بدون شک سریال «بازی تاج و تخت» یکی از خونین ترین سریال های تلویزیونی است که تابحال دیده شده است. با این وجود، در هر فصل و هر اپیزود شاهد مرگ های بیشتر و بیشتری هستیم و این موضوع در اپیزود پایانی فصل هفتم سریال نیز نمود پیدا کرد و یکی از شخصیت های اصلی داستان با قساوت تمام (اگر چه بجا) به قتل رسید. بر اساس برآوردهای انجام گرفته تا پایان فصل ششم بیش از ۱۵۰.۰۰۰ نفر در سریال «بازی تاج و تخت» کشته شده بودند که بدون شک این تعداد مرگ با اتفاقات فصل هفتم بسیار بیشتر نیز شده است.
این کشت و کشتارهای فراوان باعث شده که حتی شخصیت های اصلی و محبوب داستان نیز در امان نبوده و تماشاگران نیز همواره این نگرانی را داشته باشند که ممکن است در اپیزود بعدی و حتی در دقایقی دیگر و طی یک اتفاق غیرمنتظره شخصیت مورد علاقه ی آن ها نیز کشته شود. البته این موضوع را باید یکی از نکات جالب این سریال دانست که سهم زیادی در جذابیت آن داشته است. همانطور که می دانید این سریال از مجموعه کتاب هایی به نام «ترانه یخ و آتش» نوشته جورج آر آر مارتین اقتباس شده است.
با این وجود در هر فصل که از این سریال می گذرد بیشتر و بیشتر از آن چه که در کتاب ها رخ می دهد فاصله می گیریم. نکته ی مهم در مورد این تفاوت ها و تغییرات این است که بسیاری از شخصیت هایی که در سریال کشته شده اند در کتاب ها هنوز زنده اند و این تفاوت ها مبین این است که سازندگان سریال برای جذاب تر کردن داستان و غافلگیر کردن تماشاگران حقه های متعددی در آستین داشته و هر جا که بتوانند خط سیر داستانی کتاب های مارتین را تغییر می دهند. جدای از این موضوع، قیافه ی ظاهری بسیاری از شخصیت های سریال با آن چه که در کتاب ها ترسیم شده متفاوت است. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با بخشی از این تفاوت های فاحش که در سریال «بازی تاج و تخت» و مجموعه کتاب های جورج آر آر مارتین وجود دارد آشنا کنیم.
۱- رمزی بولتون
شاید رمزی بولتون یکی از منفورترین شخصیت های سریال «بازی تاج و تخت» باشد که تماشاگران با کشته شدن او به طرزی بسیار فجیع توسط سگ های شکاری خودش و به کمک سانسا نفس راحتی کشیده باشند اما نباید از این نکته غافل شد که او بدون شک یکی از تاثیرگذارترین و قوی ترین (و از نگاهی دیگر دوست داشتنی ترین!) شخصیت های سریال بود. اما خوشبختانه و یا متاسفانه باید به تماشاگران سریال بگوییم که رمزی بولتون خونخوار و باهوش هنوز در کتاب ها زنده است و به جنایات و شکنجه های خود ادامه می دهد. در داستان کتاب ها وی را در فصل «رقص با اژدهایان» می بینیم که با آریا استارک ازدواج کرده است.
اما این دختر آریا استارک واقعی نیست بلکه جین پول بهترین دوست سانسا است، پیشخدمتی نگون بخت که با روش های بی رحمانه توسط لیتل فینگر آموزش داده شده تا نقش دختر کوچک خاندان استارک را بازی کند. چند هفته پس از ازدواج، شاعری به ثیون و جین کمک می کند که از وینترفل فرار کنند و خود را به ارتش استنیس برثیون که در همان نزدیکی ها اردو زده می رسانند. بعدها جان اسنو که نمی داند عروس رمزی بولتون خواهر واقعی او نیست نامه ای از رمزی دریافت می کند که از او می خواهد همسرش و ریک (ثیون) را به وی بازگرداند و علاوه بر آن درخواست های عجیب و غریب دیگری نیز دارد. رمزی در این نامه ادعا می کند که ارتش استنیس برثیون را شکست داده و خود او را به قتل رسانده است. البته بعدها مشخص می شود که رمزی دروغ گفته و شکست ارتش استنیس در فصلی دیگر از داستان به نام «بادهای زمستان» رخ می دهد.
۲- کاتلین استارک
در سریال داستان مشقت بار زندگی کاتلین استارک با بریده شدن گلویش در عروسی سرخ توسط خاندان فری به پایان می رسد. اما در کتاب ها وی هنوز زنده است اگر چه شاید برخی در عنوان کردن صفت «زنده» برای او مردد باشند. جورج آر آر مارتین که به نظر می رسد دستکم در کتاب هایش از آرامش داشتن کاتلین در گورش چندان راضی به نظر نمی رسد توسط خاندان فری جنازه ی او را در رودخانه ی گرین فورک می اندازد. جنازه ی او به پایین رودخانه کشیده شده و نایمریا (گرگ آریا) که توسط آریا از براووس تسخیر شده است آن را پیدا کرده و از رودخانه بیرون می کشد.
در ادامه بریک دونداریون و گروه برادران بدون پرچم جنازه ی کاتلین را پیدا می کند. در ادامه، هاروین که یکی از نگهبان های سابق وینترفل بوده و اخیراً به برادران بدون پرچم ملحق شده از ثوروس اهل میر خواهش می کند که همانطور که بارها بریک دونداریون را به زندگی بازگردانده کاتلین استارک را نیز به زندگی بازگرداند اما ثوروس از این کار سر باز می زند زیرا سه روز از مرگ کاتلین گذشته و زنده برگرداندن او امکان پذیر نیست. در نهایت بریک دونداریون خود دست به کار می شود و با دادن بوسه ی زندگی، در ازای دادن جان خود کاتلین را زنده می کند.
کاتلین استارک دیگر «بانوی سنگدل» (Lady Stoneheart) نام می گیرد و دیگر آن زن خوش قلب و مهربان سابق نیست. وی به رهبر جدید برادران بدون پرچم تبدیل شده و آن ها را در نبردهایی برای قتل عام کسانی که در مرگ خانواده ی او دست داشته و به خاندان فری کمک کرده اند رهبری می کند. بدین ترتیب این گروه کوچک جنگی تمام عیار را تحت رهبری کاتلین سنگدل بر علیه فری ها، بولتون ها و لنیسترها آغاز می کند.
۳- شیرین برثیون
شکی نیست که استنیس برثیون هم در کتاب ها و هم در سریال یک انسان سرد و بی روح است که علاقه ی زیادی به دختر و همسرش ندارد. در فصل پنجم سریال، ملیساندر موفق می شود استنیس و زنش را متقاعد کند که اجازه دهند برای موفقیت سپاهیان استنیس در نبرد با ارتش بولتون ها، دخترشان شیرین را در پیشگاه خدای روشنایی قربانی کند. اما نتیجه ی این قربانی کاملاً متفاوت است: نیمی از ارتش استنیس شبانه فرار می کنند، رن استنیس خود را حلق آویز می کند و در ادامه رمزی بولتون به راحتی باقیمانده ی سپاهیان استنیس را نابود می کند. اما در کتاب ها داستان متفاوت است: استنیس وقتی که به سمت جنوب می رود تا با رمزی بولتون روبرو شود شیرین را به همراه ندارد.
در واقع پس از حرکت سپاهیان استینس به سمت وینترفل، شیرین، مادرش و ملیساندر همه در کاسل بلک جای می مانند. در این زمان شیرین در کاسل بلک در امان است هر چند برخی از وحشی ها از دیدن زخم های صورت او که یک بیماری مسری بوده به شدت دچار وحشت می شوند. حتی در فصل بعدی می بینیم که استنیس قاصدی را به کاسل بلک می فرستد و اعلام می کند که در صورت کشته شدن او، دخترش شیرین جانشین و وارث آیرون ثرون خواهد بود. البته از همان ابتدا قرار بود شیرین کشته شود اما به روشی متفاوت.
۴- منس ریدر
زندگی پادشاه آن سوی دیوار نیز مانند شیرین برثیون پایان دردناکی داشت و در کاسل بلک توسط استنیس و ملیساندر زنده زنده در آتش سوزانده شد. در کتاب ها نیز پس از این که منس ریدر از زانو زدن در مقابل استنیس و اعلام وفاداری به او سر باز می زند اتفاق مشابهی رخ می دهد و جان اسنو به تیراندازان نایت واچ دستور می دهد منس ریدر را بکشند تا مرگ راحت تر و سریع تری داشته باشد. اما این پایان داستان منس ریدر نیست. بعدها در فصل «رقص با اژدهایان»، جان اسنو به این نتیجه می رسد که خواهر کوچکترش، آریا، به اجبار به ازدواج رمزی بولتون درآمده است.
ملیساندر نیز از این موضوع آگاه شده و پیشنهادی برای حل این مشکل ارائه می دهد: فرستادن رییس وحشی ها به وینترفل برای نجات خواهر جان اسنو که در واقع خواهر او نیست و به دستور لیتل فینگر نقش خواهر او را برای رمزی بازی می کند. جان در ابتدا با این پیشنهاد که منس ریدر را در قالب یک وحشی آدمخوار (Rattleshirt) به زندگی بازگردانند موافقت نمی کند زیرا این دسته از وحشی ها به قساوت و رفتارهای حیوانی شهرت دارند. اما وقتی ملیساندر به او می گوید که منس ریدر همان وحشی آدمخوار است که کاهن سرخ با استفاده از جادوی خود او را در پشت نقاب شاه استخوان ها پنهان کرده و کسی که در پای هیرم ها توسط تیراندازان نایت واچ کشته شده همان وحشی آدمخوار بوده است، جان راضی می شود.
در نهایت منس به سمت وینترفل می رود و ۶ زن جنگجوی وحشی را نیز با خود می برد. در آن جا وی خود را شاعر جا زده و موفق می شود تعدادی از افراد رمزی بولتون را بکشد. در ادامه منس موفق می شود بین متحدان رمزی تفرقه انداخته و در نهایت به ثیون و جین (کسی که خود را آریا جا زده) کمک می کند که از وینترفل فرار کنند. در نامه ای که رمزی در ادامه به جان اسنو می نویسد ادعا می کند که پادشاه آن سوی دیوار را در اختیار دارد و برای آزادی وی درخواست های از جان اسنو می کند.
۵-مارجری تایرل
در اپیزود پایانی فصل ششم، سرسی با دسیسه ای زیرکانه موفق می شود مارجری تایرل و بسیاری دیگر از خانواده ی او را همراه با های اسپارو و طردارانش در سپت بیلور جمع کرده و با استفاده از آتش وحشی همه ی آن ها را نابود کند. اگر چه در کتاب نیز آمده که سرسی به شدت از عروسش ، مارجری و تمامی خاندان تایرل متنفر است اما به این زودی ها به «ملکه دیوانه» مبدل نمی شود. برخلاف آن چه که در داستان سریال آمده و مارجری به جرم دروغ گفتن برای نجات جان برادرش لوراس توسط گروه های اسپارو محکوم می شود، در کتاب چنین آمده که سرسی با نقشه هایی زیرکانه و جمع کردن چندین شاهد دروغین باعث می شود که های اسپارو و گروهش، مارجری را به جرم داشتن رابطه ی نامشروع و اتهاماتی دیگر محاکمه کنند.
اما بعدها یکی از شاهدان دروغین سرسی به واقعیت ماجرا اعتراف کرده و اعلام می کند که در واقع نه با مارجری بلکه با خود سرسی رابطه ی نامشروع داشته، سرسی دستگیر می شود. در فصل «رقص با اژدهایان» سرسی تازه پیاده روی کفاره خود را طی کرده و همراه با مارجری در انتظار دادگاه خود هستند اگر چه مشخص می شود که اتهامات علیه مارجری بسیار ضعیف و پیش پا افتاده هستند. در ادامه پدر مارجری با سپاهی عظیم در خارج از کینگز لندینگ اردو می زند تا در صورت محکوم شدن دخترش برای نجات او اقدام نماید.
۶- هودور
اگر بعد از دیدن اپیزود «در» (The Door) در فصل ششم و مرگ مرد بزرگ جثه و کم حرف داستان یعنی هودور دلشکسته شدید خبرهای خوبی برایتان داریم.: هودور در کتاب ها هنوز زنده است. در فصل «رقص با اژدهایان»، برن، میرا، جوجن، هودور و گرگشان، سامر موفق می شوند خود را به غار محل حضور کلاغ سه چشم برسانند. اگر چه آن ها به محض ورود به این غار توسط مردگان زنده شده مورد حمله قرار می گیرند اما همه ی آن ها از این نبرد جان سالم به در می برند.
تا این زمان برن هیچگاه در رویاهایش با پادشاه شب روبرو نشده است اما مدتی را در غارها سرگردان شده و بدن هودرو را تسخیر می کند. در کتاب ها نیز سرنوشت غمناکی در انتظار هودور است و اسم او نیز همان عبارت «هولد زه دور» (Hold the Door) به معنای «در را نگه دار» را در ذهن تماشاگر متبادر می سازد اما مرگ دردناک او به روشی دیگر در جایی دیگر رخ می دهد.
کارش درسته مارتین متاسفانه یکمی تعقیر دادن داستانو که زیاد کار جالبی نبود
هودور که اخل سریالم بعد از رفتن به غار کشته شد …..