هفته گذشته در مراسم ختمی که به مناسبت درگذشت عباس کیارستمی در ساختمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان عباس کیارستمی برگزار شد، میکروفون را به داریوش مهرجویی سپردند تا خاطره ای از آشنایی با کیارستمی بگوید اما او آنقدر ناراحت و عصبانی بود که از ناخرسندی در رسیدگی به پرونده پزشکی عباس کیارستمی گفت و حرف هایش باعث آزردگی پزشکان شد و دعوایی به خصوص در فضای مجازی راه افتاد و در این میان هانیه توسلی از اهمیت مهرجویی وفیلم هایش در زندگی خود نوشت.
هانیه توسلی در این باره در اینستاگرام خود نوشت:«مهرجویى براى من یعنى سینما. سینما براى من با «هامون» شروع شد. آن روز، وقتى در پانزده سالگى مسخ شده و دیوانه تمام مسیر مدرسه تا خانه را گیج و ویج رفتم، مىدانستم چیزى در من بیدار شده، فهمیده بودم چیزى که دیدم با تمام فیلمهاى که قبلن دیدهام فرق دارد. زمانى که در نمازخانهى مدرسه بچههاى کلاسمان را نشاندند تا دو ساعتى که دبیر نداشتیم فیلم برایمان پخش کنند، هنوز داریوش مهرجویى را نمىشناختم.
آن دستگاه قدیمى وى اچ اس درب و داغان مدرسه یا دبیر غایب یا خوش شانسى انتخاب هامون از میان دهها فیلم دیگر بود که مسیر زندگىام را روشن کرد. مجله فیلم خریدنمان شروع شد و کشف کردنهایمان. جادوى سینما میان خانهمان آمد و اسمها و فیلمها کشف مىشد. کیارستمى، بیضایى، مخملباف، تقوایى و مهرجویى. اینها همه چیز من بودند آن سالها. سارا و پرى و لیلا! لیلا لیلا لیلا! لیلا را حفظ بودم کامل. حتا صداى افکت و جاى فید شدن موسیقى را مىدانستم. همان سالها زمانى که اولین تصویر متحرک داریوش مهرجویى را از تلویزیون دیدم بلند بلند و ناخودآگاه زدم زیر گریه. نگاه متعجب پدرم را هنوز به یاد دارم! داریوش مهرجویى یکى از تاثیرگذارترین انسانهاى زندگىام در دوران نوجوانى و بلوغ است. چه خوب که هست.
چه خوب که فیلم ساخت. سینماى ایران بدون اجارهنشینها و گاو و هامون و لیلا قابل تصور نیست براى من. مهرجویى معناى سینماى ایران است برایم. و با تمام وجودم از کوچکترین توهینى به او خشمگین و عصبانىام. او مهم است. جایگاه او در تاریخ فرهنگ و هنر این مملکت ثبت شده. توهین به او فقط و فقط زیر سوال بردن شخصیت توهینکننده است و بس! مهرجویى مهم است.
کاش این اهمیت درک شود و این رفتارهاى عجیب و غریب و توهینهاى شرمآور و وقیحانه زودتر جمع شود. پزشکان شریف و کاربلد و درست و حسابى و مسئولیتپذیر که کم نداریم. کاش آنها فکرى به حال بعضى همکاران عجیبشان بکنند.»
فقط هر چی فکر میکنم نمیدونم چی شد که مهر جویی که فیلم شاهکاری همچون بانو یا هامون رو میساخت رو آورد به ساخت فیلم هایی مثل آسمان محبوب و غیره …. واقعا برای من نوعی عجیب و غیر قابل هضم هست ..