دیوار حسادت، یکی از بزرگترین و عجیبترین سازههای ابلهانه و غیرمنطقی ساخته شده در کشور ایرلند است. در نگاه اول، این بنای سه طبقه به یک کلیسای قدیمی به سبک گوتیک شبیه است که فقط ویرانههایی از آن باقی مانده است.
اما دیوار حسادت، داستانی فراتر از منطق دارد و توسط شخصی موسوم به «روبرت راچفورد» ساخته شده است. تِم اصلی زندگی این اشرافزاده ایرلندی را «حسادت» و «انتقام» شکل داده بود.
این بنا در وستمیثکانتی در نزدیکی مولینگر در کرانه دریاچه Lough Ennell واقع شده است و در حال حاضر یکی از جاذبههای گردشگری این منطقه محسوب میشود.
«روبرت راچفورد»، نخستین کنت از اشراف بلویدر و یکی از ۱۱ فرزند جرج راچفورت، دوست صمیمی نویسنده مشهور ایرلندی به نام جاناتان سوئیف بود.
او که بعدها در مقام همسر بودن لقب «گرگ شرور» گرفت، نخستین همسر خود را در اثر بیماری آبله مرغان از دست داد. روبرت پس از مرگ همسر اول، با دختر ۱۶ سالهای به نام ماری مولزورث ازدواج کرد. آنها در طول ۴ سال زندگی مشترک خود صاحب چهار فرزند شدند.
اما روبرت خیلی زود متوجه شد که به این سبک زندگی علاقهای ندارد و به همین خاطر همسر و فرزندان خود را در ایالت خانوادگیشان در گالستاون واقع در اسکاتلند ترک کرده و به لندن و دوبلین رفت تا تنها باشد و به سبک دلخواه خود زندگی کند.
در دوران غیبت روبرت، همسرش مری اغلب با برادرخوانده روبرت به نام آرتور راچفورت که در همان حوالی زندگی میکرد، دیدار داشت. روبرت که به این مساله مشکوک شده بود، موضوع را عمومی کرد. یا به گفته برخی تاریخنویسان، او از قصد و برای خلاص شدن از مسئولیت خانوادگی خود، مری را متهم به خیانت کرد.
این شوهر بدبین برای تنبیه و انتقام از همسرش همه درهای خانه را قفل کرده و به مدت ۳۱ سال همه اعضای خانواده خود را در آنجا زندانی کرد.
هیچ خدمهای از خانه اجازه صحبت کردن با مری را نداشتند. روبرت بعدها فرزندانش را از همسرش جدا کرد تا نتوانند یکدیگر را ببینند و اجازه حرف زدن با مادرشان را نیز نداشتند.
این حبس خانگی اثرات روانی بسیار شدیدی روی مری داشت و او به قدری از نظر روحی به هم ریخته بود که با تصاویر روی دیوار حرف میزد و تصور میکرد آنها انسانهای واقعی هستند.
در نهایت، این کابوس دردناک و ناراحتکننده در سال ۱۷۷۴ میلادی پس از مرگ روبرت پایان یافت و ماری از این زندان رهایی یافت. اما بهاندازی تعادل روحیاش بههمریخته بود که توان تشخیص پسران خود را نیز نداشت.
روبرت در تنبیه برادر خود هم او را متهم به زنا کرد و دادگاه ۲ هزار پوند جریمه برایش در نظر گرفت. در آن زمان این مبلغ بسیار زیاد بود. از آنجا که برادر روبرت استطاعت پرداخت این مبلغ را نداشت، زندانی شد و در همانجا هم درگذشت.
بد نیست اشاره کنیم که در زمانی که روبرت زنده بود، پس از بازگشت به ایرلند یک عمارت عظیم و زیبا برای خودش بنا کرد چند سال بعد، برادرش عمارتی بزرگتر در همان همسایگی ساخت که به باغ و عمارت روبرت هم دید داشت.
روبرت هم از روی حسادت و کینه، دیواری بزرگ در مقابل عمارت برادرش بنا کرد تا دو عمارت به همدیگر مشرف نباشند. همین امر باعث شد تا لقب «دیوار حسادت» به این دیوار داده شود.
در مورد سرگذشت روبرت هم باید بدانید که روز سیزدهم نوامبر سال ۱۷۵۴، بدن بی جان او در نزدیکی قصرش پیدا شد. دلیل اصلی مرگ وی، ضربهای بوده که به جمجمهاش وارد شده بود. به همین خاطر، بسیاری بر این باور بودند که روبرت به قتل رسیده است. بعضی هم اعتقاد داشتند که حین راه رفتن پایش سر خورده، به زمین افتاده، سر او به صخره خورده و جان خود را از دست داده است.
دلیل اصلی مرگ او هر چه که بود باعث شد تا سرانجام خشونت و ظلم خانگی او پایان یابد. جرج، پسر ارشد روبرت مادرش را از زندان پدری آزاد کرد و در همان محله برایش خانهای کوچکتر ساخت تا در آنجا ساکن شود. اما مری قبول نکرد و از آن باغ و محله به کشور فرانسه فرار کرد و در آنجا تارک دنیا شده و همانند یک راهبه تا آخر عمر تنها زندگی کرده و عزلتنشین شد.
داستان غمانگیز خانواده راچفورت در قرن ۱۸ میلادی دهان به دهان چرخید و مشهور شد. از این رو، دیوار حسادتی که روبرت بنا کرده بود اکنون به یکی از محبوبترین جاذبههای گردشگری ایرلند تبدیل شده است.
بدون نظر