وقتی یک رابطه مسموم و آزاردهنده از شما شخصیتی قوی و منطقی می‌سازد

وقتی یک رابطه مسموم و آزاردهنده از شما شخصیتی قوی و منطقی می‌سازد

یکی از رایج‌ترین باورهای غلط در مورد بیرون آمدن از یک رابطه عاطفی آزاردهنده و مملو از آسیب این است که مردم تصور می‌کنند زخم‌های روانی چنین رابطه‌هایی برای همیشه در ذهن و روح فرد باقی خواهد ماند. اما واقعیت این است که شما حتی وقتی از یک رابطه خوب هم بیرون می‌آیید دیگر آن آدم سابق نیستید و تغییراتی در زندگیتان روی داده است.

جدا شدن از یک فرد سواستفاده‌گر چندان آسان نیست. گاهی ماه‌ها و حتی سال‌ها طول می‌کشد تا شما دوباره بتوانید روند عادی زندگی را در پیش بگیرید. اما به این معنی نیست که هرگز نتوانید از دردها و رنجوری‌های ناشی از آن رابطه و آن شخص به‌طور کامل خلاص شوید.

«پرپتوا نئو»، روانپزشک و کارشناس درمان زنانی که از رابطه‌های مسموم و آزاردهنده بیرون آمده‌اند در این رابطه می‌گوید، وقتی در حال درد کشیدن از چنین رابطه‌ای هستید، در وهله اول به این بیندیشید که چه تفکر منفی‌ای باعث شده تا به سمت یک شخصیت منفی جذب شوید!

وی همچنین گفته: به‌طور مثال، یک انسان خودشیفته هرگز دوست ندارد شما از رابطه با او چیزی عایدتان شود، اما شما پس از خاتمه بخشیدن به رابطه خود با چنین شخصیتی، بسیار قوی‌تر از قبل خواهید بود. جالب است بدانید، کسانی که شریک عاطفی‌ سابقشان یک خودشیفته بوده، پس از پایان رابطه نسخه قدرتمندی از وجود خود را پیدا می‌کنند.

پس از جدایی بدون شک تا مدت‌ها در رنج و عذاب خواهید بود زیرا بدن به عشق متناوبی که فرد مقابل می‌داده، عادت کرده است. اما پس از مدتی متوجه می‌شوید که شما بسیار قوی‌تر، انعطاف‌پذیرتر و توانمندتر از گذشته هستید و بنابراین می‌توانید فردی را بیابید که وجود شما را نادیده نگیرد و برایتان ارزش و اعتبار قائل باشد.

۷ موردی که در زیر اشاره شده، درس‌هایی هستند که پس از پایان بخشیدن به یک رابطه آسیب‌رسان و فرد مسموم خواهید آموخت و پس از آن می‌توانید با قدرت بسیار بیشتر به سمت جلو پیش بروید.

۱- استفاده از همدلی به‌عنوان یک قدرت برتر

همدلی و همدردی کردن با بقیه می‌تواند علاوه بر یک هدیه الهی همچون سنگی پیش پایتان هم باشد. دکتر نئو در این رابطه می‌گوید، وقتی شما بیش از اندازه با دیگران همدل می‌شوید در واقع در حال پا گذاشتن به مسیر خودفراموشی و بزرگ جلوه دادن دیگران هستید. اگر همیشه حقوق و نیازهای خود را نادیده بگیرید و به طرف مقابل لطف و توجه نشان دهید، در نهایت به خاموشی می‌رسید. چرا؟ زیرا دایما در حال درک کردن و حق دادن به طرف مقابل هستید و هیچ توجه‌ای به خود ندارید و روانتان را به حال خود رها کرده‌اید.

ما باید بیاموزیم که ابتدا باید به خودمان توجه کنیم و نیازهای خود را برآورده کنیم، تا بتوانیم به دیگران محبت کنیم. بنابراین، با این حس، پس از جدایی مردم از همدلی به عنوان یک نیروی برتر استفاده می‌کنند و همدلی را شبیه به این می‌دانند: «چرا باید سراغ کسانی بروم که داستان‌های غم‌انگیزشان را می‌گویند؟» پس از این اتفاق‌ها، خواهید فهمید که به انرژی دیگران نیاز ندارید.

۲- تعیین محدودیت‌ها برای سلامت بیشتر

هر چه بیشتر زمان بگذرد، بیشتر متوجه می‌شوید که رابطه‌ای که در آن بودید تا چه اندازه مشکل‌دار بوده است. وقتی با محدودیت‌های خود مواجه شوید، بهتر می‌توانید شخصیت درونی خود را و اینکه واقعا چه کسی هستید را بشناسید. در این حالت می‌دانید که چه مسایلی را می‌خواهید تحمل کنید و بسیار بهتر می‌توانید تشخیص دهید که چه کسانی برایتان ارزش و احترام قائل هستند و چه کسانی اینگونه نیستند.

محدودیت‌ها در زندگی ما همانند «ابدا» هستند و ما اجازه نداریم از این واژه استفاده کنیم. هنگامی که ما به خوبی مرزها و حدود خود را بشناسیم، بسیار بهتر می‌توانیم تشخیص دهیم که چه مسایلی قابل قبول نیستند. از آن پس می‌توانیم به خودمان اعتماد کنیم و در نتیجه شادی بیشتری را به زندگیمان وارد کنیم.

۳- بدست آوردن دیدگاه‌های تازه در زندگی

در زندگی همه ما هدف این طرز فکر قرار داریم که چگونه باید رفتار کنیم. بعضی از مردم بیشتر از بقیه تحت تاثیر این تلقینات اجتماعی هستند. به‌طور مثال، حتی در برخی از فیلم‌ها هم برخی از واکنش‌ها و رفتارها به بیننده تلقین می‌شوند و او تصور می‌کند که در فلان موقعیت، باید حتما فلان کار را انجام دهد.

این مساله در مورد روابط ناسالم هم مصداق دارد. وقتی فردی که تحت تاثیر یک فرد سواستفاده‌کننده قرار دارد، نمی‌تواند نگاه درستی به زندگی و حتی خودش داشته باشد و فقط پس از بیرون آمدن از آن رابطه مسوم است که بسیاری از واقعیت‌های زیبای زندگی را می‌تواند درک کند. این دیدگاه در رابطه‌های آتی هم موثر هستند. وقتی در شرایط ناراحت‌کننده قرار می‌گیرید، دیگر توان آن را دارید که در مقابل آن ایستاده و به مسایل آزاردهنده تن ندهید.

۴- آسان شدن ارتباط با افراد بدقلق و سخت‌گیر

درک کردن و شناخت محدودیت‌های خود در یک رابطه به شما کمک می‌کند تا در رابطه با دیگران رفتار مناسب‌تری داشته باشید. به‌طور مثال، وقتی کسی از حد خود می‌گذرد، می‌توانید بگویید که این خط قرمز من است، از آن رد نشو!

حرف بزنید. وقتی خواسته‌های خود را بیان می‌کنید و مسایلی که برایتان جذاب نیست را مشخص می‌کنید و به زبان می‌آورید، نشان می‌دهید که روی عقاید و علاقه‌مندی‌های خود سرسخت هستید و نظرتان کاملا قاطع و برگشت‌ناپذیر است.

به‌طور مثال، اگر در محل کار یک مدیر خودخواه یا خود رای دارید، اگر ترسو باشید و بیش از حد سرویس بدهید، این روند تا حدی پیش می‌رود که بقیه هم به خودشان اجازه می‌دهند تا از شما سواستفاده کنند و در نهایت، تکرار این رفتارها شما را خسته و بی‌انرژی می‌کند.

بنابراین، بسیار ضروری است که خط قرمزها، محدودیت‌ها، مسئولیت‌ها و تکلیف خود را با بقیه مشخص کنید تا انرژی خود را صرف مسایلی نکنید که ارزش ندارند و فقط سبب خستگی شما می‌شوند.

۵- افزایش انعطاف‌پذیری

وقتی در رابطه با یک فرد مسموم و آسیب‌رسان یا فردی هستید که خودشیفته است و همیشه شما را نادیده می‌گیرد، همیشه و به‌طور مداوم و بی‌وقفه از نظر روحی و فکری صدمه خواهید دید. به این خاطر که این افراد دایما از شما انتظار دارند و در مقابل هم هیچ کاری برایتان نمی‌کنند. این کارها باعث می‌شود تا متوجه شوید تا چه اندازه انعطاف‌پذیر و سازش‌طلب هستید. تا پیش از چنین رابطه‌ای شاید از این توانایی وجودی خود آگاهی نداشتید. اما حالا می‌دانید و می‌توانید بسیار قوی و با قدرت رفتار کنید.

شما پس از جدایی می‌دانید که طرف مقابل سعی داشته تا شما را بشکند اما دیگر نمی‌خواهید در چنین شرایط دشواری قرار بگیرید. در نتیجه، در شرایط سخت می‌توانید تصمیم‌گیری درست‌تری داشته باشید و کمتر آسیب ببینید.

برخلاف تصور عموم، زخم‌های روانی تا ابد در وجود فرد باقی نمی‌ماند، بلکه نسخه قوی‌تر و با اراده‌تری از او می‌سازد. کسی که از یک رابطه سخت و مملو از ناراحتی بیرون می‌آید، خیلی مسایل را دیده و خیلی چیزها را آموخته است.

کسانی که در طول رابطه‌های خود همیشه موردسواستفاده‌های روحی قرار گرفته‌اند، برای مدتی به لحاظ فکری و روانی در هم شکسته و خسته خواهند بود. اما به محض بیرون رفتن این غبارها و تیرگی‌ها، خودِ واقعی‌شان را ملاقات خواهند کرد و می‌توانند با توان و انرژی بسیار زیاد به بازسازی روحیه خود پرداخته و دوباره به فردی مستقل و قوی تبدیل شوند.

۶- افزایش حس کمک به دیگران

دکتر نئو می‌گوید، وقتی انرژی شما از تمرکز روی دردهایتان برداشته می‌شود، تازه متوجه خواهید شد که تنها نیستید. شما اولین نفر نیستید که به چنین نتیجه‌ای می‌رسید و آخرین نفر هم نخواهید بود و این تیپ آدم‌ها همیشه قربانی‌های خود را پیدا می‌کنند.

هنگامی که چنین مساله‌ای را درک کنید، راحت‌تر می‌توانید این مسایل ناراحت‌کننده را به فراموشی بسپارید. در این شرایط، به جای غمگین بودن سعی می‌کنید که پیغام خود را به گوش دیگران برسانید تا افراد بیشتری قربانی انسان‌های سواستفاده‌گر و ناسالم نشوند.

البته فرق گذاشتن بین شخص خودشیفته و سواستفاده‌گر کمی دشوار است. این دو شخصیت هر دو سعی در تخریب روحی طرف مقابل دارند. آنها با تحقیر کردن و بی اعتنایی به توانایی‌های طرف مقابل خود، تلاش دارند تا خودشان را مهم و بزرگ و ارزشمند نشان دهند.

اما وقتی از چنین قهقرایی بیرون بیایید، تازه متوجه می‌شوید که آنها چگونه زندگی شما را در مشت خود گرفته و شما را از وجود واقعیتان دور کرده بودند. از این‌رو تلاش می‌کنید تا بقیه را از این مسیر منع کنید.

۷- قدرت تشخیص خطوط قرمز

همه انسان‌ها رفتارهایی دارند که نشان می‌دهد فرد مناسبی برای انتخاب نخواهند بود. تشخیص این خط‌قرمزها گاهی بسیار واضح و آسان است؛ مثلا فرد بسیار گستاخ و بی‌ادب است. اما بعضا پیش می‌آید که او بسیار زیرک و مخفی‌کار است و شما نمی‌توانید از روی ظاهر، روحیه خبیثش را تشخیص دهید.

وقتی از یک رابطه سخت بیرون آمده باشید، گوش‌به‌زنگ‌تر از قبل خواهید بود و بسیار بهتر از گذشته می‌توانید روابط آسیب‌رسان را از رابطه سالم تشخیص دهید. دلیلش هم این است که قبلا رفتارهای مسموم و ناسالم را دیده‌اید و دیگر می‌دانید که طرف مقابل تظاهر به خوبی می‌کند یا واقعا خوب است!

باهوش‌تر شدن، منطقی‌تر شدن و قوی‌تر شدن، نتیجه‌ی خروج از یک رابطه مسموم و ناسالم است که به شما کمک می‌کند تا در آینده روابط بهتری داشته باشید و از اشتباهات گذشته به عنوان تمرینی برای داشتن زندگی سالم یاد کنید.

منبع: businessinsider
بدون نظر

ورود