بازی در نمایش هملت اوج بازیگری یک هنرمند را نشان می دهد، دستکم در کشوری مثل آمریکا. اما این یک کار حساب و کتاب شده و از روی منطق نیز هست که بازیگران با انجام آن سعی در جلب توجه رسانه ها و نگاه ها به سمت خود دارند.
اما این «سارا برنارد» بود که توانست با بازی در این نمایش استعدادهای پنهان خود در عرصه بازیگری را به همگان نشان داده و خود را در صدر توجهات قرار دهد. او نخستین زنی نبود که هملت را بازی می کرد، اما این هنرپیشه زن فرانسوی بهخوبی از جنجالی که این کار در دنیای جنسیتزده سال ۱۸۹۹ میتوانست برپا کند، آگاه بود.
به ادعای «روبرت گوتلیب»، دبیر سابق مجله نیویورکر که در سال ۲۰۱۰ به نگارش زندگینامهی سارا برنارد پرداخته بود، این یک حرکت بحثبرانگیز و کاملا پیشرو در طول فعالیتهای هنری این هنرپیشهجنجالآفرین بشمار می رفت.
برنارد همچنین در تاریخ فیلمهای سلولوئیدی در دهه ۱۹۰۰ میلادی نقش مهمی داشت. این در حالی بود که نخستین باری بود که در چنین فیلم هایی، یک زن نقش هملت را بازی می کرد.
سارا برنارد شبیه هیچ زنی نبود – او «مشهورترین بازیگر زن تاریخ» بود. البته بیشتر شهرت وی برای کارهای بحثبرانگیز و جدلآمیزی بود که بیوقفه انجام می داد.
مشهورترین بازیگر زن تاریخ، نخستین بار در دوران نوجوانی به شهرت رسید: برنارد که حاصل یک رابطه نامشروع و از یک مادر یهودی بود، اولین کار خود در یک نقش کمدی در تئاتر کمدی فرانشس را از دست داد. دلیلش هم این بود که برای سیلی زدن در گوش یکی از ستاره های این تئاتر از وی عذرخواهی نکرده بود. داستان از این قرار بوده که یک هنرپیشه قدیمی و باتجربه، خواهر کوچکتر برنارد را به طور غیرعمدی به سمت ستون هل داده بود و سارا برنارد نیز برای حمایت از خواهرش یک سیلی به گوش ستاره تئاتر می زند.
البته اینگونه واکنشهای خشن در برابر بیعدالتی از طرف این هنرمند کنار گذاشته نشدند. برنارد بعدها برای دنبال کردن یک خبرنگار با شلاق، سرتیتر خبرها را به خود اختصاص داد. دلیل این حرکت نیز این بود که خبرنگار در مورد زندگی پرننگ او نوشته بود.
البته سارا برنارد وجهه دوستداشتنی هم داشت: او نگاه و نظر دوستداران سینما و تئاتر را در سراسر دنیا به خود جلب کرده بود. با اینکه این هنرمند تقریبا بدنام و رسوا بهحساب می آمد، اما بازی بسیار زیبا و قدرتمندی داشت و از این رو مشهور شده بود.
بهعنوان یک مادر مجرد، او بدون شک یک زن بیپروا و بیبندوبار در زمانی به شمار می رفت که اخلاقیات از اهمیت و ارزش بسیار بالایی برخوردار بودند. اما چیزی که باعث می شد برنارد در حوزه فعالیت های هنری خود همچنان موفق و پیروز باشد، نقش های باارزشی بود که ایفا می کرد.
برنارد با یک هنرپیشه یونانی به نام آریستایدس دامالا که دراکولا را هم بازی کرده بود، ازدواج کرد.
این زن عجیب و تاحدی گستاخ، برای وسعت دادن به دامنه شهرت خود دست به هر کاری می زد. برخی رسانه ها او را همانند یک کودک در فروشگاه شکلات فروشی می دانستند. یا در یک فروشگاه حیوانات خانگی؛ سارا برنارد باغ وحش کوچکی برای خود جمعآوری کرده بود که شامل چیتاها، ببر و توله شیرها بود. یک میمون به نام داروین، یک کروکودیل به نام علی گاگا حیواناتی بودند که این هنرمند تا پیش از مرگ شب ها در کنارشان می خوابید.
او کلاهی به سر می گذاشت که از خفاش تاکسدرمی شده تهیه شده بود. انواع طلا و جواهرات از سر و گردن خود می آویخت و شال گردنی از خز چینچیلا می انداخت.
نویسنده ای آمریکایی به نام «ترسا ریبک» در مورد این هنرمند مشهور گفته: «ما هرگز شخصی را شبیه سارا برنارد نداشتیم که تا این حد محبوب و مشهور باشد. با اینکه در دوران خود کاملا گناهکار و رسوا محسوب می شد اما در حوزه فعالیت حرفه ای خود چنان موفق و پیروز بود که هنوز کسی روی دستش بلند نشده است. جالب است که مردم او را برای خطاهایش قضاوت نمی کنند، اما برای هنرش تحسینش می کنند.»
او یک دروغگوی مشهور بود. هویت پدر او هرگز مشخص نشد و حتی در مورد تاریخ تولدش هم در مورد اینکه ۲۲ یا ۲۳ اکتبر است، شبهه هایی وجود دارد.
مادر سارا برنارد او را دوست نداشت و از داشتن پدر هم محروم بود. در نتیجه چندان عجیب و دور از ذهن نبود که این زن با انجام کارهای عجیب و غیرمعمول سعی در جلب توجه دیگرن داشته باشد. اما نکته جالب در مورد برنارد این بود که راه خودش را می رفت و از کسی تقلید نمی کرد. همین مسایل باعث شد تا به شهرت موردنظرش دست پیدا کند.
او با بازی در نقش های مردانه و صدا و لهجه شیرینی و شنیدی که داشت توانست خیلی سریع پله های ترقی را طی کند و در شهرت غرق شود.
وی در سراسر دنیا طرفداران زیادی داشت و ازدرآمد فوق العاده بالایی هم برخوردار بود. اما بسیار ولخرج بود به طوری که همیشه پول هایش تمام می شد، اما این مساله نمی توانست نگرانش کند، زیرا همیشه در حال کسب ثروت های هنگفت بود.
سارا برنارد بخش بزرگی از ثروت خود را برای همسر و پسرش به ارث گذاشت. بد نیست اشاره کنیم همسر سارا به وی علاقه ای نداشت. آن ها در سال ۱۸۸۲ میلادی با هم ازدواج کردند. اما به دلیل زنبارگی و قمار همسر و شهرت زیاد برنارد این زندگی دوام چندانی نداشت و از پاشید. البته، همسرش در سال ۱۸۸۹ دوباره به زندگی خود بازگشت اما در همان سال در اثر سو مصرف مورفین درگذشت.
در سال ۱۹۰۶ میلادی وی در اثر یک حادثه از ناحیه زانو دچار آسیب شدید شد. این آسیب به حدی پیش رفت که در نهایت در سال ۱۹۱۵ بخشی از پای راست او را قطع کردند. اما این امر نیز نتوانست مانع از نقش آفرینی های جنجالی این هنرمند بشود. او همچنان با این قطع عضو بازی می کرد و مردم را به صحنه نمایش می کشاند.
همین پشتکار و علاقه به بازیگری بود که باعث شد هیچ هنرمند زن دیگری قدرت گذاشتن پا در جای پای او را نداشته باشد.
همون تیکش که گفتین بخاطر هل دادن غیر عمدی خواهرش به یکی از ستاره های تئاتر سیلی زده و عذرخواهی نکرده فهمیدم این خانم متفاوت که نبوده هیچ..یه کله پوک بدتر از بقیه ی زنای دنیا هم بوده
جناب محمد شما عملا به همهی زنان توهین، و همه اونها رو کله پوک معرفی کردید. مثال متشابه میزنم؛ 《اههه من مطمئنم این پسرم مثل همه مردا و پسرا متجاوزه 》پیشنهاد میکنم روی جملاتتون فکر کنید. اینکه یک زن ” به قول شما” کله پوکه، دلیل بر کله پوکی دیگر زنان به هیچ عنوان نیست. این هم به خاطر داشته باشید که هیچ کس شبیه دیگری نیست و همه به نحوی، متفاوت هستیم! موفق باشید جناب.