دختران جوان و کمسنوسالی که در گوشه خیابان ایستاده و سیگار میکشند، گروههای دخترانهای که دور یک میز در کافه پشت سر هم سیگارهای باریک و فیلتر پلاسشان را دود میکنند، زنان مسنی که صداهای خشدارشان از سیگاری بودنشان حکایت دارد، صحنههایی است که هر روز دستکم یک بار با آن مواجه میشویم.
سیگارهایی که دلایل مختلفی برای کشیدنشان وجود دارد؛ از ژست (یا درستتر بگویم توهم) باکلاسی و متفکر و هنری بودن گرفته تا نشان دادن مشغولیتهای فکری و مشکلاتی که فرد با آنها دستوپنجه نرم میکند، ممکن است روزی به گُل، شیشه، حشیش، تریاک یا دیگر مواد مخدر یا مواد محرک برسند و مسیر زندگی فرد را به منجلابی عمیق هدایت کنند.
البته منظور این نیست هر کسی که سیگار میکشد حتما به سراغ مواد مخدر خواهد رفت، اما خانواده دودها که همهشان خاصیت مشترکی به نام «اعتیاد» دارند، بعید نیست عامل تحریک برای مصرف همدیگر هم باشند. مثلا وقتی یک فرد سیگاری میبیند پشتبهپشت سیگار دود کردن ذهنش را آرام نمیکند، سراغ گل یا شیشه میرود و این مسیر باطل ممکن است تا آخر عمر ادامه پیدا کند و هر روز بد و بدتر شود.
اعتیاد، خانمانبرانداز است. همه میدانیم که معتاد، انسان سالمی نیست؛ نه به لحاظ روحی آرام و قرار دارد نه جسمی. معتادان مواد مخدر سنتی باز احوالشان بهتر از مصرفکنندههای مواد محرک صنعتی است. اما در نهایت همه اسیر فلاکتی به نام اعتیاد هستند که نه تنها خودشان را، بلکه اطرافیانشان را نیز به شدت آزار میدهد.
این مساله زمانی بغرنجتر میشود که فرد معتاد زن باشد.
زنان به دلیل تفاوتهای جسمانی و روانی با مردان، آسیبپذیری بیشتری نسبت به مواد مخدر دارند. سرعت وابستگی زنان به ماده مخدر بسیار بیشتر از مردان است به طوری که بر اساس آمار رسمی، اگر روند وابستگی کامل زن به ماده مخدر پس از اولین مصرف ۲ سال باشد در مردان این زمان ۸ سال خواهد بود.
این مساله کاملا به فیزیولوژی بدن زنان مربوط است زیرا آنها در مقایسه با مردان در برابر آسیبهای مواد مخدر مقاومت کمتری دارند.
بر اساس آمار نیمه رسمی، زنان معتاد حدود ۱۰ تا ۱۱ درصد از کل جمعیت معتاد کشور را تشکیل دادهاند که این رقم بسیار جای تاسف دارد. به این خاطر که زنان نقشهای مهمی همچون همسر یا مادر را در زندگی عهدهدار هستند که با اعتیاد آنها منافات کامل دارد.
از همه بدتر اینکه فرصتهای درمان زنان معتاد نیز کمتر از مردان است. یکی از دلایلش این است که همیشه نگاه منفی نسبت به اعتیاد زنان در اذهان عمومی وجود دارد. مردم اغلب با بدبینی و قضاوتهای لحظهای، شخصیت یک زن سیگاری را در ذهن خود زیر سوال میبرند، چه برسد به خانمی که اسیر اعتیاد به مواد مخدر است!
بدون شک اعتیاد، در اولین هدفهای خود وجهه اجتماعی اشخاص را نشانه میگیرد و این مساله به زن یا مرد بودن شخص مربوط نیست. اما بدبینی، قضاوت و تصورات غلط در مورد زنان معتاد بسیار بیشتر از مردان است.
بسیاری از ما در ناخوادآگاه خود تصور میکنیم که اعتیاد یک بیماری مردانه است و کم پیش میآید که به زنان معتاد بیاندیشیم. اما واقعیت این است که شمار زنانی که گرفتار افیون و مواد محرک صنعتی هستند کم نیست و هر روز هم بیشتر میشود.
بنابراین، با پاک کردن صورت مساله، نادیده گرفتن آن یا مخفی کردن این معضل اجتماعی نمیتوان وجود آن را انکار کرد.
بدنبال این نگاههای منفی، بیشتر زنان سعی در پنهان کردن اعتیاد خود دارند و کمتر خانمی دوست دارد بقیه متوجه بیماریاش بشوند. به همین خاطر هرگز بدنبال درمان نمیرود. یا اگر برود دوره درمان بسیار کوتاه، مخفیانه و بدون اثرِ موثر است و بازگشت دوباره به اعتیاد را بدنبال خواهد داشت.
بسیاری از زنان معتاد جامعه را همسرانی تشکیل دادهاند که با شوهر خود پای در این راهِ بنبست گذاشتهاند. به همین خاطر حتی اگر درمان برای زن صورت بگیرد، پس از مواجهه با همسر و بساط اعتیاد در خانه، احتمال بازگشت بیماری بسیار زیاد خواهد بود.
به طور کلی، اعتیاد خانوادگی روند درمان را سختتر میکند.
بعلاوه، مراقبت از فرزندان یا رسیدگی به امور خانه هم اغلب مانع از مراجعه زنان معتاد به مراکز درمانی میشود.
اعتیاد فقط به زنان متاهل یا مادران محدود نمیشود و متاسفانه شمار دختران جوان و مجرد و بعضا نوجوانی که بدون آگاهی از آینده تاریک، به مصرف مواد مخدر صنعتی روی میآورند کم نیست. در وضعیت کنونی جامعه که مردم در مدرن یا سنتی بودن گیر افتادهاند و نمیدانند چه کاری درست و چه کاری غلط است، هر روز در مسیری پا میگذارند که عاقبت خوشایندی ندارد و نهایتش بیشتر شدن افسردگی است و علاقه به عزلتنشینی.
این در حالیست که تب لاغر شدن دامن زنان جامعه را گرفته و برخی از زنان معتاد در ابتدا برای داشتن اندامی زیباتر به توصیه دیگران اقدام به مصرف مواد مخدر صنعتی به ویژه شیشه کرده و فکر میکنند استفاده از این مواد اعتیادآور نیست.
استفاده از این مخدرها در مدت زمان کوتاهی، عوارض و اثر خود را نشان میدهد و البته آن زمان متاسفانه فرد وابسته شده و دیگر کاری از دست کسی برنمیآید.
به این صورت است که یک زن با تصور زیباتر شدن به سراغ شیشه میرود و در نهایت با اسارتی به نام اعتیاد مواجه میشود که هر روز او را فرسودهتر و زندگیاش را تلختر میکند؛ دودهایی که سیاه میشوند و تباه میکنند.
هیچ انسانی را در جهان نمیتوانید یافت که به قصد معتاد شدن سراغ مواد مخدر یا محرک برود. همه کسانی که اکنون در دام افیون اسیر هستند، برای فراغت از دردهای زندگی (هر چند کوتاه)، برای چشیدن طعم بیخیالیِ مطلق، برای تجربهی خلسه، برای شادی و خندههای از ته دل یا حتی فقط برای یک بار امتحان کردن چیزهای ممنوعه این کار را کردهاند و اکنون گرفتارانی هستند که آرزو میکنند ایکاش هرگز قدم در این مسیر نمیگذاشتند.
اگر پای صحبت زنان و مردان معتاد (از تریاک گرفته تا گل و شیشه) بنشینید، متوجه میشوید که همهشان از وضعیت جاری زندگیشان ناراضی هستند و بدنبال راهی برای فرار از این زندان خودساختهاند. اما اعتیاد یک بیماری سخت و دامنگیر است و نمیتوان بهراحتی از مصائب آن خلاص شد و به شکیبایی و ممارست عظیم نیاز دارد.
ترک اعتیاد ارادهای استوار میخواهد، چیزی که شاید معتاد آن را در وجود خود نبیند و چه بسا هرگز به سراغش نرود.
اما آمار زیاد معتادانی که برای همیشه مصرف مواد را ترک کردهاند نشان از این واقعیت دارد که معتاد، فردی بیاراده نیست و با کمک اطرافیان میتواند به هدف خود، که یک زندگی سالم و عاری از دود است نائل شود.
رئیس سازمان بهزیستی با اعلام آمارهایی از وضعیت اعتیاد زنان در کشور گفته که با توجه به این آمارها، اولویت این سازمان بر افزایش مراکز نگهداری زنان و کودکان معتاد قرار گرفته است.
انوشیروان محسنی بندپی گفته بنا بر شیوع شناسی اعتیاد در سال ۹۴ در بازه سنی ۱۵ تا ۲۵ سال به ازای هر ۶.۶ مرد، یک زن و در بازه سنی ۲۵ تا ۴۴ سال به ازای هر ۱۶ مرد یک زن معتاد وجود دارد.
همچنین در گروه سنی ۴۵ تا ۶۰ سال نیز در برابر هر ۱۷ مرد معتاد یک نفر زن معتاد است و بر همین اساس، در سنین پایینتر مشکل اعتیاد به سمت زنانه شدن سوق پیدا کرده است.
به گفته رئیس سازمان بهزیستی، با توجه به این آمار، در سال ۹۶ اولویت این سازمان بر افزایش مراکز نگهداری زنان و کودکان معتاد قرار گرفته است.
با توجه به اینکه بیش از ۵۱ درصد کودکان معتاد از طریق اعتیاد مادر گرفتار شدهاند، به نقش حساس و کلیدی زنان در خانواده بیشتر مشخص میشود.
رئیس سازمان بهزیستی عدم کنترل رشد اعتیاد در زنان را موجب هم افزایی در دیگر گروههای سنی و اعضای خانواده دانسته و گفته: «در حال حاضر با افزایش قابل توجه تعداد کودکان کار و خیابان، کودکان بدسرپرست و بی سرپرست، مفاسد اخلاقی، طلاق و حاشیه نشینی و…مواجهیم که همه محصول معضل اعتیاد هستند.»
در آخرین شیوع شناسی اعتیاد، فقط ۳.۸ درصد از مصرف کنندگان زن تحت پوشش درمان اعتیاد هستند که این مسئله نشان دهنده ملاحظات فرهنگی و اجتماعی زنان در گزارش اعتیاد است.
درمان در این گروه بسیار سخت است و زنان به علت ملاحظات اجتماعی برای درمان مراجعه نمیکنند و الگوهای درمان آنها نیز محدود است.
بر اساس آمارها حدود ۲.۳ درصد از زنانی که تجربه مصرف مواد داشتهاند، تزریق را نیز تجربه کردهاند؛ این در حالی است که ۷۵ درصد آنها از سرنگ نو و استریل استفاده کردند و ۲۵ درصد تجربه تزریق مشترک داشتند.
براساس این پژوهش، تریاک بیشترین ماده مصرفی در زنان است و پس از آن شیشه و سوخته تریاک در رتبه سوم قرار دارند. به این ترتیب مصرف مواد مخدر در میان زنان در رتبه اول است.
این در حالیست که معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکتهای مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره رغبت زنان به مصرف مواد مخدر صنعتی میگوید: هیچ مطالعهای که نشان دهد زنان بیشتر به مصرف مواد مخدر سنتی و یا مواد محرک صنعتی گرایش دارند در دست نداریم؛ اما مطالعات میدانی کوچک حکایت از آن دارد که گرایش زنان به سمت مواد محرک صنعتی بیشتر است.
سن شروع مصرف مواد مخدر در دهه ۱۵ تا ۲۹ سال تغییر کرده و زنان در این گروه سنی بیشتر به مصرف مواد مخدر گرایش پیدا کردهاند. سن شروع مصرف در زنان کمتر از ۳۰ سال، کاهش یافته است.
میانگین کلی سن شروع مصرف مواد در کشور ۲۴.۳ سال است و تجربه افراد مصرف کننده در مردان ۲۴.۱ سال و در زنان ۲۶.۲ سال است.
در وضعیت کنونی جامعه که ضدارزشهای زیادی وارد زندگیها شده، زن معتاد دیگر کسی نیست که فقط توسط پدر، شوهر، فرزند و خانواده معتاد شده باشد. خبرها در مورد اعتیاد زنان به قدری گسترده شده که دیدن اصطلاحاتی مانند «تنفروش» و «خیابانی» در کنار « زنِ معتاد» باعث تعجبمان نمیشود. که ایکاش اینطور نبود.
همچنین یک پزشک، اعتیاد زنان را به فیزیک بدن و سیکلهای قاعدگی آنها مربوط دانسته و گفته:
با توجه به اینکه شدت و تواتر وسوسه مصرف مواد در زنها نسبت به مردها بسیار بیشتر است شاید بتوان این موضوع را به سیکل قاعدگی در زنان ربط داد.
اگر یک سیکل قاعدگی را در زنان، ۲۸ روز تعریف کنیم، یک مرحلهای وجود دارد به نام تخمکگذاری که اگر بهطور میانگین در بین کل زنان، این مرحله را روز چهاردهم این ۲۸ روز در نظر بگیریم، آنوقت مرحله قبل از تخمکگذاری فولیکولار و مرحله بعد از تخمکگذاری لوتئال است؛ بنابراین اگر یک سیکل قاعدگی را ۴ هفته در نظر بگیریم. هفته اول خود قاعدگی است.
اوایل هفته دوم مرحله فولیکولار شروع میشود. از روز دوازدهم و سیزدهم تا روز پانزدهم و شانزدهم مرحله تخمکگذاری است.
هفته سوم مرحله لوتئال شروع میشود و در هفته چهارم مرحله لوتئال به پایان میرسد تا دوباره خونریزی آغاز شود.
حالا اگر زنی در مرحله فولیکولار مواد مصرف کند احتمال معتاد شدن و وابستگی او به مواد بهشدت بیشتر از همان زن است درصورتیکه در مرحله لوتئال مواد مصرف کند.
نکته هم در اینجاست که تابهحال هیچکسی به این موضوع فکر نکرده است که میشود از این موضوع برای پیشگیری و درمان اعتیاد استفاده کرد.
درمانگران اعتیاد باید حواسشان باشد وقتی یک زن برای درمان اعتیاد به آنها مراجعه میکند، باید در هفته بعد از قاعدگی بیشتر حواسشان به او باشد و وقت بیشتری برایش بگذارند. چرا که اگر بتوانند او را بهسلامت از آن هفته بگذرانند، احتمال وسوسهاش به مصرف مواد تا یک ماه دیگر زیاد نیست.
حتی اگر در هفتههای بعدی لغزش کند، لغزش و گریزش به مصرف ممتد و یکریز تبدیل نخواهد شد؛ یعنی لغزشاش به وابستگی (dependency) تبدیل نمیشود؛ چون در فاز فولیکولار، هورمون استروژن دست بالا را دارد، بنابراین زمینه را برای ابتلا به اعتیاد بیشتر مساعد میکند.
در نتیجه زنی که اعتیاد داشته و درمان شده در این فاز بیشتر احتمال وسوسه و لغزش برایش وجود دارد. درحالیکه در فاز لوتئال هورمون استروژن دست پایین را دارد و هورمون پروژسترون بالا میرود و خاصیتی که دارد این است که بهشدت وسوسه را کنترل میکند. بهطوریکه حتی اگر لغزشی اتفاق بیفتد، میشود جلویش را گرفت تا تبدیل به لغزش بعدی نشود؛ اما روایت مردانه از اعتیاد باعث شده است که به این نکات و مسائل توجه نشود.
شاید بتوان عوامل زیر را نیز از دیگر دلایل اصلی اعتیاد در زنان دانست:
- زندگی با یک مرد معتاد (پدر یا همسر)
- نداشتن آگاهی و رشد نیافتن مهارتهای زندگی برای مقابله با مشکلات
- فقدان شایستگی فردی برای کسب پایگاه شغلی
- توزیع ناعادلانه منابع درآمد در جامعه
- تشدید احساس محرومیت نسبی
- استفاده از مواد مخدر برای بیدار ماندن در شبهای امتحان و وابسته شدن به این مواد
- قربانی خشونت بودن (تحقیقات نشان میدهد که زنان معتاد و الکلی نسبت به دیگر زنان میزان خیلی بیشتری از خشونت را تجربه و تحمل میکنند)
- احساس بازنده بودن در رقابتهای شغلی و به دنبال آن، احساس ناتوانی در نیل به موفقیت، احساس ناامنی، ناعادلانه دانستن نظام اجتماعی، احساس خشم و بیاعتمادی در خانه، محل کار و مدرسه
مصرف شیشه از سال ۱۳۸۴ در بین جوانان کشور رایج شده و بنا بر تحقیقات کارشناسان این ماده مخدر بیشتر در میان دخترانی که از سوی اطرافیانشان تحقیر شده اند مورد استفاده قرار می گیرد.
شیشه، یا متامفتامین مادهای روانگردان و به شکل پودر سفید رنگ است که به دلیل بالا بردن سطح هشیاری و تمرکز پس از مصرف طرفدار دارد. مصرف دوزهای بالای این ماده به ایجاد شادی، حس اعتماد به نفس و تشدید میل جنسی میانجامد، اما این ماده در بلندمدت عوارضی چون بدخلقی، افسردگی و بروز توهمات بینایی و شنوایی را در پی میآورد.
با همه این صحبتها در نهایت این سوال پیش میآید که برای دختران سرزمینمان چه کار میتوان کرد؟ چطور میتوان از معتاد شدن آنها پیشگیری کرد؟ چگونه میتوان سطح آگاهی نوجوانها را در رابطه با عواقب بعضا جبرانناپذیر شیشه و گل و تریاک بالا برد؟ مخصوصا نسل جوانی که همیشه تصور میکنند هر چه بزرگترها یا مسئولین نظام میگویند دروغی بیش نیست و فقط برای این مطرح میشود که آزادیهای آنها را محدود کند و اجازه تفریح و شادی به آنها ندهد.
چگونه میتوان دخترانی که قرار است مسئولیت زندگی و از آن مهمتر، تربیت کودک را به عهده بگیرند را به این سطح از آگاهی رساند که شیشه شاید آنها را لاغر کند اما در عوضِ آب کردن چربیها، چیزی جز سیاهی و تباهی در انتظارشان نیست و آن مانکنی که از خود در ذهن ساختهاند، پوست بر استخوانکشیدهای مهجور خواهد شد که عاقبتی تلخ و تنهایی عمیقی منتظرش نشسته.
دیدگاههای خود در مورد علل شیوع اعتیاد در زنان را در بخش نظرات با ما دیگر مخاطبان روزیاتو در میان بگذارید.
بدون نظر