچه خود قتلها در سریال ساختگی هستند، اما پیشزمینه داستان بر اساس یک جنایت واقعی است. قتلهای والهالا از ماجرای واقعی یک خوابگاه پسرانه الهام گرفته که در آن، نوجوانان توسط کارکنان مورد آزار قرار میگرفتند، موضوعی که این امکان را برای سریال فراهم کرد تا پیامدها و احساسات واقعی ناشی از آن رویداد تلخ را به تصویر بکشد.

۵. Equinox (۲۰۲۰)
در حالی که سریالهای نوآر اسکاندیناویایی بسیاری با جنایات مهیج خود شناخته میشوند، هیچکدام شبیه اعتدالین نیستند. آنچه اعتدالین را به یک سریال ویژه در این ژانر تبدیل میکند، ترکیب عناصر ماوراءالطبیعی و اساطیری با داستان جنایی مدرن است.
این سریال نتفلیکسی بر ماجراهای شخصیت آسترید متمرکز است، زنی که به دنبال پاسخ برای راز ناپدیدشدن خواهرش در ۲۰ سال پیش میگردد. داستان بین آسترید بزرگسال، که بهتدریج رازهای تاریک خانواده و شهرش را برملا میکند، و آسترید نوجوان، که با آسیب روحی ناشی از ناپدیدشدن خواهرش روبهروست، جابهجا میشود و به این ترتیب، اعتدالین پیامدهای طولانیمدت این رویداد را به تصویر میکشد.

۴. The Chestnut Man (۲۰۲۱- تاکنون)
در سالهای اخیر، نتفلیکس چندین سریال جنایی دیدنی از سراسر کشورهای جهان منتشر کرده و سریال جنایی دانمارکی مرد شاهبلوطی بیشک یکی از بهترین آنهاست. این سریال تاکنون تنها شش قسمت داشته و با وجود کوتاه بودن، تجربهای پربازده است. امتیاز ۱۰۰ درصدی رضایت منتقدان در راتن تومیتوز نیز گواه این موفقیت است.
مرد شاهبلوطی داستان یک کارآگاه کپنهاگنی به نام نایا تولین و یک بازپرس یوروپل به نام مارک هس را دنبال میکند که مأمور شناسایی یک قاتل زنجیرهای شدهاند؛ قاتلی که در صحنههای جرم، پیکرههایی ساختهشده از شاهبلوط برجای میگذارد. داستان سریال بهتدریج فاش میکند که این قتلهای جدید چگونه با جنایتی در چند دهه پیش مرتبط هستند و بیننده را تا انتها درگیر نگه میدارد.

۳. Deadwind (۲۰۱۸-۲۲۰۲۲)
درام جنایی فنلاندی بنبست نمونهای عالی از چیزهایی است که باعث محبوبیت روزافزون ژانر نوآر اسکاندیناویایی در سراسر جهان شدهاند. این سریال بیشتر رویکردی کلاسیک در سبک نوآر برای نمایش جنایات و شخصیتها اتخاذ میکند، اما در عین حال، ژانر را نسبت به سریالهای دهه ۲۰۰۰ اندکی بروز میکند.
بنبست داستان کارآگاه سوفیا کارپی را روایت میکند؛ بازپرس باتجربهای که هنوز از ضربه روحی مرگ همسرش در یک حادثه تراژیک بهبود نیافته است. آنچه کارپی را به یک شخصیت برجسته در یک نوآر نوردیک تبدیل میکند، نحوه مقابله او با درگیریهای شخصیاش در بستر تحقیقات جنایی است.
به همین ترتیب، مظنونان داستان و رازهای تاریکشان – که اغلب ربطی به جنایت اصلی ندارند – رویکردهای افراطی را که انسانها برای پنهان کردن رد خود به کار میبرند، آشکار میسازند و نشان میدهند که واقعاً چه کسی هستند، از چه میترسند و چه چیزهایی برایشان ارزشمند است. از این نظر، بنبست در خلق شخصیتهای جذاب و داستانی تاریک و پرپیچوخم، فوقالعاده عمل میکند.

۲. The Killing (۲۰۰۷-۲۰۱۲)
پس از والاندر، سریال کشتن یا جنایت بهعنوان اثر بعدی ژانر نوآر نوردیک به یک موفقیت عظیم بدل شد و حتی میتوان گفت جای سریال سال ۲۰۰۵ را بهعنوان اثر تأثیرگذارتر گرفت. مانند والاندر، جنایت نیز نسخههای بازسازی متعددی داشته، اما نسخه اصلی همچنان بهترین است.
این سریال جنایی نوآر نوردیک یک رویهجنایی کلاسیک با مضامین و لحن رایج در آثار جنایی اسکاندیناویایی است. داستان بر محور سارا لوند، بازرس عبوس و بیاحساس، میچرخد که در هر فصل مسئول حل پرونده قتلی متفاوت میشود؛ پروندههایی که اغلب پیوندهایی با سیاست یا مسائل نظامی دارند و همین امر تحقیقات را پیچیدهتر میکند.
این سریال بلافاصله پس از پخش با موفقیت روبهرو شد و در سالهای بعد جایگاهش حتی مستحکمتر شد. کشتن موفق به دریافت جایزه بفتا برای بهترین سریال بینالمللی و نامزدی سه جایزه بینالمللی امی نیز شده است.

۱. The Bridge (۲۰۱۱-۲۰۱۸)
طرح اصلی سریال جنایی پل از همان ابتدا جذابیت بالایی دارد: جسدی در وسط پل اورسوند، که دانمارک و سوئد را به هم متصل میکند، پیدا میشود و این مسئله دو کشور را وادار به همکاری در تحقیقات میکند. این همکاری از طریق دو بازپرس، ساگا نورن و مارتین روده شکل میگیرد؛ دو شخصیتی که تفاوتهای زیادی دارند، اما شراکتی تأثیرگذار ایجاد میکنند.
تحقیقات پرتنش و ماهیت شخصی جنایت، تماشای این سریال را به تجربهای وسوسهانگیز تبدیل میکند. با پیشرفت فصلها، پل رشد میکند، شخصیتها پیچیدهتر میشوند و روابطشان تغییر میکند. قهرمانان داستان بینقص نیستند، اما بسیار جذاباند و تصمیماتشان شکاف میان درست و غلط را که خودشان نیز با آن درگیرند، برجسته میکند.
بدون نظر