آیا تا کنون برای داشتن آنچه که می خواهید درخواستی کرده اید، یا دائم نگران آن بوده اید که اگر این کار را انجام دهید مورد تمسخر دیگران قرار می گیرید؟ در اینجا تفاوت هایی برای تان آشکار می شود. اگر تنها کارهای خودتان را کنترل می کنید، شمافردی هستید که با اعتماد به خودتان خواسته هایتان را بیان می کنید و اگر تلاش می کنید که کارهای دیگران را در کنترل داشته باشید، پرخاشگرید.
این همان نکته ای است که پروفسور رندی جِی پترسُون از دانشگاه بریتیش کلمبیا به آن اشاره دارد. در واقع مرز میان ابراز و کنترل کردن، چندان واضح نیست اما زمانی این تمایز مشخص می شود که شما تعیین کنید که آیا می خواهید بر کارهایی که دیگران انجام می دهند، کنترل داشته باشید و یا قصد دارید کارهای مربوط به زندگی خودتان را تحت کنترل درآورید. که خوب مسلما مورد دوم بسیار طبیعی تر به نظر می رسد.
زمانی که به روش دوم عمل کنیم، قادر خواهیم بود از افکار و آمال مان صادقانه تر آگاهی پیدا کنیم و این کار را به طور خودکار بدون آنکه توقعی از دیگران داشته باشیم انجام می دهیم. به افکار و نظرات دیگران احترام می گذاریم و لازم نیست که حتما آن آراء را برای خودمان به کار ببریم و یا ضرورتا آن کاری که دیگران از ما انتظار دارند را انجام دهیم.
البته به این معنا نیست که ما نسبت به آرزوهای دیگران بی تفاوت هستیم. ما به آمال و انتظارات آنها گوش می کنیم، سپس تصمیم می گیریم که با آنها همراه شویم یا خیر. گاهی اگرچه دلمان نمی خواهد با آنها همراه شویم اما این کار را می کنیم اما این هم انتخاب خودمان است. یعنی حتی اگر با دیگران و نظراتشان همراه شویم، این چیزی است که خودمان آن را انتخاب کرده ایم و تحمیلی در کار نبوده. حتی در این مورد هم تصور می کنیم که تحت کنترل هستیم، آن هم تحت کنترل خودمان.
یک راه برای اینکه تحت کنترل خودتان هم نباشید این است که کاری نکنید و غیرفعال باشید. افرادی با چنین خصوصیات شخصیتی، عمدتا اجازه می دهند دیگران برای شان تصمیم بگیرند. البته این روش با گذشت زمان و خیلی زود ملال آور خواهد شد و شاید هم منجر به پرخاشگری در آینده بشود.اگر از عواقب کنترل کردن دیگران به خوبی آگاهی داشته باشید، به حتم از این روش تبعیت نمی کنید و مسیر زندگی تان به سمت کنترل کارهای خودتان هدایت می کنید.
عجب مطلبی
ممنون