انتشار یک ویدیو کوتاه از یک روحانی درباره حجاب و مقایسهای که میان بیحجابی و برخی گناهان بزرگ انجام میدهد، واکنشهای گستردهای در فضای مجازی و رسانهها به دنبال داشته است. این اظهارات، فراتر از یک نظر شخصی، پرسشهای مهمی را درباره اولویتهای اخلاقی، نسبت ظاهر و باطن در دینداری و پیامدهای اجتماعی چنین نگاههایی مطرح میکند. حجتالاسلام علیاشرف مویدی میگوید:
کاش شرابخوار بودید و با حجاب، بیحجاب نبودید. ای کاش حرامخوار بودید و با حجاب.
حجتالاسلام علیاشرف مویدی در ویدئو کوتاه زیر خطاب به زنان و دختران میگوید که نمیدانید با بیحجابی چه حق الناسی را به خاطر از هم پاشیدن خانوادهها برای خود بوجود میآورید. سپس تاکید میکند که:
کلی حق الناس برای خودتان جمع میکنید، بدبختا لحظه مرگتان که فرا میرسه میبینید راه نجاتی ندارید و….
به گزارش رویداد ۲۴، این مقایسه عجیب در حالی مطرح میشود که از منظر بسیاری از فقهای دینی، بین موضوع حجاب و شراب خواری با مقوله حرام خواری تفاوتهای زیادی وجود دارد.
علی اشرف مویدی از روحانیونی است که در محافل مذهبی و سخنرانیهای عمومی درباره مسائل فرهنگی و دینی اظهارنظر میکند، اما آنچه او را به مرکز توجه آورده، نه جایگاه رسمی و سمت او، که البته مشخص نیست، بلکه نوع زبان و چارچوب فکری است که حجاب را به معیار اصلی دینداری و اخلاق تقلیل میدهد.
در نگاه نخست، سخن مویدی بیش از آنکه یک گزاره فقهی باشد، یک موضعگیری گفتمانی است؛ موضعی که حجاب را در رأس سلسلهمراتب اخلاقی قرار میدهد و حتی بدتر از حرام خواری میداند. در این چارچوب، حتی ارتکاب رفتارهایی در سطح حرامخواری که در فقه اسلامی بهصراحت نهی و تقبیح شدهاند، در مقایسه با بیحجابی، به حاشیه رانده میشوند.

این نوع نگاه پیام روشنی دارد: «تسلط و برتری ظاهر بر باطن» و نشانه بر معنا اولویت دارد. چنین برداشتی، نهتنها اخلاق دینی را به پوستهای ظاهری تقلیل میدهد، بلکه میتواند به فروکاستن دین به مجموعهای از نمادهای قابل کنترل توسط حاکمیت منجر شود. این دیدگاه از جانب یک روحانی صاحب تریبون در حالی بیان شده است که در سنت اسلامی، اخلاق مفهومی یکپارچه دارد. در قرآن و روایات، بارها بر عدالت، امانتداری، پرهیز از فساد اقتصادی و احترام به کرامت انسان تأکید شده است. حجاب نیز در همین منظومه، اما ذیل مفهوم گستردهتر «عفاف» معنا پیدا میکند.
قرار دادن حجاب در جایگاهی بالاتر از همه این مؤلفهها، عملاً به گسست اخلاق از عدالت اجتماعی میانجامد؛ گسستی که پیامد آن، عادیسازی فسادهای ساختاری در کنار تمرکز وسواسگونه بر پوشش زنان است.
اظهاراتی از این دست، صرفاً نظر شخصی یک روحانی باقی نمیماند. در جامعهای که حجاب به قانون تبدیل شده و ابزارهای اجرایی و انتظامی برای آن تعریف شدهاند، چنین سخنانی «پشتوانه فرهنگی و اخلاقی قانونگذاری قهری» محسوب میشوند. با همین چند دقیقه سخنوری مویدی میتوان حدس زد که او احتمالاً از منتقدان عدم ابلاغ قانون حجاب و عفاف و از حامیان سرسخت آن است اگرچه در بخش منتشر شده از این سخنرانی صحبتی درباره این قانون نمیکند.
در مقابل، منتقدان قانون حجاب اجباری معتقدند این نوع گفتار، راه را برای توجیه برخوردهای سختگیرانه باز میکند؛ برخوردهایی که در عمل نه به تقویت دینداری، بلکه به افزایش شکاف میان جامعه و نهاد دین منجر شدهاند.

تجربه سالهای اخیر نشان داده که استفاده از ابزارهای قهری برای حجاب، بهویژه با رویکردهای تنبیهی، نهتنها به پذیرش اجتماعی منجر نشده، بلکه به یکی از نقاط تنش پایدار در جامعه ایران تبدیل شده است. اعتراضات اجتماعی، واکنشهای منفی نسل جوان و کاهش سرمایه اجتماعی نهادهای رسمی، بخشی از پیامدهای این سیاست بوده است. در چنین شرایطی، اظهاراتی مانند سخن مویدی، بهجای کاهش تنش، آن را تشدید میکند؛ زیرا احساس بیعدالتی و تحقیر اخلاقی را در بخشی از جامعه بازتولید میکند.
سخنان اخیر این روحانی، بیش از آنکه یک خطای لفظی باشد، نشانه بحرانی عمیقتر است: بحران معنا در سیاست حجاب و فراتر از آن سیاسی کردن مقوله حجاب. بحرانی که در آن، حجاب از یک مفهوم فرهنگی ـ اخلاقی، به ابزاری برای سنجش وفاداری اجتماعی تبدیل شده و ابزار دست سیاست ورزی میشود.
منتقدان میگویند اگر قرار است درباره حجاب گفتوگویی سازنده شکل بگیرد، این گفتوگو باید بر پایه کرامت انسانی، حق انتخاب و فهم اجتماعی باشد؛ نه بر اساس گزارههایی که اخلاق را قربانی ظاهر میکنند. مسئله حجاب امروز دیگر صرفاً مسئله «پوشش» نیست؛ مسئله نسبت دین و دولت، اخلاق و قانون، و فرد و قدرت است. هر جملهای که این نسبتها را سادهسازی کند، بهجای حل مسئله، آن را پیچیدهتر میکند.





بدون نظر