تئوریها و پرسشهای پیرامون روایت سریال پلوریبوس (Pluribus) پس از پخش اپیزود ششم با عنوان HDP میان بینندگان بهطور چشمگیری افزایش یافته است. کارول، در این دنیای پس از «پیوستن»، به مرور زمان رویکردی محققانهتر و پرسشگرانهتر پیدا کرده است. اما مخالفت عمومی او با کندو و عدم علاقهاش به آن باعث شده تا نسبت به جزئیات زندگی جدید اکثر مردم کنجکاوی کمتری نشان دهد.
کارول اخیراً آنها را مجبور کرد که دست به اقدام بزنند و ثابت کرد که برخی مسائل میتوانند واقعاً آنها را وادار کند تصمیم قاطع بگیرند. با این حال، هنگام فشار آوردن به زوسیا درباره امکان بازگشت به وضعیت قبلیشان، کارول همچنین نشان داد که پاسخ ندادن به این سوال نیز تقریباً به اندازه یک پاسخ ارزشمند است. اگرچه کارول چند گفتوگوی دقیق برای درک این دنیای جدید داشته، رفتار کلی بسته او همچنان باعث شده طرفداران سوالات زیادی داشته باشند. به نظر ما این سوالاتی است که کارول باید بپرسد.

کندو چکار میکند؟
بیش از هفت میلیارد انسان عضو کندوی ذهن جمعی وجود دارند. با پیشرفت داستان، هرچه بیشتر روشن میشود که آنها دیگر نیازی به مکالمه یا انجام فعالیتهایی برای «خوشگذرانی» ندارند، که این پرسش را مطرح میکند: آنها مشغول چه کاری هستند؟ ابتدا گفته شد که همهی آنها مشغول «پاکسازی» هستند، اما اکنون که جهان به هماهنگی کامل رسیده، احتمالاً وارد مرحله دیگری شدهاند.
همچنین مشخص شده که طبیعت فوقالعاده صلحآمیزشان حتی اجازه برداشت محصولات کشاورزی را به انسانهای جدید نمیدهد، که باعث میشود کشاورزی از گزینههای پیش روی آنها حذف شود. از این نظر، آنها به جای کشت محصولات غذایی، خودشان را با «پروتئین مشتقشده انسانی» تغذیه میکنند که از بدنهای مردگان استخراج شده است. اما با توجه به چیزی که کارول در کارخانه پیدا کرد، ظاهراً این فرآیند تا حد زیادی علمی و پیشرفته شده است.
با توجه به نیازهای محدود و فقدان شخصیت فردیشان، تصور انجام هر کاری غیر از رفتن به حالت استراحت شبیه خلسه دشوار است. این تصویر تفاوت واقعی کندو با انسانهایی که میشناسیم را تثبیت میکند.

اگر به نرخ پیوستن ۱۰۰ درصد برسند همه به چه کاری مشغول خواهند شد؟
زمان و منابع قابل توجهی برای خدمت به ۱۳ نفر مقاوم در برابر ویروس در جهان صرف میشود. دوباره پر کردن جوانههای کارول، بیرون بردن زبالههای او، شرکت در مهمانیهای دیاباته یا حتی حفظ توهم خانواده برای لاکسمی و دیگران، نیروی انسانی زیادی از کندو میگیرد. احتمالاً اگر آنها بتوانند این افراد باقیمانده را آلوده کنند، زمان بیشتری برای امور خود در اختیار خواهند داشت.
ایده رسیدن به نرخ پیوستن ۱۰۰ درصد همچنین سوالاتی را درباره خوشرفتاری مداوم آنها ایجاد میکند. این ویژگی غالب تعاملات آنها با افراد مقاوم به ویروس است، اما وقتی تنها با یکدیگر هستند، رفتارشان کاملاً خنثی به نظر میرسد. اینگونه نیست که مهربانیشان غیرصادقانه به نظر برسد، بلکه زمانی که کسی برای خدمت وجود ندارد، فقط خلأ و پوچی است که جلب توجه می کند.
این موضوع به وضوح در سکانس نقشآفرینی دیاباته در اپیزود HDP نشان داده شده است. یک شات طولانی، جمعیتی پرجنب و جوش را در کازینو نشان میدهد که مشغول میگساری، گفتگو و تفریح هستند. در ادامه به یک لحظه دراماتیک در میز پوکر میرسیم که معلوم میشود یک صحنه برنامه ریزی شده توسط دیاباته بوده است. به محض تمام شدن آن، همه بازی را کنار گذاشته و فوراً سکوت کرده و شروع به تمیز کردن میکنند.
این سکانس مانند این است که شخصیتهایشان خاموش شده باشد. این نمایشیترین تصویر از چیزی است که به خاطر این ویروس از دست رفته؛ مگر اینکه ساختگی باشد، مانند کاری که دیاباته انجام داد، هیچ فضای دیگری هرگز پر از زندگی، انرژی و مکالمه به سبک این سکانس نخواهد بود.
همچنین کندو مشخص کرده است که خوشحالی افراد مقاوم اولویت اصلی آنهاست، همانطور که تحقیقات علمیشان برای آلوده کردن آنها نیز با همین هدف انجام میشود. حتی اگر این کار به هفت میلیارد نفر نیاز نداشته باشد نیز این هدفی روشن و پیش رو برای آنهاست. وقتی دیگر چیزی برای تلاش نداشته باشند چه خواهند کرد؟ آیا در همان حالت استراحت خلسهوار باقی خواهند ماند با وقفههایی فقط برای نظافت و نگهداری؟

کندو کجا ساکن است؟
حتی قبل از اینکه آنها کارول را در آلبوکرکی رها کنند، کندو بیشتر شبکه برق شهر را خاموش کرد زیرا دیگر عمدتاً از آن استفاده نمیشد. واقعیت اینکه فضای بسیار کمتری اشغال میکنند نشان میدهد اعضای کندو ترجیح میدهند بسیار جمعیتر از انسانهای قبلی زندگی کنند.
این سبک زندگی چطور است و تا کجا پیش میرود؟ آیا آنها مانند سگها روی همدیگر خوابیدهاند؟ مشخص است که کندو نیاز زیادی به راحتی انسانها ندار، با رضایت از کارتنهای شیر HDP خود تغذیه کرده و وعدههای غذایی مفصل برای افراد مقاوم آماده میکند. آنها زندگی بسیار مینیمالیستی دارند تا منابع را حفظ کنند. اما خط مشخص کننده چیزی که «ضروری» تلقی میشود کجاست؟

آیا نوزادان صحبت میکنند؟
در قسمت اول سریال، نگاه وحشتزده کارول به صندلی کودک در بیمارستان نشان داد که ویروس حداقل یک نوزاد را آلوده کرده است. از آن زمان تاکنون هیچ اشارهای به این موضوع نشده، بنابراین مشخص نیست آیا آن نوزاد یا هر نوزاد دیگری توانستهاند بعد از پیوستن به کندو از این ماجرا جان سالم به در ببرند یا خیر. ایده اعضای نوزادی کندو مجموعهای کامل از سوالات جدید را مطرح میکند.
راوی، پسر ۹ ساله آلوده لاکسمی، نشان داد که او تمام دانش و مهارتهای کندو را مانند بقیه اعضا دارد. بر اساس دانستههای ما درباره کندو، هیچ استثنایی برای این قاعده وجود ندارد. اگر چنین باشد، حتی نوزادان نیز اکنون تواناییهایی مثل خلبانی هواپیما دارند همانطور که راوی و یک دختر دیگر دارند.
توانایی خلبانی و دیگر موارد نشاندهنده این است که کندو نه تنها دانش بلکه قابلیتهای فیزیکی را نیز به اشتراک میگذارد. از لحاظ تئوری منطقی به نظر میرسد نتیجه گرفت که این امکان اجازه خواهد داد تا نوزادان راه بروند، صحبت کنند و هر کاری که بدنشان اجازه دهد انجام دهند. کارول قطعاً باید درباره این موضوع سوال بپرسد مخصوصاً بعد از دیدن یک نوزاد آلوده.

آیا طبیعت انسانی به طور کلی مثبت است؟
در پلوریبوس، کندو بارها توضیح داده است که آنچه آنها تجربه میکنند، اتحاد همه افراد روی زمین است؛ اشتراک کامل هر فکر، مهارت، احساس و هویت از همه کسانی که به این پیوستگی دست یافتهاند. با توجه به رفتار عمومی آنها، به نظر میرسد این موضوع نشان دهنده این است که اگر تمام افکار و احساسات بشریت تجمیع شوند، نتیجه مهربانی بیپایان خواهد بود.
این یک بیانیه بزرگ درباره طبیعت انسانی است. اگر درست باشد، کندو نشان میدهد که تمام آسیبها و منفیگراییهای جهان نتیجه این واقعیت ساده است که یکدیگر را درک نمیکنیم. در نهایت، این موضوع نشان میدهد که انسانها عموماً خوب هستند. البته تا زمانی که کندو یک طرف این ایده یا مخالف آن را تأیید نکند، این موضوع بسیار قابل بحث باقی میماند، اما بعید به نظر میرسد. این حوزهای است که وقتی کارول یکی از اعضای کندو را درباره نوشتههایش مورد سؤال قرار داد، به آن ورود کرد. او آنها را تحت فشار قرار داد تا نظری داشته باشند و آنها اصرار داشتند که کتابهای او را به همان اندازه شکسپیر دوست دارند و به احساسات یکی از طرفداران وفادارش اشاره کردند که زندگیاش ظاهراً توسط سری کتابهای وایکارو نجات یافته بود.
با این حال، قطعاً این نظر همه مردم روی زمین نبود. حتی خودشان اعتراف کردند که هلن فکر میکند کتابها «خوب» هستند. پس چرا محبتآمیزترین دیدگاه نظر غالب شده است؟ این اختلاف نشان میدهد که عامل دیگری فراتر از طبیعت انسانی وجود دارد. این موضوع پرسشهایی را مطرح میکند مبنی بر اینکه چقدر رفتار جمعیشان نتیجه خود ویروس است. کارول تا این حد پیش نرفت که آنها را بیشتر تحت فشار بگذارد. آیا تمام بشریت افکار خود را به اشتراک گذاشته و به این نتیجه رسیدهاند که باید چنین رفتاری داشته باشند یا اینکه آنها نه تنها متحد شدهاند بلکه اساساً توسط ویروس بیگانه در پلوریبوس تغییر یافتهاند؟

آیا کندو با موجودات سیارات دیگر نیز مرتبط است؟
قسمت اول سریال تأیید کرد که ویروس منشأ بیگانه دارد. آیا این بدان معناست که انسانها بخشی از یک پیوستگی بزرگتر هستند که در فضا رخ میدهد؟ آیا کندو نه تنها با دیگر انسانها بلکه با بیگانگان مرتبط است؟ اگر ارتباط کندو فراتر از زمین گسترش یابد، احتمالاً پاسخهایی برای برخی از بزرگترین اسرار زندگی خواهد داشت؛ چیزهایی شامل وجود بیگانگان، میزان پیشرفته بودن آنها، نیاتشان و در این دنیا، اینکه پیوستگی برای آنها چگونه پیش رفته است.
پس از افشاگری در اپیزود HDP مبنی بر اینکه طبیعت صلحآمیز کندو منجر به گرسنگی قریبالوقوع آنها خواهد شد، طرفداران گمانهزنی کردهاند که ویروس در واقع برای انقراض بشر به زمین فرستاده شده بود. اینکه آیا این درست است و دلیل آن چه میتواند باشد هنوز مشخص نیست؛ اما کارول احتمالاً اگر سؤال کند میتواند پاسخهایی بیابد.

آیا حیوانات هم آلوده شدهاند؟
اولین مورد عفونت انسانی که در سریال دیده شد، نتیجه گاز گرفتن یک موش بود. اما از آن زمان به بعد هیچ اشارهای به این موضوع نشده و مشخص نیست که آیا حیوانات آلوده واقعاً بخشی از کندوی مشترک هستند یا خیر. اگر چنین باشد، کارول باید سوالات زیادی داشته باشد. عضویت حیوانات در کندو نشان میدهد که احساسات حیوانات ممکن است در تصمیمگیریهای آنها تأثیرگذار باشد. از سوی دیگر، این موضوع همچنین بیانگر این است که حیوانات آلوده اکنون دانش گسترده انسانی کندو را به اشتراک میگذارند. با این حال، چند نشانه وجود دارد که نشان میدهد حیوانات آلوده قوانین متفاوتی دارند.
برای شروع، به نظر نمیرسد که کندوی انسانی علاقهای به آلوده کردن حیوانات داشته باشد. آنها تمام حیوانات اسیر را آزاد کردند و حتی حیوانات مهاجم را نیز به طبیعت بازگرداندند، حتی اگر این اقدام به ضرر خودشان بود. اما هیچ اشارهای به آلوده کردن آنها نشده است. یکی از افراد ایمن تایید کرده که او یک سگ دارد، و این نشان میدهد که اعضای خانواده آلوده او سعی نکردهاند سگش را آلوده کنند.
عکس این قضیه درست به نظر نمیرسد، با توجه به اینکه موش آلوده نیاز ویروس برای تکثیر را نشان داد، حتی از موش به انسان. با این حال، این انتقال تفاوت قابل توجهی با قوانین آشکار انتقال انسان به انسان دارد.

گاز گرفتن موش چه تفاوتی با جمعآوری سلولهای بنیادین دارد؟
در اپیزود HDP، کارول متوجه شد که کندو نمیتواند بدون رضایتش او را آلوده کند، زیرا این فرآیند نیازمند استخراج سلولهای بنیادین او است؛ یک روش تهاجمی و دردناک. آنها برای انتقال ویروس نیازی به اجازه کارول ندارند، اما برای وارد کردن درد نیازمند اجازه از او هستند. با این حال، اولین گاز گرفته شدن توسط موش آشکارا دردناک بود. این نشان میدهد که حیوانات آلوده تحت تأثیر کد اخلاقی سخت کندوی انسانی قرار نمیگیرند و احتمالاً ارتباط ذهنی تشدید شده مشابهی ندارند. با این حال مشخص نیست که این موضوع چگونه عمل میکند یا نسخه سادهتر ویروس در حیوانات چیست.
کارول هیچ حیوان خانگی ندارد و تجربه گاز گرفته شدن توسط موش را نیز نداشته است؛ بنابراین احتمالاً این موضوع در میان سایر هرجومرجهای چند روز اول به ذهن او خطور نکرده است. اما اگر بخواهد درباره ماهیت ویروس بیشتر تحقیق کند، احتمالاً این موضوع نیز مطرح خواهد شد.

آیا تجربههای فردی میتوانند ذهن جمعی را از هم بپاشند؟
زوشیا تأیید کرد که قادر است با کارول نوشیدنی بنوشد بدون اینکه سایر اعضای ذهن جمعی مست شوند. همچنین، تنها او بود که به شدت تحت تأثیر سرم حقیقت کارول قرار گرفت، در حالی که دیگر اعضای ذهن جمعی توانستند وارد عمل شوند و کمک کنند. حتی به نظر میرسید زوشیان هنگام تجربه تأثیر کوتاهمدت این سرم، در حالت ذهنی متفاوتی قرار گرفته است؛ او برای صحبت کردن به مشکل برخورده بود و دیگر اعضای ذهن جمعی التماس میکردند: «کارول، لطفاً نکن.»
واکنش سایر اعضای ذهن جمعی نشان میدهد که کارول به چیزی دست یافته بود؛ چیزی که امکان واکنش جداگانهای از یکی از اعضا را برخلاف خواستههای بقیه فراهم میکرد. البته زوشیا فوراً تمامی خاطرات و احساسات خود درباره این موضوعات را با دیگران به اشتراک گذاشت.
با این حال، او قطعاً تجربههای منحصر به فردی داشته است که فردیت یک شخص را شکل میدهد. این موضوع یک سؤال فلسفی بزرگ را مطرح میکند: آیا عمل تجربه کردن چیزی بر هویت ما تأثیرگذار است؟

چرا دیاباته صبحانهاش را آن طور خورد؟
دیاباته نحوه غذا خوردن کارول را دید و سپس از آن تقلید کرد؛ در حالی که کارول یا متوجه این تقلید نشد یا اهمیتی نداد. این نشاندهنده عدم علاقه یا توجه او نسبت به جهان اطرافش است؛ موضوعd که باعث شده بسیاری از سؤالات بیپاسخ باقی بمانند. این لحظه کوچک تأکید دارد که این ویژگی شخصیتی عامدانه بوده و تعریف کننده شخصیت اوست.
از سوی دیاباته، این رفتار نشانهای از تنهایی او و اشتیاقش برای اصالت است؛ چیزی که در دنیای او نادر است، فارغ از اینکه چقدر فعالیتهای پیچیدهای با ذهن جمعی انجام دهد.
آنها تقریباً هر کاری را که بخواهد انجام میدهند، اما او محدود به چیزهایی است که خودش بتواند در مغزش خلق کند. حتی تغییر کوچکی مانند نحوه غذا خوردنش یک تجربه جدید و نوآورانه از نظر خلاقیت محسوب میشود.
در همین حال، کارول نه تنها هیچ علاقهای به منحصربهفرد بودن دیاباته نداشت بلکه توجهی هم به علاقه او نسبت به خودش نکرد. این لحظه پیامی برای مخاطب دارد مبنی بر اینکه کارول شخصیتی نیست که هر گوشه از این دنیای جدید را کشف کند. تا زمانی که پلوریبوس مسیر کارول را دنبال کند، برخی سؤالات همچنان بیپاسخ باقی خواهند ماند.





بدون نظر