برای طرفداران موسیقی پر مناقشه راک فارسی نام کاوه آفاق آشناست. خواننده ی سابق گروه «د ویز» که چند ماهی اولین آلبئم رسمی و با مجوزش منتشر شده است و تا آخر این هفته روی صحنه برج میلاد موسیقی راک اجرا خواهد کرد. او در گفتگویی که اخیرا به مناسبت کنسرت اش انجام داده کمی از حال و احوال موسیقی راک در ایران گفته و تفسیر شخصی اش را از موسیقی راک در ایران و موزیسین های این نوع موسیقی ارائه داده است و درباره ماندگاری آهنگ هایی که این روز ها در حوزه موسیقی تلفیقی تولید و گوش داده می شود می گوید :« در تئوری موسیقی بینالملل وکلاسیک تحصیل کردم و تا آنجایی که در حوزه تخصصی من است، امالکترونیک را واقعاً نمیدانم. نمیدانم که اگر گروهی اصوات الکترونیکی تولید میکند کیفیتش چطور است، چون در حیطه تخصصم نیست و سواد آن را ندارم، اما جنس آثاری که از صدای برخی بچههای موسیقی سنتی و تلفیقی اینروزها بیرون میآید خیلی از آنها خام است. به نظرم ماندگار نخواهند بود، چیزی مانند فرهاد نیست که بعد از چهل سال بگذارید و گوش بدهید و لذت ببرید، شما چهل سال دیگر چار تار را نمیتوانید گوش کنید، چون موسیقی الکترونیک تا آن دوره طبق روال عادی و علمی،زیر و رو شده است.نکتهاش اینجاست.»
او در ادامه درباره نگاه اش از نمونه ها موفق موسیقی تلفیقی می گوید و نمونه های ناموفق موسیقی الکترونیک:« خیلی خوب است، جنس تلفیق داریم تا تلفیق، آثاری مانند «ماه و ماهی» از حجت اشرفزاده که ایرانی نیست، اما ایرانی است. پیانویی که زده پیانوی کلاسیک است و ایرانی نیست، اما ایرانی است. مانند پاپهای قدیم است، اما تلفیقی است. حس آن را درک میکنید. یعنی الان نمیتوانید بگویید که پاپ است، سنتی است یا تلفیقی، چون هیچکدام نیست و همزمان همه با هم است. این اثر ماندگار است و تا پنجاهسال دیگر هم میماند. چارتار تا پنجاه سال دیگر ماندگار نیست، چون پنجاه سال دیگر قرار است صداهای دیگری خلق شود، اما پیانو پنجاه سال دیگر هم پیانو است. قضیه ای که میگویم این است، ایراد از آن گروه نیست، من نگاه فلسفه هنری به آن دارم، شما کارهای الکترونیکی بیستوپنج، سی سال پیش را میبینید بعضی از آنها خندهدار است، مثلاً آن اِفِکت اُتوتیوُن که در «نون و دلقک» محمد اصفهانی سر راه صدایش بود. الان به آن میخندیم از بس کهنه و مبتدیانه به نظر میاید، اما خاطرتان هست که آن موقع چقدر با اقبال روبهرو شد؟ چون با پیشرفت روزانه ی کامپیوتری دیجیتالیسم در افکت و اصوات دیگه یک تکنیک خیلی معمولی شده،و الان دیگر از آن کارها نمیکنند.»
و در پایان موسیقی راک را مربوط به اندیشه می داند و نه ساز شاهد مثال اش «فرهاد» است:« میگویند استاد کورش یغمایی یا استاد فرهاد یا بلککَتس راک فارسی میخواندند. البته یکسریها بودند که بیشتر راکاندرول کار میکردند، البته نه آن راکی که ما تصورمان است. آنهایی هم که فارسی کار میکردند مانند کورش یغمایی هرگز راک نبوده است. «لیلا لیلا را بردند» و چیزهایی از این دست که صرفا نمیتواند راک نامیده بشود، اینها سوء تفاهماتی است که الان پیش آمده، اصلاً متعلق به قبل از انقلاب است. تنها کسانی که اندیشهگی راک میکردند، فرهاد و فریدون فروغی بودند.
راک فقط این نیست که بگوییم گیتار برقی یک موزیک بزند، خیلی از آثار خوب راک هستند که اصلاً گیتار برقی ندارند. شما در فرهاد ، میبینید جنس اندیشیدنش، نحوه نگاهش به جامعه، به کشورش، به اخلاقیات، دین،او بسیار مذهبی بود، مانند حبیب. امثال او را نگاه میکنید میبینید که جنس آدم یک جنس راکاستار است، کورش یغمایی را که نگاه میکنید هرگز این جنس را ندارد، شما نمیتوانید بگویید فلسفه زندگی کورش یغمایی چیست، اما میتوانید بگویید که فلسفه زندگی فرهاد چیست. به این خاطر است که میگویم راک بیشتر اندیشه است، نه سازوکار و قیافه و نوع آهنگ.در ایران دو تا خواننده قبل از انقلاب داشتیم که جنس اندیشه و رفتار اجتماعیشان و موسیقیشان روی همدیگر میتوانسته یک مقدار راک باشد، آن هم فرهاد و فریدون فروغی.»
بدون نظر