
جامعه ایران در سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری با یأس و اضطراب جمعی دستوپنجه نرم میکند؛ وضعیتی که ریشه آن تنها در بحرانهای مقطعی مثل جنگ ۱۲ روزه یا تحریمها نیست، بلکه محصول سالها فشار سیاسی، محدودیتهای اجتماعی و بیاعتمادی نسبت به آینده است. در چنین شرایطی، تحلیلگران هشدار میدهند اگر حاکمیت بهجای اصلاح و باز کردن فضا، همچنان بر محدودیتها و کنترلها اصرار ورزد، جامعه ممکن است به سمت واکنشهای کور و پیشبینیناپذیر حرکت کند.
رویداد۲۴ در گزارشی به این موضوع پرداخته و با احمد نقیبزاده، پژوهشگر حوزه علوم سیاسی، گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
شورای عالی امنیت ملی در نشستهای مختلف با اصحاب رسانه، مهمترین مسئله کنونی ایران را یاس و اضطراب اجتماعی خوانده است. «موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان» سال ۱۴۰۳ در بخش «مسائل و آسیبهای اجتماعی» به آماری درباره مطلوبیت وضع فعلی کشور اشاره دارد که براساس آن ۶۱/۶ درصد پاسخگویان معتقد بودند که وضع موجود را باید با انجام اصلاحات بهتر کرد، ۳۰/۲ درصد معتقد بودند وضع کشور قابل اصلاح نیست و تنها ۸/۲ درصد پاسخ دادند که وضع فعلی خوب و قابل دفاع است. در مجموع بالای ۹۰ درصد تا سال گذشته به وضعیت کنونی اعتراض داشتهاند و طبیعتاً عدم اصلاح امور و جنگ به ناامیدی آنها از وضع موجود دامن زده است.

احمد نقیبزاده، پژوهشگر حوزه علوم سیاسی و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران است. تخصص او جامعه شناسی سیاسی است. نقیبزاده در گفتوگو با رویداد۲۴ میگوید معتقد است ریشه افسردگی عمیق جامعه ایران به سالها پیش برمیگردد؛ یأسی که بعد از جنگ ایران و عراق در دوره سازندگی رو به بهبود بود اما تندروها امید مردم را تحمل نکردند و با محدودیتهای اجتماعی و سیاسی، راه بهبود را بستند. او میگوید دستهای پنهانی در کارند تا مردم ناراضیتر شوند و دولت باید هرچه زودتر این عوامل را کشف و خنثی کند وگرنه باید منتظر تحرکات اجتماعی کور در آینده نزدیک باشیم.
افزایش محدودیتهای اجتماعی و سیاسی اشتباه بزرگی است
به نظر شما ریشه یأس امروز جامعه ایران چیست؟
نقیبزاده: یأس و اضطراب اجتماعی کنونی جامعه ایران تنها به دلیل پشت سر گذاشتن جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و احتمال درگیری مجدد نیست، بلکه نشانهای از فرسودگی عمیقتر جامعه است که طی سالهای گذشته روی هم تلنبار شده است.

از سال ۵۷ تاکنون هیچگونه تحلیل و برنامهریزی برای رفتار روانی-اجتماعی ایران از سوی هیئت حاکمه صورت نگرفت و با وجود بحرانها در مقاطع مختلف هیچ فکر اساسی برای پیامدهای آن نمیشود. حال آنکه با وجود صدمات زیاد جنگ ایران و عراق به روحیه اجتماعی مردم، آغاز دوران سازندگی روحیه مردم و امید به آینده را بهبود بخشید. اما دیدیم که برخی نیروهای سیاسی این وضعیت را برنتابیدند و مقابل هرگونه تحول و گشایش ایستادند، بیآنکه به پیامدهای روانی-اجتماعی آن بیاندیشند. نه خودشان راهکار و برنامه معقولی در این زمینه داشتند و نه اجازه میدادند دیگران به این موضوع ورود کنند.
مدتی بعد، مردم از حال و هوای جنگ خارج شدند و به تفریحاتی روی آوردند. در دوره سازندگی امیدواریهایی حاصل شد که مثبت بود، اما پس از مدتی عدهای احساس کردند منافعشان به خطر افتاده و شروع به افزایش محدودیتهای اجتماعی و سیاسی کردند. این موضوع اشتباهی بزرگ بود.
در هر جامعهای راهکارهایی برای سرگرمی، تفریحات و ایجاد چشمانداز امیدوارکننده برای مردم پیشبینی میشود. در کشورهای غربی فضاها و رویدادهایی برای تخلیه انرژی مردم وجود دارد؛ فستیوالها و کنسرتها برای تقویت روحیه جامعه برگزار میشود تا نیروی کار و جوانان با انرژی بیشتری فعالیت کنند. اما در جامعه ایران اغلب این راهها بر روی مردم مسدود شد. در نهایت، همه اینها مانند بومرنگ به نظام سیاسی بازگشت و موجب شد مردم ناامید و ناراضی، کمکم واکنشهایی نشان دهند.

این واکنشها و اعتراضات ابتدا امید ایجاد کرد، اما پس مدتی با شکست تحرکات مردمی در راه اصلاحات امید تبدیل به یأس شد و خود را در عدم مشارکت سیاسی و اجتماعی نشان داد. همین روند به جایی رسید که دشمنان خارجی نیز به این نقطهضعف پی بردند که فاصله عمیقی میان مردم و حاکمیت شکل گرفته است و طی این سالها نهایت بهرهبرداری را از آن کردند.
جامعه ایران اکنون نسبت به هرگونه رخدادی، از مذاکره تا اعتراض احساس امید میکنند؛ گویی قرار است گشایشی حاصل شود. حتی برخی در جریان جنگ ۱۲ روزه خوشحال شدند و گمان کردند این وضعیت قرار است تغییری در زندگیشان ایجاد کند و موجب بهبود شرایط شود. بسیار ناگوار است که به کشوری حمله نظامی شود و عدهای از این موضوع خوشحال شوند. به نظر من این رفتار مردم ناشی از توهمی بود که طی این سالها شکل گرفته؛ هر حرکت کوچکی عدهای را به این تصور میرساند که دیوارها و زنجیرها در حال فرو ریختن است و آزادی نزدیک میشود. این توهمات در اثر محرومیتها و محدودیتها به وجود آمده است. حتی در جنبش فاشیسم آلمان، وقتی هیتلر از طریق انتخابات به قدرت رسید، کسی تصور نمیکرد آن رویداد به شدت نامیمون باشد.
مردم در جنگ به هم کمک میکردند و این به معنای همدلی با حاکمیت نبود
خوانش هیئت حاکمه از رفتار مردم در دوران جنگ ۱۲ روزه این بود که جامعه در زمان جنگ از خود انسجام و همبستگی اجتماعی بی نظیری نشان داده است. به نظر شما چقدر این برداشت از رفتار اجتماعی مردم در دوران جنگ درست بود؟
نقیبزاده: حاکمیت اغلب در حال پرورش چنین توهماتی درباره رفتار مردم در ذهن خود است و بسیاری اوقات تفسیر درستی از وضعیت خود در قبال اجتماع ندارد. در واقع اغلب تمایل شدیدی به تفسیر وضعیت به نفع خود دارد به نظر من خوانش حاکمیت چندان درست نبود. در واقع مردم در دوران جنگ ۱۲ روزه به یکدیگر کمک میکردند، اما جامعه بیشتر گرفتار توهمات بود تا عقلانیت.

این توهمات بر اقشار مختلف اثرات متفاوتی گذاشت. برخی تصور کردند اکنون زمان تحریک احساسات ملی است، برخی گمان کردند میتوانند از این موقعیت برای نشان دادن وفاداری به حاکمیت استفاده کنند تا نفعی ببرند. آنطور که من میبینم، تودههای مردم ــ به جز کسانی که مستقیماً آسیب روحی، مالی و جانی دیدند ــ عمدتاً دچار استرس بودند و نگران بودند که بمبها بر سرشان فرود بیاید. اما در مجموع، از پایان یافتن حملات بیشتر ناراحت شدند تا خودِ جنگ؛ زیرا این توهم شکل گرفته بود که قرار است گشایشی صورت گیرد.
این تصور که میتوان همه منافذ را بست و همه چیز را کنترل کرد، اشتباه بزرگی است. جامعه مانند رودخانهای جاری است؛ اگر روی رودخانه سد ساخته شود و مسیری برای عبور آب وجود نداشته باشد، هر چقدر هم آن سد محکم باشد، سرانجام فرو میریزد.
از طرفی حاکمیت مسائل فرهنگی و اجتماعی را به افرادی سپرده است که کمترین صلاحیتی ندارند؛ درنتیجه طبیعی است که جامعه از نظر فرهنگی و روانی آسیب ببیند. در حال حاضر جامعه ایران بسیار رنجور و رنجدیده است و مهمترین ویژگیاش، غیرقابل پیشبینی بودن است؛ از چنین جامعهای هر واکنشی ممکن است سر بزند. برای مثال، دخترانی که روز عاشورا زنجیر میزدند. جامعه ما در کل دچار واکنشهای احساسی و هیجانی است و علت اصلی این رفتارها نیز به عملکرد حاکمیت بازمیگردد. دولت آنقدر درگیر مسائل خارجی و تسلیحاتی شده که از وضعیت اضطراب و استرس روانی-اجتماعی غافل مانده است. حتی بعد از جنگ ۱۲ روزه هم نشانهای از توجه به این وضعیت دیده نمیشود.
جامعه مستاصل ممکن است بدون فکر از هر حرکت کوری حمایت کند
وضعیت کنونی جامعه به سمت انفعال است یا اعتراض؟
نقیبزاده: از جامعهای که دچار انسداد سیاسی شده، هر کاری برمیآید. جامعه دچار توهم و گیجی میشود. گاهی افراد مهاجرت میکنند و جانشان را در دریای مدیترانه از دست میدهند؛ گاهی در کشور میمانند و دچار افسردگی میشوند؛ گاهی دست به اعتراض میزنند، اما در نهایت، پیامد این شرایط به نظام سیاسی بازمیگردد.

جامعهای که دچار یأس و انسداد است، در اولین گام در انتخابات شرکت نمیکند. سپس به مرور نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت میشود. اما درعین حال اگر حرکت اجتماعی یا سیاسیای مخالف وضعیت موجود در گوشهای شکل بگیرد، بدون آنکه به ریشه و منشأ آن بیندیشد، به امید تغییر، دنبالهروی میکند. این وضعیت فضای اصلاحات عقلانی را مخدوش میکند. متأسفانه مردم ایران از سوی حاکمیت به حال خود رها شدهاند. البته نباید فراموش کرد که مدیران میانی نیز در این زمینه مقصرند. شاید در رأس حاکمیت چنین قصدی وجود نداشته باشد، اما مدیران میانی برای خوشخدمتی هم که شده، بارها به انحاء مختلف به این وضعیت دامن زده و نهایت سختگیری را بر مردم اعمال کردهاند. درنتیجه رفتارهای نیروهای سیاسی تندرو را هم نباید در ایجاد این وضعیت نادیده گرفت.
حاکمیت میتواند با اقدامات ساده و کمهزینه جلوی یأس اجتماعی را بگیرد
اگر وضعیت اقتصادی امیدبخش شود، آیا حال جامعه ایران بهتر میشود؟ چه میزان از اضطراب و اعتراض مردم به دلایل اقتصادی است؟
نقیبزاده: وضعیت اقتصادی مردم حکم ضربه آخر را دارد، اما همه چیز نیست. وقتی از نظر مالی سرپناهی وجود داشته باشد و دغدغه معیشت نباشد، شاید افراد بتوانند خود را سرگرم کنند. اما وقتی این پایه ضعیف باشد، همه ضعفها و رنجها به یک واکنش کور اجتماعی تبدیل میشود.

آیا تحرکات اجتماعی در آینده محتمل است؟
نقیبزاده: اطمینان دارم که در ماههای آینده شاهد حرکتهای کور اجتماعی خواهیم بود. رفتار دولت هم نشان داده که در پاسخ به این تحرکات به سراغ گزینه خشونت میرود که حتی میتواند شرایط را بدتر کند. در نتیجه بهره این وضعیت را دشمنان خارجی خواهند برد.
برخی تصور میکردند جامعه ممکن است در حین جنگ یا کمی بعدتر دست به اعتراض خیابانی بزند، اما عملاً چنین اتفاقی رخ نداد. به نظر شما چرا تحلیل این دسته غلط بود؟ آیا جامعهای که تحت استرس زیاد ناشی از جنگ است، دست به اعتراض میزند؟
نقیبزاده: خیر، اعتراض نمیکند. به نظر میآید جامعه منتظر مانده تا ببیند کشورهای خارجی چه اقدامی خواهند کرد. اما ممکن است پس از این شرایط دست به واکنش بزند. در آن مقطع، مردم نگران جانشان بودند. این به معنای خوب بودن شرایط نیست؛ مسائل روانی حلنشده اجتماع و اعتراض شاید مدتی فروکش کند، اما دوباره بازمیگردد. ممکن است پس از یک مکث کوتاه، همه رنجها و زخمها سر باز کند. جای تعجب است حاکمیت با آنکه میتواند با اقداماتی ساده و کمهزینه جلوی این وضعیت را بگیرد، اما نمیکند. متأسفانه سوءاستفادهها و فسادهای مالی جامعه را ناامیدتر میکند.
دستهای پنهانی در ایجاد این شرایط اجتماعی مؤثر هستند. بعد از جنگ بسیار درباره نفوذ صحبت شد، اما از قبل هم روشن بود که عواملی در کارند تا مردم ناراضیتر شوند و آرامش و امیدشان تضعیف شود. دولت باید این دستهای پنهان را کشف و خنثی میکرد، اما این کارها انجام نشد.
بدون نظر