مطالعه بیش از ۴ دهه، بر کودکانی با ضرایب هوشی نجومی نتایجی برای استفاده بهینه از چنین ضرایب هوشی را فراهم آورده است.
یکی از نتایج واضحی که از این پژوهش ها بدست آمد آن است که حتی کودکانی با چنین ضریب هوشی هایی هم نیازمند معلمان و مربیان مناسبی هستند.
این مطالعه که طولانی ترنی پژوهشی است که بر کودکانی با ضرایب هوشی بالا در طول تاریخ انجام پذیرفته، در سال ۱۹۷۱ میلادی (سال ۱۳۵۰ شمسی) و با نام مستعار سیمپی (Study of Mathematically Precocious Youth(SMPY آغاز شد. در این مطالعه ۵۰۰۰ کودک باهوش آمریکایی که درصد کمی از کل دانش آموزان را تشکیل می دانند به کارگرفته شدند.
بیشتر پژوهش هایی که تا آن زمان انجام شده بود در مورد کودکانی بود که پایین ترین عملکرد تحصیلی را داشتند. اما تا پیش از این مطالعه، دانش آموزان بسیار باهوش مورد غفلت قرار گرفته بودند.
جاناثان وای (Jonathan Wai)، روانشناس دانشگاه دیوک در پروژه مطالعاتی (Duke University Talent Identification Program) خود که اخیرا با نیچر (Nature)در مورد آن صحبت کرد می گوید: “چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، این افراد، کسانی هستند که جامعه را تحت کنترل دارند. آنها همان یک درصد از دانشمندان و شخصیت های آکادمیک، ۵۰۰ مدیر عامل خوش شانس و معروف، قضات و سناتورهای میلیارد ما هستند.”
متاسفانه بر اساس نتایج این مطالعه که همان طور که قبلا هم گفته شد با نام مستعار سیمپی (SMPY) شناخته می شود، نشان داده است، در مدارس و در زمانی که معلمان در می یابند که برخی از دانش آموزان درک بسیار سریع تر و بهتری از مسائل ریاضی و علوم دارند به جای آنکه توجه بیشتری به آنها کنند عمده تمرکز خود را بر روی دانش آموزان ضعیف می گذارند.
در نتیجه کودکانی که ممکن است درآینده، با توجه و مراقبت بهتر تبدیل به یکی از مخترعین کشور شوند و یا کرسی مهمی را در پست های تاثیرگذاری چون سازمان ملل برعهده بگیرند، سمت های نه چندان موثری عایدشان شود.
سیمپی (SMPY) نشان می دهد، که کودکان بسیار باهوش بدون اینکه راهنمایی و هدایت مناسبی دریافت کنند نمی توانند به آنچه که می خواهند دست پیدا کنند. یکی از بخش های این مطالعه ۴۵ ساله نشان داده است که جهشی خواندن برخی از مقاطع تحصیلی برای دانش آموزانی این چنینی بسیار موثر است.
در مقایسه کودکان باهوشی که سال هایی از تحصیل خود را جهشی خوانده اند، نسبت به همین دسته از کودکانی که هیچ مقطع تحصیلی را جهشی نخوانده اند، تا ۶۰ درصد موفقیت های بیشتری از جمله گرفتن مدرک دکترا در رشته های علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات دیده شده است.
حتی کودکانی که ضریب هوشی کمی پایین تر نسبت به کودکان نابغه دارند نیز این روند قابل تعمیم است.
هم والدین و هم معلمان می توانند نگاه مثبتی به این جریان داشته باشند. زمانی که آنها می بینند که دانش آموزی دارای توانمندی های خاصی است، هرگز نباید از دادن تکالیف بیشتری به آنها خودداری کنند. به این ترتیب درخواهند یافت که محدودیت های احتمالی این کودکان بیشتر در چه زمینه هایی است.
این پژوهش نقش موثر والدین و معلمان را در شکوفایی استعدادهای کودکان با استعداد تصدیق و تایید می کند. به عنوان مثال بسیاری از این کودکان، دارای مهارت خاص و استثنایی در استدلال مسائل هستند. با گذشت زمان و پرورش چنین توانمندنی، آن کودکان می توانند موفقیت های بزرگی در زمینه هایی چون مهندسی، معماری و جراحی بدست آورند.
این مهم نیست که چه راهکاری در بالابردن سطح توانمندی های چنین دانش آموزانی به کارگرفته شود، اما این موضوع بسیار اهمیت دارد چرا که آینده جهان می تواند در دستان چنین کودکانی باشد.
واقعا مسخرس دانش آموزان ضعیف باید بهشون کمک بشه که خودشون رو پیدا کنند و رشد کنند مگه اونا ادم نیستن نابغه کدومه بزرگترین دانشمندان و ابر انسان ها زمانی برخشیون ضعیف بودن واقعا احمق هستید