احتمالا این عبارت را شنیدهاید که میگویند برای دوست داشتن بقیه باید ابتدا خودتان را دوست داشته باشید. بهمنظور برقراری یک ارتباط سالم با انسانهای دیگر در وهله اول باید خود را بهخوبی بشناسید و از نیازهای واقعی خود آگاه باشید. یکی از سختترین کارهای دنیا این است که بدون داشتن آگاهی کامل در مورد خویشتن، بخواهید اطرافیان را بشناسید یا حتی خود را به آنها معرفی کنید.
شناخت از خویش همانند یک پازل است که برای انجامش باید صبور بوده و حتی اگر اشتباهی را مرتکب شدید با حوصله و شکیبایی سعی در برطرف نمودن آن داشته باشید تا شکل نهائی ساخته شده و از دسترنج خود لذت ببرید.
در این مطلب سعی داشتهایم گامهای ابتدائی برای شناخت و دوست داشتن خود را آموزش دهیم تا خویشتنِ واقعیتان آشنا شده و برایش ارزش بیشتری قائل شوید.
از خودتان بپرسید: من چه کسی هستم؟
برعکس ظاهر ساده و گول زنندهی این پرسش، پاسخ دادن به آن بسیار دشوار است زیرا برای این امر باید به عمق اعتقادات، شکها، احساسات و رفتارهای خود با دیگران نفوذ کنید. وقتی این سوال را از خود میپرسید، بهتر است موارد زیر را دنبال نمایید:
– فهرستی از ویژگیها، استعدادها، مهارتها و افکاری که نشاندهنده شخصیت کنونی شما هستند را تهیه کنید.
– در مورد ویژگیهای خوب و بد خود بنویسید و مطمئن شوید که هیچ موردی را از قلم نینداختهاید. همه انسانها خصلتهای بدی دارند که خودشان نیز از آن بیزارند. لازم نیست برای داشتن آنها خودتان را سرزنش نمایید، در اینجا مهم شناختن ایرادات و کسب آگاهی از خصوصیتهای خوبی است که شاید تاکنون به آنها واقف نبودهاید.
– برای پاسخ دادن به سوال بالا زمان بگذارید و ساده از کنارش رد نشوید. شاید لازم باشد یک هفته یا حتی بیشتر برای فکر کردن و یافتن مناسبترین و صحیحترین جوابها روی این پرسش تمرکز نمایید. میتوانید در خلال کارهای خود هر آنچه به ذهنتان میرسد را یادداشت نموده و سپس در یکزمان مناسب آنها را بازنویسی نمایید. حتی بد نیست کارهایی که تصور میکنید به بهبود شخصیت شما کمک میکنند را نیز بنویسید تا با کمک گرفتن از آنها بتوانید شخصیتی کاملا مستقل و متفاوت از دیگران برای خود بسازید.
– اگر میتوانید به این سوال ها نیز پاسخ دهید: من چه کسی هستم؟ من چه هستم؟ من کجا هستم؟ چرا من، منم؟ من چگونه بودهام؟
از دوستی که شمارا بهخوبی میشناسد کمک بگیرید
برای داشتن درک درست از خویش میتوانید از کسانی که شما را میشناسند، در مورد عادتهای بد یا خوب خود پرسوجو نمایید. البته این را به خاطر داشته باشید که اگر موردی را قبول ندارید مجبور به پذیرفتن آن نیستید زیرا این نظرات فقط دیدگاه بیرونی آنهاست و بدون شک از اعماق افکار شما آگاهی ندارند.
اما توصیه ما این است که به تحلیل و نظرات اطرافیان توجه کنید و به خاطر داشته باشید که این نگرشها میتوانند در شناخت بهتر خودتان به شما کمک شایانی نماید.
برای این منظور بهتر است از تیپهای شخصیتی مختلفی کمک بگیرید تا تنوع نظرات آنها شمارا در تغییر شخصیتتان بیشتر یاری برساند.
معنی واژههایی که بهعنوان نقاط ضعف یا قوت خود نوشتهاید را در لغتنامه جستوجو نمایید
همه انسانها نیاز دارند که معنی واژههایی که به کار میبرند را بهدرستی بدانند. بهطور مثال، اگر اعتقاد دارید که انسان مهربانی هستید، باید بدانید که مفهوم واقعی مهربانی چیست؟ این واژه شامل سخاوتمندی به دیگران، محبت، اندیشه کردن و بخشش است.
یا مثلا اگر شخصیت خودمانی یا صمیمی دارید، بدانید که مفهوم واقعی صمیمیت چیست.
فهرست ضعفهای خود را مشاهده کنید
بسیار مهم است در مورد ویژگیهایی که شمارا در بخشهای مختلف زندگی موفق و پیروز نشان نمیدهند، آگاهی کامل داشته باشید. البته قرار نیست خیلی به خود سخت بگیرید، به یاد داشته باشید که با نوشتن لیست نقاط ضعف خود میخواهید به بهبود اخلاق و رفتارهایتان کمک کنید. بهطور مثال، اگر خیلی زود عصبانی میشوید، پر واضح است که باید در جهت رفع این رفتار تلاش و تمرین نمایید زیرا این مساله روی روابط شما با دیگران تاثیر بسیاری دارد و موجب میگردد کمتر به ناامیدی و خشم دچار شوید. با تمرکز نمودن روی رفتارها و خصیصههای نادرست بهخوبی به غیرمفید بودن آنها واقف خواهید شد و بدین ترتیب ترجیح میدهید ضعفهایتان را به قدرت خود تبدیل نمایید.
– اگر میخواهید برای مدتی از ضعفهای رفتاری خود دستبردارید، روی مواردی تمرکز نمایید که شمارا قویتر میکنند. بهطور مثال، اگر یکی از قابلیتهای شما صدای خوب و توان خواندن است، سعی کنید بیشتر روی خواندن آهنگهای موردعلاقه خود تمرکز کرده و وقت بگذارید تا کمتر به سراغ انجام کارهایی بروید که نشانهی ضعف شما هستند.
– این را بدانید که کمبود و ضعف بخشی از وجود آدمی است. گاهی همین ضعفها ما را به سمت پیشرفت سوق میدهند. حتی دیدن اشکالات اطرافیان نیز این را به ما یادآوری میکند که انسان جایزالخطاست و همه امکان اشتباه کردن را دارند. عالی و بیعیب بودن بسیار دشوار است مخصوصا اگر در رابطه با شخصیت و خصوصیتهای رفتاری یک فرد باشد.
تواضع و فروتنی را بیاموزید
با قبول اینکه که شما در مورد همهچیز آگاهی ندارید، بسیار راحتتر میتوانید از اطرافیان بیاموزید. قرار نیست همه انسانها در مورد همهچیز آگاهی داشته باشند. فردی که در هر زمینهای نظر میدهد و ادعای کارشناس بودن دارد چندان موردپسند اطرافیان قرار ندارد. این را به خاطر داشته باشید که همه انسانها نمیتوانند در هر زمینهای عالی باشند و اگر چنین انتظاری از خود داشته باشید، بدون شک فرصتهای یادگیری را از خود خواهید گرفت. وقتی ادعای کارشناس بودن داشته باشید، فرصت شنیدن نظرات و دیدگاههای اطرافیان را از دست خواهید داد. اما اگر کمی فروتنی به خرج داده و بهجای حرف زدن، کمی هم به سخنان اطرافیان گوش فرا دهید، فرصتهای بهتری برای زندگی خود رقم خواهید زد.
همیشه صادق باشید
صداقت یکی از بهترین خصیصههای انسانی است؛ با این ویژگی اطرافیان بسیار راحت به شما اعتماد کرده و میدانند که میتوانند روی حرفهایتان حساب کنند. راستگوئی به مفهوم گستاخ یا حاضرجواب بودن نیست، بلکه بیان نظر بهصورت کاملا صریح و بی حاشیه است که درعینحال هوش، احساس و احترام طرف مقابل نیز در نظر گرفتهشده و حفظ میشود.
بعلاوه، راستگوئی شامل همه بخشهای زندگی میشود، مثلا اینکه بدون اجازه دست به وسایل شخصی دیگران نزنیم. یا بهطور مثال اگر از مزرعهداری میوه میخریم، دستمزدش را فراموش نکنیم. اینگونه راستیها به شما کمک میکند تا حس بسیار خوبی به خود داشته باشید و حتی اگر دیگران چنین کارهایی را انجام ندهند، میدانید که مسیر درستی را انتخاب کردهاید و به آن ادامه خواهید داد. مردم صادق بسیار بیشتر از بقیه میتوانند خود را دوست داشته باشند.
از دادن نسبتهای منفی به خودتان دست بکشید
تکرار عبارتهای منفی همانند اینکه «من بسیار چاق هستم»، «من حواسپرت هستم» و … به شما هیچ کمکی نمیکند. اینها فقط داستانهایی است که بیهوده ذهنتان را با آنها مشغول میکنید و هیچ فایدهای هم ندارند. در عوض آنها سعی کنید بیشتر با خودتان مهربان باشید و هنگامیکه افکار منفی به ذهنتان خطور میکنند، سعی کنید با فکر کردن به عبارتهای خوب این صداهای درونی را ساکت نمایید. مثلا بگوئید «من به تلاش بیشتری نیاز دارم» یا «شاید قدم کوتاه باشد اما بسیار تندوتیز هستم و سریعتر از بقیه میتوانم کارهایم را انجام دهم.»
بهگونهای با خود صحبت کنید که گویا با دوستتان حرف میزنید
با خودتان با زبانی سخن بگوئید که برای توصیف و صحبت با دیگران استفاده میکنید. شما هرگز بیپرده در مورد معایب اطرافیان با آنها صحبت نمیکنید، بنابراین بهجای اینکه همانند والدین غضبآلود که فرزند خطاکارشان را تنبیه میکنند، خود را مورد مواخذه قرار دهید، سعی داشته باشید کمی با احترام بیشتری با خودتان حرف زده و ایرادهایتان را به خویش یادآوری کنید.
هرگز خود را دستکم نگیرید
در کنار جملات و عبارتهای منفی که در مورد خود استفاده میکنیم، دستکم گرفتن استعدادها و توانائیها نیز از دیگر مواردی است که لذت بردن از زندگی را از شما سلب مینماید. زندگی بسیار کوتاه است و بهتر این است که تا حد امکان از زیباییهای آن استفاده کرده و شادی زیادی را برای خود رقم زد. برای اینکه خودتان را در اولویت آخر توجه قرار ندهید بد نیست برنامهریزی کنید و مثلا به خودتان قول دهید که امروز برای مطالعه کتاب به پارک میرود، یا «امروز غذای موردعلاقهام را سفارش خواهم داد» و … این کارهای ساده باعث میشوند تا به خودتان یادآوری کنید که شما بسیار ارزشمند هستید و لیاقتتان بیشتر از اینهاست.
با خودتان آشتیکنید
اگر کار اشتباهی انجام دادید، از آن درس عبرت گرفته و سعی کنید در آینده تکرارش نکنید. ترک عادتهای اشتباه و پیشگیری از انجام فعالیتهایی که محکومبه شکست هستند به شما کمک خواهد کرد تا فرد بهتری باشید و به آن شخصیتی که همیشه آرزویش را داشتهاید، بیشتر نزدیک خواهید شد. بهجای اینکه به خودتان بگوئید من آم بدی هستم، اینگونه با خود حرف بزنید که اگر میدانستم چگونه میتوانستم فلان کار را به انجام برسانم، حتما موفق میشدم. با استفاده از واژههای «چگونه» و «چطور»، بهترین و مناسبترین روشهای انجام یک کار را پیداکرده و ضریب اشتباهات خود را به صفر برسانید.
همیشه در حال مطالعه و یادگیری باشید و به خود فرصت تغییر بدهید
اگر در میزان دانش خود و رفتار خود تغییری ایجاد نکنید درواقع به خودتان ظلم کردهاید. انسانهایی که به دنبال فراگرفتن علوم و مهارتهای جدید نمیروند نوعی در جا زدن در زندگی را تجربه میکنند که بی تحول و پیشرفت فقط ادامه دارد. شاید حتی بتوان گفتن نوعی مرگ پیش از موعد را تجربه میکنند. توصیه ما این است که قبل از مرگ، نمیرید. به خودتان و ذهنتان اجازه تغییر و رشد بدهید. برای این امر باید در وهله اول خودتان را دوست داشته باشید.
بدون نظر