مجسمه «جورج اورول» با وجود اختلاف نظرها سرانجام در «بیبیسی» نصب شد.
پس از چندین سال اختلاف نظر درباره نصب مجسمهای از جورج اورول رماننویس مشهور انگلیسی در محل کار سابقش «بیبیسی»، مسئولان این بنگاه خبررسانی تصمیم گرفتند اثر یادبودی از او را در محوطه ساختمان لندن نصب کنند.
جورج اورول که خالق کتابهایی چون «۱۹۸۴» و «مزرعه حیوانات» است، دو سال در سرویس شرقی «بیبیسی» فعالیت داشت و در سال ۱۹۴۳ با شرایطی ناخوشایند از کار خود استعفا کرد.
مجسمه او حالا در ورودی ساختمان این خبرگزاری و جایی که کارمندان برای سیگار کشیدن میایستند نصب شده است. کنار تندیس اورول نوشته شده: «اگر آزادی اصلا معنایی داشته باشد، به معنی حق گفتن چیزهایی به مردم است که نمیخواهند بشنوند.»
«بیبیسی» چهار سال پیش به نصب نکردن این مجسمه یادبود رای داد، اما حالا به این نتیجه رسیده که نام اورول به عنوان مشهورترین نویسنده قرن بیستم انگلیس، بزرگتر از اختلافات شخصی و سیاسی است. «تام استوپارد»، «دیوید هر» و «مایکل فراین» که هر سه از نمایشنامهنویسهای معروف هستند، در کنار «روآن اتکینسون» بازیگر سرشناس نقش «مستر بین» و پسر جورج اورول از جمله افرادی بودند که طی چهار سال گذشته از طرح نصب چنین مجسمهای حمایت کردند.
اورول سال ۱۹۴۳ در استعفانامه خود نوشت: مدتی است متوجه شدهام که دارم وقت خودم و پول دولت را با کار کردن در اینجا که هیچ نتیجهای هم ندارد، هدر میدهم… احساس میکنم با برگشتن به کار نویسندگی و روزنامهنگاری میتوانم از الان مفیدتر باشم.
او در ادامه نوشته است که اتاق «۱۰۱» در رمان ضدآرمانشهری «۱۹۸۴» خود را از اتاق کنفرانس خفهکننده «بیبیسی» الهام گرفته است.
به گزارش گاردین، «مارتین جنینگز» هنرمندی است که مجسمه سیگاربهدست این نویسنده سرشناس را ساخته. او درباره کار خود میگوید: وقتی دیدم جایی که برای نصب تندیس در نظر گرفتهاند، پر از تهسیگار است خیلی خوشحال شدم. این مسلما بهترین مکان برای اورول است، چون بهندرت پیش میآمد او را بدون سیگاری در دست ببینید. بدون شک او در هوای سرد هم بیرون میرفت و در کنار دیگر سیگاریها سیگار میکشید.
جورج اورول سال ۱۹۰۳ با نام اصلی «اریک بلر» در بوتیهاری هند که در نزدیکی مرز نپال واقع است، متولد شد. پدر اورول در زمان حکومت انگلیسها بر هند، در بخش مواد مخدر سرویس خدمات اجتماعی خدمت میکرد.
این داستاننویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی با دو کتاب پرفروشش و نیز با نقدهای پرشماری که بر کتابها مینوشت، یکی از بهترین وقایعنگاران فرهنگ و ادب انگلیسی قرن بیستم محسوب میشود.
اورول نیز همچون بسیاری از نویسندگان و روشنفکران اروپایی همعصر خود، در دهه ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو مبارزه کند. او در این جنگ مجروح شد و هرگز کاملاً بهبود نیافت و همین جراحت در سال ۱۹۵۰ او را به کام مرگ کشاند.
«۱۹۸۴»، «مزرعه حیوانات»، «روزهای برمه» و «دختر کشیش» از رمانهای معروف این نویسنده هستند. اورول مقالهای هم به نام «یک فنجان چای دبش» دارد که بسیار شناختهشده است.
بدون نظر