اغلب رابطه های عاطفی این روزها دوام چندانی ندارند و پس از مدت کوتاهی به جدایی منجر می شوند. این اتفاق به دلایل مختلف روی می دهد: برخی از زوجها نمی توانند چالش هایی که یک رابطه دو طرفه بدنبال دارد را پشت سر بگذارند و از این رو سریعا به قطع رابطه می اندیشند.
بعضی دیگر هم از همان ابتدا متوجه اشتباه بودن رابطه می شوند و وقت خود را برای ادامه دادن آن تلف نمی کنند. بعضا هم طرفین بدون صرف وقت کافی برای شناخت هم، اقدام به بر هم زدن رابطه ای می کنند که تقریبا اصلا شکل نگرفته و در همان ابتدای مسیر پرونده اش بسته شده است.
اما در این میان افرادی هم هستند که با وجود همه تضادها و تفاوتها همچنان در کنار هم شاد و خرسند هستند. این افراد نیز همانند بقیه با مشکلات و عدم تفاهمهای رابطههای دو نفره مواجه میشوند، اما این توانایی را دارند که در شرایط گوناگون، بهترین و درستترین راهکار را پیدا کنند.
اگر دوست دارید بدانید زوجهای موفق چگونه به حفظ عشق و رابطه خود میپردازند، پیشنهاد میکنیم مواردی که در زیر نوشته شدهاند را با دقت بخوانید و در زندگی خود به کار بگیرید. همه این موارد از زبان کارشناسان روانشناسی و در نتیجه تجربه و تحقیقات این افراد بدست آمدهاند.
همراهمان باشید.
۱- بدنبال حل تضادها و عدم تفاهم ها هستند
همه زوج ها با هم بحث و مشاجره دارند و این یک امر کاملا طبیعی است. زوج های موفق به این درک رسیده اند که قرار نیست همه مسایل زندگی را به یک چشم ببینند و تفاوت نظرها می تواند نمک یک رابطه محسوب شود. اما در عین حال، مشاجره ها و اختلافنظرهای مداوم و تکراری هم تهدیدی جدی برای یک ارتباط عاطفی خواهند بود و می توانند صدمات جدی به بدنه یک رابطه وارد کنند.
زوج های عاشق وقتی با عدم تفاهم جدی با هم مواجه می شوند، دنبال یافتن دلیل این تفاوت هستند. آنها به جای اینکه دنبال مقصر باشند یا بخواهند محق بودن خود را به رخ هم بکشند، سعی می کنند تا دلیل عدم تفاهمشان را پیدا کرده و آن را برطرف کنند.
در رابطه های عاطفی سالم، دو طرف هرگز یکدیگر را قضاوت نمی کنند، در عوض بدنبال بررسی ریشه مشکل و یادگیری روش های حل و فصل آن هستند. این افراد حتی وقتی ناراحت هستند یا قلبشان شکسته، باز هم حرفهای شریک عاطفی خود را می شنوند و برای نظرات او ارزش قایل هستند.
۲- دنبال مقصر نمی گردند و یکدیگر را سرزنش نمی کنند
در اختلافات، زوج ها ممکن است برای مشکلاتی که پیش می آید یکدیگر را نکوهش و سرزنش کنند. بسیار سخت است که افراد در خلال یک دعوا یا عصبی بودن بتوانند نقش خود را در بروز مشکل ببینند. به همین خاطر برخی از مردم سعی می کنند همیشه طرف مقابل را مقصر اصلی خطاب کنند و به این ترتیب مثلا خود را برنده میدان بدانند.
اما مساله اینجاست که چنین رفتارهایی برای طولانی مدت پاسخگو نخواهند بود و بدون شک تکرار این رفتار به جدایی منتهی خواهد شد. بایستی همیشه این را در نظر داشت که یک رابطه عاطفی یک رابطهی دو نفره است و هر دو طرف ماجرا در شادی ها و ناراحتی ها سهیم هستند. بنابراین همیشه بیشتر از یک راه برای دیدن واقعیت وجود دارد.
وقتی یکی از طرفین با زور و به طور غیرمنطقی سعی دارد خود را برنده بحث نشان دهد، در واقع سبب عصبانیت و ناراحتی طرف مقابل می شود و به این ترتیب بذرهای جدایی و از بین رفتن عشق را میگستراند.
۳- به خواستههای هم در زمینه روشهای ارتباطی احترام میگذراند
یکی از کلیدهای اصلی ارتباطهای عاطفی سالم این است که هر دو طرف صادقانه برای افکار و احساسات یکدیگر ارزش و احترام قائل باشند، بهویژه وقتی هر کدام از آنها به لحاظ احساسی در شرایط دشوار به سر میبرد.
بیشتر زوجها در ابتدای رابطه دایما با هم در تماس و ارتباط هستند، اما زمانی که رابطه به کمال رسید و هر دو طرف خیالشان راحت شد که دیگر به اوج ارتباطهای خود رسیدهاند، ممکن است پاسخگویی به تماسهای همیشگی و دایم در دسترس بودن برایشان به یک معضل و مشکل تبدیل شود. یعنی دوست نداشته باشند که هر دقیقه به تماس یا پیام طرف مقابل پاسخ دهند یا در کنارش حضور داشته باشند.
اغلب مردم برای حل این مشکل دستبهدامن راهکارهای ساده میشوند و وقت چندانی برای تحقیقات عمیق نمیگذراند. اما یک زوج عاشق هرگز احساسات و نیاز یکدیگر برای در ارتباط بودن بنا به هر دلیلی را رد نمیکنند و نادیده نمیانگارند. حتی اگر مشغله فراوانی هم داشته باشند باز هم برای درک نیازهای طرف مقابل خود وقت میگذراند و همه تلاششان این است تا با همفکری یکدیگر به توافقی برای حل مشکلات بپردازند.
حتی اگر در زمان بحران فرصت انجام چنین کاری را نداشته باشند، بدون شک در اولین فرصت به تحلیل رویداد خواهند پرداخت و بهترین و مناسبترین تصمیم را اتخاذ خواهند کرد.
یک عاشق واقعی هرگز نیازهای شریک عاطفی خود را به سخره نمیگیرد، آنها را تحقیر نمیکند و حتی و او را برای داشتن بعضی احساسات غیرمنطقی سرزنش نمیکند.
۴- آنها گاهی برای هم پدری/مادری میکنند
در اغلب عشقهای عمیق نوعی رابطه والد و فرزندیِ سمبلیک مشاهده میشود. بسیار غیر ممکن است که بتوانیم برای مدت طولانی به فردی علاقهمند باشیم و از نگرانیهایش نگران شویم و حسی مادرانه/پدرانه نسبت به او نداشته باشیم.
انسانها همیشه بر اساس سن شناسنامهای خود رفتار نمیکنند. آنها ترکیبی از سنین مختلف هستند. اگر یکی از دو طرف در دوران کودکی خود دچار دلشکستگی شده باشد و دوباره در زمان بزرگسالی اتفاقی سبب باز شدن زخمهای کهنه شود، شریک عاطفی او موظف است برای آرام شدن معشوق خود و رفع مشکل از هیچ تلاشی فروگذار نکند. در چنین مواقعی است که میتوان در مقام یک والد مهربان و دلسوز ایفای نقش کرد.
واکنشهای اولیه در چنین مواقعی بسیار حائز اهمیت هستند. زوجهای عاشق اغلب مانند والدینی که قصد آرام کردن فرزند خود را دارند رفتار میکنند. حتی میتوانید از القابی که معمولا برای کودکان استفاده میشود نیز برای تغییر فضا بهره بگیرید. البته باید توجه داشته باشید که کلمههای انتخابی شما برای طرف مقابل هم همان حس خوب و کودکانه را تداعی کند.
در بسیاری از مواقع، هنگامی که یک رابطه طولانی میشود، دو طرف از اینکه بخواهند بیچشمداشت به هم توجه نشان دهند گریزان هستند و چندان باب میلشان نیست که طرف مقابل خود را اصطلاحا لوس کنند. تکرار چنین رفتارهایی سبب بروز حس نادیده گرفته شدن به طرف مقابل میدهد. او پس از مدتی احساس میکند که باید با حواس جمعتر و محافظهکارانهتر رفتار کند و این اتفاقها در انتها به دوری و سردی رابطه میانجامد.
زوجهای همیشه عاشق همه تلاش خود را میکنند تا احساسات کودکانه و محبتهای بیدریغ به سبک پدر یا مادر در رابطه آنها از بین نرود و همیشه پررنگ و زنده باشد. آنها میدانند که شریک عاطفیشان به احساس امنیت و راحتی نیاز دارد و در نتیجه از هیچ تلاشی برای تحقق این نیاز فروگذار نمیکنند.
۵- به استقلال و فضای شخص طرف مقابل احترام میگذراند
بسیاری از رابطههای کنونی به این خاطر که یکی از طرفین روی دیگری تسلط کامل داشته و همیشه وی را تحت کنترل میگیرد، از هم فرو میپاشند. خیلی از مردم در دوران کودکی خود حس بیارزش بودن و اجابت بیچون و چرای درخواست دیگران را تجربه کردهاند. این افراد، چنین روانزخمهایی را همچنان در بزرگسالی با خود همراه دارند و همیشه در هراس از این هستند که مبادا دوباره تحت کنترل باشند!
چنین هراسی میتواند فرد را به انتخاب کسی سوق دهد که دقیقا همین رفتار را دارد. روانشناسان میگویند که چنین انتخابهای اشتباهی به واسطه ناخودآگاه افراد صورت میگیرد زیرا میخواهند بدین واسطه دردهای کودکی خود را تسکین کنند و پرونده این فشارهای روحی را برای همیشه در ذهن و قلب خود ببندند.
برخی از زوجها، گاهی بشدت با هم صمیمی و نزدیک میشوند و ناگهان از ترس اینکه مبادا این تعهد و نزدیکی موجب شود که تحت کنترل گرفته شوند، از شریک عاطفی خود دوری میکنند.
زوجهای عاشق این را میدانند که گاهی تحت کنترل بودن طبیعی است. این امر سبب میشود تا احترام فرد به عنوان شخص قویتر در رابطه حفظ شود. طرف مقابل هم به استقلال خود اعتماد کامل دارد و در مقابل چنین رفتاری، واکنش دفاعی یا تهاجمی نشان نمیدهد.
آسان گرفتن شرایط این مزیت را دارد که دو طرف این فرصت را پیدا میکنند تا متوجه دلیل اصلی بروز چنین رفتارهایی از طرف مقابل بشوند. آنها همچنین میدانند که اگر یک زمانی لازم بود که خودشان طرف مقابل را (بنا به هر دلیلی) کنترل کنند، او نیز واکنش صحیح و مناسبی از خود نشان خواهد داد. به این ترتیب، احترام و عزتنفس هر دو نفر حفظ میشود.
همچنین لازم به اشاره است که نمایش هرگونه واکنش سریع و عاری از منطقی میتوانند موجب خراب شدن رابطهها بشود. افراد عاشق باید هنگام مواجه شدن با بحران، خونسردی خود را حفظ کنند و با گشادهرویی و صبر زیاد به صحبتهای طرف مقابل خود گوش بسپارند.
دو نفر میتوانند با صحبت کردن در مورد طرز فکر و باور خود نسبت به کنترل دیگری به یک نتیجهگیری واحد برسند بهگونهای که نیازهای هر دو طرف موردتوجه قرار بگیرد و حقی از دیگری ناحق نشود.
۶- به یکدیگر اعتماد دارند
وقتی دو نفر تازه با هم آشنا میشوند، اولویت زندگی هم میشوند و به محض اینکه یکی درخواستی داشته باشد، آن یکی آماده خدمترسانی است.
اما از آنجا که زندگی باید روال عادی خود را طی کند و همه انسانها مشغلههای فردی و کاری هم دارند، به تدریج و پس از گذشت مدتی، این اولویتها به عقب رانده میشوند و در درجههای دوم، سوم و … قرار میگیرند. حتی ممکن است هر یک از طرفین آن یکی را از مرکز توجه خود در زندگی خارج کند. این امر در فرد مقابل حس بیارزش بودن و دیدهنشدن ایجاد میکند. نادیده گرفته شدن سبب میشود تا فرد برای بدست آوردن توجهاتی که اول به او میشد دست به هر کاری بزند. از این رو، مرز بین خواستههای واقعی و بهانههای ناخودآگاه از بین میرود.
اینجاست که ترس وارد رابطه میشود و ممکن است فردی که مورد بیمهری واقع شده، شدیدا آسیبپذیر و حساس شود و به کارهای غیرمنطقی دست بزند.
این مشکل در زوجهای عاشق با درک متقابل حل شده است. به این صورت که هر دو طرف میدانند که گاهی لازم است بقیه امور را در اولویت قرار دهند اما این بدین معنی نیست که شریک عاطفی خود را دوست ندارند یا توجهشان به او کم شده است. آنها در مواقع ضروری و بحرانی، بدون هیچ پرسش یا چالشی پاسخگوی نیاز طرف مقابل خواهند بود و هر دو طرف میدانند که این نیازها از روی فریبکاری نیست.
زوجهای عاشق، برای محدودیتهای شخصی افراد حرمت و احترام قائل هستند و غرور و استقلال خود را نیز حفظ میکنند. این اشخاص به خوبی میدانند که نوعبشر این قدرت را دارد که حتی پس از شکست و از دست دادن نیز همچنان به دوستداشتن خود ادامه دهد. آنها همیشه در حال تمرین بخشش و صفات والای انسانی هستند.
هدف غایی این زوجها حل مسایل، رفع مشکلات و بازسازی ارتباط در کوتاهترین زمان ممکن و به صحیحترین روش است.
یک زوج عاشق بهخوبی میداند که عشق باید در قلب انسانها باشد و دو نفر میتوانند در فاصله دور از هم نیز همچنان عاشق و دلباخته یکدیگر بمانند.
بدون نظر